صفحه 8 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 86

موضوع: مسائل و مشکلات از لحظه ورود به آمریکا تا سازگاری با محیط (علل و راهکارها)

  1. #71

    پیش فرض پاسخ : مسائل و مشکلات از لحظه ورود به آمریکا تا سازگاری با محیط (علل و راهکارها)

    نظر من بعد از تقریبا دو سال زندگی در امریکا:

    دوستان من در پست 43 و در تاریخ 20 مارچ 2012 مطلبی خوش بینانه نسبت به امریکا نوشتم که از طرف برخی دوستان مورد موافقت قرار نگرفت و بعضی ها گفتند که بعد که رفتی امریکا بیا دوباره بنویس و حالا من بعد دو سال زندگی در دو ایالت مختلف در خدمت شما و کسایی که می خواهند بیان اینجا هستم.

    دوستان منفی بین و نا امید شاید هنوز هم راضی نباشند و بگن حالا برو 5 سال دیگه هم زندگی کن و بعد بیا بنویس. ولی من دارم اینو برای اونایی می نویسم که به نظرشون من بعد دوسال زندگی توی امریکا تونستم به دیدی نسبتا واقع گرایانه برسم.

    نظر من نسبت به امریکا فرقی نکرده. دلیلش هم اینه که من حتی قبل اومدن اطلاعات زیادی در مورد امریکا داشتم که دلیل عمده اون هم آشناییم با ادبیات و فرهنگ آمریکاست (مدرک لیسانس در این زمینه دارم). کار تا جایی رسیده بود که قیمت اکثر خوراکی ها هم می دونستم من بیش از پیش احساس می کنم اینجا "احترام ها و حقوق شهروندی خیلی بیشتره" (جملات داخل علامت نقل و قول از پست 2012 بنده است). بیش از پیش احساس می کنم "مردم برای جون و مال هم احترام می گذارن". بارها دیدم مردم چطوری دست به دست هم می دن و به کسی که مشکلی داره کمک می کنن. از خراب شدن ماشین، فریاد برای کمک و تصادف توی خیابون ها دیدم تا مشکلی که برای خودم پیش اومد و توی یه جای عمومی از حال رفتم. یا وقتی طرف با ماشین با سرعت خیلی خیلی کم به لاستیک عقب دوچرخه من زد گرچه حق با اون بود و من نباید از پیاده رو حرکت می کردم. بعنوان مثالی دیگر، اینجاست که می بینی تفاوت امکانات یه معلول با غیر معلول چقدر کم می شه وقتی همه توی ایستگاه اتوبوس صبر می کنن تا اتوبوس توقف کنه، راننده پیاده شه، بالا بر مخصوص ویلچیر معلول ها رو راه بندازه، معلول سوار شه، روی صندلی مخصوص خودش جلوی اتوبوس بشینه، بعد تازه بقیه ملت شروع می کنن به سوار شدن. اینجا زیاد میبینی وقتی مخصوصا هوا گرمه یا سرده و طرف توی ماشینش با تهویه مطبوع نشسته و تو داری پیاده از خیابون رد می شه چجوری راننده از 60 کیلومتری توقف می کنه و با دست به تو می گه که تو اول رد شو! اینجا کمتر ترس داری کسی با ماشین از روی پات رد شه.

    دوستانی که میگن جوونای امریکایی عموما دنبال عیاشی هستن....دوستی حتی تا جایی پیش رفت که گفت 80% دنبال عیاشی هستن. واقعا آدم می مونه اگه 80% دنبال عیاشی هستن پس چجوری امریکا تو اقتصاد و تکنولوژی پیشرو هست؟ نگین که همه هندی و چینی هستن. به آمار رجوع کنین قبل این حرف. اینا یه ضرب المثل دارن که می گه "زیاد کار می کنم ولی زیاد تر عشق و حال می کنم". مگه معنی زندگی همین نیست؟ اون دوستان بدبین فقط قسمت دوم ضرب المثل رو می بینن. من خودم همکلاس امریکایی دارم آخر ترم یه هفته بلند می شه می ره لاس وگاس با دوستاش خوشگذرانی ولی می دونم شب که بر میگرده هتل تا نصفه شب به تحقیق و کاراش می رسه. بقول خودش "فلان کار پروژه رو (که مثلا کسل کننده هست) باید با یه بطری آبجوی جک دنیلز ساعت 2 نصفه شب با حوصله انجام داد."

    من فکر می کنم بخش عمده ی نارضایتی خیلی از دوستان تصمیم اشتباه یا شانس بد خودشونه. چه می دونم اگه کسی رفته دان تاون میامی خونه گرفته یا رفته دیترویت یا بالتیمور درس می خونه خب این بنده خدا باید قبلش در مورد نرخ جرم و جنایت شهر های مختلف جستجو می کرد. مسلما امریکا جاهایی داره که واقعا نسبت به شهری مثل تهران نا امن تره. البته این جور جاها خیلی محدودن. یا دوستی داشتم که می گفت می خواد برگرده ایران چون از آب و هوای اینجا بدش می آد و طاقتشو نداره. خب یکی نیست بگه برادر من تو نمی تونستی یه جستجو کنی ببینی شهری که رفتی توی ایالت اوکلاهوما معروفه به طوفان ها و آب و هوای بدش؟! دلیل دیگه می تونه استاد اذیت کن باشه که کل تجربه آمریکا رو برای بعضی دوستان تلخ می کنه. من این مورد هم خیلی دیدم توی رشته های فنی. این رو هم نمیشه رو حساب بد بودن کل امریکا گذاشت. شاید یه بُعد مشکل اینه که برعکس خیلی کشور ها و دانشجو ها (مخصوصا اونا که تو امریکا هستن)، ما قبل پذیرش آفر دانشگاه نمی تونیم بیایم دانشگاه رو ببینیم و با استادا یه خوش و بشی کنیم.

    نکته خیلی خیلی مهم اینه که هنوز هم ما به نهایت رفاهمون نرسیدیم. دوران دانشجویی اینجا سخت ترین دورانه. حداکثر ابهام (ویزا، فارغ التحصیلی، کار و غیره) و حداقل نسبت درآمد به حجم کار. بعد این دوره، وقتی کار می گیرن و مثلا میشن استاد دانشگاه رشته بیزینس، درامدها میشه 7-10 برابر (خالص از شهریه) که این تقریبا 20-15 برابر درامد استاد مشابه تو بهترین دانشگاه ایرانه (با احتساب قدرت خرید نرخ ارز). بعدِ استخدام رسمی هم که بدون حکم دادگاه استادی نمیشه اخراج بشه و به این میگن رفاه و آرامش ذهنی. اونوقته که با حقوق 4 ماه، همون استاد میتونه یه مرسدس بنز کلاس سی 2014 بخره و با حقوق 2-1 سال یه خونه 200-100 متری توی به جای خوب شهر.

    امیدوارم این پست کمک کننده باشه. یادمون باشه درمورد اکثر پدیده ها نمیشه با زبان قطعیت حرف زد و باید با زبان نسبیت حرف زد. داستان آمریکا هم همینه. خوبی قطعی در کار نیست، هرچه هست به نسبت کشور مبدا هست. مسلما داستان کسی که از کشوری مثل آلمان یا نروژ می ره امریکا فرق داره با من نوعی.

    موفق باشید همگی

  2. #72

    پیش فرض پاسخ : مسائل و مشکلات از لحظه ورود به آمریکا تا سازگاری با محیط (علل و راهکارها)

    ممنون از s19297

    پستتون خیلی نکات خوبی داشت. اول اینکه قبل رفتن به آگاهی و شناخت خوبی از جایی که قراره برید رسیدید. دوم اینکه نباید دوران دانشجویی رو ملاک ارزیابی کلی قرار داد و آخر اینکه باید شرایط رو نسبی ارزیابی کرد و به قولی یک ترازو بکشیم و یکطرفش بنویسیم ایران و یکطرف دیگش آمریکا و با توجه به آرمان ها و آرزوها و اعتقادات و باورها و فرهنگ و ارزش ها و ایدئولوژی و ... مون بیایم سبک و سنگین کنیم ببینیم واقعا برای هرکدوم از ماها کفه ی کدوم طرف سنگینتر میشه. همچنین به نظرم می ارزه(حتی با هزینه ای نسبتا زیاد) معیار هایی مثل ریسک ، مثل کنجکاوی و کشف چیزهای تازه و جدید، مثل علاقه به شناخت و تعامل بیشتر با دنیایی که توش زندگی میکنم رو هم توی محاسبات لحاظ کرد. اکثر کسانی که میان اینجا سنی بین 25 تا 35 دارند و نهایتا 40-50 سال دیگه شاید عمر مفید داشته باشند. به نظرم ارزشش رو داره آدم برخی چیزهارو در زندگی تجربه کنه.

    شاید یه عادت بدی که خیلی از ما ایرانی ها داریم این هست که هیچوقت برای خودمون زندگی نمیکنیم. مثلا یک پدر هرچی کار میکنه یا خرج زن و بچه اش میکنه و یا پس انداز میکنه برای آینده بچه اش. اون بچه هم وقتی بزرگ میشه دوباره همین کارو میکنه و اونم از زندگیش لذت نمیبره و مدام این پاسکاری (پس انداز کردن) ادامه پیدا میکنه تا میرسه به یه نسل که دیگه وضع مالیش خیلی خوب میشه. اون نسل شروع میکنه به ریخت و پاش و عیاشی و همه ی پس انداز چند نسل قبل خودش رو به باد میده. بعد دوباره بچه یا نوه ی اون راه جد خودش رو ادامه میده و شروع میکنه به دوباره پس انداز کردن!

    یعنی اگر چند نسل ایرانی هارو ببینیم خیلی از نسل ها از زندگی هیچی نفهمیدن و مدام برای نسل بعدشون پس انداز کردن. و تنها یک یا دو نسل بودن که دیگه خیلی پولدار شده بودن و دلیلی برای پس انداز نداشتن (همون بچه مایه دارها) و برای همین همه ی این پس انداز هارو صرف خوش گذرونی کردن و چون همه رو به باد دادن، دوباره این سیکل برای بچه شون از اول شروع شده!!

    شاید این تحلیل خیلی آبکی باشه ولی حداقل من توی چند نسل خانواده خودمون رو بررسی کردم دیدم داریم روی همین سیکل پیش میریم.

    ولی آمریکایی ها خودشون برای خودشون زندگی میکنن و تا جایی که پولشون برسه برای لذت بردن از زندگیشون خرج میکنند . شاید یک پس انداز خیلی محدودی رو برای فرزندشون کنار بگذارند (نه مثل ما که فکر این هستیم همه چیز برای بچه مون(مثل خونه، ماشین، حتی شرکت!) بخریم)

    چقدر با این بحث موافقید؟
    از بدبختی های مملکت من این است که به ورودی ها توجه میکنند نه خروجی ها. گیریم نفر اول المپیاد ، گیریم نفر اول کنکور ، گیریم شاگرد اول دانشگاه ، گیریم .....نتیجه اش چه بود؟ چرا کسی از نتیجه ها سوال نمیکند ، سوال است برای من!

  3. #73

    پیش فرض پاسخ : مسائل و مشکلات از لحظه ورود به آمریکا تا سازگاری با محیط (علل و راهکارها)

    نقل قول نوشته اصلی توسط s19297 نمایش پست ها
    نظر من بعد از تقریبا دو سال زندگی در امریکا:

    دوستان من در پست 43 و در تاریخ 20 مارچ 2012 مطلبی خوش بینانه نسبت به امریکا نوشتم که از طرف برخی دوستان مورد موافقت قرار نگرفت و بعضی ها گفتند که بعد که رفتی امریکا بیا دوباره بنویس و حالا من بعد دو سال زندگی در دو ایالت مختلف در خدمت شما و کسایی که می خواهند بیان اینجا هستم.

    دوستان منفی بین و نا امید شاید هنوز هم راضی نباشند و بگن حالا برو 5 سال دیگه هم زندگی کن و بعد بیا بنویس. ولی من دارم اینو برای اونایی می نویسم که به نظرشون من بعد دوسال زندگی توی امریکا تونستم به دیدی نسبتا واقع گرایانه برسم.

    نظر من نسبت به امریکا فرقی نکرده. دلیلش هم اینه که من حتی قبل اومدن اطلاعات زیادی در مورد امریکا داشتم که دلیل عمده اون هم آشناییم با ادبیات و فرهنگ آمریکاست (مدرک لیسانس در این زمینه دارم). کار تا جایی رسیده بود که قیمت اکثر خوراکی ها هم می دونستم من بیش از پیش احساس می کنم اینجا "احترام ها و حقوق شهروندی خیلی بیشتره" (جملات داخل علامت نقل و قول از پست 2012 بنده است). بیش از پیش احساس می کنم "مردم برای جون و مال هم احترام می گذارن". بارها دیدم مردم چطوری دست به دست هم می دن و به کسی که مشکلی داره کمک می کنن. از خراب شدن ماشین، فریاد برای کمک و تصادف توی خیابون ها دیدم تا مشکلی که برای خودم پیش اومد و توی یه جای عمومی از حال رفتم. یا وقتی طرف با ماشین با سرعت خیلی خیلی کم به لاستیک عقب دوچرخه م.............
    سلام خدمت دوست عزیز، من دقیقا یکی از همون افرادی بودم که دوسال پیش از شما خواستم که بعد از رفتن بیای و تجربه هاتو بگی :

    نقل قول نوشته اصلی توسط yas12 نمایش پست ها
    دوست عزیز من مشتاقم که بعد از رفتن نظراتتو بنویسی و مقایسه کنی که چی فک میکردی و واقعیت چی بود. امیدوارم واقعیت همونی باشه که فکر میکردی. موفق باشی
    خیلی خوشحال شدم که دیدم به قولت عملکردی و همچنین خوشحالم که قبل رفتن دید درستی از آمریکا داشتی. واقعا خیلی مهمه که یک فرد قبل از ورود به یک کشور جدید اطلاعات درستی از اونجا کسب کنه، این مسئله در بهتر زندگی کردنش تو اون محیط خیلی کمک میکنه و شما هم یک نمونه عملی از این مسئله هستین.

    در مورد سختکوشی دانشجوهای آمریکایی گفتی، راستش یه مدته دنبال یک فرد اصلح میگردم تا ازش در این مورد سوال کنم، امیدوارم شما پاسخ بدین. من خیلی مشتاقم بدونم دانشجوهای ارشد در آمریکا چقدر و با چه شیوه هایی درس میخونن و یا تحقیقاتشون رو انجام میدن. مثلا در رشته خودم (برق) وقتی به رزومه های دانشجوهای آمریکایی نگاه میکنم میبینم در مدت دوسال کارهایی انجام دادن که نتیجه زحماتشون خیلی بهتر از دانشجوهای ایرانیه. در مدت کوتاه دوساله یک پایانامه ی با کیفیت که موضوعش کاملا جدیده کار میکنن. در واقع نتیجه کارشون با فلسفه اصلی تحصیل منطبقه یعنی واقعا یه مطلب جدید به علم اضافه میکنن و اکثرا پایانامشون رو در کنفرانس های خیلی معتبر یا ژورنال هایی با ایمپکت های بالا به چاپ میرسونن. البته اکثرا در رشته برق یک نسخه عملی از پایانامشون هم میسازن. متاسفانه ما در ایران کمی از روش درست تحصیلات تکمیلی دور شدیم، بخصوص در دوره ارشد. اکثر بچه ها پایانامه های با کیفیت پایین کار میکنن و وقتی کارشون به ادامه تحصیل میکشه با عجله دنبال موضوعاتی میگردن که مقاله چاپ کنن و رزومه بسازن. اگر میشه در مورد برنامه ی روتین یک دانشجو بخصوص مقطع ارشد کمی توضیح بدین که چقدر وقت صرف میکنن که نتایج درسیشون اینقدر با کیفیت از آب درمیاد. البته این رو هم میدونم که در آمریکا زیرساخت مناسب از جمله امکانات دانشگاه و اساتید برتر قابل مقایسه با کشورهای دیگه نیست و این عوامل هم در موفقیت دانشجوها نقش مهمی بازی میکنه ولی در کل ماهم میتونیم خودمون اصلاح کنیم. ممنون از شما

  4. #74
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    ارسال‌ها
    21

    پیش فرض پاسخ : مسائل و مشکلات از لحظه ورود به آمریکا تا سازگاری با محیط (علل و راهکارها)

    سلام
    با خوندن مطالب این تاپیک به شدت نا امید شدم ( مخصوصا اینکه حدود 1ماه دیگه عازم آمریکا هستم و پشیمون از اینکه چرا آمریکا را به استرالیا ترجیح دادم
    واقعیت اینه که آمریکا بهترین جای دنیاست ولی برای کی؟ با چه شرایطی؟ من ترجیحم به استرالیا بود ولی انقدر همه گفتن کی آمریکا را رها میکنه میره استرالیا که نظرم عوض شد ولی با مطالبی که دوستان نوشتن به این نتیجه رسیدم کاش استرالیا را انتخاب کرده بودم.

  5. #75
    Member pegah84ir آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    رشته و دانشگاه
    EE - AUT
    ارسال‌ها
    306

    پیش فرض پاسخ : مسائل و مشکلات از لحظه ورود به آمریکا تا سازگاری با محیط (علل و راهکارها)

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahastaa نمایش پست ها
    سلام
    با خوندن مطالب این تاپیک به شدت نا امید شدم ( مخصوصا اینکه حدود 1ماه دیگه عازم آمریکا هستم و پشیمون از اینکه چرا آمریکا را به استرالیا ترجیح دادم
    واقعیت اینه که آمریکا بهترین جای دنیاست ولی برای کی؟ با چه شرایطی؟ من ترجیحم به استرالیا بود ولی انقدر همه گفتن کی آمریکا را رها میکنه میره استرالیا که نظرم عوض شد ولی با مطالبی که دوستان نوشتن به این نتیجه رسیدم کاش استرالیا را انتخاب کرده بودم.
    منم همین شرایط رو دارم و همین سوال برام پیش اومده.
    مخصوصا با داشتن ویزای single،
    امیدوارم پشیمون نشم، البته من چند سال کار تو ایران رو تجربه کردم و به جایی رسیدم که فکر موندن تو ایران مثل کابوس شد برام .
    با این فرض میگم انتخابم حداقل در بدترین حالت بین بد و بدتر بوده.
    امیدوارم به خیر بگذره

  6. #76

    پیش فرض پاسخ : مسائل و مشکلات از لحظه ورود به آمریکا تا سازگاری با محیط (علل و راهکارها)

    پشيمون نميشين نگران نباشين. بدون شك بهترين جاي دنياس.

  7. #77
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    May 2011
    ارسال‌ها
    3,222

    پیش فرض پاسخ : مسائل و مشکلات از لحظه ورود به آمریکا تا سازگاری با محیط (علل و راهکارها)

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahastaa نمایش پست ها
    سلام
    با خوندن مطالب این تاپیک به شدت نا امید شدم ( مخصوصا اینکه حدود 1ماه دیگه عازم آمریکا هستم و پشیمون از اینکه چرا آمریکا را به استرالیا ترجیح دادم
    واقعیت اینه که آمریکا بهترین جای دنیاست ولی برای کی؟ با چه شرایطی؟ من ترجیحم به استرالیا بود ولی انقدر همه گفتن کی آمریکا را رها میکنه میره استرالیا که نظرم عوض شد ولی با مطالبی که دوستان نوشتن به این نتیجه رسیدم کاش استرالیا را انتخاب کرده بودم.
    بستگی به شخصیت و خصوصیات فردی شما و انتظاراتتون داره. بطور مثال اگه شما با ذهنیت این اومدید که درستون رو می خونید و روزی 8 ساعت کار می کنید و بعدش میرید خونه و زندگی خیلی خوبی دارید و امکانات کامل فراهم هست بله قطعا استرالیا، کانادا و اکثر کشورهای اروپا انتخاب های بهتری هستند. اگه از اون شخصیت هایی هستید که میخواید تلاش خیلی زیاد کنید و خودتون کارآفرینی کنید و ... آمریکا بهترین جاست.

  8. #78
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    ارسال‌ها
    41

    پیش فرض پاسخ : مسائل و مشکلات از لحظه ورود به آمریکا تا سازگاری با محیط (علل و راهکارها)

    نقل قول نوشته اصلی توسط s19297 نمایش پست ها
    نظر من بعد از تقریبا دو سال زندگی در امریکا:

    دوستان من در پست 43 و در تاریخ 20 مارچ 2012 مطلبی خوش بینانه نسبت به امریکا نوشتم که از طرف برخی دوستان مورد موافقت قرار نگرفت و بعضی ها گفتند که بعد که رفتی امریکا بیا دوباره بنویس و حالا من بعد دو سال زندگی در دو ایالت مختلف در خدمت شما و کسایی که می خواهند بیان اینجا هستم.

    دوستان منفی بین و نا امید شاید هنوز هم راضی نباشند و بگن حالا برو 5 سال دیگه هم زندگی کن و بعد بیا بنویس. ولی من دارم اینو برای اونایی می نویسم که به نظرشون من بعد دوسال زندگی توی امریکا تونستم به دیدی نسبتا واقع گرایانه برسم.

    نظر من نسبت به امریکا فرقی نکرده. دلیلش هم اینه که من حتی قبل اومدن اطلاعات زیادی در مورد امریکا داشتم که دلیل عمده اون هم آشناییم با ادبیات و فرهنگ آمریکاست (مدرک لیسانس در این زمینه دارم). کار تا جایی رسیده بود که قیمت اکثر خوراکی ها هم می دونستم من بیش از پیش احساس می کنم اینجا "احترام ها و حقوق شهروندی خیلی بیشتره" (جملات داخل علامت نقل و قول از پست 2012 بنده است). بیش از پیش احساس می کنم "مردم برای جون و مال هم احترام می گذارن". بارها دیدم مردم چطوری دست به دست هم می دن و به کسی که مشکلی داره کمک می کنن. از خراب شدن ماشین، فریاد برای کمک و تصادف توی خیابون ها دیدم تا مشکلی که برای خودم پیش اومد و توی یه جای عمومی از حال رفتم. یا وقتی طرف با ماشین با سرعت خیلی خیلی کم به لاستیک عقب دوچرخه من زد گرچه حق با اون بود و من نباید از پیاده رو حرکت می کردم. بعنوان مثالی دیگر، اینجاست که می بینی تفاوت امکانات یه معلول با غیر معلول چقدر کم می شه وقتی همه توی ایستگاه اتوبوس صبر می کنن تا اتوبوس توقف کنه، راننده پیاده شه، بالا بر مخصوص ویلچیر معلول ها رو راه بندازه، معلول سوار شه، روی صندلی مخصوص خودش جلوی اتوبوس بشینه، بعد تازه بقیه ملت شروع می کنن به سوار شدن. اینجا زیاد میبینی وقتی مخصوصا هوا گرمه یا سرده و طرف توی ماشینش با تهویه مطبوع نشسته و تو داری پیاده از خیابون رد می شه چجوری راننده از 60 کیلومتری توقف می کنه و با دست به تو می گه که تو اول رد شو! اینجا کمتر ترس داری کسی با ماشین از روی پات رد شه.

    دوستانی که میگن جوونای امریکایی عموما دنبال عیاشی هستن....دوستی حتی تا جایی پیش رفت که گفت 80% دنبال عیاشی هستن. واقعا آدم می مونه اگه 80% دنبال عیاشی هستن پس چجوری امریکا تو اقتصاد و تکنولوژی پیشرو هست؟ نگین که همه هندی و چینی هستن. به آمار رجوع کنین قبل این حرف. اینا یه ضرب المثل دارن که می گه "زیاد کار می کنم ولی زیاد تر عشق و حال می کنم". مگه معنی زندگی همین نیست؟ اون دوستان بدبین فقط قسمت دوم ضرب المثل رو می بینن. من خودم همکلاس امریکایی دارم آخر ترم یه هفته بلند می شه می ره لاس وگاس با دوستاش خوشگذرانی ولی می دونم شب که بر میگرده هتل تا نصفه شب به تحقیق و کاراش می رسه. بقول خودش "فلان کار پروژه رو (که مثلا کسل کننده هست) باید با یه بطری آبجوی جک دنیلز ساعت 2 نصفه شب با حوصله انجام داد."

    من فکر می کنم بخش عمده ی نارضایتی خیلی از دوستان تصمیم اشتباه یا شانس بد خودشونه. چه می دونم اگه کسی رفته دان تاون میامی خونه گرفته یا رفته دیترویت یا بالتیمور درس می خونه خب این بنده خدا باید قبلش در مورد نرخ جرم و جنایت شهر های مختلف جستجو می کرد. مسلما امریکا جاهایی داره که واقعا نسبت به شهری مثل تهران نا امن تره. البته این جور جاها خیلی محدودن. یا دوستی داشتم که می گفت می خواد برگرده ایران چون از آب و هوای اینجا بدش می آد و طاقتشو نداره. خب یکی نیست بگه برادر من تو نمی تونستی یه جستجو کنی ببینی شهری که رفتی توی ایالت اوکلاهوما معروفه به طوفان ها و آب و هوای بدش؟! دلیل دیگه می تونه استاد اذیت کن باشه که کل تجربه آمریکا رو برای بعضی دوستان تلخ می کنه. من این مورد هم خیلی دیدم توی رشته های فنی. این رو هم نمیشه رو حساب بد بودن کل امریکا گذاشت. شاید یه بُعد مشکل اینه که برعکس خیلی کشور ها و دانشجو ها (مخصوصا اونا که تو امریکا هستن)، ما قبل پذیرش آفر دانشگاه نمی تونیم بیایم دانشگاه رو ببینیم و با استادا یه خوش و بشی کنیم.

    نکته خیلی خیلی مهم اینه که هنوز هم ما به نهایت رفاهمون نرسیدیم. دوران دانشجویی اینجا سخت ترین دورانه. حداکثر ابهام (ویزا، فارغ التحصیلی، کار و غیره) و حداقل نسبت درآمد به حجم کار. بعد این دوره، وقتی کار می گیرن و مثلا میشن استاد دانشگاه رشته بیزینس، درامدها میشه 7-10 برابر (خالص از شهریه) که این تقریبا 20-15 برابر درامد استاد مشابه تو بهترین دانشگاه ایرانه (با احتساب قدرت خرید نرخ ارز). بعدِ استخدام رسمی هم که بدون حکم دادگاه استادی نمیشه اخراج بشه و به این میگن رفاه و آرامش ذهنی. اونوقته که با حقوق 4 ماه، همون استاد میتونه یه مرسدس بنز کلاس سی 2014 بخره و با حقوق 2-1 سال یه خونه 200-100 متری توی به جای خوب شهر.

    امیدوارم این پست کمک کننده باشه. یادمون باشه درمورد اکثر پدیده ها نمیشه با زبان قطعیت حرف زد و باید با زبان نسبیت حرف زد. داستان آمریکا هم همینه. خوبی قطعی در کار نیست، هرچه هست به نسبت کشور مبدا هست. مسلما داستان کسی که از کشوری مثل آلمان یا نروژ می ره امریکا فرق داره با من نوعی.

    موفق باشید همگی
    سلام من پستهای شما رو خوندم برنده لاتاری۲۰۱۶هستم تاچند وقت پیش برای ادامه تحصیل در فرانسه برنامه ریزی کرده بودم و بعد از برنده شدن در لاتاری حسابی گیج شدم و دایم در حال سرچ کردن و پرس و جو در مورد شرایط و وضعیتی که در اون ممکنه قرار بگیرم هستم.از اونجایی که از زمان فارغ التحصیلیم هشت سال گذشته دارم سعی میکنم مدارک فنی و حرفه ای مرتبط با رشته دانشگاهم رو بگیرم و زبان انگلیسیم رو هم تقویت کنم.اصلا نمیدونم داشتن گرین کارت واقعا مزیت هست و کمکی میکنه یا نه.شما اطلاعات کاملی داشتید میخواستم بدونم از چه راههایی به این اطلاعات دست پیدا کردین و اگر کاری هست که به نظرتون باید انجام بدم تا شرایطم اونجا بهتر باشه ممنون میشم کمکم کنید.
    2016as38xx،submit:1jun,current:9november,intervie w:26jan,yerevan

  9. #79
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    ارسال‌ها
    28

    پیش فرض پاسخ : مسائل و مشکلات از لحظه ورود به آمریکا تا سازگاری با محیط (علل و راهکارها)

    سلام. شاید ازپستهای قبلیم یادتون باشه من دوسالی هست امریکام. مهاجرتم از همان روز اول پر از دغدغه و مشکلات بود برام تا الان. طوریکه خرافاتی شدم و اعتقادم شده این مهاجرت شد نفطه پایانی بر آرامش و زندگیم و نحسی آن زندگیم را پرکرده. هربار میام ایران میبینم میشه راحت کنارخانواده و دوستان با آرامش زندگی کرد میگم چرا تحمل اینقدر دردسر...خلاصه الان یکماهه ایرانم به تاریخ بلیطم نزدیک میشه اعصابم بهم میریزه..چه باید کنم. زبانم اوکیه یعنی بعد از in state شدن از سرناچاری رفتم کالج و زبان ریاضیم پیش نخورد یکجوری زبانم سطح نیتیوهاست. تو ششماه 25واحدهای عمومی کالج پاس کردم.( میدونم بعد از بیست سال ولی مسخرس بشینم تمرینات انتگرال حل کنم وبا اون کلاسهای آنلاین هفته ای شش تا مقاله سنگین سیاست و اقتصاد ودین ...بنویسم ...) بخاطرفشارمالی همزمان30ساعت در هفته هم کارفروشگاهی کردم.مشکل اصلیم اینه که کار درست حسابی طبق تجریه و تخصصم پیدانکردم تو دوسال)... بدون آینده ای معلوم. من توی ایران زندگی کارمندی متوسط رو به ضعیف ولی آرامش و حس خوشی داشتم. امریکا همیشه دپرس هستم و توذهنم زندگی تو لس آنجلس حکم زندگی در جامعه بیکلاس و زندان کثیف و پرازفقروفساد داره.تفریحات رستوراناش.کلاب و ...هیچ تغییری توروحیه ناراحتم ایجاد نمیکنه. استرسهای روزمره بیخودی زندگی اونجا کامل مسخ و بیحسم میکنه. اگرشما جای من باشید چه میکنید؟ البته من گرینکارت خانوادگیم و برای ایران ماندنم پروسه مزخرف طلاق لازم دارم که اونم مصیبت مضاعفی هست.
    امیدوارم آقای مدیر دوباره بهم کارت قرمز نده بخاطر پاشیدن بذرمنفیJ

  10. #80
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    May 2014
    ارسال‌ها
    74

    پیش فرض پاسخ : مسائل و مشکلات از لحظه ورود به آمریکا تا سازگاری با محیط (علل و راهکارها)

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatemeh1 نمایش پست ها
    سلام. شاید ازپستهای قبلیم یادتون باشه من دوسالی هست امریکام. مهاجرتم از همان روز اول پر از دغدغه و مشکلات بود برام تا الان. طوریکه خرافاتی شدم و اعتقادم شده این مهاجرت شد نفطه پایانی بر آرامش و زندگیم و نحسی آن زندگیم را پرکرده. هربار میام ایران میبینم میشه راحت کنارخانواده و دوستان با آرامش زندگی کرد میگم چرا تحمل اینقدر دردسر...خلاصه الان یکماهه ایرانم به تاریخ بلیطم نزدیک میشه اعصابم بهم میریزه..چه باید کنم. زبانم اوکیه یعنی بعد از in state شدن از سرناچاری رفتم کالج و زبان ریاضیم پیش نخورد یکجوری زبانم سطح نیتیوهاست. تو ششماه 25واحدهای عمومی کالج پاس کردم.( میدونم بعد از بیست سال ولی مسخرس بشینم تمرینات انتگرال حل کنم وبا اون کلاسهای آنلاین هفته ای شش تا مقاله سنگین سیاست و اقتصاد ودین ...بنویسم ...) بخاطرفشارمالی همزمان30ساعت در هفته هم کارفروشگاهی کردم.مشکل اصلیم اینه که کار درست حسابی طبق تجریه و تخصصم پیدانکردم تو دوسال)... بدون آینده ای معلوم. من توی ایران زندگی کارمندی متوسط رو به ضعیف ولی آرامش و حس خوشی داشتم. امریکا همیشه دپرس هستم و توذهنم زندگی تو لس آنجلس حکم زندگی در جامعه بیکلاس و زندان کثیف و پرازفقروفساد داره.تفریحات رستوراناش.کلاب و ...هیچ تغییری توروحیه ناراحتم ایجاد نمیکنه. استرسهای روزمره بیخودی زندگی اونجا کامل مسخ و بیحسم میکنه. اگرشما جای من باشید چه میکنید؟ البته من گرینکارت خانوادگیم و برای ایران ماندنم پروسه مزخرف طلاق لازم دارم که اونم مصیبت مضاعفی هست.
    امیدوارم آقای مدیر دوباره بهم کارت قرمز نده بخاطر پاشیدن بذرمنفیJ
    دوست عزیز امیدوارم هر چه زودتر احساس بهتری پیدا کنید. سئوالی که برایم پیش آمده این است که آیا با زبان در حد نیتیو نمی توانید تدریس خصوصی کنید؟ آیا در آمد آن بهتر از کار فروشگاهی نیست؟ به نظرم کار فروشگاهی واقعا سخت است و برای همین به شما فشار آمده.

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •