برای اقای پیمان7293
من چند روز دیگه دو سال هست که کانادا هستم. مدت زیادی نیست. ولی نظرمو مینویسم شاید یه روزی به دردت بخوره دوست من،
همه آدمها در وجودشون درصدی از نژادپرستی دارن، بعضی ها خیلی محافظه کارتر هستن و خیلی دیر و خیلی به ندرت بروز میدن. این قضیه مستقل از ملیت و نژاد هست.
توی کانادا خیلی سعی میکنن محافظه کار باشن. ربطی به نژاد نداره. هر کودکی که توی کانادا به دنیا میاد و یا توی کالچر کانادا بزرگ میشه یاد میگیره که فکراش و نظراتش درباره بقیه رو توی خودش نگه داره. توی کانادا یه چینی هم ممکنه نسبت به غیر چینی نژادپرست باشه، یه ایرانی میتونه به شدت نژادپرست باشه (البته اولویتش گرایش به سمت سفیدهاست در نژادپرستی).
اینو اولین بار هم خونه ای وایتم که یه دانشجوی پسر دکترا بود بهم گفت (این هم خونه ای من نقش پررنگی توی شناخت من از کانادا داشت). گفت توی مدرسه مون توی کانادا، بهمون از بچگی یاد دادن که هرگز و هرگز و هرگز بروز ندیم چیزی رو. تیکه دوم دبیرستانشو توی امریکا تحصیل کرده بود و میگفت توی امریکا بچه ها رو ازادتر بزرگ میکنن و نمیترسن که فکراشونو بروز بدن.
میگفت وقتی برگشتم کانادا برای دانشگاه خیلی رک تر شده بودم و دو سال اول رو در عذاب بودم. کاناداییا از کسی متنفر باشن هم سعی میکنن بروزش ندن فقط توی یه سری رفتارهاشون متوجه میشی. ما یکی از همکارامون فقط و فقط وایتها رو جمع میکنه باهاشون بیرون میره یا خونه ش دعوتشون میکنه. اوایل اینطوری نبود ولی همکارای غیروایت ما اینقدر رفتارایی که با کالچر کانادا جور درنمیومد نشون دادن که اون یکمی نژادپرستیشو داره بروز میده. یا مثلا فقط با وایتها، و در درجه بعدی با کسانی که کانادا به دنیا اومدن صحبت میکنه. همه شون اینو دارن فقط بعضیاشون بروز میدن بعضیاشون نمیدن. یکی دیگه از همکارای وایتمون هم دقیقا برعکسشه! از هرکی خوشش میاد باهاش رفیق میشه و با نصف وایتها هم حرف نمیزنه آدمها خیلی با هم فرق دارن.
خود من، محبتی که از بعضی وایتها دیدم (چه امریکایی چه کانادایی) هرگز و هرگز و هرگز از ایرانیا ندیدم. آدمها هرچی بالغ تر و دنیا دیده تر میشن این نژادپرستی توشون کمتر میشه. توی کانادا و هر کشوری باید اولا کیفیت خودتو بالاتر ببری که به حد این آدمها برسی، در ثانی باید این آدمها رو بگردی و پیدا کنی و باهاشون در تعامل باشی وگرنه همون آدمی که هستی میمونی.
کاناداییا بروز نمیدن. تا آخرین ثانیه و لحظه ای که باهاشون در تماسین بهتون لبخند میزنن، ایرانیایی که تازه میان اینجا معمولا کلی ذوق میکنن که وای حتما ما خوبیم که اینا لبخند میزنن به ما، ولی اگه یه کانادایی از شما خوشش بیاد (و با خودش و درونش هم مشکلی نداشته باشه) خونه ش دعوتتون میکنه، با شما بیرون میره، گپ میزنه و... اسرارش رو در میون میذاره، با شما خیلی حرف میزنه.
یعنی شما ممکنه ده بار یه کلمه رو غلط بگین، اینا فقط لبخند میزنن و هر بار میگن your English is perfect! ایرانیا هم معمولا کلی ذوق میکنن که آره مای اینگلیش ایز پرفکت.
ولی اگه شما رو دوست داشته باشن فوری تصحیحش میکنن.
این مثالها رو زدم که بگم توی کانادا (و کلا هرجایی) تعیین میزان نژادپرستی آشکار خیلی سخته چه برسه به پنهانش. ولی وقتی با کالچر کانادا اشنا میشین، وقتی میرین توی جمعهاشون و میبینین چطوری مثلا مردم انتاریو غیبت مردم البرتا رو دارن انجام میدن، اونجا متوجه میشین که اینا نژادپرست هستن یا نه.
ولی نژادپرستی اینجا وجود داره، از همین خود دانشگاه و استاد و بقیه بگیر تا استخدام شدن و این چیزها.
ولی این ها همه جا هست.
توی دانشگاه توی کشور عزیزم یه استادی به شدت از چند نفر متنفر بود که منم جزوشون بودم، بعدها که با هم رفیق شدیم و خیلی میرفتم گپ میزدم باهاش متوجه شدم فکر میکنه چون من و اون چند نفر لهجه نداریم پس تهرانی هستیم و برای همین از ما متنفره. برعکسشم که اینقدر دیدم که حد نداره (یه میلیون تا مورد معکوس سراغ دارم).
به نظر من دلیل اینکه نژادپرستی توی کانادا و اروپا خیلی به چشم ما ایرانیا میاد، اینه که ماها آدمای ساده تری هستیم و زود بروز میدیم همه چی رو.
من دو سال بود که با هیچ ایرانی ای نه توی خونه نه توی دانشگاه برخوردی نداشتم، به جز اونایی که خودم انتخاب میکردم معاشرت کنم.
همین چند هفته اخیر همکارای ایرانی به ما ملحق شدن و اینها هرچیزی که میگن من شش متر از جام میپرم. گاهی میبنیم این اچقدر راحت بروز میدن حرفای دلشونو. یا چه راحت تیکه میندازن یا چه راحت از طرف بقیه حرف میزنن و برای بقیه اشکارا تصمیم میگیرن یا چه راحت زخم زبون میزنن، چه راحت با یه جمله به کل موجودیت طرف اهانت میکنن!!
یه مثالش:
شما هر جایی برین و از هر نیتیو اسپیکری بپرسین، بهتون میگه دایرکتور و دیرکتور هر دو صحیحن از نظر تلفظ. حتی توی سریالها فیلمها و ... ترانه ها هم میشه اینو پیدا کرد.
منم دایرکتور رو انتخاب کردم برای تلفظ چون درسته که کانادایی نیست ولی بلاخره مفهومو میرسونه.
یه بار من این کلمه نوشتم اینجا
یه کاربری اومد
هرچی از دهنش دراومد بهم گفت
گفت تو اول یاد بگیر انگلیسی چطوری صحبت کنی (خودش از شهرشون توی کشورمون پاشو بیرون نذاشته)، داشتم فکر میکردم که این آدم با این همه ادعا و پررویی و بی سوادی بیاد کانادا همون روز اول همه باهاش قطع رابطه میکنن.
ماها وقتی توی اینجور جامعه های محافظه کار میایم تا مدتها گیج هستیم چون اصلا و ابدا فرهنگ مقصد رو نمیشناسیم.
ولی وقتی یکمی بگذره عادت میکنیم و خودمونم مثل اینها محافظه کار میشیم (اگه بخوایم البته) و بعد رفتار ادمای جدید برامون عجیب میشه.
به نظرم بهترین کشور برای کمتر دیدن این چیزها امریکاس. امریکا با همه مشکلاتش اینقدر ازادی داره که هر اتفاق کوچیکی میفته خود مردمش بوقش میکنن.
مردم کانادا اینقدر محافظه کار و محتاط (و راحت طلب) هستن که هر بلایی سر ادما اینجا بیاد، مادامی که منافع شخصی خودشون به خطر نیفتاده تکون نمیخورن.

مردم کانادا ساده تر از مردم اروپا هستن، خیلی سیستمشون ساده تره، خیلی بی ازارن. سرشون به کار خودشون گرمه. هرچی سمت مناطق دارای مهاجر کمتر میرین ساده تر میشن ادمهاش. As long as منافع شخصیشون به خطر نیفتاده یا به هر دلیلی احساس نکنن شما ازونها برتر هستین یا کالچرشون رو که خوب بلد باشین با شما دوست میشن.
نکته اصلی کانادا اینه که کسی نمیتونه به کسی بگه اینجا کشور تو نیست.
اگه یه وایت به شما بگه مهاجرا رو باید بندازن بیرون به آسونی میتونی بهش بگی تو در اولویتی چون شماها هم مهاجرین. همونجا ساکت میشه برای همین وایتها هیچوقت نمیگن مهاجرا رو باید بندازن بیرون (مردم کانادا محافظه کارتر ازین حرفان).