حقوق شروع به کار برای phd level که دوستان فرمودن تعداد کمی در این سطح هستن حدودا چقدره ؟ قبل از کسر مالیت
حقوق شروع به کار برای phd level که دوستان فرمودن تعداد کمی در این سطح هستن حدودا چقدره ؟ قبل از کسر مالیت
خب این طور که شما می گین، بخش بزرگی از تحقیقات دکتراها و پروژه هاشون در صنعت بلااستفاده است! خب پس با این وجود این همه دکترا در دانشگاه های آمریکا واسه چی می گیرن؟ اوضاع کمی شبیه به ایران شد که اینجا هم پروژه ی صنعتی به درد خور چندانی در مقطع دکترا دیده نمیشه. یعنی این همه دکترا میان توی آمریکا که بعد همه استاد دانشگاه بشن؟! حالا بچه های ایران مثلا بگیم که مجبورن و چون بخشی بعد از ارشد میرن آمریکا، دکترا بهانه ایه که کم کم بتونن وارد صنعت آمریکا بشن اما خب بقیه چی؟ یعنی این همه هندی و چینی الکی تو مقطع دکترا خودشون را با پروژه های بی فایده واسه صنعت علاف می کنن؟!
خب اوضاع ارتباط صنعت و دانشگاه در ایران خوب نیست و شاید تا حدودی قابل اقماض باشه، بالاخره اینجا صنعت پیشرفته ای نیست و کشور در حال توسعه هستیم اما از آمریکا این کارها بعید نیست؟ چرا به جای انجام این همه تحقیقات (که همه شون هم کلی به دانشجوها واسه انجامش پول میدن و این همه دانشجو را از سرتاسر دنیا جمع می کنند) پروژه های درست و حسابی و صنعتی انجام نمیشه که هم دانشجو سود بیشتری کنه و هم صنعت؟!!! اساسا ریسرچی که به درد صنعت نمی خوره مگه فایده ای هم داره
بله درست می گید بین نرم افزار و سخت افزار تفاوت زیادی هست. صحبت کلی من این بود تخصص شما (اگه وجود داشته باشه) قطعا براشون ارزش داره و کاملا مو از ماست کشیده میشه موقع استخدام 100 برابر دقیق تر از فرآیند پذیرش های دانشگاهی. مقاله شما هم اگر نشون دهنده توانایی یا مهارت کسب شده خاصی باشه قطعا براشون ارزش داره. این رو هم بگم من خودم اصلا اهل مقاله نویسی گلابی رایج در ایران و جاهای دیگه نیستم و فاند RA بدون حتی یک صفحه کار چاپ شده از دانشگاه رنک 60-70 گرفتم (که البته نمیرم اونجا )
قرار نیست کاری که شما در دوره دکترا انجام میدید فردا برید سرکار ادامه همون رو انجام بدید هرچند اگر پروژه و استاد رو درست انتخاب کنید این اتفاق محتمله.
دوره دکترا یک دوره آموزش پیشرفته هست که افرادی که اون رو طی میکنند این نیاز رو در خودشون احساس می کنند که دوره لیسانس اون امکان عمیق شدن و متخصص شدن رو براشون فراهم نکرده.
بازار کار های تک با سرعت خیلی زیادی در حال تغییره و آموزش دوره لیسانس دیگه برای اینکه شما بتونید رقابت کنید کافی نیست. این صحبت های یک آمریکایی که در بهترین لب رشته من دکتراش گرفته هست (اصلش ویدئوه من متنش رو میارم):
so I had completely decided that's what I would do after I got done with school however as I stated before I really knew ... had an idea how much I didn't know and I knew I need to learn a lot more, so I had two choices I could either graduate with my undergrad, go to industry and hope to learn X on the job while I was working, or more realistically stay for graduate school
ضمنا پروژه تخیلی یا خیلی futuristic در دانشگاه تاپ خصوصی خیلی بیشتر از دانشگاه های دولتی رنک پایین تر انجام میشه که فقط وقتی ارزش داره که شما بتونید یه استارتاپی بزنید و اون ایده رو اگه واقعا چیزی که به درد آینده میخوره ولی الان در صتعت موجود نیست باشه سعی کنید تجاری سازی کنید که در پست های بالاتر بهش اشاره شد و کار راحتی اصلا نیست در نتیجه افرادی که با دکترا از دانشگاه های تاپ روی این جور چیزها کار کرده اند و بعدش کار صنعتی میگیرند خیلیهاشون به کارهایی مشغول می شوند که ارتباط اندکی به پروژه دکتراشون داشته و فقط به سرف استعداد و تلاششون که در قالب گرفتن پذیرش و مدرک از یه دانشگاه تاپ مشهود هست مورد توجه کارفرما هستند. پروژه دکتراتون رو درست انتخاب کنید
بقیه دانشجوهای خارجی هم مثل ایرانیها. هدف اکثرشون استفاده از پذیرش دکترا برای جا افتادن و ورود به صنعت امریکاست. درصد پایینی شون هم که برمیگردند دنبال کارهای آکادمیک هستند. اصولا طراحی دوره دکترا برای شغلهای آکادمیک انجام شده و هدفش آماده سازی و تربیت پژوهشگر برای توسعه دانش و ایده های جدید است. یک دانشجوی دکترا در ابتدای کار نه صلاحیت فنی و نه تجربه حل مشکلات صنعتی را دارد. شرکتهای بزرگ خودشان مراکز پژوهشی بزرگی دارند با بودجه بسیار بالاتری از مراکز دانشگاهی، و متخصصین باتحربه خودشان را برای حل مشکلات فنی شان بکار میگیرند.
در عین حال نقش دانشگاههای تاپ در پیشبرد مرزهای تکنولوژی هم غیر قابل انکار بوده است. این در واقع دقیقا هدف دانشگاه است که ایده ها و مسائلی را ارزیابی کند که هنوز صنعت با آن مواجه نشده یا اینقدر مهم نمیبیند که روی آن بودجه بگذارد. در واقع یک هدف فیوچریستیک. در رشته خود من دهها ایده جدید را میتوان نام برد که در دانشگاهها شروع شد و شکل گرفت در زمانیکه صنعت این مسائل را اینقدر مهم نمیدید که رویش بودجه و وقت بگذارد. مساله اینست که از ببن هزاران تز دکترا که هر سال دفاع میشود فقط درصد بسیار کوچکی این قابلیت را دارند که به چنین ایده های پیشرویی تبدیل بشوند، و این نوع تز های دکترا هم اکثرا از دانشگاههای تاپ مثل ام آی تی و استنفورد و نظیر آنها درمیایند. برای بقیه کاندیداهای دکتری مزیت گذراندن دوره شان آشنایی و تسلط پیداکردن بر متدهای پژوهشی و تکنولوژی روز و پیدا کردن لینک هایی برای شغلهای آینده است.
صد در صد. مساله اینه که این تخصص معمولا با دکترا تو دانشگاهای معمولی بدست نمیاد. تفاوت ریسرچ اساتید دانشگاهایی مثل MIT و ستنفورد و ... با بقیه به شدت بالاست. به عنوان مثال این آقای Rivas رو ببینید:
http://superlab.stanford.edu/projects.html
این آدم کار incremental نمی کنه! اینم research mission
We envision a fully 3D-printed power converterthat obviates the need of printed circuits board
این کار بشدت سخته، اما اگر موفق بشه یه استارتاپ بیلیون دلاری از توش در میاد.
!One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness
خب توی ایران که هم که تز دکترا همین طوریه! فقط با این تفاوت که اون درصد کم futuristic هم نداره. یه موضوع سرسری انتخاب میشه و بعد دو تا مقاله ISI ازش دربیاد یعنی پروژه دکترا تمومه من خودم با دانشجو دکترا همکاری کردم و می دونم که میگم.
اما سوال دیگه این که مگه نه این که خیلی از فاند ها RA هستند. یعنی دانشجو به خاطر سرچ کردن روی پروژه داره حقوق می گیره. این پروژه از جایی که به نظر من میاد اکثرا صنعت هستش (جز صنعت کجا این همه پروژه را ساپورت می کنه؟) پول می گیره. خب صنعت چرا به پروژه هایی که سودی نداره فاند میده؟! یا فاندهایی که NSF و سازمان های دیگه میدن، اگه در عمل به دردشون نخوره، چرا واسش خرج می کنند؟!
بیشتر سوال من اینه که چرا از این همه تلاش و انرژی دانشجوی دکترا استفاده بهینه نمیشه؟ میشه روی پروژه ی عمل تر (حالا نه صد در صد عملی، همین که تو فضا و رویا تعریف نشده باشه و تا حدودی هم روی نیازهای بازار و صنعت تعریف شده باشه) وقت بزاره که سود بیشتری داشته باشه. هم ریسرچ را تمرین کرده باشه هم کار عملی و هم سود بیشتر واسه شرکت ها.
ویرایش توسط e133218228 : June 4th, 2016 در ساعت 06:47 AM
منبع فاند پروژه های RA خیلی مواقع از موسسات بدون سود، گرنت های دولتی، موسسه های تحقیقاتی خیریه ای و ... است. بطور مثال اتحادیه اروپا بیشتر از 2014 تا 2020 بیشتر از 70 میلیارد دلار گرنت های تحقیقاتی ارائه می کنه به دانشگاه های اروپا. در آمریکا هم شرایط مشابه هست. بعضی مواقع هم منبع مالی این فاندها از صنعت است. معمولا دلایل زیادی در صنعت وجود داره برای فاند کردن تحقیقات آکادمیک. یکی از اونها هزینه پایین تر این فاند هاست نسبت به استخدام کردن افراد بصورت مستقیم. این کارها منافع مالیاتی هم برای کمپانی ها در صنعت داره. خیلی مواقع این تحقیقات، زودبازده نیستند که ارزش سرمایه گذاری تحقیقات مستقیم رو داشته باشه ولی ممکنه در دهه های بعد مفید باشه و از الان کمک می کنند پایه تحقیقات در دانشگاه ها شکل بگیره.
تحقیقات در صنعت معمولا محصول محور است. یعنی از بالا به پایین ابتدا یک محصول تجاری ایده پردازی میشه، سپس می بینند برای پیاده سازی اون محصول به چه تکنولوژی های جدیدی لازم است، و بعد افرادی رو استخدام می کنند که تحقیقات لازم برای بدست آوردن اون تکنولوژی رو انجام بدهند. تحقیقات در آکادمیک معمولا ایده محور است، یعنی از پایین به بالا. فرد بعد از کسب تخصص های ابتدایی فکر می کنه چطور میشه کمی علم و تکنولوژی رو پیش برد و این کار رو انجام میده.
با سلام. دوستان برای یه شرکت تو زمینه خودم تو امریکا اپلی کردم.مدیر بخش استعداد یابی بهم گفت که بهت نیاز داریم و یه فرم انلاین پر کردم از شرح کارهام و بعدش یه فرم بنام فرم OFCCP Pre-Offer رو پر کردم که برای کاندیدها بود.چون من برای اولین باره دارم تا این مرحله پیش می رم میشه بگید که بعد از این چی میشه .البته یه چیزایی درباره اسپانسر شدن و نشون دادن توانایی مالی هم می دونم اما خوب میخوام بدونم الن که اونا توانایی های منو قبول کردن و این 2 تا فرم رو پر کردم بعد از این چی میشه؟مرسی.....
با این نکته خوبی که benعزیز گفتم موافقم .گاها خیلی پیش اومده که بعض افراد با توسعه بخشی به یک ایده و بهینه سازی یک فرایند و یا بهبود بخشی تونستن ثابت کنن که شرایط اخذء پوزیشن ریسجر شدن رو دارند و من با این 100% موافقم .اما بنظرم خوب حداقل باید 1 یا 2 تا مقاله بین الملی هم تو همون زمینه داشته باشن که شانسشون بره بالا.
دوستمون S03 پاسخ دقیق سوال شما رو دادند ولی این نکته رو هم بنده اضافه کنم که بنظر من همین روش فعلی استفاده بهینه از توانایی دانشجوی دکتراست. اکثریت دانشجویان دکترا که مستقیما بعد از لیسانس و ارشد وارد دوره دکترا شده باشند تخصص و تجربه کافی برای حل مسائل صنعتی را ندارند. برای حل مسائل مستقیم عملی شرکتها باید آموزش کافی در مورد کار شرکت و طراحی محصولاتش بهشون داده بشه که نه هزینه اش و نه زمانش برای شرکت صرف نمیکنه (بجاش میتونه نیروی خودش رو آموزش بده).
در ضمن پروژه های دکترا در اینجا ولو صنعتی هم نباشند رویایی و فضایی تعریف نمیشوند. گرفتن گرنت پژوهشی برای استادها کار ساده ای نیست و بیشتر بخش پژوهشی کارشون صرف همین تعریف مناسب پروژه و نوشتن گرنت پروپوزال میشه. گرنت ها رقابتی هستند و سازمانهای گرنت دهنده پروسه های طولانی برای review و انتخاب برنده را بر اساس اولویت های استراتژیک تعریف شده براشون طی میکنند. یک پروژه کلا رویایی و بدون تعریف مناسب شانسی برای گرفتن فاند نداره.
علاقه مندی ها (Bookmarks)