صفحه 9 از 20 نخستنخست 12345678910111213141516171819 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 195

موضوع: شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

  1. #81

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    به نظر من دو دسته افراد در این موضوع وجود دارند :
    1- کسانی که در کشور خودشون وضعیت خوبی دارند : در بحث های اشتغال ، مسائل زندگی ( روابط خانوادگی و خوشگذرانی با دوستان و ... ) ، درآمد ، تحصیل و حتی محل زندگی و ... و یه جورایی میتونن یه نقشه ی روشن برای ادامه زندگی و موفقیت در کشورشون ترسیم کنند.
    2- کسانی که در اکثر و یا تمام مباحث فوق چیزی برای از دست دادن ندارند و در مباحث فوق همیشه دچار چالش و چلنج شدن

    فکر میکنم دسته دوم به مراتب وضعیت بهتری را در کشور بیگانه داشته باشند. چون چیزی برای افسوس خوردن نخواهند داشت.
    لذا دسته اول هم باید تکلیف خودشون رو با مباحث مطرحه و احتمال از دست دادن موقعیت های کنونی روشن کنند چرا که دیگه اون طرف جای فکر کردن به این چیزها و افسوس خوردن نیست .
    هر دو دسته باید خودشون رو بشکنند و از حصر وجودیشون خارج بشن !
    باید با اراده ی قوی قدم برداشت.
    در پایان هم باید از خانم مطهر تشکر بکنم بخاطر این موضوع و نیز از بقیه دوستان .

  2. #82
    Senior Member anthelion آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    ارسال‌ها
    575

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط abadanastro نمایش پست ها
    به نظر من دو دسته افراد در این موضوع وجود دارند :
    1- کسانی که در کشور خودشون وضعیت خوبی دارند : در بحث های اشتغال ، مسائل زندگی ( روابط خانوادگی و خوشگذرانی با دوستان و ... ) ، درآمد ، تحصیل و حتی محل زندگی و ... و یه جورایی میتونن یه نقشه ی روشن برای ادامه زندگی و موفقیت در کشورشون ترسیم کنند.
    2- کسانی که در اکثر و یا تمام مباحث فوق چیزی برای از دست دادن ندارند و در مباحث فوق همیشه دچار چالش و چلنج شدن

    فکر میکنم دسته دوم به مراتب وضعیت بهتری را در کشور بیگانه داشته باشند. چون چیزی برای افسوس خوردن نخواهند داشت.
    لذا دسته اول هم باید تکلیف خودشون رو با مباحث مطرحه و احتمال از دست دادن موقعیت های کنونی روشن کنند چرا که دیگه اون طرف جای فکر کردن به این چیزها و افسوس خوردن نیست .
    هر دو دسته باید خودشون رو بشکنند و از حصر وجودیشون خارج بشن !
    باید با اراده ی قوی قدم برداشت.
    در پایان هم باید از خانم مطهر تشکر بکنم بخاطر این موضوع و نیز از بقیه دوستان .
    صحبت هایی که کردید از لحاظ تئوری درسته اما یه واقعیت تلخ پشت ماجراست و اون این که کسی که در کشور خودش موفق نشده از پس خیلی از مسائلی که مطرح نمودید بربیاد بسیار بسیار بعید است که در کشور بیگانه بتونه به چنین موفقیتی برسه.

    مساله مهم انطباق پذیری شخص است که عموما (نه 100%) افرادی که در دسته اول هستند دارای این خصوصیت هستند و دسته دوم عموما فاقد این خصوصیت هستند. و دلیل موفقیت گروه اول و عدم موفقیت گروه دوم در کشور خودشون هم تا حدود زیاد همین مساله است.

