صفحه 3 از 26 نخستنخست 12345678910111213 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 253

موضوع: چرا برگشتن بعد از اتمام تحصیلات حماقت ( حداقل در نظر اکثریت) هست!؟

  1. #21
    Member Sky Guard آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    رشته و دانشگاه
    Mechanical Engineering-IAU ESFAHAN
    ارسال‌ها
    185

    پیش فرض پاسخ : چرا برگشتن بعد از اتمام تحصیلات حماقت ( حداقل در نظر اکثریت) هست!؟

    ببینید دوستان، ما اولین کسایی نیستیم که میخوایم اورستو فتح کنیم، خیلیا مثل منو شما رفتند خارج ادامه تحصیل دادندو برگشتند والان خیلی هنر کرده باشند دارند تو دانشگاه تدریس میکنند یا یه جای صنعت مشغول به کارند البته نه به عنوان فردی که توانایی انجام اصلاحات داشته باشه. به قول یکی از اساتید میگفت میری چند سال پدر خودتو در میاری درس میخونی بعد باید بیای زیردست یه ادم بیسواد کار کنی و فقط بله چشم قربان بگی،مثلا طرف قاری قران بوده الن گذاشتنش رئیس شرکت .........، البته اشتباه نشه قاری قران محترمه ولی دلیل نمیشه صلاحیت مدیریت صنعت رو داشته باشه.
    اون دسته ایم که اومدن اعتراض کنند که اقا این چه وضعشه و شما دارین راهو اشتباه میرید الان زیر هزار من خاک خوابیدند. از همونایی که هواپیماهاشون بدلیل نقص فنی میفته و ... . اگه ناصرالدین شاه قاجار حکم قتل امیر کبیرو تو حالت مستی امضا کرد اینا با اگاهی و هوشیاری کامل امیرکبیرایی که بخوان واسه کشور کاری بکنند ولی بر خلاف منافع .... باشه رو میفرستند سینه قبرستون.
    البته منی که دارم اینارو میگم خودم قصدم برگشتنه ولی وقتی برمیگردم که بدونم میتونم یه کاری واسه مردمم بکنم نه واسه نظا.....

  2. #22
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    رشته و دانشگاه
    Civil Engineering
    ارسال‌ها
    63

    پیش فرض پاسخ : چرا برگشتن بعد از اتمام تحصیلات حماقت ( حداقل در نظر اکثریت) هست!؟

    پرداختن به اینگونه مسائل وقت تلف کردنه..از هر 10 نفر دانشجو ایرانی که به خارج میرن فقط 3 نفرشون برمی گردن.و این خودش دلیل واضح ایی هست.
    پارسال موثرترین فرد ایالات متحده یه شیرازی بود که رئیس تحقیقات مریخ در ناسا هست.
    حالا فکر کن اگه اون بعد از اتمام تحصیلاتش از آمرکا برگشته بود الان رو چند نفر می تونست تاثیر گذار باشه.حداکثر یه استاد تو شریف میشد که سالی ده یا بیست تادانشجو داشت و دلشو به چاپ کردن مقاله تو isi خوش می کرد.
    مثال این آدمها زیاد هست.

  3. #23
    Member Civil_Engineer آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    رشته و دانشگاه
    Sharif University of Technology
    ارسال‌ها
    225

    پیش فرض پاسخ : چرا برگشتن بعد از اتمام تحصیلات حماقت ( حداقل در نظر اکثریت) هست!؟

    ببینید دوستان ما می گیم که سمت های اصلی در دست کسایی هست که تخصص لازم رو ندارن و متخصصین زیر نظر اونا کار می کنن. البته اگه بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم همین سیستم هم موفقیت هایی رو داشته که به خاطر تلاش متخصصین زیردست بوده. اما با وضعیتی که وجود داره (رفتن و برنگشتن) و در این چند سال اخیر هم به شدت تشدید شده ما به جایی می رسیم که دیگه همون متخصصین زیردست رو هم نخواهیم داشت. اونوقت تصور کنید وضعیت کشور چه طور خواهد شد. من فکر می کنم که ایجاد تغییرات بزرگ در هر کشور به عهده قشر تحصیلکرده است و اگه این قشر نخواد این کار رو انجام بده از کی می شه این انتظار رو داشت. البته ایجاد تغییر مستلزم فداکاری هم هست.(البته من آدم فداکاری نیستم ). من فکر می کنم شاید ما همه راه ها رو آزمایش نکردیم و باید راه حلی وجود داشته باشه که ما با هم دیگه می تونیم این مشکل رو حل کنیم.

  4. #24
    ApplyAbroad Hero
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    ارسال‌ها
    1,028

    پیش فرض پاسخ : چرا برگشتن بعد از اتمام تحصیلات حماقت ( حداقل در نظر اکثریت) هست!؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط zareipsy نمایش پست ها
    دلیل دیگه ای که بعضی از افراد رو از بازگشت منصرف می کنه مدرک گرایی مدیران موسسات وسازمانها هست . چرا باید دانشجوی سال اول دکتری که غیر از کتاب خوندن تو عمرش یه کار حرفه ای و علمی انجام نداده صرفا به خاطر اینکه دانشجوی دکتری هست به فوق لیسانسی که سالها در زمینه تخصصی خودش کار و مطالعه کرده و تجربه جمع کرده از همه لحاظ ارجحیت داشته باشه ؟
    با سلام دوست عزیز

    این مشکل کم و بیش هست ولی خوب، معمولا کسی رفته خارج و برگشته این مشکل رو نداره، چون هم مدرک رو داره و هم کلاسش رو. در نتیجه خودبخود این مشکل براش حل شده هست.
    می گن دو تا دنیای موازی داریم دنیای ما و دنیای تو آینه ها، باز می گن یه عدشون تونستند تو بین ما نفوذ کنند، باز می گن تنها تفاوتشون چپ دست بودنشونه.

  5. #25
    ApplyAbroad Hero
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    ارسال‌ها
    1,028

    پیش فرض پاسخ : چرا برگشتن بعد از اتمام تحصیلات حماقت ( حداقل در نظر اکثریت) هست!؟

    خوب دوستان

    یکم رو راست تر حرف می زنم ( پیش آ پیش عذر می خوام)...

    ... بحث سر فتح اورست نیست ( البته همونش هم سالیانه فاتح داره) یا بحث سر تغییر سیستم نیست، بحث سر استفاده از موقعیت های سیستم برای بالا بردن رفاه شخصی که می خواد در ایران زندگی کنه هست. بحث سر این آپلو هوا کردن نیست، بحث سر انتقال حداکثری علم هست. استاد دانشگاه تو کشور بودن کار کمی نیست، هزاران دانشجو رو می تونید تربیت کنید، زیر دست یک بی سواد کار کردن سخته ولی غیر ممکن نیست، چون بی سواد اسمش روش هست : بی سواد!!! یعنی کسی که سوادش کم هست خوب شما اولین کارتون افزایش سواد اون خواهد بود.

    ولی خوب چرا این اتفاقات نمی تونه بیافته، دلیلش عجیب غریب بودن بی سواده نیست. دلیلش از ناتوانی ماهاست که تو خارج تو مهد علم و تکنولوژی، شاید فرمولهای خفن ، کار تو آزمایشگاهای خفن رو یادگرفتیم ولی یادنگرفتیم اینها چطور به وجود اومده..... شاید ساعتهای پای میزهای طراحی بودیم ، پای میکروسوکوپ چند میلیونی یا اتاق تمیز ( کلین روم :دی ) بودیم ولی هیچ یاد نگرفتیم که اگه همچین میز، میکروسکوپ یا اتاقی نباشه چطوری باید کار کنیم... خوب اونوقت هزینه سر و کله زدن با بی سواده بیشتر میشه، اونوقت برای شاگردامون نمی تونی زیاد مفید باشیم.

    اگر می خوام بریم و پشت سرمون رو نگاه نکنیم و منتظر یکی باشیم که در و تخته رو جور کنه، هیچ ایرادی نیست. ولی باید گفت بعد این جور شدنه، دیگه هم اون آدمه، آدمی که با سیستم کم فرسایش کار کرده مطمئنا دیگه نمی تونه تو خرابه های دانشگاه تهران یا تبریز یا اصفهان یا شیراز یا .... برای ما ام آی تی رو بنا کنه.
    سخن این هست که چطور می شه بستری ساخت برای علم. و مهتر از اون چطور می شه یاد گرفت بستر ساخت. اکثر کسایی که پذیرش دارند و در خارج ادامه تحصیل می دهند، انتظار دارند وقتی برگشتند براشون فرش قرمز پهن کنند تا از فرودگاه مستقیم برند تو آزمایشگاه میلیونی و کار کنند و پشت سرهم مقاله بدهند بیرون و افتخار خانواده مملکت باشند. ولی از خودشان نپرسیدند کدامیک از دانشمندان تاریخ - می گم دانشمند چون به کمتر از این هیچکدوممون راضی نمیشیم... - فرش قرمز داشتند؟

    در آخر، سخن از تغییرات بزرگ نیست، قرار نیست بت من باشیم چون هرکسی نمی تونه بت من باشه. سخن اینکه چطور یادبگیریم که وقتی اومدیم اینجا بی سوادهایی رو با سواد کنیم.... البته قبلش باید یاد بگیریم که چطور بی سوادی خودمون رو از بین ببریم....سیاست رو بذاریم برای سیاسیون، همه شدن فعال سیاسی که بزرگترین فعالیتشون بحثهای آخر هفته تو نت یا با راننده تاکسی تو راه فرودگاه است.
    می گن دو تا دنیای موازی داریم دنیای ما و دنیای تو آینه ها، باز می گن یه عدشون تونستند تو بین ما نفوذ کنند، باز می گن تنها تفاوتشون چپ دست بودنشونه.

  6. #26

    پیش فرض پاسخ : چرا برگشتن بعد از اتمام تحصیلات حماقت ( حداقل در نظر اکثریت) هست!؟

    تو زمونه ای که به محض دستیابی به هر دستاورد علمی همه ی دنیا ازش استفاده می کنند این حرفا دیگه معنی نداره.مگه کسانی که تو ایران هستند خداییه نکرده دارن از دستاوردها ی علمی دانشمندان داخل ایران؟؟؟؟ استفاده می کنند.پس باید جایی زندگی کرد که امکانات برای تحقیق و پیشرفت وجود داشته باشه نه اینکه دست و پاتو ببندن

  7. #27
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    May 2011
    ارسال‌ها
    3,222

    پیش فرض پاسخ : چرا برگشتن بعد از اتمام تحصیلات حماقت ( حداقل در نظر اکثریت) هست!؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط attanew نمایش پست ها
    اگر می خوام بریم و پشت سرمون رو نگاه نکنیم و منتظر یکی باشیم که در و تخته رو جور کنه، هیچ ایرادی نیست. ولی باید گفت بعد این جور شدنه، دیگه هم اون آدمه، آدمی که با سیستم کم فرسایش کار کرده مطمئنا دیگه نمی تونه تو خرابه های دانشگاه تهران یا تبریز یا اصفهان یا شیراز یا .... برای ما ام آی تی رو بنا کنه.
    سخن این هست که چطور می شه بستری ساخت برای علم. و مهتر از اون چطور می شه یاد گرفت بستر ساخت. اکثر کسایی که پذیرش دارند و در خارج ادامه تحصیل می دهند، انتظار دارند وقتی برگشتند براشون فرش قرمز پهن کنند تا از فرودگاه مستقیم برند تو آزمایشگاه میلیونی و کار کنند و پشت سرهم مقاله بدهند بیرون و افتخار خانواده مملکت باشند. ولی از خودشان نپرسیدند کدامیک از دانشمندان تاریخ - می گم دانشمند چون به کمتر از این هیچکدوممون راضی نمیشیم... - فرش قرمز داشتند؟

    در آخر، سخن از تغییرات بزرگ نیست، قرار نیست بت من باشیم چون هرکسی نمی تونه بت من باشه. سخن اینکه چطور یادبگیریم که وقتی اومدیم اینجا بی سوادهایی رو با سواد کنیم.... البته قبلش باید یاد بگیریم که چطور بی سوادی خودمون رو از بین ببریم....سیاست رو بذاریم برای سیاسیون، همه شدن فعال سیاسی که بزرگترین فعالیتشون بحثهای آخر هفته تو نت یا با راننده تاکسی تو راه فرودگاه است.
    مسئله اینه که شما فکر می کنی مثلا با این چیزا قراره تغییری توی کشور پیش بیاد. شما فرض کن الان 100 تا MIT و Stanford تو ایران داشتیم، به نظرت وضعمون فرقی می کرد؟ نتیجه اش این بود که به جای سالی 1000 تا دانشجو 50000 تا از کشور می رفتن بیرون. شما می گی سیاست رو بذاریم برا سیاسیون، وقتی سیاسیونی نداریم که سیاست رو در دست بگیرن همه سیاسی میشن. دقیقا مثالی که دوستمون در پست شماره 9 زد، یکی داره از تشنگی می میره شما بیا بهش بالش پر قو بده!

    دلیل برنگشتن نخبه ها آزمایشگاه و امکانات و نمی دونم این چیزا نیست، دلیلش جامعه است. با یاد دادن فیزیک و شیمی و برق هم جامعه پیشرفت نمی کنه. علم رو با پول میشه آورد به کشور، جامعه رو با پول نمیشه درست کرد.
    ویرایش توسط S03 : July 14th, 2011 در ساعت 01:40 PM

  8. #28
    ApplyAbroad Veteran
    m.arash آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    رشته و دانشگاه
    Physics , IUT
    ارسال‌ها
    316

    پیش فرض پاسخ : چرا برگشتن بعد از اتمام تحصیلات حماقت ( حداقل در نظر اکثریت) هست!؟

    سوال: چرا برگشتن بعد از اتمام تحصیلات حماقت هست!؟
    پاسخ:
    این سوال باید از دو منظر بررسی بشه!
    در واقع من پاسخ هایی رو که به این سوال داده خواهد شد رو در دو دسته تقسیم می کنم که هر دسته دو حالت داره!
    دسته اول: افرادی که میخان به این سوال پاسخ بدن در ایران هستن!
    حالت نخست: فرد اصلا به آب و خاک این مملکت فکر نمی کنه و چه بسا به دلیل برخی شرایط اجتماعی, فرهنگی و سیاسی از بودن در این مملکت احساس بدی داره!
    حالت دوم: فرد با وجود تمایل به ادامه تحصیل در خارج همچنان برخی شرایط در این مملکت رو به خیلی چیزهای خوب اونور ترجیح میده! مثلا بودن در کنار خونواده و فامیل رو نسبت به همه چیز ارجح میدونه (فقط یه مثال بود!)
    دسته دوم: افرادی که میخان به این سوال پاسخ بدن در خارج از ایران هستند!
    حالت نخست: فرد در حال حاضر اصلا به آب و خاک این مملکت فکر نمی کنه و این شاید به دلیل برخی شرایط اجتماعی, فرهنگی و سیاسی از بازگشت به این مملکت احساس بدی می کنه! (زمان حال فرد مهم است!)
    حالت دوم: فرد با وجود بودن در اونور آب هنوز برخی شرایط در این مملکت رو به خیلی چیزهای خوب اونور ترجیح میده! مثلا بودن در کنار خونواده و فامیل رو نسبت به همه چیز ارجح میدونه (فقط یه مثال بود!)

    پاسخ ها در هر قالب فرق میکنه! ما باید بیاییم و شرایط کلی رو بررسی کنیم خود به خود به پاسخ مناسب هرکس میرسیم. نیاز نیست نظرمون رو به کرسی بشونیم. نیاز ما اینه که تغییرات لازمه رو بشناسیم و همتی که این تغییرات طلب می کنند!!!

