ببینید مشکل همه دوستانی که میشینند اینجوری حساب کتاب میکنند اینه که حسابهاشون رو در شرایط ایده آل انجام میدن. بنده نمیگم غیرممکنه ولی در عمل چیز دیگری پیش میاد. اولا دقت کنید که حقوق استاد دانشگاه که گفتم starting salary است و در عرض 5-6 سال کار به 100 هزار دلار و بالاتر هم میرسه. از طرف دیگر این حقوق کلی مالیات و deduction های اجباری دیگر داره یعنی همینجا مثلا 25-30 درصدش میره.
بعد هم بنده عرض کردم که حداقل مخارج برای یک زندگی مجردی معمولی همون 40-50 هزار دلاره. شما فکر میکنید که حالا میایید امریکا و یک آپارتمان زیرزمین مینیمم قیمت میگیرید و با اتوبوس اینطرف و آنطرف میروید و از همه تفریحان میزنید و پولتون رو جمع میکنید. بله اینجوری ممکنه بتونید مثلا 20-25 هزار دلار در سال هم جمع کنید. ولی سوال اینه که واقعا تا چه مدت اینطوری قراره زندگی کنید. ازدواج نمیخواهید بکنید؟ بچه دار نمیخواهید بشوید؟ ماشین خوب نمیخواهید بخرید؟ گردش و مسافرت نمیخواهید بروید؟ اولش فکر میکنید که خوب اینکار ها را نمیکنم و فقط پول جمع میکنم. بعد که شروع کردید میبینید این چه کاریه که آدم به خودش سختی اضافی بده و زندگی نکنه و پول جمع کنه برای آینده که چی بشه؟ خواهید دید که بسرعت به این نتیجه میرسید که حالا وقت زندگی کردن است و ده سال سختی کشیدن برای آینده نامعلوم براتون یواش یواش غیرقابل توجیه میشه.
در واقع عرض بنده اینست که اینجور ذخیره کردنها روی کاغذ عملی است ولی در عمل چیز دیگری پیش میاید و بعد از چند سال زندگی در امریکا بخصوص اگر وضع کاری تون خوب باشد خواهید دید که اصلا انگیزه برگشتن نخواهید داشت و دلایل تان برای زندگی سخت و صرفه جویی و ذخیره پول کمرنگ میشود. حالا اگر فکر میکنید که در مورد شما اینطور نخواهد شد چه بهتر، دنبال همین برنامه بروید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)