    به نظر من شخصی که در اکثر امور زندگی انعطاف پذیر است و می تواند به خوبی با شرایط محیط و اطراف و آدم هاش تطبیق پیدا کند راحت تر می تواند در امور زندگی و به طریق اولی در مهاجرت موفق شود
    شروع پروسه: اکتبر 2010 - CSQ: نوامبر 2012 - فایل نامبر فدرال: 12 فوریه 2013 - مدیکال: 18 فوریه 2014 - پاس ریکوئست اول می 2014 - پاس ریکوئست دوم 28 نوامبر 2014
    (رشته 6 امتیازی) -- ویزانما

  3. #83
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Dec 2007
    ارسال‌ها
    520

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    من موندم چرا من کلا شوکه نمی شم؟ هان؟ نکنه مرضی چیزیه؟
    من الان یک سال و نیم هستش اومدم اینجا هیچ کدوم از نشونه هایی که گفتید در وجود من ظاهر نشده. نا امیدی، افسردگی یا انتقاد و اینا اصلا نبوده تا الان. کلا هیچ تلاشی هم برای تطبیق خودم نکردم ها. همه اش تو ذهنم اینه که من اینجا خارجی هستم و همه هم می دونن من فرهنگ خودمو دارم و کسی هم ازم انتظاری نداره. دلیلی هم نداره فرهنگ خوشگلم را عوض کنم. تازه اینکه هیچی. گاهی به نظرم میاد یک جاهایی از فرهنگشون همچین جالب نیست و بهشون تذکر می دم از دفعه بعد رعایت کنن. کلا آدم پر رویی هستم.
    من با همین اخلاق و با اینکه زبانم هم خوب نبود خیلی راحت از فرهنگ های مختلف دوست پیدا کردم و کلی هم در ارتباط هام با آداب رسوم های مختلف آشنا شدم.
    قبل از اینکه بیام بیشتر نگران غربت بودم تا الان. اما فکر کنم برگردم ایران دو روزه از شوک دق کنم!

  4. #84

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط nt نمایش پست ها
    من موندم چرا من کلا شوکه نمی شم؟ هان؟ نکنه مرضی چیزیه؟
    من الان یک سال و نیم هستش اومدم اینجا هیچ کدوم از نشونه هایی که گفتید در وجود من ظاهر نشده. نا امیدی، افسردگی یا انتقاد و اینا اصلا نبوده تا الان. کلا هیچ تلاشی هم برای تطبیق خودم نکردم ها. همه اش تو ذهنم اینه که من اینجا خارجی هستم و همه هم می دونن من فرهنگ خودمو دارم و کسی هم ازم انتظاری نداره. دلیلی هم نداره فرهنگ خوشگلم را عوض کنم. تازه اینکه هیچی. گاهی به نظرم میاد یک جاهایی از فرهنگشون همچین جالب نیست و بهشون تذکر می دم از دفعه بعد رعایت کنن. کلا آدم پر رویی هستم.
    من با همین اخلاق و با اینکه زبانم هم خوب نبود خیلی راحت از فرهنگ های مختلف دوست پیدا کردم و کلی هم در ارتباط هام با آداب رسوم های مختلف آشنا شدم.
    قبل از اینکه بیام بیشتر نگران غربت بودم تا الان. اما فکر کنم برگردم ایران دو روزه از شوک دق کنم!
    من قبل از اينكه بيام بشدت ترسيده بودم چون ايران برام خيلي بد نبود و خوبم بود يجورايي از يه فكرا و چيزايي ميترسيدم كه بسرم بياد! ولي الان يك ماهه گذشته نه تنها فك نكردم به چيزي بلكه مشكل و دلتنكي و اين غم غربت كه همه ميگن ادمو ميكيره حتي يك ذره هم نگرفته! نميدونم شايد چون ماها پسريم اينجوريه و واسه دختر خانوما سخته! يخورده دلتنكي خانواده هست ولي اصلا به چشم مانع و مشكل نميشه بهش نگاه كرد
    مثلا يكي از چيزايي كه فك ميكردم رستوراناي تهران بود من پاتوقم هر شب هاكوپيان تو خواجه عبدالله بودش و فك ميكردم بيام حتي دلم واسه اونم تنگ ميشه ولي ذره ايي تنگ نشد كه نشد بسكه بيرحمه اين دل ما.. دل ساده ما

  5. #85
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    ارسال‌ها
    73

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    من هر وقت میرم ایران به شدت دچار شوک فرهنگی میشم اونقدر آدم ها در ایران برام عجیب شده اند که وحشت میکنم

  6. #86

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    سلام دوستان ،
    من 18 سالمه . امسال دارم کارهام رو می کنم بعد کنکور برم آلمان (در واقع یه جورایی دارم از کنکور و سیستم بیخود آموزشی خودمون فرار می کنم اخه من خیلی به تحصیل اهمیت میدم و هدف های بزرگی رو هم دنبال می کنم.) البته نه اینکه تازه تصمیم گرفته باشم بلکه از بچگی رویام بود که برم. خداروشکر مشکل زبان هم اصلا ندارم و تا حدودی با اخلاقیات آلمانی ها آشنا هستم. وابستگی فرهنگی هم به اینجا ندارم چون من کلا از فرهنگ خودمون بدم میاد و اصلا عجین نیستم باهاش (حتی دوست صمیمی هم ندارم و نداشتم). احساس می کنم خیلی با دیگران تو این زمینه متفاوت هستم. ولی خیلی می ترسم!!!! موندم چیکار کنم !!! "بعضی ها به من سرکوفت می زنن که چرا می خوای بری؟ بشین برای کنکور بخون تا تو همین مملکت درس بخونی". خودم هم احساس خوبی ندارم زندگی برام مثل زهر شده!!! تو مملکت خودم احساس غربت دارم یعنی برم اونجا بدتر میشه؟؟؟ (من خیلی از فرهنگ آلمانی ها مثل : وقت شناس بودنشون ، مسئولیت پذیر بودنشون و . . . . . خوشم میاد ولی باز میترسم دچار بحران شم!!!!)
    تو رو خدا اگه کسی تجربه داشته منو راهنمایی کنه.
    ممنون

  7. #87
    ApplyAbroad Superstar pimi810 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    2,396

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط EhsanMousavi نمایش پست ها
    سلام دوستان ،
    من 18 سالمه . امسال دارم کارهام رو می کنم بعد کنکور برم آلمان (در واقع یه جورایی دارم از کنکور و سیستم بیخود آموزشی خودمون فرار می کنم اخه من خیلی به تحصیل اهمیت میدم و هدف های بزرگی رو هم دنبال می کنم.) البته نه اینکه تازه تصمیم گرفته باشم بلکه از بچگی رویام بود که برم. خداروشکر مشکل زبان هم اصلا ندارم و تا حدودی با اخلاقیات آلمانی ها آشنا هستم. وابستگی فرهنگی هم به اینجا ندارم چون من کلا از فرهنگ خودمون بدم میاد و اصلا عجین نیستم باهاش (حتی دوست صمیمی هم ندارم و نداشتم). احساس می کنم خیلی با دیگران تو این زمینه متفاوت هستم. ولی خیلی می ترسم!!!! موندم چیکار کنم !!! "بعضی ها به من سرکوفت می زنن که چرا می خوای بری؟ بشین برای کنکور بخون تا تو همین مملکت درس بخونی". خودم هم احساس خوبی ندارم زندگی برام مثل زهر شده!!! تو مملکت خودم احساس غربت دارم یعنی برم اونجا بدتر میشه؟؟؟ (من خیلی از فرهنگ آلمانی ها مثل : وقت شناس بودنشون ، مسئولیت پذیر بودنشون و . . . . . خوشم میاد ولی باز میترسم دچار بحران شم!!!!)
    تو رو خدا اگه کسی تجربه داشته منو راهنمایی کنه.
    ممنون
    اون "بعضی ها" دارن بهت خیانت می کنن! حالا دانسته یا ندانسته!
    اگه آلمانی آلردی بلدی یا حداقل علاقه داری و زود یاد میگیری برو آلمان، سنت کمه جواب میده.
    آمریکا بیای که کلا رستگار میشی
    !One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness

  8. #88
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    ارسال‌ها
    73

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط EhsanMousavi نمایش پست ها
    سلام دوستان ،
    من 18 سالمه . امسال دارم کارهام رو می کنم بعد کنکور برم آلمان (در واقع یه جورایی دارم از کنکور و سیستم بیخود آموزشی خودمون فرار می کنم اخه من خیلی به تحصیل اهمیت میدم و هدف های بزرگی رو هم دنبال می کنم.) البته نه اینکه تازه تصمیم گرفته باشم بلکه از بچگی رویام بود که برم. خداروشکر مشکل زبان هم اصلا ندارم و تا حدودی با اخلاقیات آلمانی ها آشنا هستم. وابستگی فرهنگی هم به اینجا ندارم چون من کلا از فرهنگ خودمون بدم میاد و اصلا عجین نیستم باهاش (حتی دوست صمیمی هم ندارم و نداشتم). احساس می کنم خیلی با دیگران تو این زمینه متفاوت هستم. ولی خیلی می ترسم!!!! موندم چیکار کنم !!! "بعضی ها به من سرکوفت می زنن که چرا می خوای بری؟ بشین برای کنکور بخون تا تو همین مملکت درس بخونی". خودم هم احساس خوبی ندارم زندگی برام مثل زهر شده!!! تو مملکت خودم احساس غربت دارم یعنی برم اونجا بدتر میشه؟؟؟ (من خیلی از فرهنگ آلمانی ها مثل : وقت شناس بودنشون ، مسئولیت پذیر بودنشون و . . . . . خوشم میاد ولی باز میترسم دچار بحران شم!!!!)
    تو رو خدا اگه کسی تجربه داشته منو راهنمایی کنه.
    ممنون
    اول برو پیش یک روانپزشک یک دوره داروی ضد افسردگی مصرف کن . علایم شما تا حدی با دپرشن تطابق دارد. دوم : وقتی درمان شدی اگر بازم فیلت یاد هندوستان کرد دور اروپای شمالی و کانادا را خط بکش آب و هوای ابری برای شما مناسب نیست ممکنه دوباره دپرشنت عود کنه . استرالیا و آمریکا میتونن برات عالی باشند. کلا آلمانو بیخیال بشی بهتره .

  9. #89
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Dec 2007
    ارسال‌ها
    520

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط EhsanMousavi نمایش پست ها
    سلام دوستان ،
    من 18 سالمه . امسال دارم کارهام رو می کنم بعد کنکور برم آلمان (در واقع یه جورایی دارم از کنکور و سیستم بیخود آموزشی خودمون فرار می کنم اخه من خیلی به تحصیل اهمیت میدم و هدف های بزرگی رو هم دنبال می کنم.) البته نه اینکه تازه تصمیم گرفته باشم بلکه از بچگی رویام بود که برم. خداروشکر مشکل زبان هم اصلا ندارم و تا حدودی با اخلاقیات آلمانی ها آشنا هستم. وابستگی فرهنگی هم به اینجا ندارم چون من کلا از فرهنگ خودمون بدم میاد و اصلا عجین نیستم باهاش (حتی دوست صمیمی هم ندارم و نداشتم). احساس می کنم خیلی با دیگران تو این زمینه متفاوت هستم. ولی خیلی می ترسم!!!! موندم چیکار کنم !!! "بعضی ها به من سرکوفت می زنن که چرا می خوای بری؟ بشین برای کنکور بخون تا تو همین مملکت درس بخونی". خودم هم احساس خوبی ندارم زندگی برام مثل زهر شده!!! تو مملکت خودم احساس غربت دارم یعنی برم اونجا بدتر میشه؟؟؟ (من خیلی از فرهنگ آلمانی ها مثل : وقت شناس بودنشون ، مسئولیت پذیر بودنشون و . . . . . خوشم میاد ولی باز میترسم دچار بحران شم!!!!)
    تو رو خدا اگه کسی تجربه داشته منو راهنمایی کنه.
    ممنون
    اجسان جان، من معتقد نیستم به اینکه شما دپرس هستی. چون وقتی خودم هم داشتم کنکور می دادم همین اوضاع و احوال را داشتم. وقتی فشار روم بود من هم از اون سیستم خیلی بدم می اومد و به قول شما از سیستم آموزشی خودمون گلایه می کردم. این ها همش طبیعی است. اینکه کسی دنبال راه حلی برای خروج از دردسرهای کنکور باشه فکر کنم به ذهن همه کس میاد و خاص شما نیست. اما این را از من داشته باش. شما هر چه قدر هم که از فرهنگت بدت بیاد، خارجی شما را با اون فرهنگ می شناسه. این طوری نیست که شما فکر کنی راحت خودت را توی فرهنگ غیر خودی جا می اندازی. چون اون غیر خودی ها راحت تو را تو خودشون جا نمی اندازن. شما وقتی با سیسنم یک کشور دیگه خو پیدا می کنی که خودت باشی. چون اون ها خودت را قبول می کنن. نه مثل خودشون شده را. متوجه می شی چی می گم. همه ما از بی نظمی و بی مسئولیتی و خیلی چیزهای دیگه که شما گفتی توی مملکت خودمون ناراضی بودیم. اما همونجا هم دوست و رفیق داشتیم. تو جمع جا می شدیم. احساس خوبی تو اجتماع داشتیم. احساس غربت نمی کردیم. انزوا صد البته چیز طبیعی نیست. مهاجرت هم روحیه قوی می خواد. کسی که به هر دلیل تو مملکت خودش مشکل داره و یا موفق نیست، تو مملکت بیگانه زمین می خوره. مطمئن هستم با مهاجرت غم غربت شما بدتر می شه. الان نمی فهمی که خانواده چقدر دارن بهت کمک می کنن. وقتی رفتی خارج با هزار تا مشکل برخوردی و هیچ کس نبود کمکت کنه، اونوقت حس غربت را درک می کنی.
    من راستش با مهاجرت در سن پایین موافق نیستم. باز حالا خود دانی.

  10. #90
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    ارسال‌ها
    73

    پیش فرض پاسخ : شوك فرهنگي / غم غربت - راهكارهاي آن

    نقل قول نوشته اصلی توسط Sam33 نمایش پست ها
    اول برو پیش یک روانپزشک یک دوره داروی ضد افسردگی مصرف کن . علایم شما تا حدی با دپرشن تطابق دارد. دوم : وقتی درمان شدی اگر بازم فیلت یاد هندوستان کرد دور اروپای شمالی و کانادا را خط بکش آب و هوای ابری برای شما مناسب نیست ممکنه دوباره دپرشنت عود کنه . استرالیا و آمریکا میتونن برات عالی باشند. کلا آلمانو بیخیال بشی بهتره .
    یکی از دوستان از تشخیص من عصبانی شده و پیغام خصوصی داده چرا در حیطه کار پزشکی دخالت کردم: در جواب ایشون عرض میکنم بنده با استناد معیارهای DSM- V
    http://en.wikipedia.org/wiki/DSM-5 اظهار نظر نمودم . در ضمن شما از کجا میدونید من پزشک یا روانپزشک نیستم. اگر هم میبیند لحن من با ایشون مودبانه نیست دلیلش اینه خود ایشون این طرز برخوردو انتخاب کرده:
    وابستگی فرهنگی هم به اینجا ندارم چون من کلا از فرهنگ خودمون بدم میاد
    خیلی از بچه های امروز اصولا بی ادب و بی مسوولیت بار اومدن . به یه تلنگر احتیاج دارن تا خودشونو اصلاح کنند. نمیشه به فرهنگ یک کشور راحت توهین کرد و در برابرشون سکوت کرد. این آدمها وقتی خارج هم میان دایم مشغول مسخره کردن کشور و فرهنگ خودشون میشن

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •