دوست عزیز
شاید در نگاه اول ایده آل گرا باشم، ولی در حقیقت نیستم. همین که من نمی خوام نصحیت کنم، این کلمه بازگشت تنهاست، و من باید دفاع کنم تا بحث شه.... وگرنه مشکلات هست و اگر همه بگیم که هست خوب بحثی نمیشه و اگر بحثی نشه خوب راه حلی پیدا نمیشه..... ارسال اول من رو نگاه کنید متوجه می شید.
اتفاقا من هم با شما هم عقیده هستم، که زندگی صحنه جنگ نیست ولی متاسفانه هم نگاهشان اینگونه هست. در نتیجه وقتی به موضوع اینگونه نگاه میکنی جوابت هم با شمشیر هست. سیستم تشکیل شده از ماهاست. من و تو هستیم که سیستم رو می سازیم. شما اگر همه چیز رو سیاسی ببنید، اجازه ورود اون رو به آزمایشگاهتون هم می دهید. در پست قبلی گفتم که باید سعی کرد قواعد بازی رو یاد گرفت تا به دو مورد رسید : 1. زندگی نسبتا راحت 2. انتقال تجربیات علمی...
انسان اهدافش رو باید طبقه بندی کنه، خدمت کردن هزاران راه داره که آسون ترینش سیاست هست. سخت ترین راهها ( لذت بخشترینشون ) می تونه بدون سیاسی بودن به ثمر برسه، شما می تونید زمان مغول باشی ولی رصدخونه بزنی...... من نمی خوام ایرادی به بقیه بگیریم.. چون هر شخص بهترین قاضی برای خودش هست. من دوست دارم اونهایی که برگشتند یا دارن برمی گیردند یا در آینده می خوان برگردند با شرایط امروز بیشترین فعالیت علمی رو داشته باشند...
می گن دو تا دنیای موازی داریم دنیای ما و دنیای تو آینه ها، باز می گن یه عدشون تونستند تو بین ما نفوذ کنند، باز می گن تنها تفاوتشون چپ دست بودنشونه.
کاملا موافق بسترسازی هستم، و دقیقا هم داریم روی همین مساله بحث می کنیم. ولی در مورد بخشی از سخنان که می گید این جامعه مشکلش ساختاری هست، سوال دیگری دارم، شما کدام رو انتخاب می کنید:
زندگی در داخل بعد از برگشت، عصبی شدن، حسرت خارج رو خوردن، مثلا سیاسی بودن ( محدود به نت) ، ناله کردن از وضعیت زندگی و معاش یا تلاش کاملا علمی و بستر سازی برای بقیه افراد ؟
اتفاقا مساله اصلی ما دشواری کار هست، آنهم بدلیل ماهی خور بودن، چون ماهگیری رو بلد نیستیم یعنی یاد نگرفتیم و باید ماهیگیری رو پیدا کنیم که از قضا این ماهیگیر هم ماهی های خودش رو می گیرهبرای شما تره هم خورد نمیکنه...
می گن دو تا دنیای موازی داریم دنیای ما و دنیای تو آینه ها، باز می گن یه عدشون تونستند تو بین ما نفوذ کنند، باز می گن تنها تفاوتشون چپ دست بودنشونه.
کاملا با این حرف ها موافقم.انتقال علم در بستر جامعه صورت میگیره با همه خوبی ها و بدی هاش و جامعه دقیقا میتونه معنای یک سیستم رو داشته باشه واگه سیستم دارای اشکالات بنیادین و تاثیر گذار باشه هیچ کاری یا انجام شدنی نیست یا اگه شدنی است به هزینه و انرژی پرداخت شده و بازخورد در ازای آن نمی ارزد
این حرف ها نه سیاه نمایی است و نه ناامیدانه و گرنه همه میدونن که برای شغل با در امد بالا داشتن در خارج باید همیشه بهترین بود و خوب تلاش کرد در صورتی که اینجا حداکثر کمی خوب باشی و قدر ت زیر ابی یا بی خیال شدن به اطراف را داشته باشی خیلی راحت شغل پردرامد خواهی داشت و ان را حفظ میکنی چون اینجا اگه استخدام رسمی شدی خیالت راحته اما در خارج به این راحتی ها نیست
پس مشکل برنگشتن مستقیم برمیگرده به اشکالات بنیادین سیستم که کسانی که سیستم با فرسایش کمتر رو تجربه میکنن تمایلی به تجربه این سیستم ندارن اگرچه برای این برنگشتن مجبور به تلاش بیشتر باشند
Professor John Nash:The most important discovery of my life it is only in the mysterious equations of love, that any logical reasons can be found
دوست عزیز، بحث سر استثنائات نیست بحث سر اینکه چطور بتونیم مشکلات رو کم کنیم... من نمی گم تک بعدی باشیم، شاید بهتره اینطوری بگم یکم بیشتر روی بعد علمیش متمرکز بشیم تا بتونیم مفید باشیم. همواره ظرفیت هایی هست که بشه بدون ورود به حوزه های دیگه خدمت کرد، و رفاه داشت. و هم اصول اخلاقی رو رعایت کرد ( البته این یکم سخته :دی). به هرحال من نخواستم با بحث اینجا واقعیت ها رو برعکس نشان بدم، من هم می دونم مشکلات هست، من هم می دونم چه خبره ولی شاید بشه کمکی کرد برای اونهایی که به هر دلیلی می خوان برگردند.
شاید اونها هم بتوند راحت تر به جامعه علمی کمک کنند...
می گن دو تا دنیای موازی داریم دنیای ما و دنیای تو آینه ها، باز می گن یه عدشون تونستند تو بین ما نفوذ کنند، باز می گن تنها تفاوتشون چپ دست بودنشونه.
attanew به نظر من شما داری با این بحثا وقت خودت و بقیه رو تلف میکنی. تا وقتی یه مشت ....... دارن این مملکتو اداره میکنن و هیچی سر جای خودش نیست همون بهتر که ادم بره پشت سرشم نگاه نکنه، مگه اینکه آقا زاده ،خاله زاده یا عموزاده باشی که وقتی درست تموم شد بدونی وقتی برمیگردی صندلیت امادس.
چیزی که عیان است چه حاجت........
شما لطفا به جای وکیل مدافع شدن بهتره درستونو تا مدارج عالی بخونید تا اگه یه وقت گوش شیطون کر دری به تخته ای خوردو بساط این ....... جمع شد اونوقت باهم برگردیم و در راه ابادانی ایران تلاش کنیم.
همین ماهایی که به ابوعلی سینا و.. می نازیم هیچ وقت توجه نمی کنیم که مگه ایران چندتا ابوعلی سینا داشت. منظورم اینه که همیشه تحول ها رو اقلیت به وجود میارن. تو هم خواستی درس بخون و برگرد نخواستی برنگرد. اینایی که می گن همه ی دنیا دیگه دهگده شده و مثله خونه ی ادمه پس بی زخمت بگن چرا هنوز یه سری ممالک مستعمره اند؟ چرا هنوز یه سری به خاک کشورهای دیگه دست دراز می کنن؟ پس انگار خودشون اینو می گن تا بلکه همه را راضی کنن، اگه همه چیر ماله همه است، پس بذارن دنیا به آرامش خودش ادامه بده و یه سری احمق و بی شعور سر بار مردم مملکت ها نکنن و نخبه هاشو فراری بدن به کشور خودشون. یه سری مفت خور سر بار کشور من و تو اند، چون اقلیت ممتاز تو کشور نبودند. با علم که می شه مبازره کرد اگه با آزادی بیان نمی شه. درست مثله خود کشور های پیشرفته. اونا پیشرفته اند چون علم دارن. و نمی ذارن علم توی کشور من و تو بیاد. پس در جهت نفی کاراشون اقدام کردن یعنی مبارزه. جالا اگه یکی بی شعور بود و اون بالا رو سر تو رئیس گی می کنه، با علم تو نمی تونه مبارزه کنه.
دلیل دیگه ای که بعضی از افراد رو از بازگشت منصرف می کنه مدرک گرایی مدیران موسسات وسازمانها هست . چرا باید دانشجوی سال اول دکتری که غیر از کتاب خوندن تو عمرش یه کار حرفه ای و علمی انجام نداده صرفا به خاطر اینکه دانشجوی دکتری هست به فوق لیسانسی که سالها در زمینه تخصصی خودش کار و مطالعه کرده و تجربه جمع کرده از همه لحاظ ارجحیت داشته باشه ؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)