صفحه 53 از 53 نخستنخست ... 34344454647484950515253
نمایش نتایج: از شماره 521 تا 525 , از مجموع 525

موضوع: مسائل مربوط به فرهنگ و آداب و رسوم کانادایی ها

  1. #521
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : مسائل مربوط به فرهنگ و آداب و رسوم کانادایی ها

    برای اقای پیمان7293
    من چند روز دیگه دو سال هست که کانادا هستم. مدت زیادی نیست. ولی نظرمو مینویسم شاید یه روزی به دردت بخوره دوست من،
    همه آدمها در وجودشون درصدی از نژادپرستی دارن، بعضی ها خیلی محافظه کارتر هستن و خیلی دیر و خیلی به ندرت بروز میدن. این قضیه مستقل از ملیت و نژاد هست.
    توی کانادا خیلی سعی میکنن محافظه کار باشن. ربطی به نژاد نداره. هر کودکی که توی کانادا به دنیا میاد و یا توی کالچر کانادا بزرگ میشه یاد میگیره که فکراش و نظراتش درباره بقیه رو توی خودش نگه داره. توی کانادا یه چینی هم ممکنه نسبت به غیر چینی نژادپرست باشه، یه ایرانی میتونه به شدت نژادپرست باشه (البته اولویتش گرایش به سمت سفیدهاست در نژادپرستی).
    اینو اولین بار هم خونه ای وایتم که یه دانشجوی پسر دکترا بود بهم گفت (این هم خونه ای من نقش پررنگی توی شناخت من از کانادا داشت). گفت توی مدرسه مون توی کانادا، بهمون از بچگی یاد دادن که هرگز و هرگز و هرگز بروز ندیم چیزی رو. تیکه دوم دبیرستانشو توی امریکا تحصیل کرده بود و میگفت توی امریکا بچه ها رو ازادتر بزرگ میکنن و نمیترسن که فکراشونو بروز بدن.
    میگفت وقتی برگشتم کانادا برای دانشگاه خیلی رک تر شده بودم و دو سال اول رو در عذاب بودم. کاناداییا از کسی متنفر باشن هم سعی میکنن بروزش ندن فقط توی یه سری رفتارهاشون متوجه میشی. ما یکی از همکارامون فقط و فقط وایتها رو جمع میکنه باهاشون بیرون میره یا خونه ش دعوتشون میکنه. اوایل اینطوری نبود ولی همکارای غیروایت ما اینقدر رفتارایی که با کالچر کانادا جور درنمیومد نشون دادن که اون یکمی نژادپرستیشو داره بروز میده. یا مثلا فقط با وایتها، و در درجه بعدی با کسانی که کانادا به دنیا اومدن صحبت میکنه. همه شون اینو دارن فقط بعضیاشون بروز میدن بعضیاشون نمیدن. یکی دیگه از همکارای وایتمون هم دقیقا برعکسشه! از هرکی خوشش میاد باهاش رفیق میشه و با نصف وایتها هم حرف نمیزنه آدمها خیلی با هم فرق دارن.
    خود من، محبتی که از بعضی وایتها دیدم (چه امریکایی چه کانادایی) هرگز و هرگز و هرگز از ایرانیا ندیدم. آدمها هرچی بالغ تر و دنیا دیده تر میشن این نژادپرستی توشون کمتر میشه. توی کانادا و هر کشوری باید اولا کیفیت خودتو بالاتر ببری که به حد این آدمها برسی، در ثانی باید این آدمها رو بگردی و پیدا کنی و باهاشون در تعامل باشی وگرنه همون آدمی که هستی میمونی.
    کاناداییا بروز نمیدن. تا آخرین ثانیه و لحظه ای که باهاشون در تماسین بهتون لبخند میزنن، ایرانیایی که تازه میان اینجا معمولا کلی ذوق میکنن که وای حتما ما خوبیم که اینا لبخند میزنن به ما، ولی اگه یه کانادایی از شما خوشش بیاد (و با خودش و درونش هم مشکلی نداشته باشه) خونه ش دعوتتون میکنه، با شما بیرون میره، گپ میزنه و... اسرارش رو در میون میذاره، با شما خیلی حرف میزنه.
    یعنی شما ممکنه ده بار یه کلمه رو غلط بگین، اینا فقط لبخند میزنن و هر بار میگن your English is perfect! ایرانیا هم معمولا کلی ذوق میکنن که آره مای اینگلیش ایز پرفکت.
    ولی اگه شما رو دوست داشته باشن فوری تصحیحش میکنن.
    این مثالها رو زدم که بگم توی کانادا (و کلا هرجایی) تعیین میزان نژادپرستی آشکار خیلی سخته چه برسه به پنهانش. ولی وقتی با کالچر کانادا اشنا میشین، وقتی میرین توی جمعهاشون و میبینین چطوری مثلا مردم انتاریو غیبت مردم البرتا رو دارن انجام میدن، اونجا متوجه میشین که اینا نژادپرست هستن یا نه.
    ولی نژادپرستی اینجا وجود داره، از همین خود دانشگاه و استاد و بقیه بگیر تا استخدام شدن و این چیزها.
    ولی این ها همه جا هست.
    توی دانشگاه توی کشور عزیزم یه استادی به شدت از چند نفر متنفر بود که منم جزوشون بودم، بعدها که با هم رفیق شدیم و خیلی میرفتم گپ میزدم باهاش متوجه شدم فکر میکنه چون من و اون چند نفر لهجه نداریم پس تهرانی هستیم و برای همین از ما متنفره. برعکسشم که اینقدر دیدم که حد نداره (یه میلیون تا مورد معکوس سراغ دارم).
    به نظر من دلیل اینکه نژادپرستی توی کانادا و اروپا خیلی به چشم ما ایرانیا میاد، اینه که ماها آدمای ساده تری هستیم و زود بروز میدیم همه چی رو.
    من دو سال بود که با هیچ ایرانی ای نه توی خونه نه توی دانشگاه برخوردی نداشتم، به جز اونایی که خودم انتخاب میکردم معاشرت کنم.
    همین چند هفته اخیر همکارای ایرانی به ما ملحق شدن و اینها هرچیزی که میگن من شش متر از جام میپرم. گاهی میبنیم این اچقدر راحت بروز میدن حرفای دلشونو. یا چه راحت تیکه میندازن یا چه راحت از طرف بقیه حرف میزنن و برای بقیه اشکارا تصمیم میگیرن یا چه راحت زخم زبون میزنن، چه راحت با یه جمله به کل موجودیت طرف اهانت میکنن!!
    یه مثالش:
    شما هر جایی برین و از هر نیتیو اسپیکری بپرسین، بهتون میگه دایرکتور و دیرکتور هر دو صحیحن از نظر تلفظ. حتی توی سریالها فیلمها و ... ترانه ها هم میشه اینو پیدا کرد.
    منم دایرکتور رو انتخاب کردم برای تلفظ چون درسته که کانادایی نیست ولی بلاخره مفهومو میرسونه.
    یه بار من این کلمه نوشتم اینجا
    یه کاربری اومد
    هرچی از دهنش دراومد بهم گفت
    گفت تو اول یاد بگیر انگلیسی چطوری صحبت کنی (خودش از شهرشون توی کشورمون پاشو بیرون نذاشته)، داشتم فکر میکردم که این آدم با این همه ادعا و پررویی و بی سوادی بیاد کانادا همون روز اول همه باهاش قطع رابطه میکنن.
    ماها وقتی توی اینجور جامعه های محافظه کار میایم تا مدتها گیج هستیم چون اصلا و ابدا فرهنگ مقصد رو نمیشناسیم.
    ولی وقتی یکمی بگذره عادت میکنیم و خودمونم مثل اینها محافظه کار میشیم (اگه بخوایم البته) و بعد رفتار ادمای جدید برامون عجیب میشه.
    به نظرم بهترین کشور برای کمتر دیدن این چیزها امریکاس. امریکا با همه مشکلاتش اینقدر ازادی داره که هر اتفاق کوچیکی میفته خود مردمش بوقش میکنن.
    مردم کانادا اینقدر محافظه کار و محتاط (و راحت طلب) هستن که هر بلایی سر ادما اینجا بیاد، مادامی که منافع شخصی خودشون به خطر نیفتاده تکون نمیخورن.

    مردم کانادا ساده تر از مردم اروپا هستن، خیلی سیستمشون ساده تره، خیلی بی ازارن. سرشون به کار خودشون گرمه. هرچی سمت مناطق دارای مهاجر کمتر میرین ساده تر میشن ادمهاش. As long as منافع شخصیشون به خطر نیفتاده یا به هر دلیلی احساس نکنن شما ازونها برتر هستین یا کالچرشون رو که خوب بلد باشین با شما دوست میشن.
    نکته اصلی کانادا اینه که کسی نمیتونه به کسی بگه اینجا کشور تو نیست.
    اگه یه وایت به شما بگه مهاجرا رو باید بندازن بیرون به آسونی میتونی بهش بگی تو در اولویتی چون شماها هم مهاجرین. همونجا ساکت میشه برای همین وایتها هیچوقت نمیگن مهاجرا رو باید بندازن بیرون (مردم کانادا محافظه کارتر ازین حرفان).


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  2. #522
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    May 2018
    رشته و دانشگاه
    ریاضی محض - دانشگاه صنعتی شریف
    ارسال‌ها
    65

    پیش فرض پاسخ : مسائل مربوط به فرهنگ و آداب و رسوم کانادایی ها

    @ghlobe: با سپاس. بله، اتفاقاً چند وقتی هست دارم دموگرافی شهرهای کانادا رو نگاه می کنم تا نسبت به شهرهای مختلف یک شهود نسبی پیدا کنم. مثلاً تورنتو رو در نظر بگیریم. درسته فقط 47.1% از مردم طبق سرشماری 2016 سفیدپوست اروپایی بودن، اما به هرحال همین جمعیت هم عدد قابل ملاحظه‌ای هست. از طرف دیگه، 70% جمعیت دین دیگری به جز اسلام و آتئیسم دارن و عموماً تجربیات من در اینترنت و ایتالیا نشون داده که بیشتر مشکل من با مردم اتفاقاً زمانی شروع می‌شه که می‌فهمند خاورمیانه‌ای هستم و احتمال می‌دن که مسلمان باشم و تضاد فرهنگی داشته باشیم و اکثر همین آدمهای به ظاهر روشن فکر و پرمدعی، در عمل به قدری این stereotype ها از کشور و فرهنگ شما درشون قوی هست که من پیش خودم درجا ناخوادآگاه علیهشون موضع می‌گیرم و می‌گم گوری بابای طرف، مگه این طرف کی هست که بخوام بهش ثابت کنم اشتباه می‌کنه درباره من؟ تازه من آدم مذهبی‌ای به هیچ وجه نیستم ولی چرندیاتی که راجع به ما فکر می‌کنند -با وجود تمام مشکلاتی که خودشون دارن- واقعاً آزارم می‌ده. و احساس می‌کنم این مسئله ممکن هست برای من در کانادا هم خیلی پیش بیاد و در نهایت برام گرون تموم بشه. تو ایتالیا بارها دیدم همین که فکر کنند مسلمان هستی یهو کلاً برخوردشون و نگاهشون عوض می‌شه!

    @chemistrymate: دقیقاً مشکل من با کانادا همینی که می گید هست. رفتارهای passive aggressive که به طور غیر مستقیم روی روان شما تاثیر می‌ذاره و به مراتب دیوانه کننده‌تر از رفتارهای مستقیم و رودررو هست. تو فارسی عامیانه به اینجور افرادی می‌گیم آدم موذی و آب زیرکاه به نظرم. مثلاً اگر کسی مستقیم تو روی شما بگه از شما خوشش نمیاد، نهایتاً یه راه حلی پیدا می‌شه. حالا یا در نهایت با درگیری یا با دوری کردن از هم دیگه یا اعمال قانون و دخالت بالادستی‌ها یا هر چی. اما همین رفتارهای passive aggressive باعث می‌شه شما تا مدت‌ها نتونی بفهمی که آیا رفتار و حرکات شما مشکل داره که باعث تنهایی شما در اون جامعه شده یا اون افراد و افکاری که بروز نمی‌دن مشکل داره. نیت خونی افراد خیلی سخت و غیر ممکن هست. همین باعث سردرگمی و تنها شدن در جامع می‌شه. حتی اگر آدم کمی مثل من لجباز باشه ممکن هست باعث پافشاری بیشتر روی چیزایی که اونها رو آزار می‌ده هم بشه. در پایان، درسته ممکن هست از نظر قیافه تو جامعه به دلیل مهاجر پذیر بودن حس نکنی freak هستی، اما از نظر روحی احساس می‌کنی دقیقاً freak و creep هستی. به نظر شما ممکن هست آدم تو یک چنین دور باطلی بیافته؟ یعنی اول آدم فکر کنه شاید رفتارش رو بهتر کنه شرایط بهتر بشه، اما وقتی رفتارش رو تغییر داد، چون مشکل از خود آدم نبوده، هیچ تغییر نبینه و تازه کلی هم براش تناقضات جدید ایجاد بشه و بیشتر با خودش دچار مشکل و سردرگمی بشه؟

    این چیزی که شما درباره ایران می‌گین رو من بارها دیدم و کاملاً درکتون می‌کنم. از دربون جلو در دانشگاه تا حتی زمانیکه تو اتاق دانشجوهای دکتری بودم بارها شده که نزدیک بوده کارمون به داد و بیداد برسه به خاطر اینکه تهرانی بودم. حالا تازه شما فکر کنید همه ایرانی‌ها لااقل قیافه و فرهنگ خیلی نزدیک هستیم و باز این همه تنش داریم. حالا به قول شما چون آب زیرکاه نیستم شاید راحت نشون می‌دیم، اما به هر حال این مشکلات هست. حالا شما فرض کنید تفاوت‌های دیگه مثل نژاد، فرهنگ‌های متضاد، پیش داوری‌های بی‌پایه و اساس و غیره هم بهش اضافه بخواد بشه. بعلاوه سنم هم دیگه از 25 گذشته و احساس می‌کنم شخصیتم کم کم شکل گرفته و برام پذیرش اینکه رفتار خودم رو به خاطر تفکرات اشتباه افراد دیگه تغییر بدم برای خیلی سخت هست و یه جورایی زور داره. به نظر شما اصلاً مهاجرت برای آدمی مثل من خوب هست؟

  3. #523
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : مسائل مربوط به فرهنگ و آداب و رسوم کانادایی ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط Peyman7293 نمایش پست ها
    @ghlobe: با سپاس. بله، اتفاقاً چند وقتی هست دارم دموگرافی شهرهای کانادا رو نگاه می کنم تا نسبت به شهرهای مختلف یک شهود نسبی پیدا کنم. مثلاً تورنتو رو در نظر بگیریم. درسته فقط 47.1% از مردم طبق سرشماری 2016 سفیدپوست اروپایی بودن، اما به هرحال همین جمعیت هم عدد قابل ملاحظه‌ای هست. از طرف دیگه، 70% جمعیت دین دیگری به جز اسلام و آتئیسم دارن و عموماً تجربیات من در اینترنت و ایتالیا نشون داده که بیشتر مشکل من با مردم اتفاقاً زمانی شروع می‌شه که می‌فهمند خاورمیانه‌ای هستم و احتمال می‌دن که مسلمان باشم و تضاد فرهنگی داشته باشیم و اکثر همین آدمهای به ظاهر روشن فکر و پرمدعی، در عمل به قدری این stereotype ها از کشور و فرهنگ شما درشون قوی هست که من پیش خودم درجا ناخوادآگاه علیهشون موضع می‌گیرم و می‌گم گوری بابای طرف، مگه این طرف کی هست که بخوام بهش ثابت کنم اشتباه می‌کنه درباره من؟ تازه من آدم مذهبی‌ای به هیچ وجه نیستم ولی چرندیاتی که راجع به ما فکر می‌کنند -با وجود تمام مشکلاتی که خودشون دارن- واقعاً آزارم می‌ده. و احساس می‌کنم این مسئله ممکن هست برای من در کانادا هم خیلی پیش بیاد و در نهایت برام گرون تموم بشه. تو ایتالیا بارها دیدم همین که فکر کنند مسلمان هستی یهو کلاً برخوردشون و نگاهشون عوض می‌شه!

    @chemistrymate: دقیقاً مشکل من با کانادا همینی که می گید هست. رفتارهای passive aggressive که به طور غیر مستقیم روی روان شما تاثیر می‌ذاره و به مراتب دیوانه کننده‌تر از رفتارهای مستقیم و رودررو هست. تو فارسی عامیانه به اینجور افرادی می‌گیم آدم موذی و آب زیرکاه به نظرم. مثلاً اگر کسی مستقیم تو روی شما بگه از شما خوشش نمیاد، نهایتاً یه راه حلی پیدا می‌شه. حالا یا در نهایت با درگیری یا با دوری کردن از هم دیگه یا اعمال قانون و دخالت بالادستی‌ها یا هر چی. اما همین رفتارهای passive aggressive باعث می‌شه شما تا مدت‌ها نتونی بفهمی که آیا رفتار و حرکات شما مشکل داره که باعث تنهایی شما در اون جامعه شده یا اون افراد و افکاری که بروز نمی‌دن مشکل داره. نیت خونی افراد خیلی سخت و غیر ممکن هست. همین باعث سردرگمی و تنها شدن در جامع می‌شه. حتی اگر آدم کمی مثل من لجباز باشه ممکن هست باعث پافشاری بیشتر روی چیزایی که اونها رو آزار می‌ده هم بشه. در پایان، درسته ممکن هست از نظر قیافه تو جامعه به دلیل مهاجر پذیر بودن حس نکنی freak هستی، اما از نظر روحی احساس می‌کنی دقیقاً freak و creep هستی. به نظر شما ممکن هست آدم تو یک چنین دور باطلی بیافته؟ یعنی اول آدم فکر کنه شاید رفتارش رو بهتر کنه شرایط بهتر بشه، اما وقتی رفتارش رو تغییر داد، چون مشکل از خود آدم نبوده، هیچ تغییر نبینه و تازه کلی هم براش تناقضات جدید ایجاد بشه و بیشتر با خودش دچار مشکل و سردرگمی بشه؟

    این چیزی که شما درباره ایران می‌گین رو من بارها دیدم و کاملاً درکتون می‌کنم. از دربون جلو در دانشگاه تا حتی زمانیکه تو اتاق دانشجوهای دکتری بودم بارها شده که نزدیک بوده کارمون به داد و بیداد برسه به خاطر اینکه تهرانی بودم. حالا تازه شما فکر کنید همه ایرانی‌ها لااقل قیافه و فرهنگ خیلی نزدیک هستیم و باز این همه تنش داریم. حالا به قول شما چون آب زیرکاه نیستم شاید راحت نشون می‌دیم، اما به هر حال این مشکلات هست. حالا شما فرض کنید تفاوت‌های دیگه مثل نژاد، فرهنگ‌های متضاد، پیش داوری‌های بی‌پایه و اساس و غیره هم بهش اضافه بخواد بشه. بعلاوه سنم هم دیگه از 25 گذشته و احساس می‌کنم شخصیتم کم کم شکل گرفته و برام پذیرش اینکه رفتار خودم رو به خاطر تفکرات اشتباه افراد دیگه تغییر بدم برای خیلی سخت هست و یه جورایی زور داره. به نظر شما اصلاً مهاجرت برای آدمی مثل من خوب هست؟
    ایتالیا و کانادا از این نظر بهیچ عنوان قابل مقایسه نیستند و همانطور که عرض کردم در کانادا بهیچ عنوان مثل اروپا freak نخواهید بود .شاید بهتر اینست که خودتان چند سفری بیایید و از نزدیک تجربه کنید.

  4. #524
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : مسائل مربوط به فرهنگ و آداب و رسوم کانادایی ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط Peyman7293 نمایش پست ها
    @ghlobe: با سپاس. بله، اتفاقاً چند وقتی هست دارم دموگرافی شهرهای کانادا رو نگاه می کنم تا نسبت به شهرهای م

    @chemistrymate: دقیقاً مشکل من با کانادا همینی که می گید هست. رفتارهای passive aggressive که به طور غیر مستقیم روی روان شما تاثیر می‌ذاره و به مراتب دیوانه کننده‌تر از رفتارهای مستقیم و رودررو هست. تو فارسی عامیانه به اینجور افرادی می‌گیم آدم موذی و آب زیرکاه به نظرم. مثلاً اگر کسی مستقیم تو روی شما بگه از ش بهش اضافه بخواد بشه. بعلاوه سنم هم دیگه از 25 گذشته و احساس می‌کنم شخصیتم کم کم شکل گرفته و برام پذیرش اینکه رفتار خودم رو به خاطر تفکرات اشتباه افراد دیگه تغییر بدم برای خیلی سخت هست و یه جورایی زور داره. به نظر شما اصلاً مهاجرت برای آدمی مثل من خوب هست؟
    ُ
    سلام آقا پیمان،
    امیدوارم که حالت خوب باشه و همه چی مرتب باشه،
    قلوب جان درست میگن کانادا و اروپا شبیه هم نیستن. اصلا. یه چیزی برات بگم، استاد ما توی المان میخواست مثلا: برگه فاند کل سالش رو بره بگیره، آخر آخر کار، باید میرفت مدیر اداره زنان امضا میکرد، میگفت آخه ما چرا باید علاوه بر امضای تمام رئیسا، امضای مدیر امور زنان رو هم بگیریم؟ ولی خب نمیتونست اینو داد بزنه چون هم اخراج میشد هم زندون میرفت حالا به آلمان، سوئدی و دانمارکیا و فنلاندیا میگن مردسالاری! شما تهشو بخون. کانادا اینجوری نیست. خیلی فرق داره هم ازین نظر هم نظرات دیگه. دوم، کاناداییا ساده تر هستن. اگه هم نژادپرستن از سادگیشونه خیلی وقتا. من چینی نژادپرست دیدم که جلوی چشم خودم گفته چین یه روزی همه جهان رو میگیره. ولی کاناداییا ساده ترن. دلشون صاف تره. نژادپرستیشون از سادگیشون میاد تا حدی. یه بار رفته بودم توی گروه فضای سبز محیط سبز نمیدونم محصولات اورگانیک داشته باشیم و... یه اقای بریتیش اونجا بود، گفت کمیستری شنیدم رئیس جمهورتون کابینه شو انتخاب کرد و یه دونه خانمم توش نبود!!! اینو که گفت، من ساکت موندم، اولش نگاش کردم (که تو چقدررررررررر هفت خطی! تو از من حداقل 40 سال بزرگتری)، بعد گفتم اشکالی نداره برای بریتانیا که ریاست جمهوری نمیکنه که شما اینقدر نگرانین (به زبون کانادایی یعنی یعنی فضولیش به توی نیومده پیرمرد شصت و خورده ای ساله فضول کم خرد)، اینو که گفتم، سه تا وایت ساده کانادایی (ولی باسواد) نشسته بودن، بهش نگاه کردن، گفتن تو حتما باید کله تو تو زندگی همه بکنی؟! اینقدر چسبید!! انقدر بهم چسبید!!! کاناداییا خیلی ساده ترن. به همه اونایی که از بچگی کانادا بزرگ میشن یه پکیج در کودکی اهدا میشه (که بچه ماها هم مستثنی نیست اگه اینجا بزرگ شه): شامل سرت به کار خودت باشه، محافظه کار باش، تا حد امکان از بقیه دوری کن ولی نایس باش و اگه کمک خواستن سعی کن کمک کنی، غیبت کن، غیبت کردن خوبه، تا میتونی به روش مودبانه پشت بقیه حرف بزن و همزمان سبزی خرد کن که اسمت به عنوان آدم بده در نره. مست کن، بازی کامپیوتری کن، همش بگو racist sexist و هرکیم پرسید اینا که میگی یعنی چی؟ کلا خودتو بزن به کوچه علی چپ و فرار کن (چون نصفشون حتی نمیدونن اینها یعنی چی، دیدم که میگم، اینا رو به چالش بکشین متوجه میشین) اگه یه چیزی خلاف میلت بود ساکت باش و خودتو مشغول یه کار دیگه کن، کلا تحمل اینها پایینه.در حد چهل پنجاه هزار دلار به دولت قرض دارن، تا بیست سالگی خدا رو بندگی نمیکنن (من از نزدیک با این ادمها زندگی کردم و کشته و زخمی بیمارستان بردم، به جرات میتونم بگم هیچ احدی حتی اونایی که سی سال کانادا زندگی کردن تجربه منو ندارن چون شماها همتون یه چیزی از دور شنیدین و از محله ایرانی نشین تورنتو پایین نیومدین ولی من این آدمها رو از نزدیک میشناسم و دو ساله که دارم با اینها توی یه خونه زندگی میکنم و هم خونه ایام همه وایت بودن و از هر نوعی دیدم، هر نوعی).
    شما لازم نیست خودتون رو تغییر بدین. شما اگه ازینا خوشتون اومد، معاشرت میکنین، نیومد، نمیکنین! بلاخره یکی پیدا میشه که شما باهاش معاشرت کنین نگران نباشین. تا میتونین با مهربونی و گشاده رویی با اینها رفتار کنین و کمک کنین و بهشون نشون بدین که خواهان جوش خوردن هستین و خواهان دوست پیدا کردن و احترام به بقیه. اینها به مرور شما رو به جمعشون راه میدن.
    دیگه کاریش نمیشه کرد.
    ایران هم مشکلات خودشو داره
    هر کشوری مشکلات خودشو داره
    مهاجرت برای شما رو کسی نمیتونه بگه خوبه یا نه،
    فقط چون حدود ده یازده ماهه که من شما رو توی این فروم میبینم، از تیپ سوال پرسیدن و صحبتتون حس میکنم آدم باهوش و پرتلاش و انعطاف پذیر و اجتماعی ای هستین. فکر میکنم که خیلی موفق بشین هر جا که برین.
    یکی از چیزایی که من اینجا دیدم و برام خیلی جالب بود، این بود که توی ایران همیشه همیشه همیشه باید حواسم میبود که کمیستری کار سبک نکنی! سنگین باش، لبخند نزن، جدی باش، نمیدونم خیلی آداب این طوری. هم از طرف بابام هم بابابزرگم هم همه.
    اینجا یه اتفاق عجیب افتاد، اینجا اتوماتیک مغزم به ازادی رسید. دیگه به خودش فشار نیاورد. اتفاقا هم لبخند میزنم هم با همه حرف میزنم هم خودمم.
    نتیجه ش اینه که هرچی ریکامندیشن گرفتم این بود که این آدم به شدت اجتماعی و مثبته و شخصیت great ای داره و هرجا بره موفق میشه پس چه بهتر که ما استخدامش کنیم. این رو وقتی توی ریکامندیشن هام دیدم بغضم گرفت. گفتم من همون آدمم. توی ایران اینقدر سرکوبم میکردن، باید صدامو عوض میکردم خیلی سنگین حرف میزدم، باید الکی اخم میکردم، باید جدی میشدم (اصلا جدیت به صورت من نمیاد) ولی همون اخلاقا اینجا منو کشید بالا.
    من فکر کنم ارزش داشته باشه آدم یه چیزایی رو امتحان کنه.
    مهاجرت با توریستی اومدن فرق داره.
    حتی مهاجرت آدم پولدار با بی پول فرق داره.
    مهاجرت یه کسی که با اقامت دائم میاد با اونی که دانشجویی میاد فرق داره.
    وقتی توریستی میای به چشم یانکه توریست هستی نگاه میکنی به همه چیز
    وقتی کانادا رو خوب میشناسی که پول و پله نداری، بی کس بی کس هستی (من کلا یه دوست داشتم اینجا اونم از وقتی پامو کانادا گذاشتم کلا گفت منو نمیشناسه و به جز تحقیر و سرکوفت ازش چیزی دریافت نمیکردم از راه دور)، 5 تا هم خونه ای وایت داری، هزار تا کار ریخته سرت، بدنت مریض شده و میخوای فقط بری بمیری. اونجا میفهمی که کانادا به دردت میخوره یا نه. با خوش خوشون و بودن توی محله ایرانیا و یا حتی با داشتن خونواده نمیشه واقعا آدم براوردی از خودش و شرایط و کشور مقصد داشته باشه. چون همش ساپورت میشی، همش هم زبون و زن و بچه داری و درک نمیکنی اوضاع رو.
    اگه بی کس و تنها و کم پول و پرتلاش هستی پاشو بیا. حتما موفق میشی (بهت قول میدم، دیدم که میگم).
    یه مسئله ای که من دارم اینجا با کل مردم این کشور اعم از وایت چینی هندی ایرانی و... این مایندست بی خیالی، همش مست بودن، همش بازی کامپیوتری، همش گرنت و اوسپ گرفتن و وام گرفتن و این مدل عجیب ما مسئول مشکلات خودمون نیستیم و همه چی تقصیر جاستین ترودو و ترامپ هست نسل جوون این کشوره. نسل قبلی خیلی پرکار بودن. این نسل هجده تا بیست و پنج شش ساله کانادایی خیلی وقتا مایه افسردگی و تاسف هستن. من برای 400 نفر اینها حداقل تی ایی کردم، با 12 تاشون حداقل زندگی کردم که میگم. حالا همکارا به کنار، فرض کنیم حالا اینا رو نمیشناسم.
    که اونم دیدنش فقط ازاردهنده هست وگرنه به ما که آسیب نمیزنن بیچاره ها. عین دیدن یه آدم سرطانیه که داره عذاب میکشه دیدنش باعث عذابه. البته وقتی با اینا کار میکنی هم عذاب میکشی چون کلا بی مسئولیت بزرگ شدن.
    دوستان میتونن تا میخوان منو فحش بدن ولی همونطور که گفتم شماها همتون یا تنهایی زندگی میکنین یا با زن و بچه. من کلا دو تا ادم حسابی دیدم بین نسل دانشجوی جوون که یکیشون دکترای فیزیک داره و دیگری هم اموزش میخوند و هر دوشون از من بزرگتر هستن. آدم حسابی هم اینجا داره، پرتلاش داره، ولی کمن، کم. ولی مثل اینکه نسل های قبلی و هم سن های من خیلی پرتلاش تر و قوی تر بودن ظاهرا.
    اینا نظرات من بود.
    فکر میکنم بین کشورهای مهاجر پذیر کانادا و امریکا (بسته به روحیات طرف) بهترین کشورها باشن برای زندگی مهاجرها طبق چیزایی که میشنوم.


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  5. #525
    ApplyAbroad Superstar
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    ارسال‌ها
    4,779

    پیش فرض پاسخ : مسائل مربوط به فرهنگ و آداب و رسوم کانادایی ها

    جهت اطلاع: فکر می کنم همه می دانند که فروش و مصرف محدود ماده ماری..... در کانادا آزاد شده است. اما خبری که شاید ندانید این است که افراد دارای ویزاهای موقت و حتی افراد دارای اقامت دائم کانادا در صورت رانندگی تحت تاثیر این ماده و یا تخطی از مرزهای مجاز و سایر جرائم مربوطه با خطر از دست دادن مجوز اقامت، اخراج از کشور و ممانعات از بازگشت روبرو خواهند شد. یعنی یک فرد دارای کارت پی ار حتی در صورت رانندگی تحت تاثیر این ماده اقامت دائم خود را از دست می دهد و از کشور اخراج خواهد شد.

    https://www.canada.ca/en/immigration...gB9yjvSq4GmkaY
    Solitary trees, if they grow at all, grow strong.

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 26
    آخرين نوشته: October 10th, 2011, 08:13 PM

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •