من با مردم ملیت های مختلف تورهای مسافرتی چند روزه رفته ام. بنظر من چینی ها در مقایسه آدمهای مودب و منظم و تمیزی بودند (بهتر از خود ما) و برعکس همسفران هندی که اصلا توصیه شون نمیکنم.
من با مردم ملیت های مختلف تورهای مسافرتی چند روزه رفته ام. بنظر من چینی ها در مقایسه آدمهای مودب و منظم و تمیزی بودند (بهتر از خود ما) و برعکس همسفران هندی که اصلا توصیه شون نمیکنم.
هندي ها كه جاي خود دارند ولي متاسفانه ادب و احترام اجازه نمي ده بگم چيني ها چه كارهايي جلو روي شما مي كنند كه هرگز از يك هندي ديده نمي شه.
مي دونيد من به خاطر درس و كلينكي كه مي رم با اتوبوس و مترو تردد زياد دارم و دقيقا زماني كه اونجا هستم در جوار اين عزيزان، بدترين لحظات عمر منه.
من توی این هفت ماهه اصلا با هندیا در ارتباط نبودم ولی توی جاهای مختلف با تعدادی چینی مراوده داشتم. بغیر از اون مورد چندش آوری که اسمشو نبردین، غذا خوردنشون خیلی منو عذاب میده. همچین لقمه ها رو با سروصدا میخورن که یه اتاق اونورترم صداش میاد. حتی توی کلاسی که ما میرفتیم، یکروز معلمه ناچار شد یک فیلم ویدئویی درمورد آداب غذا خوردن بذاره که البته مشت بر سندان کوفتن بود. هیچ تغییری توی روال عزیزان ایجاد نشد. حتی معلمه کلمه "Puppy chewing" رو هم درموردشون بکار برد ولی انگار نه انگار!
البته این فرهنگ غذا خوردن توی کلاس درس برای من خیلی تعجب داره که منحصر به چینی ها نیست. یهو میبینین سر کلاس یه نفر عشقش میکشه ساندویچ بخوره؛ با روکش کاغذی! یعنی به ازای هرگاز، یک "خششش" و بلافاصله با دهن پر شروع کنه به صحبت کردن! همینطور که فرمایش میکنه، همه باید از دیدن سبزیهای توی ساندویچش که از اینطرف و اونطرف دهن مبارک زده بیرون، محظوظ بشن!
خداییش من که دیگه نمیفهمم معلمه چی میگه. همش منتظرم اون صدای خش خش قطع شه. اگه دست من بود، مینداختمشون از کلاس بیرون. خدا رحم کرد من معلم نشدم!
به سلامتی زندگی ، که اگه خوش بگذره اسمش میشه " خاطره " اگه پدرت دربیاد اسمش میشه " تجربه " !!
من این متن رو ننوشتم ولی فکر میکنم دونستنش جالبه هرچند با فرهنگ ماها ( و فکر کنم اکثر نقاط زمین) سازگار نیست!
Chinese often make loud slurping noises when eating noodles. Making noise is not considered impolite, rather it is considered a compliment and an expression of enjoying the food. In some situations, a particularly loud slurp means you've finished eating. Some restaurants fill up quickly during lunchtime, and there is huge cacophony of slurping while people are eating, and after ten or fifteen minutes everyone gets up and leaves, and the restaurant is quiet
عجب با این جساب پس ما اون چند دفعه با باکلاسهاشون برخورد کرده بودیم! ممنون بابت شرح تجربیات.
من حدودن چهار روز قبل توی دانشگاه کلگری توی مک هال بودم. زمان ناهار بود و به زور یه گوشه پیدا کردم که پریز برق نزدیکش باشه تا با لپ تاپ کار کنم...
سمت راستم یک عدد آقای چینی خوش تیپ با پیراهن سفید زیبا موهای شانه کرده و عینک زیبا نشسته بودند. سمت چپم یک پسر جوان چینی که یک پلیور خاکستری خوشگل پوشیده بود به همراه دوست دختر محترمه که ایشان هم خوش تیپ بودند نشسته بودند. ...
پوف ...! دارم سعی می کنم آرامشم را حفظ کنم که موقع یادآوری اون لحظات تهوع آور سرم را به میز نکوبم...
آقای مدیر دیلیتش نکن. در مورد فرهنگ و آداب رسوم چینی ها در کانادا است. (مچکرم)
آقای سمت راستی داشت ناهار می خورد. با چنگاه 6-7 بار برنج و یه سری سبزیجات پر آب می ریخت توی دهان مبارک و با این برنج ها و مایعات توی دهان مبارک علاوه بر عمل جویدن سمفونی 12 بتهون اجرا می کرد. آی صدا می داد آی صدا میداد
جالب اینجاس که دندان و زبانش کاملن اسمارت بودند. یعنی زمانی که با موبایلش صحبت می کرد بعضی از دانه های برنج نمی دونم چه مشکلی داشتند که زبان و دندان این چینی عزیز خوش تیپ، طی عمل غیر ارادی اون برنج ها را از دهانش به روی میز پرتاب می کرد. وای صحنه بدی بود وقتی دیدم موقع صحبت کردن از توی مرکز صدا (دهان مبارک) چند بار غذا بیرون پرت می شه.
....!
سعی کردم بی خیالش بشم و اصلن به سمت راستم توجه نکنم. توی سایت shaw.ca سعی می کردم اکانت اینترنتم را چک کنم که دیدم این پسر پلیور خاکستریه که سمت چپم بود داره قهوه تیم هورتون می خوره. لامصب مگه تموم می شد... شونصد بار هورت کشید. ...
بعدش دوست دخترش داشت ناهار می خورد. یه سری رشته آب پز بود انگار که مربا ریخته بود روش. چشتون روز بد نبینه. انگار مربا هاش را خیلی دوست داشت. آخه رشته ها را با مربا می ذاشت توی دهنش ، دندوناش را می ذاشت جلوی رشته ها و با یک هورت جانانه و پر صدا مربا ها را می خورد.
....!
اوضاع سمت چپ بد بود ولی واقعن بهتر از سمت راستم بود . کماکان به سمت راستم توجهی نمی کردم که ...
آقای سمت راستی انگار سرما خورده بود، و گویا مخاط بینی اش به دلیل گرمای مک هال یک کم سیالیتشون بیشتر شده بود که یهو خیلی مودبانه دستمالش را در آورد و با صدا و انرژی فراوان این سیالات را به درون دستمال هدایت کرد.
آقا حالمون بد شد اساسی. داشت اوضاع خراب می شد که بی خیال شدم و از اونجا بلند شدم و رفتم توی فضای آزاد منفی 25 تا حالم بهتر شد
خداییش این چه فرهنگیه. ما خودمون اینجا غریبه ایم و هیچی نمی تونیم بگیم. این کانادایی ها چرا چیزی نمی گن؟
من كه بعضي اوقات كه در مجاورت اين هم اقيلمي هاي جديد هستم، مجبور به چندين بار تعويض مكان مي شم و البته بگذريم از بوي خوش دهان و ....
من این ورکشاپ های تازه واردا که می رفتم معلم بدبختمون همش می گفت نورث آمریکایی ها (کلا کانادایی ها خیلی علاقه دارن عوض واژه کانادایی از نورث امریکایی استفاده کنند!!) شدیدا به بوی دهان و عرق و ..حساس هستند حواستون باشه سر کار میرید لباساتون هر روز عوض کنید از خوش بو کننده دهان استفاده کنید و هزارتا نکته تربیتی دیگه!!اما خوب همون مهاجرهای درب و داغونی که گفتم معلوم نیست چه جوری اینجا اومدن فکر نکنم از این کلاسا برن...استیودنت ها هم که مستقیم میرن دانشگاه که بعید میدونم از این کلاسا باشه...سرمایه گذارها هم که هر کاری دوست دارن می کن این اسکیل ورکر هستند که از اینجا مونده از اونجا رونده به کلاس های مجانی دولت پناه میبرند تا بتونن خودشون با اینجایی ها منطبق کنند...
البته اینحا ظاهرا تمیز کردن سینوس و دمیدنش در دستمال کاغذی!!! یه استثناست!!ملت نورث آمریکا!! با صدای وحشتناکی در شرکت و کلاس و ...سینوس هاشون تمیز می کنند!!!جالبه برای عطسه میگن اکس کیوزمی اما واسه فین چیزی نمیگن!یا حداقل من نشنیدم چیزی بگن!!
لندینگ در تورنتو July 2012
Thank God
آره این عادی بودن تخلیه اب بینی با صداهای ضمیمه برای منم خیلی عجیب بوده، توی ایران اگه توی اتوبوس این کارو بکنی حداقل دو سه تا چشم غره نصیبت میشه اما اینجا چنان برخورد همه با این عمل عادیه و حتی کسی برنمیگرده طرف رو نگاه کنه که آدم میگه حتما من زیادی حساسم. خدایی بنظر من آدم اگه خودش کلاهشو قاضی کنه میبینه درست نیست حال بقیه رو اینجوری به هم بزنه و من هرچی قضیه رو بررسی کردم دیدم نمیتونم خودمو راضی کنم که باهاش کنار بیام اما دموکراسیه دیگه چه میشه کرد
Culture lives in everything we do
علاقه مندی ها (Bookmarks)