...... تفاوت های دیگر بین خارجی ها (
) و داخلی رو بگذاریم کنار و فقط به یک کلمه نگاه کنیم. میزان مطالعه!!!
این مورد رو نگه دارید من دوباره بهش بر خواهم گشت. حال سیستم و مردم. اگر فرضیه ی که مطرح کردید، صحت داشت، دیگر نباید رنسانسی رخ می داد. مردم یک کشور سازنده ی سیستم ان کشور هستند. اگر آلمان، انگلیس، امریکا ، نروژ الان هستند و دارای خصوصیات مخصوص خود؛ در حقیقت این کشورها وامدار خصوصیات مردمانشان هستند.
از جنبه دیگر نگاه کنیم، اگر سیستم رو مردم تاثیر گذارتر هست پس چرا ایرانیانی که سالیان دراز در اروپا و آمریکا زندگی کردند تاثیر نمی گیرند. چرا با وجود دیدن مطالعه یک پیرزن عصا بدست تو مترو، تغییر نمی کند؟ چرا هنوز بعد از گذشت 30 سال، از حضور در لس آمریکا مهد دموکراسی، زبانشان بیشتر از گوشهایشان ( بهتر بگویم در نبود گوشهایشان) کار می کند؟
اگر اروپا الان اینجاست به خاطر این هست که مردمش آهسته علمشان را افزایش دادند، بی سوادی و جهل رو کنار زدند، سینه به سینه اینکار رو کردند. شما اگر یک مرکز تحقیقاتی رو راه بیاندازید و مواظب باشید خط قرمزی رو رد نکنید، در 100 سال آینده اون مرکز بزرگانی رو تربیت می کنه که بتونه تاثیر بگذاره.
شما دارید مثال دکتر عبدی رو مثال زدید و من هم عرض کردم، لزومی نداشت انتقاد رسانه ای بکند چرا کرد؟ چون به سیستم خارجی عادت داشت. به هرحال با دوستمون موافقم که گفتند نوع نگاه به مسایل تعیین کننده هست.
همه دوست داریم یک اتاق با کولر و اینترنت پر سرعت و با کلی بودجه داشته باشیم و بعد بریم مرزهای علم جابجا کنیم و در این راه با یک اشاره همه بهمون تعظیم کنند. در حالیکه جابجا کنندگان علم همواره با بی سوادانی دست و پنجه نرم کردن که بی سوادی چند مدیر بالای سر کشور در مقابلش چیزی نیست. تلاش کردن بدون وورد به سیاست امکان دارد ولی متاسفانه راحت ترین کار رو در نق زدن و حرافی سیاسی دیدیم و بس.
علاقه مندی ها (Bookmarks)