    حال با توجه به پست های اخیر که دغدغه دوستان ساختن یا نساختن این مملکته من نظر خودم رو می گم.
    من میخام تغییرات رو کلی تر بررسی کنم. این مملکت هم تنها جزئی از اون کل هست!
    مقدم بر هرچیزی باید این رو در نظر بگیرید که چه اینور چه اونور خواستید بمونید و در راه توسعه علم تلاش کنید این رو در نظر بگیرید که حاصل دانش و تحقیقات و کلا کارهاتون رو در اختیار چه کسی یا کسانی قرار می دید!!! آیا این دست افراد شایسته هستند که چنین اطلاعاتی رو در اختیار بگیرند.
    من قصدم از این نکته این نیست که طرفی رو ناشایست اعلام کنم واسه انتقال اطلاعات. اما میخام توی این دنیایی که خوبی و بدی با هم آمیخته شدند و اکنون اکثر حق انتخاب ها به صورت بد و بدتر در آمده تنها تلنگری بزنم و حق انتخاب بین بد و بدتر رو بخ خودتون واگذار کنم!
    براستی آیا من نوعی توانایی ایجاد تغییرات ساختاری که سالهاست این تغییرات خودشون رو دارند در بین انسان ها پیدا میکنند و نظام خودشون رو بین انسان ها می چینند رو دارم!!!
    زمانی بود در قدیم, زمانی که اولین کارخانه ها داشتند ایجاد می شدند, کسانی همچون مارکس فریاد آزادی خواهی رو سر دادند و گفتند مردم آگاه باشید و بدانید که تغییرات شوم دیوانه وار به دنبال شما هستند, مردم کارخانه ها رو آتش بزنید که این ها خرابات اجساد فرزندان شما هستند!
    آیا در آن زمان پدرانمان که فرصت انتخاب بین خوب و بد رو داشتند این فرصت رو غنیمت شمردند؟؟!!
    این تنها یک نمونه از صد ها نمونه ای هست که من بشون اعتقاد دارم. نمونه هایی دارم که علم و سیاست و اجتماع را با همین تغییرات ساده به بی راهه کشیدند!!!
    حالا اینا چه ربطی به انتخاب من به برگشتن یا بر نگشتن داره؟؟؟
    در واقع بهتره بگم اینا چه ربطی به این داره که منه نوعی بخام برگردم یا بر نگردم و یا در هر جایی که هستم یا خواهم بود بخام شرایط رو بسازم, بخام وضعیت رو بهبود ببخشم.
    من توانایی این کار رو ندارم چون اعتقاد دارم که این مبارزه ای است که بدون جمع شدن و یک دست شدن اکثر انسان ها به حقیقت نمی پیونده و در نهایت من رو نابود میکنه و شاید نتها در آینده نامی برایم باقی بگذازه که هیچ دردی از من دوا نمیکنه!!!
    من تا وقتی ندونم بدی تا کجا نفوذ کرده خودم رو برای از بین بردنش به آب و آتش نمیزنم!!!

    تا وقتی ندونم کجا پیدا میشه که به من به دید ابزار نگاه نکنه قدمی واسه تغییر اون نمیذارم!
    مطمئن باشید من همیشه در سفرم ! چون میدونم همه جا این بدی ها که ما نیاز به تغییر اونها میدونیم هست!!!
    من باقی عمرم رو میخام زندگی کنم!
    من اعتقاد دارم که برای انسان ها سه حالت وجود داره:
    1.انسان ها میتونن بازیچه دست زندگی قرار بگیرند و زندگی با اونها بازی کنه!!! (بدترین حالت)
    2.انسان ها مینونن با زندگی وارد بازی بشند!!
    3.انسان ها با زندگی بازی کنند!!! (بهترین حالت)
    من در دسته نخست که در ابتدای پستم گفتم قرار دارم و به این باور رسیدم بودن در اینجا یا بازگشت در اینجا فقط و فقط دو حالت واسم باقی میذاره!!!!!!
    یا بازیچه دست زندگی قرار میگیرم یا به اجبار وارد بازی زندگی میشم!!!
    حالت اول ینب بازیچه قرار گرفتن رو الان دارم تجربه می کنم و احساس خوبی ندارم چون احساس کم شعوری می کنم احساس می کنم داره کم کم از انسانیتم کم میشه!!!
    میدونم که اگه بمونم و تلاش کنم یا برم و برگردم و باز هم تلاش کنم در نهایت میتونم وارد بازی با زندگی بشم و عده ای رو که مثل خودم هستند رو با حرف و بازی و رسانه بازی بدم و دلم رو به بهتر شدن شرایط که همانا وارد شدن به منجلاب سیاست و دنیاست خوش کنم!!!
    حالت سوم ینی بازی دادن زندگی هم به طور کامل واسه همه انسانها خیلی وقته که تموم شده چون زمانی که باید انتخاب میکردند یا میکردیم نکردیم تا واسمون انتخاب کردند!!!!!!

