یه سوال برام پیش اومد که خوشحال می شم دوستانی که شاهد پارتی بازی در آمریکا بوده اند جواب بدن. اگه نگاه دقیقی به مقوله پارتی بازی داشته باشیم می بینیم که پارتی بازی یعنی دادن حق فردی با شایستگی بالاتر به فردی با شایستگی پایین تر و یا دادن موقعیتی به فردی که توانایی انجام اونا نداره که مسلما باید منافعی هم برای فردی که اعمال پارتی بازی می کنه داشته باشه. از طرفی هم می دونیم فردی که پارتی بازی می کنه وجدان نباید داشته باشه (وگرنه پدرشو در میاره). استادی که توی آمریکا پارتی بازی می کنه باید دلیل قانع کننده ای برای انتخاب یک دانشجو با صلاحیت کمتر داشته باشه که مسلما نداره بنابراین مسئول آموزش دانشکده مچشو می گیره مگر اینکه دستشون تو یه کاسه باشه!! پس وقتی پارتی بازی رخ می ده فساد دامنگیر دانشکده هم می شه . خوب رئیس دانشگاهم که خنگ نیست مسلما به گوشش می رسه که تو فلان دانشکده چه خبره. پس اگه صدای اونم در نیومده حکما اونم به قول پروین اعتصامی خود در خانه خمارست. حالا نوبت می رسه به وزارت علوم که صد در صد به گوششون می رسه تو فلان دانشگاه چه خوک پروری ای برپاست. اگه صدای اونا هم در نیومده پس حکما اونا هم سرشون به چیزی گرمه. خوب وقتی ام وزارت علوم یه کشور اینطوری خر تو خر باشه لابد دولت باخبر می شه و اگه دولت هم صداش در نیاد چی میشه ؟ خوب فساد سرتاپای مملکت رو می گیره. همونطور که گفتم اگه کسی پارتی بازی کنه وجدان نداره و باید منافعی براش داشته باشه بنابراین رشوه هم می گیره . حالا تصور کنید یه فردی تو یه کار صنعتی مثل خودرو سازی یا داروسازی و ... رشوه بگیره که کیفیت پایین مواد تولید شده یا مواد مصرفی یک شرکت رو به عنوان محصولات یا مواد اولیه عالی تایید کنه . خوب نتیجه روشنه کیفیت محصولات صنعتی پایین می یاد همزمان آدمای نالایق با پارتی بازی وارد سیستم کار و تحقیق می شن و یه چرخه ی معیوبی ایجاد می شه که مملکت رو به طرف نابودی می بره . حالا سوال من اینه اگه تو آمریکا پارتی بازی هست چرا این همه محصولات و مصنوعات و ماشین آلات و داروهای عالی وجود داره که ساخت این کشورند؟ چرا آمریکا تولید کننده علمه؟
ویرایش توسط hamidreza2010 : September 10th, 2011 در ساعت 02:45 AM
در زمینه انتخاب دانشجو توجه کنید که بجز رعایت مینیممها در بقیه موارد استادها حق مطلق در انتخاب دانشجوی خودشون رو دارند و اگر استادی به هر دلیل یک دانشجوی با معدل پائین تر رو بخواد هیچ دانشکده ای نمیتونه استادی رو مجبور کنه که مثلا یک دانشجوی دیگه با معدل بالاتر رو برداره. در واقع چون استاده که هزینه RA دانشجو رو میده حق مطلق استخدام دستیار پژوهشی رو هم داره و بنا براین اینطور نیست که حالا اگر یک استادی بقول دوستان پارتی بازی کرد و بنا به دلایل خودش دانشجوئی رو انتخاب کرد (که من شخصا این رو پارتی بازی نمیدونم) حالا نشاندهنده اینه که کل دانشگاه حتما باید فاسد باشه. از این نظر استادها مثل شرکتهای خصوصی هستند که هرکس رو بخواهند میتونند استخدام کنند. معمولا وقتی ما مسئله پارتی بازی رو در ایران مطرح میکنیم مشکلمون با سازمانهای دولتی یه که قانون رو بنفع کسی دور میزنند. ولی در دانشگاهها قانونی وجود نداره که استاد حتما باید برجسته ترین دانشجو از نظر علمی رو برای دستیاری خودش انتخاب کنه و به همین دلیله که من این رو پارتی بازی به اون فرم که در ایران میبینیم نمیدونم.
در ضمن امریکا وزارت علوم به فرم ایران نداره. دانشگاهها استقلال کامل در تصمیم گیری هاشون دارند.
جناب ghlobe فرمایش شما درست ولی من می خوام بدونم چه چیزی باعث شده که دوستان ادعا کنند تو آمریکا پارتی بازیه؟ این استاد چه دلایل دیگه ای می تونه داشته باشه که یه نفرو انتخاب کنه که رزومش در کل ضعیف تر از شخص دیگه ای است؟ مگه استادا از دانشجوی زرنگ و توانا بدشون می آد یا کدوم استادی هست که از دانشجوی ضعیف تر خوشش بیاد؟
این جواب خیلی قانع کننده تر هستش
پحث پارتی بازی سازمان یافته رو که بذاریم کنار، از این پست شما میشه این رو برداشت کرد که قانون رو تو رابطه ی استاد و دانشجو از application تا admission و نیز بعد اون استاد تعیین میکنه و این قانون می تونه برآمده از عرف اون مکان، شخصیت، سلبقه ی شخصی استاد و حتی طرز رفتار و شخصیت دانشجوش باشه.
اگه اسم استفاده از این حق مطلق رو نذاریم پارتی بازی، که منم موافقم، بازم ممکنه خیلی مشکلات پیش بیاد، اگه شخصیت استاد و دانشجویی که گرفته به هم نخوره چی؟ چیزی که با یه تیکه رزومه و یه مصاحبه ی 1 ساعته که فاش شدنی نیست.
فرض کنیم یه استادی عمدا بخواد از این حق مطلقش سوئ استفاده کنه ( امیدوارم نگید هر کی تو دانشگاه درس میده فوق شخصیته و ... که من باور نمی کنم!) اونوقت تکلیف چیه؟ چون اونطور که شما میگید رئیس مطلق استاده و در این شرایط طبیعتا دانشجو هیچ کاری نمی تونه بکنه، درسته؟
ویرایش توسط pimi810 : September 10th, 2011 در ساعت 04:23 PM
!One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness
دقیقا منهم با شما موافقم. فکر میکنم اصولا درست نباشه که دوستان حالا بخاطر اینکه یکنفر که از نظر اونها صلاحیت نداشته از استادی پذیرش گرفته کل قضیه رو زیر سئوال ببرند وقتی نمیدونند استدلال استاد برای پذیرش اون دانشجو چی بوده. یک وقت هست که فکر میکنیم یکی کلا بی صلاحیته ولی مثلا در رزومه اش نکته خاصی داره که مورد نظر استاد قرار میگیره.
درسته واتفاقا زیاد هم پیش میاد چون بطور کلی در محیطهای آکادمیک افراد کلا تجربه و مهارت اجتماعی کمتری نسبت به جامعه بیرون دارند (حالا به کسی برنخوره!). استادهای دانشگاه خارج هم مثل ایران خیلی هاشون خودشون رو خدا میدونند و بقیه رو بنده و معبود و بقیه قضایا که در محیطهای کاری صنعتی یا بیزینس کمتر میبینید.
مشکلات اساتید و دانشجوها هم پیش میاد ولی تا زمانی که یک قانون دانشگاه نقض نشده باشه (مثلا harassment یا نظیر اون) بندرت کاری میتونید بکنید. اساس و بنیان دانشگاهها در بیشتر جاهای دنیا بر مبنای استقلال دانشگاه و آزادی آکادمیک استاده و خیلی کم پیش میاد که دانشکده مثلا استادی رو توبیخ کنه که چرا از دانشجوهاش زیاد کار میکشه یا انتظارات غیر منطقی (علمی) داره. بهمین نحو هم دانشکده معمولا در تصمیم استاد برای پذیرش دخالت نمیکنه مگر اینکه مینیممهای موردنظر دانشکده نقض شده باشه.
Wow! اونجام که از داستانا هست! من همیشه فکر می کردم فقط استادای ایرانی این مشکلات رو دارن. آخه ما اینجا فراوون استاد داریم فارغ التحصیل Top10 که روابط عمومی بسیار ضعیفی دارند و بسیار نقد ناپذیرند و من همیشه در عجب بودم چه طور میشه آدم از MIT و برکلی PhD بگیره و کلی دنیا دیده باشه اما اینها هیچ اثر مثبتی تو اخلاق اون آدم نذاره و برعکس بدترشم بکنه.
پس با داشتن Minimum Requirements ما عملا داریم به یه شخص اپلای میکنیم که معلوم هم نیست چه طوری قراره با ما رفتار کنه و by default باید yes-man باشی، مخصوصا وقتی داره خرجت رو میده. من ترجیح میدم استاد باشم اونجا نه دانشجو!
چقدر روشن شدیم!
!One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness
بله دیگه متاسفانه همه جا همینطوره. انسان اخلاق و منش صحیح اجتماعی رو در برخورد و interaction با طبقات مختلف اجتماعی کسب میکنه و متاسفانه افراد خیلی دانشمندی هستند که بخاطر اینکه غرق تحصیلاتشون بودن و خودشون رو از جامعه ایزوله کردند اون اخلاق و رفتار صحیح رو یادنگرفته اند که هیچ، تحصیلاتشون بهشون یک غرور کاذب هم داده. در خارج البته درصدشون کمتر از ایرانه ولی باز هم وجود دارند.
اینقدر این مورد مرسومه که در این مورد یک شو تلویزیونی کمدی خیلی جالب در امریکا سریال big bang theory است. اگر پیداش کردید یک نگاهش کنید.
دکترا گرفتن و استاد شدن مثل سربازی میمونه. شما باید سالها بعنوان سرباز صفر و سرجوخه و گروهبان فحش بخورید و از جناب سرهنگها دستورات بی ربط بشنوید تا انشالله خودتون جناب سرهنگ بشید و همین بلا رو سر سرباز صفرهای بینوای بعدی بیاریدپس با داشتن Minimum Requirements ما عملا داریم به یه شخص اپلای میکنیم که معلوم هم نیست چه طوری قراره با ما رفتار کنه و by default باید yes-man باشی، مخصوصا وقتی داره خرجت رو میده. من ترجیح میدم استاد باشم اونجا نه دانشجو!
چقدر روشن شدیم!
ویرایش توسط ghlobe : September 10th, 2011 در ساعت 07:30 PM
استادا پارامترهای مختلفی برای انتخاب دانشجو دارن. اونا انتظاراتی که در آینده از دانشجو خواهند داشت رو مد نظر قرار می دن. مثلا اگه دانشجویی قراره TA باشه ممکنه استاد سوابق تدریس رو در نظر بگیره. نکته دیگه اینکه معمولا استادا به ارتباط میان سوابق تحقیقاتی دانشجو با کار خودشون خیلی اهمیت می دن. و اینکه دانشجو چقدر با ابزارها و نرم افزارهای خاصی که استاد کار می کنه آشنایی داره. با این حساب ممکنه که لزوما معدل رو اولویت اول قرار نده.
من قویا با پارتی بازی مخصوصا از طرف اساتید آمریکایی مخالفم. حتی اساتید چینی که دانشجوهای زیاد چینی دارن، بهترین چینی ها رو گرفتن. خب اونا شاید تشخیص دادن که فلان دانشجو توی چین جزء بهترین ها هست و خیلی مهارت داره و مثلا از فلان آمریکایی بهتر می تونه کار کنه. در صورتی که شاید یه استاد دیگه آمریکایی، اصلا نتونه مزایای اون چینی رو تشخیص بده و طبق تجربه دیده که نمی تونه به خاطر زبان ضعیف با دانشجوی چینی ارتباط برقرار کنه. برای همین اون دانشجوی آمریکایی رو می گیره. به نظر من، اسم این پارتی بازی نیست.
توی آمریکا، استادا براساس تعداد و کیفیت مقالات و پروژه های تحقیقاتی که هر سال ارائه می دن، امتیاز می گیرن. پس یه دانشجوی ضعیف، در اولین مرحله به پیشرفت استاد ضربه می زنه.
ویرایش توسط احسان : December 11th, 2011 در ساعت 04:37 AM
كساني كه در گرفتن وقت از سفارت عجله مي كنند، يا وقت هاي چند گانه مي گيرند، باعث ضايع شدن حق افراد بعدي مي شوند... وقتي يك دانشجو مي تواند وقت اضطراري بگيرد، با وسواس خود باعث جدايي اعضاي خانواده هاي ديگر و دور شدن همسران از هم يا از بچه هايشان مي شود.
علاقه مندی ها (Bookmarks)