هر دو روش میتونه جواب بده و موفقیتش بستگی زیاد به دیدگاه خودتون داره. مزیت ازدواج در ایران قبل از آمدن خارج اینست که در خارج دو نفری باهم مشکلات را حل میکنید و تحمل غربت و سختیها خیلی آسانتر است. ولی از آن طرف باید هر دو کاملا در این مورد همراه و هم هدف باشید. خصوصیات جامعه جدید را هم خوب درک کنید و متوجه باشید که اینجا جامعه ای است که به زن و مرد هر دو حقوق کامل اعطا میکند، و آقای خانه بودن و این داستانهای مزخرف را کلا باید از ذهنتان بیرون کنید. حقوق بچه هایتان را باید در اعلی درجه رعایت کنید و غیره. درصد قابل توجهی از مهاجران کارشان به طلاق میکشد چون میخواهند همان سیستم سنتی خانوادگی ایران را در کانادا و امریکا پیاده کنند و جواب نمیدهد.
این عدم آشنایی با محیط خارج البته یک اصل کلی است و فقط محدود به زندگی خانوادگی نیست. مثل آن دانشجوی ایرانی مقطع دکترا در کانادا (که فارغ التحصیل شریف هم بود) نشوید که در آسانسور دختر خانم غریبه ای را ناگهان بوسیده بود و وقتی به حکم دادگاه بجرم آزار جنسی به دو ماه زندان محکوم شد با تعجب گفته بود مگر اینجا آزادی نیست یک بوسه که چیزی نیست! رعایت حقوق دیگران مهمترین مسئله ای است که همه باید بیاموزیم.
از طرف دیگر مدتی تنها زندگی کردن این مزیت را دارد که با شرایط خوب آشنا میشوید و خودتان را برای زندگی در محیط جدید بهتر وفق میدهید و در نتیجه امکان توافق با همسر آینده تان زیاد است ولی در عوض سالهای اولیه زندگی در تنهائی بسیار مشکل تر خواهد بود.
در مجموع با مسئله مشکلات ناشی از تفاوت فرهنگی هم موافقم. در بین دوستانم بوده اند کسانی که همسر کانادائی، لبنانی، هندی و چینی گرفته اند و زندگی موفقی هم دارند ولی به نظر من هم زبانی مسئله بی نهایت مهمی است. اینکه هر دو مجبور بشوید به زبانی که زبان مادری تان نیست احساساتتان را برای هم بیان کنید کار را مشکل میکند البته غیر ممکن نیست.
علاقه مندی ها (Bookmarks)