    دوستان من از اینجا میرم و به محظ اینکه دیدم زندگی داره بازیم میده یا میخاد منو وارد بازیش کنه به یه جای دیگه میرم!!!
    ناشناس موندن هدفم منه ! میخام خودم باشم ! میخام زندگی متوجه بودن من نباشه !
    لحظه ای هم که مردم به خودم قطعا افتخار می کنم که نذاشتم زندگی بازیم بده! البته اگه بتونم از این لایه های بت گونه که سر راهم هست به سلامت عبور کنم که راهش ناشناس بودن منه!!!!


    دوستان خواهش در هر جا که هستید هر تصمیمی که میگیرید مهم نیست. مهم اینه که فریب خورده از این دنیا نرید!
    میدونم گفته هام شبیه برخی کتاب ها شد شاید فکر کنید کتاب های زیادی میخونم اما اصلا این طور نیست!
    من بیشتر وقتم رو به فکر کردن میگزرونم!!!

    امیدوارم بدونید که تصمیم گرفتن ساده هست اما فکر کردن به عواقب تصمیم هاتون سخته!

    شاد باشید و دیگران رو هم شاد کنید! این تنها دارایی ماست!
    We are always getting ready to live but never living

  9. #29
    ApplyAbroad Hero
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    ارسال‌ها
    1,028

    پیش فرض پاسخ : چرا برگشتن بعد از اتمام تحصیلات حماقت ( حداقل در نظر اکثریت) هست!؟

    باز هم می گم، دوستان عزیز، هدف از این بحثها این نیست که اهداف شما رو تغییر بدیم، یا کسایی که نمیخوان برگردنند رو مجبور به برگشت کنیم:

    هدف در یک کلام اینکه کمک کنیم به اونهایی که به هر دلیل می خوان برگردند. تا بتونند هم آسوده تر زندگی کنند و هم با انرژی کمتر بیشترین انتقال رو انجام بدهند.
    یک عده ای در مقابل این تاپیک جبهه گرفتند، چرا!؟ چون بحثی رو باز می کنه که برایشان خوش آیند نیست، چون با ظاهری که می خوان برای خود بسازند تناقض داره. شما با خودتان اگه رو راست باشید که نباید از دانستن اینکه برای راحتی خود می رید، بار آسایش خود می رید، کشور براتون مهم نیست، .... ناراحت بشید. ولی متاسفانه یک حبابی از وطن پرستی برای خودمون درست کردیم. و همواره به خودمان دروغ می گیم. خیلی راحت مرد باشیم و بگیم بلند هم داد بزنیم " آقا من می خوام برم چون خودم مقدم تر هستم". اتفاقا اصلا هم خطا نیست، چون شخص می خواد به خودش فکر کنه. آرش عزیز خیلی راحت حرفش رو بیان کرد و به خدا قابل احترامه و من کلاه از سرهم براش بر می دارم. ولی نیاییم برای توجیه خود سفسطه کنیم، بحث علم بدون مرز رو پیش بکشیم....

    شاید این تاپیک داره کار آینه رو میکنه برای ماهایی که ادعای وطن پرستیمون لقه لقه ی زبونمونه. اگر اینطوره آینه شکستن خطاست. ولی به هرچی بگید قسم هدف از این تاپیک این نیست. اگر از آینه بدت میاد، اون دکمه ضربدر رو بزن و راحت باش. ولی حقایق رو وارونه جلوه دادن جالب نیست.
    اهالی محترم AA، هدف هر شخص برای زندگی قابل احترامه، این تاپیک می خواد مشکلات برگشت رو بررسی کنه و با راه حل ها برای اونهایی که به هر دلیل می خوان برگردنند، این مشکلات کم رنگ بشند.
    می گن دو تا دنیای موازی داریم دنیای ما و دنیای تو آینه ها، باز می گن یه عدشون تونستند تو بین ما نفوذ کنند، باز می گن تنها تفاوتشون چپ دست بودنشونه.

  10. #30
    ApplyAbroad Veteran
    m.arash آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    رشته و دانشگاه
    Physics , IUT
    ارسال‌ها
    316

    پیش فرض پاسخ : چرا برگشتن بعد از اتمام تحصیلات حماقت ( حداقل در نظر اکثریت) هست!؟

    لازم دیدم چند نکته ای به پست قبلیم اضافه کنم!
    من این تاپیک رو به این طور دیدم و می بینم که میخاد بحثی رو باز کنه که چرا برنگردیم؟ چه دلابل و دغدغه هایی هست که که میتونه راه برگشت رو باز کنه!!! واز دید من خیلی از بچهایی که میخان برن و رفتن تا الان شاید بهتر بود به همون دلایل و دغدغه ها اصلا نرند!
    من قبول دارم برخی از قسمت های پست قبلیم از دید خیلی از دوستان به مثابه سفسطه میمونه ولی من اعتقاداتم رو گفتم و هدفم این بود که بگم این طرف یا اون طرفی وجود نداره واسه کسایی که مثل من میترسند زندگیشون تباه بشه! خیلیا دوست دارند فداکاری کنند. اما من فداکاری رو می پسندم که به طرف (خودم) کم ترین آسیبی برسه!
    ممکنه فردی اگر برگرده هم بتونه آسوده تر زندگی کنه و هم با کم ترین ضرر به خودش نفعی رو هم به دیگران برسونه!!!
    ولی شما که الان اونورید یا تجربه اون رو داشتید نمیتونید خودتون رو بجای کسایی بذارید که الان اینورند و فکر می کنند شرایط بهتری در اون طرف واسشون فراهمه!
    من تمام سفسطه ها یا اعتقاداتم رو گفتم تا بگم شرایط بد و نامناسب در همه جا هست. تعریف ها و فرمول ها فرق میکنه!
    من نکاتی رو گفتم تا هر کسی اونا رو میخونه متوجه بشه که شرایط این طرف از دید فردی که در اینجاست با کسی که اون طرفه فرق میکنه همین طور برای کسی که الان اونوره!
    چیزی که میتونه ما همه, کسایی که اینورند و کسایی که اونورند, رو برای یه پاسخ واحد برای هدفی که این تاپیک و سوال داره برسونه اینه که ما ریشه شرایط بد و نامناسب رو بیاییم و معرفی کنیم. اگر من بدونم که این شرایط نامناسب در همه جا هست و در هر جایی خودش رو به فرمی متفاوت نشون میده! اونوقته که با خودم روراست میشم و پست هام به جای اینکه حالت تدافعی به خودش بگیره, سازنده میشه!
    من که الان این طرفم و سختی های اینور رو می بینم باور نمیکنم که میشه موند وساخت یا رفت و برگشت و بعد شروع کرد به ساختن شرایط.
    من این طور اعتقاد دارم تنها زمانی باید به بازگشت فکر کنم که شرایط اونور نسبت به اینور سخت تر بشه واسم و یا شرایط بهتری اینور واسم مهیا باشه!!
    قطعا الان میگید به من که >>> اگر تو شرایط رو نسازی کی میخاد این شرایط رو بسازه؟؟؟
    من میگم حق با شماست ولی من این کار رو نمی کنم چون داده هایی که به مغزم دادم مغزم میگه این کار از تو بر نمیاد و اگر هم بخای با کمک دیگران این کار رو بکنی زندگیت در یک کلام حروم میشه اگه نگیم نابود!!!
    پس من تا مادامی که اینجا هستم این نظرمه ! ممکنه شرایط تغییر بکنه مثلا من برم یه جای دیگه و نظرم هم تغییر کنه! ولی من با توجه به زمان حال برای آیندم تصمیم میگیرم! شاید از دید برخیا غلط باشه!
    من قصدم از اینکه این چیزا رو گفتم چه تو این پست چه تو پست قبلی اینه که اگه کسی فکر میکنه یه جای کارم میلنگه بهم بگه با دلیل تا اگه خودم هم متوجه شدم اصلاح بشم.
    من به ذهنم دلیل یا دغدغه ای نمیاد که فکر کنم تصمیم گرفتن و شروع به ساختن شرایط بتونه به ثمر بشینه! اما بی صبرانه پیگیر تاپیک هستم شاید کسی بتونه دلیل یا دغدغه ای رو معرفی کنه ویا راهکاری بده! تا منو هم پایه کنه!

    در انتها هم از عطای عزیز تشکر میکنم واسه ایجاد این تاپیک که خیلی جاش تو فروم خالی بود!
    ویرایش توسط m.arash : July 14th, 2011 در ساعت 03:46 PM
    We are always getting ready to live but never living

برچسب‌های این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •