صفحه 12 از 20 نخستنخست ... 234567891011121314151617181920 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 , از مجموع 195

موضوع: شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

  1. #111
    Banned
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط EhsanMousavi نمایش پست ها
    سلام دوستان ،
    من 18 سالمه . امسال دارم کارهام رو می کنم بعد کنکور برم آلمان (در واقع یه جورایی دارم از کنکور و سیستم بیخود آموزشی خودمون فرار می کنم اخه من خیلی به تحصیل اهمیت میدم و هدف های بزرگی رو هم دنبال می کنم.) البته نه اینکه تازه تصمیم گرفته باشم بلکه از بچگی رویام بود که برم. خداروشکر مشکل زبان هم اصلا ندارم و تا حدودی با اخلاقیات آلمانی ها آشنا هستم. وابستگی فرهنگی هم به اینجا ندارم چون من کلا از فرهنگ خودمون بدم میاد و اصلا عجین نیستم باهاش (حتی دوست صمیمی هم ندارم و نداشتم). احساس می کنم خیلی با دیگران تو این زمینه متفاوت هستم. ولی خیلی می ترسم!!!! موندم چیکار کنم !!! "بعضی ها به من سرکوفت می زنن که چرا می خوای بری؟ بشین برای کنکور بخون تا تو همین مملکت درس بخونی". خودم هم احساس خوبی ندارم زندگی برام مثل زهر شده!!! تو مملکت خودم احساس غربت دارم یعنی برم اونجا بدتر میشه؟؟؟ (من خیلی از فرهنگ آلمانی ها مثل : وقت شناس بودنشون ، مسئولیت پذیر بودنشون و . . . . . خوشم میاد ولی باز میترسم دچار بحران شم!!!!)
    تو رو خدا اگه کسی تجربه داشته منو راهنمایی کنه.
    ممنون
    ضمن تایید و رد طیف گسترده ای از نظرات! (: یه چیزی بگم .
    بشین با خودت ببین چند چندی؟
    اگر برای فرار از سختی کنکور و .... بحث آلمان رو ضمیر ناخود اگاهت پیش کشیده بدون که بیفایدست. چون "عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها" اما اگر واقعا از فضای محیطی و اجتماعی ایران خوشت نمیاد. که کاملا هم هر کس حق داره محیط زندگیش . روش زندگیش. اعتقاداتش و خیلی چیزای ریز و درشت دیگه رو تعیین کنه که سعی کن با شرایطت مقدمات رو فراهم کنی. حالا مقصدت هر کجا که میشه یا میتونی و برات مناسبه.
    اگر ساکن تهران هستی بگو تا به چند نفر از اساتیدمون که 30-40 سال المان بودند و یا زندگی میکنند و یا کردند معرفیت کنم راهنمایی های جامعی بهت بدند.
    در ضم اگر یک مقدار بتونی مسیر دهیت رو درست تنظیم کنی و "نقشه راه" داشته باشی سنت کاملا برای جا افتادن توی جامعه آلمان یا امریکا و کلا کشور مقصدت جواب میدهبرات
    برای درک فرهنگ هر کشور برو آثا و کتابای فلاسفه و تاریخشون رو بخون تا بهتر بتونی درکشون کنی. از روی فیلم و دو سه تا مقاله و نقل قول به هیچ عنوان تصمیم نگیر.

  2. #112
    ApplyAbroad Hero
    تاریخ عضویت
    Oct 2009
    ارسال‌ها
    1,332

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط EhsanMousavi نمایش پست ها
    سلام دوستان ،
    من 18 سالمه . امسال دارم کارهام رو می کنم بعد کنکور برم آلمان (در واقع یه جورایی دارم از کنکور و سیستم بیخود آموزشی خودمون فرار می کنم اخه من خیلی به تحصیل اهمیت میدم و هدف های بزرگی رو هم دنبال می کنم.) البته نه اینکه تازه تصمیم گرفته باشم بلکه از بچگی رویام بود که برم. خداروشکر مشکل زبان هم اصلا ندارم و تا حدودی با اخلاقیات آلمانی ها آشنا هستم. وابستگی فرهنگی هم به اینجا ندارم چون من کلا از فرهنگ خودمون بدم میاد و اصلا عجین نیستم باهاش (حتی دوست صمیمی هم ندارم و نداشتم). احساس می کنم خیلی با دیگران تو این زمینه متفاوت هستم. ولی خیلی می ترسم!!!! موندم چیکار کنم !!! "بعضی ها به من سرکوفت می زنن که چرا می خوای بری؟ بشین برای کنکور بخون تا تو همین مملکت درس بخونی". خودم هم احساس خوبی ندارم زندگی برام مثل زهر شده!!! تو مملکت خودم احساس غربت دارم یعنی برم اونجا بدتر میشه؟؟؟ (من خیلی از فرهنگ آلمانی ها مثل : وقت شناس بودنشون ، مسئولیت پذیر بودنشون و . . . . . خوشم میاد ولی باز میترسم دچار بحران شم!!!!)
    تو رو خدا اگه کسی تجربه داشته منو راهنمایی کنه.
    ممنون

    من نظر همه را خوندم در مورد پست شما و همینطور دیگر نظرات دیگر دوستان را.
    اولا منظور شما از سیستم "بیخود" آموزشی خودمون چی هست؟ در همین مملکت گرامی ما، خیلی افراد دارند با تحصیلات کار می کنند و کار حسابی هم می کنند و ....
    گفتی مشکل زبان نداری، یعنی زبان آلمانی بلد هستی یا زبان انگلیسی؟

    من در مورد سوال یک دوستی و جواب جناب ghlobe، نظر شخصی ام اینه که افراد متفاوت هستند؛ یکی ترجیح میده پیش خانواده اش باشه، یکی هم اونقدر براش مهم نیست که بخواد بچسبه به خانواده! شاید سن و سال و خیلی مسائل دیگه روی این انتخاب تاثیر بگذاره.
    اما توصیه من: قبل از رفتن با افرادی که به خصوص با شرایط و روحیات و سن سال خودت رفتند اونجا و مسیر زندگی مشابه خودت را انتخاب کردند اونجا (مثلا تحصیل) خوب مشورت کن. از اونها در مورد سختی ها و خوبی ها بپرس. ازشون بخواه و رک و صادق هر چیزی که بوده را بگن.
    بعد، بعد که همه این اطلاعات را گیر آوردی، تصمیم بگیر.
    کلا همونطور که pimi عزیز فرمودند آمریکا بهتره؛ اما خب اروپا و آلمان مزایایی مثل نزدیک بودن، تحصیل رایگان، بیمه ارزان، بازار کار خوب و .... را داره.
    من در آلمان مدتی زندگی کردم. ایرانی هایی هم اونجا دیدم که چندین و چند سال زندگی کردند اونجا و افراد موفق مثلا از نظر تحصیلی یا حرفه ای هم در بین اونها هست. افراد معمولی تر(از نظر کاری) مثل راننده تاکسی و ... را هم دیدم. نمیشه گفت پس حتما بده، یا خوبه. بستگی به فرد داره، یکی خوشش میاد، یکی خوشش نمیاد، یکی موفقه، یکی کمتر موفقه و یکی میگه خوشم نیاد چی کار کنم؟ (!)، یکی عادت کرده، یکی دیگه اصلا یادش نمیاد ایران چطور بوده که بخواد مقایسه درستی کنه و ........
    من در کل تجربه را توصیه می کنم؛ دیدن یک دنیای جدید، یک فرهنگ متفاوت، یک جامعه دیگه، تمدنی دیگه و .... چرا که نه؟!
    (اصلا یکی از چیزهایی که باعث شده ما کمی عقب باشیم، و تو خیلی چیزها(مثل رانندگی، مثل صف ایستادن، رعایت نوبت، و ...) فرهنگ نداشته باشیم این ایزوله بودن و نداشتن روابط باز با کشورهای دنیا است. ما خیلی بسته زندگی کردیم. تو شهرمون یک آفریقایی نیومده سوار اتوبوس بشه کنار ما بشینه، ببینیم سیاه پوست چی هست اصلا؟! و ...)
    اما این را هم در نظر داشته باش که مثل همه انتخاب های زندگی، مثل کنکور، مثل رد شدن از خیابان و ... عامل شانس، ریسک، عدم قطعیت و خطا و اشتباه هست. پس حداقل پل پشت سرت را تا جایی که میشه و لازم نیست (کامل) خرابش نکن، اما با در نظر داشتن همه اون منفعت ها و بدها و همینطور هزینه ها و سود ها و اون عوامل عدم قطعیت، اگه تصمیم گرفتی، برو و ببین و تجربه کن و اگر هم خوشت اومد و امکانش بود، بمون و موفق باش و از زندگی لذت ببر!
    فقط این را هم در نظر داشته باش، که ماهی تو آب قدر آب را نمی دونه؛ بیرون بپره می فهمه آب چی بود!
    راستِ راستش را بخواهی، ... انسان خودش بالاخره اونجایی که مناسبش هست و با اون بهتر جور در میاد را انتخاب می کنه (حالا بعد کمی سعی و خطا) ...
    inactive account

  3. #113
    Junior Member Rezalight آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    رشته و دانشگاه
    Civil Engineering
    ارسال‌ها
    79

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط sysco نمایش پست ها
    من نظر همه را خوندم در مورد پست شما و همینطور دیگر نظرات دیگر دوستان را.
    اولا منظور شما از سیستم "بیخود" آموزشی خودمون چی هست؟ در همین مملکت گرامی ما، خیلی افراد دارند با تحصیلات کار می کنند و کار حسابی هم می کنند و ....
    گفتی مشکل زبان نداری، یعنی زبان آلمانی بلد هستی یا زبان انگلیسی؟

    من در مورد سوال یک دوستی و جواب جناب ghlobe، نظر شخصی ام اینه که افراد متفاوت هستند؛ یکی ترجیح میده پیش خانواده اش باشه، یکی هم اونقدر براش مهم نیست که بخواد بچسبه به خانواده! شاید سن و سال و خیلی مسائل دیگه روی این انتخاب تاثیر بگذاره.
    اما توصیه من: قبل از رفتن با افرادی که به خصوص با شرایط و روحیات و سن سال خودت رفتند اونجا و مسیر زندگی مشابه خودت را انتخاب کردند اونجا (مثلا تحصیل) خوب مشورت کن. از اونها در مورد سختی ها و خوبی ها بپرس. ازشون بخواه و رک و صادق هر چیزی که بوده را بگن.
    بعد، بعد که همه این اطلاعات را گیر آوردی، تصمیم بگیر.
    کلا همونطور که pimi عزیز فرمودند آمریکا بهتره؛ اما خب اروپا و آلمان مزایایی مثل نزدیک بودن، تحصیل رایگان، بیمه ارزان، بازار کار خوب و .... را داره.
    من در آلمان مدتی زندگی کردم. ایرانی هایی هم اونجا دیدم که چندین و چند سال زندگی کردند اونجا و افراد موفق مثلا از نظر تحصیلی یا حرفه ای هم در بین اونها هست. افراد معمولی تر(از نظر کاری) مثل راننده تاکسی و ... را هم دیدم. نمیشه گفت پس حتما بده، یا خوبه. بستگی به فرد داره، یکی خوشش میاد، یکی خوشش نمیاد، یکی موفقه، یکی کمتر موفقه و یکی میگه خوشم نیاد چی کار کنم؟ (!)، یکی عادت کرده، یکی دیگه اصلا یادش نمیاد ایران چطور بوده که بخواد مقایسه درستی کنه و ........
    من در کل تجربه را توصیه می کنم؛ دیدن یک دنیای جدید، یک فرهنگ متفاوت، یک جامعه دیگه، تمدنی دیگه و .... چرا که نه؟!
    (اصلا یکی از چیزهایی که باعث شده ما کمی عقب باشیم، و تو خیلی چیزها(مثل رانندگی، مثل صف ایستادن، رعایت نوبت، و ...) فرهنگ نداشته باشیم این ایزوله بودن و نداشتن روابط باز با کشورهای دنیا است. ما خیلی بسته زندگی کردیم. تو شهرمون یک آفریقایی نیومده سوار اتوبوس بشه کنار ما بشینه، ببینیم سیاه پوست چی هست اصلا؟! و ...)
    اما این را هم در نظر داشته باش که مثل همه انتخاب های زندگی، مثل کنکور، مثل رد شدن از خیابان و ... عامل شانس، ریسک، عدم قطعیت و خطا و اشتباه هست. پس حداقل پل پشت سرت را تا جایی که میشه و لازم نیست (کامل) خرابش نکن، اما با در نظر داشتن همه اون منفعت ها و بدها و همینطور هزینه ها و سود ها و اون عوامل عدم قطعیت، اگه تصمیم گرفتی، برو و ببین و تجربه کن و اگر هم خوشت اومد و امکانش بود، بمون و موفق باش و از زندگی لذت ببر!
    فقط این را هم در نظر داشته باش، که ماهی تو آب قدر آب را نمی دونه؛ بیرون بپره می فهمه آب چی بود!
    راستِ راستش را بخواهی، ... انسان خودش بالاخره اونجایی که مناسبش هست و با اون بهتر جور در میاد را انتخاب می کنه (حالا بعد کمی سعی و خطا) ...
    دوست عزیز من بیشتر از یک سال هست که بیخیال خارج شدم و روی ارشد در ایران سرمایه گذاری کردم . در مورد سیستم آموزشی بیخود چندتا مثال می خوای بزنم ؟؟
    مثلا در رشته ی عمران درسا در دانشگاه یه جور هست تو کنکور ارشد یه جور دیگه و هیچکدام به درد کارهای اجرایی نمیخورند ( خیلی سربسته و کلی گفتم )
    باورت میشه در دانشگاهی که هیات علمی خیلی قوی داری ( اسم نمیارم ) کلاسها ۱۵-۲۰ نفره تشکیل میشه !! کجای دنیا کلاس های ارشد ۱۵-۲۰ نفره ؟؟
    کجای دنیا در مقطع ارشد به دانشجو ۱۰۰ تا معادله دیفرنسیل میدهند و میگویند تا هفته ی بعد حلش کن ؟؟
    اگر باورت نمیشه مسیج شخصی بده تا سایت این دانشجویان رو بت بدم خودت برو درد دلشون رو نگاه کن. موضوع خیلی فراتر از اینایی است که الان گفتم .

    من منکر عالی بودن دانشگاه های شهر تهران نمیشوم .. ولی اینم نهایتا ۴۰۰ تا دانشجو تو کل گرایشات عمران بگیره .. ۴۰۰ تا هم بگو بقیه ی دانشگاه های خوب در سطح کشور .. بقیه دانشجوها چی ؟؟ باید بروند سایر دانشگاه های که وضعیتشان مانند همان چیزی است که الان گفتم
    فقط گیر توصیه نامه هستم . یکی راهنمایی کنه لطفا

  4. #114
    ApplyAbroad Hero
    تاریخ عضویت
    Oct 2009
    ارسال‌ها
    1,332

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط Rezalight نمایش پست ها
    دوست عزیز من بیشتر از یک سال هست که بیخیال خارج شدم و روی ارشد در ایران سرمایه گذاری کردم . در مورد سیستم آموزشی بیخود چندتا مثال می خوای بزنم ؟؟
    مثلا در رشته ی عمران درسا در دانشگاه یه جور هست تو کنکور ارشد یه جور دیگه و هیچکدام به درد کارهای اجرایی نمیخورند ( خیلی سربسته و کلی گفتم )
    باورت میشه در دانشگاهی که هیات علمی خیلی قوی داری ( اسم نمیارم ) کلاسها ۱۵-۲۰ نفره تشکیل میشه !! کجای دنیا کلاس های ارشد ۱۵-۲۰ نفره ؟؟
    کجای دنیا در مقطع ارشد به دانشجو ۱۰۰ تا معادله دیفرنسیل میدهند و میگویند تا هفته ی بعد حلش کن ؟؟
    اگر باورت نمیشه مسیج شخصی بده تا سایت این دانشجویان رو بت بدم خودت برو درد دلشون رو نگاه کن. موضوع خیلی فراتر از اینایی است که الان گفتم .

    من منکر عالی بودن دانشگاه های شهر تهران نمیشوم .. ولی اینم نهایتا ۴۰۰ تا دانشجو تو کل گرایشات عمران بگیره .. ۴۰۰ تا هم بگو بقیه ی دانشگاه های خوب در سطح کشور .. بقیه دانشجوها چی ؟؟ باید بروند سایر دانشگاه های که وضعیتشان مانند همان چیزی است که الان گفتم
    سلام
    [البته این بحث به موضوع این تاپیک مربوط نمیشه]
    بله ممنون میشم بدونم کدوم دانشگاه منظورتون هست و لطف کنید در پیفام خصوصی بگید.
    در مورد رشته عمران که نمی دونم تا چه حدی در مورد سایر رشته ها، به خصوص رشته های مهندسی صادقه، بله کاملا درسته، درس دانشگاه کجا و کار اجرایی کجا. کار اجرایی فوقش با چند درس مثل پروژه های فولاد و بتن و بارگذاری و درس روش های اجرایی و شاید چند تک درس دیگه مثل اینها، همپوشانی داشته باشه. اما موافق اینکه درس دانشگاه با درس کنکور مشابه نیست، نیستم. مثلا توی درس مهندسی خاک، مباحث درسی یا مباحث کنکور که نزدیک هستند به هم،یا تو درس مکانیک جامدات یا ...
    در مورد کلاس ارشد، خب بستگی به درسش داره؛ من کلاس دکترا در خارج دیدم 60، 70 نفری برگزار میشده در یک دانشگاهی با کیفیت خیلی خوب و اسم و رسم دار. البته درس سمینار نبوده، یعنی حضور فعالانه دانشجو و بحث دو طرفه نبوده، استاد میومده سر کلاس و درس می داده و همین!
    سنگین بودن درس زیاد عجیب نیست در خارج از کشور (در دانشگاه های خوب آمریکا، کانادا یا اروپا یا هر جای ). برای من جالبه که انتظارات اینقدر سطح بالا باشه در ایران!
    خب چرا باید همه فوق لیسانس عمران بگیرند؟ مگه نمیشه با همون لیسانس پول در آورد؟ واقعا اینقدر مهمه فوق لیسانس به خصوص از نظر کاری؟
    بعدش هم خب بالاخره هر کسی یک توانی داره، و حتما قبول دارید که افراد متناسب با توانایی شون باید امکانات بگیرند تا سیستم کارا باشه و منابع هدر نره. خب یک عده می روند دانشگاه سطح بالا، یک عده سطح پایین تر و الخ.
    اینکه 100 تا معادله بدهند: یا انتظار واقعا نا بجا است و خب دانشجو ها از پسش بر نمیان و خود اون دانشکده می فهمه که انتظار نا معقول داشته، یا دانشجو ها باید تلاش بیشتری کنند که حالا 100 تا نشد،62 تا حل کنند (شاید فلسفه انتظار سطح بالاشون همینه).
    ضمنا من منکر هزار تا عیب و ایراد و سیستم آموزشی خودمون نیستم. وضعیت بازار کار و اقتصاد کشور هم که لازم به گفتن و تشریح من نداره.
    اما خب تو همین مملکت فرض کنید کلی پزشک (متخصص و عمومی از دانشگاه هایی با سطوح مختلف)، دارو ساز، دندانپزشک، مهندس کامپیوتر، برق، زبان انگلیسی، آمار، صنایع و .......... درس خوندند و کار می کنند. نمیشه به کل گفت کل سیستم بیخوده که!
    بالاخره، همه جای دنیا هم رقابت هست و باید هم باشه. اگر کنکور نباشه، یک چیزی شبیه اون هست که افراد را طبقه بندی کننه تا بهترین ها از نظر تحصیلی بروند بهترین دانشگاه ها و همینطور تا سایر افراد. بعدش هم تحصیل، فقط یک راه زندگی هست. اگر کسی به خاطر رفتن به خارج میره دنبال تحصیل عجیب نیست، اما اگر کسی برای تحصیل صرف بخواد بره خارج، خب نمیشه چشم روی این همه دانشجو های دانشگاه های خودمون (تو خیلی از رشته ها) بست.
    inactive account

  5. #115
    Member motahhar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    رشته و دانشگاه
    MBA
    ارسال‌ها
    426

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط EhsanMousavi نمایش پست ها
    سلام دوستان ،
    من 18 سالمه . امسال دارم کارهام رو می کنم بعد کنکور برم آلمان (در واقع یه جورایی دارم از کنکور و سیستم بیخود آموزشی خودمون فرار می کنم اخه من خیلی به تحصیل اهمیت میدم و هدف های بزرگی رو هم دنبال می کنم.) البته نه اینکه تازه تصمیم گرفته باشم بلکه از بچگی رویام بود که برم. خداروشکر مشکل زبان هم اصلا ندارم و تا حدودی با اخلاقیات آلمانی ها آشنا هستم. وابستگی فرهنگی هم به اینجا ندارم چون من کلا از فرهنگ خودمون بدم میاد و اصلا عجین نیستم باهاش (حتی دوست صمیمی هم ندارم و نداشتم). احساس می کنم خیلی با دیگران تو این زمینه متفاوت هستم. ولی خیلی می ترسم!!!! موندم چیکار کنم !!! "بعضی ها به من سرکوفت می زنن که چرا می خوای بری؟ بشین برای کنکور بخون تا تو همین مملکت درس بخونی". خودم هم احساس خوبی ندارم زندگی برام مثل زهر شده!!! تو مملکت خودم احساس غربت دارم یعنی برم اونجا بدتر میشه؟؟؟ (من خیلی از فرهنگ آلمانی ها مثل : وقت شناس بودنشون ، مسئولیت پذیر بودنشون و . . . . . خوشم میاد ولی باز میترسم دچار بحران شم!!!!)
    تو رو خدا اگه کسی تجربه داشته منو راهنمایی کنه.
    ممنون
    سلام دوست عزیز

    در مورد شناختی که نسبت به فرهنگ آلمان دارید مواردی که فرمودید درست . اما موارد دیگری هم هست (من چهار سال با آلمانی ها زندگی کردم). جماعت بسیار سردی هستند٬ در روابط اجتماعی بسیار در چارچوب عمل میکنند و قانون مند هستند٬‌ به راحتی با فرد غریبه به خصوص خارجی (از نوع کله سیاه به قول خودشون) دوست صمیمیمی نمی شوند ولی اگر دوست شوند دوستان خوب و صادقی هستند٬ رک هستند٬ نوعی نژاد پرست مخفی درشون هست که تا باهاشون قاطی نشی متوجه نمیشی٬ جماعتی هستند که در کل آزاری ندارند (مگر گروه نژاد پرستهای دو آتیشه که به ندرت ممکن بود مشکل جدی برا خارجی به وجود بیارند که الان اطلاعی از وضعیتشون ندارم ولی تعداشون کم بود قبلا)٬ در کنارشون به عنوان همسایه و در سطح اجتماع و زندگی روزمره به خاطر قانون مند بودن آرامش دارید.

    بنابراین انتظار آن را داشته باشید . این شرایط و خونگرم نبودنشون برای اکثر افراد بعد از مدتی ممکن است دلزدگی ایجاد کند . اما شرایط مساعد آلمان و هدف و انگیزه شما خیلی خوب میتواند با این حس کنار بیاید . برای شما که می فرمایئد الان هم به تنهایی عادت دارید شاید وضع متفاوت باشد.

    اگر تسلطی که در زبان فرمودید دارید آلمانی هست٬ گزینه اتریش را هم تجربه بفرمائید . موارد بالا در تریش کمی کمتر هست (اما جمعیت پیری دارد اتریش ولی با صفا تر از آلمانی ها هستند کمی) به علاوه اینکه اتریش در رابطه با ایران در کل از ثبات و آرامش سیاسی بیشتری برخورددار هست.

    در این که کشور پر بارانی هست درست اما خیلی از کشورها چنین شرایطی دارند که البته برای خیلی ها از جمله خود من ملال آور هست. ولی روزهای خوب و قشنگ هم زیاد دارند حداقل بیشتر از کشورهای همیشه شرجی و بارانی آسیای شرقی. به علاوه اینکه شما در اروپا به دلیل نزدیکی مسیرها امکان سفرهای ازران قیمت را به مناطق دیگر خواهید داشت که با طی مسافت کمی میتونید حال و هواتون را عوض کنید .

    تحقیقات نشان داده در سنین پایین تر امکان تطبیق با شرایط جدید خیلی بیشتر هست . و اثر شوک فرهنگی زودگذر تر. به علاوه که این بک گراند٬ در ادمه تحصیل شما و یا پیدا کردن کار در خارج از کشور خیلی موثر و مفید خواهد بود.

    در آخر این که دلشوره ها طبیعی است و نباید مانع حرکت شود . و اگر تصمیمات شما همه جانبه نگر و به دور از ریسک غیر منطقی باشند باید به آینده آن امیدوار باشید.
    شاد باشید و موفق
    ارسال مدارك : 2 جولاي 2011 (11 تير 90) / دريافت مدارك : 8 جولاي 2011 (17 تير 90)
    دريافت ايمل ريفرنس: 1 سپتامبر 2011 (10 شهريور 90) / دريافت فايل نامبر: 25 اكتبر 2011 (سوم مهر 90) / رشته : 6 امتیازی

  6. #116
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    ارسال‌ها
    1

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    چقد به موارد خوبی اشاره شد! دقیقا چیزهایی که من از الان تا 7 ماه دیگه که باید برم مثل خوره به جونم افتاده و عمیقا احساسش میکنم به خصوص که به شدت وابسته مامان بابام هستم... گاهی کابوس میشه برام به طوری که میخوام قید دکترا و همه امتیازات وابستشو بزنم و بمونم همینجا... اونم کشوری مثل ایتالیا که گویا ایرانی ها گروه یا انجمن های منسجمی ندارن. واقعا این حالت من طبیعیه یا من وابستگیم فراتر از حد نرماله؟!!!

  7. #117
    Senior Member control آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2011
    رشته و دانشگاه
    UPC
    ارسال‌ها
    683

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط hana1364 نمایش پست ها
    چقد به موارد خوبی اشاره شد! دقیقا چیزهایی که من از الان تا 7 ماه دیگه که باید برم مثل خوره به جونم افتاده و عمیقا احساسش میکنم به خصوص که به شدت وابسته مامان بابام هستم... گاهی کابوس میشه برام به طوری که میخوام قید دکترا و همه امتیازات وابستشو بزنم و بمونم همینجا... اونم کشوری مثل ایتالیا که گویا ایرانی ها گروه یا انجمن های منسجمی ندارن. واقعا این حالت من طبیعیه یا من وابستگیم فراتر از حد نرماله؟!!!
    دوست عزیز
    خانواده خیلی فاکتور مهمی هست و نکرانی شما کاملا نرمال هست و به نظرم باید به دلتون فکر کنین. اگه ته دلتون می خواد که بمونین همین کار رو بکنین.
    کاملا به خودتون و اهدافتون و شرایطی که دارین بستگی داره.

    قبل از اونکه تصمیم به رفتن داشته باشین باز هم خوب فکر کنین.
    آیا هدفتون از ایتالیا رفتن فقط دکتری هست؟ یا دنبال اقامت هم هستین؟
    آیا دوری از خانواده رو می تونین تحمل کنین؟
    اگه هدفتون فقط تمرکز روی کرفتن دکتری هست و نه اقامت فقط در صورتیکه از پروژه دکتری و استاد و گروهی قراره باهاشون کار کنین مطمئن هستید از کشور خارج شوید و گرنه اگه فقط به صرف تجربه خارج حتی به هر قیمتی می خواهید خارج شوید من توصیه نمی کنم. چون اگه گروه - پروژه و استادتون درست انتخاب نشده باشن بعدش به مشکلات زیادی می خورین و مساله دلتنگی هم کار رو خیلی سخت می کنه. لذا اگه از موارد علمی مطمئن هستین با امیدواری و کسب تجربه مفید عازم شوید. نگران هم نباشید و از سال دوم برای پدر مادر هم دعوت نامه می فرستین. تا بفهیمن چی شده دکتری رو سه چهار ساله تموم کردید.
    اما اگه هدفتون اقامت هست بحث کاملا فرق می کنه و توصیه به کشور های دیگری مثل کانادا-امریکا و استرالیا هست که مهاجر پذیر تر هستند.

    موفق باشید.

  8. #118

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    سلام
    من بیشتر پستهای اینجارو خوندم. سووالی که دارم اینه که چطور میشه واقعا فرد مهاجر بعد از مدتی اونجارو مثل خونه اول خودش بدونه؟ یعنی دیگه نشانه هایی از یک مهاجرو نداشته باشه؟
    چیزایی که من تاحالا فهمیدم:
    1- دونستن زبان و لهجه آن کشور همانند مردم همانجا
    2- مطالعه درباره تاریخ و فرهنگ آن ملت
    3- تمایل داشتن به پذیرفتن و وفق دادن خود با آن فرهنگ
    4- دوست native پیدا کردن و بر خوردن با آدمهای native

  9. #119
    Banned
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    ارسال‌ها
    589

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط arashmirh نمایش پست ها
    سلام
    من بیشتر پستهای اینجارو خوندم. سووالی که دارم اینه که چطور میشه واقعا فرد مهاجر بعد از مدتی اونجارو مثل خونه اول خودش بدونه؟ یعنی دیگه نشانه هایی از یک مهاجرو نداشته باشه؟
    چیزایی که من تاحالا فهمیدم:
    1- دونستن زبان و لهجه آن کشور همانند مردم همانجا
    2- مطالعه درباره تاریخ و فرهنگ آن ملت
    3- تمایل داشتن به پذیرفتن و وفق دادن خود با آن فرهنگ
    4- دوست native پیدا کردن و بر خوردن با آدمهای native
    مورد مهم یادتون رفت:
    بستگی به ادمش داره. من خودم همه 4 مورد رو که سهله دو برابرش رو هم داشته باشم بازم آمریکا رو نمیتونم خونه خودم بدونم هیچگاه...
    یادتون نره دوست native هیچ گاه جای دشمنی از جنس خودت رو نمیده چه برسه به دوستی از جنس خودت!!!
    کلا رفاقت موند اونور آب!
    این نظر من هست و مطمینا بسیاری افراد علیه اش جبهه میگیرند!

    موفق باشی
    ویرایش توسط khalas : October 16th, 2014 در ساعت 09:34 PM

  10. #120

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط khalas نمایش پست ها
    مورد مهم یادتون رفت:
    بستگی به ادمش داره. من خودم همه 4 مورد رو که سهله دو برابرش رو هم داشته باشم بازم آمریکا رو نمیتونم خونه خودم بدونم هیچگاه...
    یادتون نره دوست native هیچ گاه جای دشمنی از جنس خودت رو نمیده چه برسه به دوستی از جنس خودت!!!
    کلا رفاقت موند اونور آب!
    این نظر من هست و مطمینا بسیاری افراد علیه اش جبهه میگیرند!

    موفق باشی
    خوب این موضوعی که شما میگید تو مورد 3 هست دیگه...

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •