صفحه 10 از 322 نخستنخست 123456789101112131415161718192060110 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 3216

موضوع: مشاهدات و تجربيات شما در آمریکا

  1. #91
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : انعام دادن در آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط aminvo نمایش پست ها
    این که خیلی بد فرهنگی هست که روی فیش انعام بدیم، دیگه انعام اجباری ندیده بودیم. کلا انعام دادن فرهنگ غلطی هست البته از دید من، چون هر کسی وظیفه ای داره و در قبال وظیفش حقوق دریافت میکنه، اگه خدماتی اضافه بر سازمان ارائه داده شد، مثل آوردن چمدان، برای قدر دانی انعام داده میشه ولی در رستوران که کسی انعام نمیده.
    در رستورانها در امریکای شمالی انعام باید داده بشه. هدف این سیستم اینه که پیشخدمتهائی که خوب برخورد میکنند و به مشتری میرسند پاداش بگیرند و به این ترتیب با قرار دادن سیستم انعام مطمئن میشن که پیشخدمتها کارشون رو درست انجام میدن. مثلا اگر شما زیر 10 درصد انعام بدین یعنی از سرویس ناراضی بودید و اگر خیلی خیلی راضی باشید ممکنه 20 درصد انعام بدین. این بخشی از حقوق شون است و حتی در بعضی ایالتها بهش مالیات هم تعلق میگیره. البته در فرهنگ ایران که هیچ کس به customer service اهمیت نمیده این مسئله با تعجب بهش نگاه میشه ولی اتفاقا روش خیلی مناسبی برای حفط کیفیت سرویس است.

    در پاسخ به شهداد خان باید بگم یک دفعه که با دوستی در امریکا به رستوران رفته بودیم موقع پرداخت دوست من فراموش کرد مبلغ انعام رو به قبض اضافه کنه. قبل از اینکه از رستوران خارج بشیم سرپیشخدمت دوان دوان آمد و با احترام از ما پرسید که آیا ما شکایتی در مورد سرویس داریم و اشکالی در کار پیشخدمت دیده ایم. ما تازه متوجه شدیم که انعام یادمون رفته بود و با عذرخواهی مبلغ مربوطه رو پرداخت کردیم.

  2. #92
    ApplyAbroad Veteran
    ShahdaD آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    ارسال‌ها
    1,083

    پیش فرض پاسخ : انعام دادن در آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghlobe نمایش پست ها
    در رستورانها در امریکای شمالی انعام باید داده بشه. هدف این سیستم اینه که پیشخدمتهائی که خوب برخورد میکنند و به مشتری میرسند پاداش بگیرند و به این ترتیب با قرار دادن سیستم انعام مطمئن میشن که پیشخدمتها کارشون رو درست انجام میدن. مثلا اگر شما زیر 10 درصد انعام بدین یعنی از سرویس ناراضی بودید و اگر خیلی خیلی راضی باشید ممکنه 20 درصد انعام بدین. این بخشی از حقوق شون است و حتی در بعضی ایالتها بهش مالیات هم تعلق میگیره. البته در فرهنگ ایران که هیچ کس به customer service اهمیت نمیده این مسئله با تعجب بهش نگاه میشه ولی اتفاقا روش خیلی مناسبی برای حفط کیفیت سرویس است.

    در پاسخ به شهداد خان باید بگم یک دفعه که با دوستی در امریکا به رستوران رفته بودیم موقع پرداخت دوست من فراموش کرد مبلغ انعام رو به قبض اضافه کنه. قبل از اینکه از رستوران خارج بشیم سرپیشخدمت دوان دوان آمد و با احترام از ما پرسید که آیا ما شکایتی در مورد سرویس داریم و اشکالی در کار پیشخدمت دیده ایم. ما تازه متوجه شدیم که انعام یادمون رفته بود و با عذرخواهی مبلغ مربوطه رو پرداخت کردیم.
    متاسفانه ما توی کشورمون با مشکلات عدیده ای مواجه ایم و عدم توجه به customer service هم یکی از اون مسایل هست که خیلی جدی گرفته نمیشه. من بارها باعث شده که یک جایی که غذای معمولی ارایه میده رو به یک جایی که غذای عالی سرو میکنه ترجیح بدم و اونم دلیلش احترامی هست که به من میگذارند. حالا شاید در نظر دوستان این باشه مگه کسی عقده ی احترام داره؟ اما من دیدم بیشتر جوان ها از جمله خودم توی ایران به شام خوردن و در واقع تجربه ی رستوران ها و فست فودهای مختلف به عنوان یک تفریح نگاه می کنند(به علت محدودیت بسیار زیاد تفریحات) و اگه قرار باشه که اعصاب من خورد بشه خوب این چه تفریحی هست؟(که نیست).
    شاید بی ربط نباشه که بگم چند روز پیش من رفتم یک عابر بانک که با کارت یکی از آشنایان مبلغی رو بگیرم به محض اینکه کارت من وارد عابربانک شد کارت خورده شد،(به علت قطع سیستم ماهواره ای) پیش یکی از کارمندان رفتم و قضیه رو توضیح دادم ایشون گفتند که باید صاحب کارت باشه، من اعتراض کردم و گفتم مشکل از شما بوده، دستگاه حتی از من رمز رو نپرسیده و کارت من رو خورده و حتی توی این مورد باید 3 بار رمز پرسیده بشه تا کارت خورده بشه، پیش رییس بانک رفتم(چون اونجا حساب داشتم) رییس بانک رفت به سمت عابر بانک و با اینکه من فامیلی دارنده کارت رو درست گفته بودم و کارت رو هم بهش نشون دادم گفت این کارت اون کارت نیست و کارتتون رو دستگاه ما نخورده و اگه هم بخوره به شما قبض تحویل کارت میده(این بانک یک بانک خصوصی بود، توی یکی از بهترین محله های شهر)، از خواهرشون خواهش کردم که بره کارت رو بگیره، و به ایشون هم ندادند، اما اعتراف کردند که کارت اونجاست، منم داغ کردم رفتم پیش رییس بانک گفتم شما که گفتید عابر بانک دست ما نیست، گفت شما اسم رو اشتباه گفتید، گفتم فامیل رو که درست گفتم، یک دونه ملی کارت هم که بیشتر تو دستگاه نبود که نشونتون دادم گفتم این یکی هست، ایشون خودشه زد به کوچه ی علی چپ، بهش گفتم یاد بگیرید به مشتری احترام بگذارید، شما باید از مشتری عذر خواهی کنی، چون دستگاه شما کارت من رو بی دلیل خورده، کاغذی مبنی بر اینکه کارت من رو خورده هم به من نداده، و شما هم که مدعی هستی که من دارم دروغ میگم و کلا دستگاه کارت رو نخورده اگرم بخوره رسید میده، این مسیله کوچیک یک نمونه از اعصاب خوردی های من نوعی در ایران است، این اتفاق امکان داشت هرجا بیفتد(هر چند بعید میدونم) اما مطمینم هرجا بودم از بنده عدرخواهی میشد و اصلا باعث نمیشد که اعصاب من خورد بشه، منم خواستار کار غیرقانونی نبودم، مشکل از دستگاه اونها بود و اونها به جای قبول مسیولیت برای پیشامد ایچاد شده راه بهتر را برگزیدند، یعنی کی بود؟ کی بود؟ من نبودم. فرداشم رفتم یک حساب که توی این بانک داشتم رو بستم تا شاید بفهمند که این موضوع چقدر برای بنده ناراحت کننده بوده، اینم یک بخشی از customer service در کشور زیبامون.
    ghlobe خان دقیقا علت سوال من از دوستان باری شیر اطلاعاتشون همین بود، چون با چنین قضایی روبرو نشیم. بسیار ممنون از به اشتراک گذاری اطلاعاتتون.
    ویرایش توسط ShahdaD : September 23rd, 2011 در ساعت 10:44 PM

  3. #93
    ApplyAbroad Veteran
    ShahdaD آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    ارسال‌ها
    1,083

    پیش فرض پمپ بنزین ها در آمریکا

    ممنون از همه ی دوستانی که نظر دادن، فکر کردم خوب باشه این بار یکم در مورد پمب بنزین های آمریکا و مقایسه آن ها با ایران صحبت کنیم. اینم یک مطلب از وبلاگ آرش، که خیلی از مواردش برای من تازه بود.

    امروز می خواهم برای شما از پمپ بنزین های امریکا صحبت کنم. ممکن است برای کسانی که در خارج از ایران باشند خواندن این مطلب خسته کننده و بی خاصیت باشد ولی وقتی که خود من به امریکا آمدم یکی از چیزهایی که برای من خیلی جدید و جالب بود همین پمپ بنزین های امریکا بودند که تا مدت ها برایم گیج کننده بود و می بایست که طرز کار آنها را یاد بگیرم. چند نکته بارز در مورد پمپ بنزین های امریکا به ذهنم می رسد که آنها را برای شما می گویم.

    1- ریلکس بودن!
    حتما پیش خود می گویید که این دیگر چه آیتمی است و چه ربطی به پمپ بنزین دارد ولی باید بگویم که ریلکس بودن آدم ها در پمپ بنزین های امریکا یکی از جالب ترین چیزهایی بود که من در اینجا دیدم و معمولا آنقدر پمپ بنزین ها خلوت است که آدم ها با کمال آرامش و خونسردی ماشین خود را در آنجا رها می کنند و برای خرید به داخل فروشگاه می روند و یا حتی در ماشین به کارهای خودشان می پردازند. من در ایران که بودم عادت کرده بودم که حتی در بنزین زدن رعایت کسر ثانیه را هم بکنم و همچون قرقی از ماشینم پایین بپرم و به محض سوار شدم نیز استارت بزنم و راه بیفتم و اگر هم زمانی به هر علتی چند ثانیه تاخیر داشتم ماشین عقبی بوق می زد و یا اینکه می گفت آقا برو دیگه چقدر لفتش میدهی! در روزهای اولی که در امریکا ماشین خریده بودم و به پمپ بنزین می رفتم چون هنوز به دستگاه ها عادت نداشتم گیج می خوردم و بعد استرس می گرفتم که الآن یک ماشینی می آید و بوق می زند و یا اینکه یک متلکی به من می پراند ولی پس از گذشت یک مدت فهمیدم که اینجا اگر یک نفر یک ساعت هم در مقابل یک پمپ توقف کند هیچ کسی کاری به کار او ندارد و آنقدر پمپ خالی زیاد است که به ندرت کسی معطل می ماند.

    2- طریقه پرداخت پول.
    در امریکا دو راه برای پرداخت پول بنزین وجود دارد. راه اول این است که شما ماشین خود را در مقابل یک پمپ متوقف کنید و سپس به داخل فروشگاهی که در هر پمپ بنزین وجود دارد بروید و بگویید که مثلا من در پمپ شماره فلان ده گالن بنزین می خواهم. سپس او از شما پول ده گالن بنزینم را می گیرد و پمپ را از همان پشت باجه برای شما فعال می کند. تنها کاری که شما باید بکنید این است که شلنگ را در باک بنزین خود قرار دهید و دستگیره آن را در پایین قفل کنید تا بنزین به ماشین شما برود. دستگاه پمپ خودش پس از ده گالن خاموش می شود و نیازی نیست که شما نگران میزان بنزین باشید ولی باید حتما مطمئن باشید که باک شما برای میزان بنزینی که خریده اید جا دارد اگر نه در صورتی که باک شما پر شود دستگاه خاموش می شود و شما باید برای پس گرفتن باقیمانده پول خود دوباره به فروشگاه بروید. راه دیگر و آسان تری که برای پرداخت پول وجود دارد این است که شما کردیت کارت خودتان را در دستگاهی که به پمپ متصل است وارد می کنید و در صورتی که کد پستی را سوال کرد آن را تایپ می کنید. سپس نوع بنزینی را که می خواهید مشخص کرده و به راحتی بنزین می زنید. وقتی که بنزین زدن شما تمام شد دستگاه پول را از حساب کردیت شما برداشت می کند و اگر دوست داشته باشید به شما رسید کاغذی هم می دهد. با این که تقریبا سیستم تمام پمپ بنزین ها به یک شکل است ولی تفاوت هایی هم با یکدیگر دارند که ممکن است تا مدت ها برای آدم گیج کننده باشند ولی معمولا وقتی که شما به یک پمپ بنزین عادت می کنید همیشه در همان محل بنزین می زنید مگر اینکه در مسافرت باشید و یا در میان جاده مجبور به سوخت گیری شوید.

    3- فروشگاه های پمپ بنزین
    وقتی که به کانادا رفتم متوجه شدم که فروشگاه هایی که در پمپ بنزین های کانادا است با امریکا متفاوت است. در امریکا فروشگاه های کوچکی به پمپ بنزین ها چسبیده است که معمولا تمام اجناس ضروری در آن یافت می شود و شما حتی می توانید قهوه و یا ساندویچ هم از آنها بخرید و در ماشین خود تناول کنید. ولی در کانادا آن فروشگاههایی که من در پمپ بنزین ها دیدم بیشتر شبیه قهوه خانه بود و شما می توانید بر روی صندلی هایی که در آنجا وجود دارد بنشینید و غذا بخورید. البته آنها هم اجناس معمولی و ضروری را می فروشند ولی در نگاه اول آدم فکر می کند که وارد یک قهوه خانه شده است نه یک فروشگاه و مخصوصا اگر آن پمپ بنزین در میان راه باشد می توانید در آنجا کاملا استراحت کنید و غذا بخورید. به هر حال همیشه در پمپ بنزین های اینجا یک جایی وجود دارد که شما علاوه بر بنزین زدن به دستشویی بروید و یا اقلام مورد نیاز خود را از آنجا ابتیاع نموده و استعمال کنید. در فروشگاه هایی که در پمپ بنزین های امریکا وجود دارد شما خودتان می توانید قهوه بریزید و اگر ساندویچ سرد گرفته اید می توانید آن را در اجاق بگذارید تا گرم شود. در واقع صندوقدار جز پول گرفتن هیچ کار دیگری انجام نمی دهد در حالی که در کانادا شما می توانید غذا و یا نوشیدنی خودتان را سفارش دهید تا آنها آن را برای شما آماده کنند.

    4- جهت توقف ماشین ها.
    در ایران تمام پمپ بنزین ها جهت ورود و خروج دارند و حتی اگر خلوت باشد شما باید از یک جهت وارد شوید و از سوی دیگر بیرون بروید در حالی که در امریکا پمپ بنزین ها خر تو خر است و هر کسی از هر کجایی که دلش خواست وارد می شود و از هر جایی هم که خواست خارج می گردد. جهت ورود و خروج بیشتر به این بستگی دارد که باک بنزین شما در کدام سمت قرار گرفته باشد و چه پمپی خالی باشد که شما بتوانید در مقابل آن توقف کنید. این مسئله برای من خیلی عجیب بود ولی الآن دیگر به آن عادت کرده ام و از هر سوراخی که به پمپ بنزین راه داشته باشد وارد می شوم. تنها مسئله ای که باید به آن دقت شود توقف کامل قبل از بیرون آمدن از پمپ بنزین است. باید حتما مطمئن شویم که در زمان بیرون آمدن راه هیچ ماشینی را قطع نمی کنیم و سپس سر خر را به سمت خیابان کج کنیم.

    5- انواع بنزین.
    در امریکا علاوه بر دیزل سه نوع بنزین وجود دارد که معمولا زمانی که شما بنزین می خرید به شما می گویند که باید از چه نوع بنزینی استفاده کنید. من مجبورم از گران ترین نوع بنزینی که اکتان نود و یک دارد استفاده کنم و پس از اینکه پول را پرداختم باید دگمه مربوط به آن را فشار دهم تا بنزین سوپر از شلنگ خارج شود. معمولا شلنگ های بنزین دیزل فرق می کند و من یک بار اشتباهی آن را برداشته بودم ولی هرکاری کردم به داخل باک من فرو نرفت و پس از کمی گیج خوردن فهمیدم که شلنگ اشتباهی را برداشته ام و می خواهم آن را به زور وارد سوراخ باک بنزین ماشین خود کنم. ظاهرا کیفیت بنزین کمپانی های مختلف متفاوت است و برای همین یک مقداری قیمت آنها با هم فرق می کند ولی من که تاکنون متوجه فرقی میان آنها نشده ام و معمولا در جایی بنزین می زنم که ارزان تر باشد.

    6- خاموش کن اتوماتیک.
    در ایران هم برخی از پمپ های بنزین مجهز به خاموش کن اتوماتیک است که در صورت پر شدن باک ماشین جریان بنزین را قطع می کند ولی تا زمانی که من در ایران بودم اصلا نمی شد به آنها اعتماد کرد و ممکن بود که بر روی شما بالا بیاورد و تمام لباس و کفش شما را بنزینی کند. بعضی وقت ها هم همینطوری برای خودش قطع می کرد در حالی که هنوز باک خالی بود. ولی در امریکا شما می توانید با خیال راحت شلنگ بنزین را در درون باک خود رها کرده و به دنبال امورات دیگر خود بروید. این مسئله نه تنها از به هدر رفتن بنزین جلوگیری می کند بلکه در امنیت پمپ بنزین هم خیلی موثر است. دسته های سر شلنگ هم طوری است که حتی یک قطره بنزین از آن نشت نمی کند.

    7- امنیت پمپ بنزین.
    هر زمانی که من در ایران بنزین می زدم یا دستانم بنزینی می شد و یا اینکه بعضی وقت ها بنزین پی می زد و بر روی لباسم می ریخت. به هر حال حداقل این بود که به خاطر نشت دستگیره ها همیشه دستم بوی بنزین می گرفت. در ضمن در پمپ بنزین های ایران همواره بر روی زمین بنزین می ریزد و همه جای بوی بنزین می دهد در حالی که در امریکا نه تنها شما بر روی زمین بنزین نمی بینید بلکه گاز متصاعد شده از بنزین را هم در هوا پخش نمی کنند و برای همین شما اصلا متوجه بوی بنزین نمی شوید. این مسئله باعث می شود که امنیت پمپ بنزین های امریکا بیشتر باشد و از آتش سوزی آن پیشگیری شود. همین چند وقت پیش که داشتم بنزین می زدم دوستم کنار من نشسته بود و من یادم رفته بود که شلنگ را از توی باک در نیاورده ام و همینطوری ماشین را روشن کردم و گاز دادم و باعث شدم که شلنگ بنزین از جایش کنده شد. خیلی ترسیدم چون به خودم گفتم که الآن بنزین با فشار بیرون می زند و باید به آتش نشانی زنگ بزنم ولی وقتی که با عجله از ماشین پیاده شدم دیدم که حتی یک قطره بنزین هم بر روی زمین نریخته است. سپس نگاه کردم و دیدم که شلنگ از دو نقطه متفاوت در طول آن توسط یک رابط مخصوص به یکدیگر متصل شده است که اگر شلنگ را بیش از حد بکشید آن رابط از هم جدا می شود و بلافاصله همچون شیر اتوماتیک جریان بنزین را قطع می کند. یک مقداری سعی کردم که آن را سر جایش بچسبانم ولی فهمیدم که ظاهرا ابزار مخصوصی برای این کار لازم است. برای همین آن را ول کردم و رفتم و چند روز بعد به آنجا رفتم و دیدم که آن را سر جایش چسبانیده اند.

    همین دیگر چیز خاصی در مورد پمپ بنزین به ذهنم نمی رسد. با اینکه یادداشت حوصله سر بری است ولی ممکن است که برای کسانی که قصد مهاجرت دارند مفید باشد.

  4. #94
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    ارسال‌ها
    9

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    با سپاس از شهداد عزیز و دیگر دوستان, چون وبلاگ من دیوارکشی شده است بخشی از نوشته جدید وبلاگم را برایتان می گذارم تا بلکه به کارتان بیاید. سعی کردم در لفافه سخن بگویم ولی اگر واژه ای مغایر با صلاحدید مدیران انجمن است لطفا به سلیقه خود ویرایش کنید.

    من الآن می فهمم که یک نفر تازه وارد با چه چالشهایی روبرو است و می توانم تا حدودی احساسات آنها را درک کنم. از یک طرف بلاتکلیفی و مسئله پیدا شدن کار ذهن را درگیر می کند و از طرف دیگر آدم اصلا می ترسد که برای گرفتن کار با یک امریکایی صحبت کند. تا زمانی هم که آدم کار پیدا نکرده است اصلا دلش نمی خواهد که برای تفریح از خانه بیرون برود چون هم ذهنش درگیر است و لذت نمی برد و هم این که باید حواسش به مخارجش باشد زیرا تا زمانی که کار پیدا نکرده است هر دلار هم می تواند ارزشمند باشد. ولی از طرف دیگر در خانه ماندن هم می تواند افسردگی به همراه بیاورد و باعث شود که منطقه امن روانی یک مهاجر هر روز تنگ تر و محدود تر از قبل شود. اینجا است که آدم باید دل را به دریا بزند و خود را در دل جامعه جدید ول کند. گرچه سخت است ولی شدنی است و مثل این است که آدم دارد در یک صحنه تئاتر بازی می کند. یاید فکر کنید که یک کودک و یا یک آدم عقب مانده ذهنی هستید که تازه می خواهید وارد جامعه شوید. باید منش و شخصیت واقعی خودتان را در این صحنه نمایش فراموش کنید تا برای شما توقعات ذهنی مرتبط با آن ایجاد نشود. طبیعی است مثلا وقتی که به یک مغازه ساندویچ فروشی مراجعه می کنید و خواسته خودتان را می گویید فروشنده متوجه منظور شما نمی شود. شما دوباره و سه باره تکرار می کنید و او باز هم متوجه نمی شود. سپس با دست نشان می دهید و آخر سر هم او یک چیز اشتباهی به شما می دهد و برای اینکه فقط به این ماجرای گفتگوی نا امید کننده پایان دهید آن چیزی را که دوست ندارید می گیرید و تشکر می کنید. شما پیش خود فکر می کنید که من درست حرف زدم پس برای چه او حرف من را نفهمید و این مسئله اعتماد به نفس شما را به شدت کاهش می دهد. واقعیت این است که حتی اگر سطح زبان انگلیسی شما خوب هم باشد تا یک مدتی آنها متوجه حرف شما نمی شوند زیرا طرز بیان حروف انگلیسی در امریکا با آن چه که ما در کلاسهای زبان در ایران می خوانیم متفاوت است. البته رفتن به کلاس زبان برای یاد گرفتن معانی کلمات و گرامر صحیح بسیار مفید و ضروری است ولی به هر حال مدتی طول می کشد تا فرم حنجره شما به شکلی تغییر کند که صداهای قابل فهم برای امریکایی ها از آن خارج شود.

    مسئله دیگری که من در همخانه ام می بینم و نمی توانم به او گوشزد کنم این است که فاصله خودش را با مردم حفظ نمی کند و مثلا اگر در یک فروشگاهی خرید می کند و می خواهد از کنار یک فردی که ایستاده است عبور کند خودش را به او می زند و بدون معذرت خواهی می گذرد. آن امریکایی اگر خیلی صبور باشد در دلش فحش می دهد و در غیر این صورت با صدای بلند به آن فردی که چنین کرده است فحش می دهد. اگر شما به طور اتفاقی با یک نفر برخورد کنید حتما باید برگردید و از او معذرت خواهی کنید و با لبخند از او دلجویی کنید. وقتی هم که در یک جایی ایستاده اید و می بینید که یک نفر می خواهد از کنار شما عبور کند باید حتما به گوشه بیایید و راه را برای عبور او باز کنید زیرا یک امریکایی اگر راه عبورش تنگ باشد آنقدر منتظر می ماند تا به اندازه کافی راه باز بشود و یا اینکه با صدای بلند معذرت خواهی می کند که شما راه را برایش باز کنید. اگر شما همچنان بی توجه باشید آنها این مسئله را به عنوان بی نزاکتی شما به حساب می آورند. در ایران اگر در یک فروشگاه کسی بخواهد عبور کند بدون اینکه حرفی بزند راه خودش را باز می کند و می رود. در امریکا هرگز چنین اتفاقی نمی افتد و همه فاصله خود را با دیگران به اندازه طول یک دست رعایت می کنند. البته من قبلا هم از چسبیده شدن به مردم خوشم نمی آمد ولی الآن دیگر پس از مدت پنج سال حتی دیدن این مسئله برایم غیر قابل تحمل شده است. متاسفانه مهاجر جدیدی که قبلا در مورد این مسائل آموزش کافی ندیده است از همه جا بی خبر است و بر طبق روال عادی جامعه ایران رفتار می کند و دیدن عکس العمل نامطلوب دیگران او را آزار می دهد بدون اینکه هرگز متوجه شوند که علت این رفتارها چیست. یا این که وقتی در امریکا یک فروشنده در حال حرف زندن با یک فرد دیگری است اصلا جواب سوال شما را نمی دهد تا زمانی که کارش با فرد قبلی تمام شود و سپس به شما اشاره کند. شما ممکن است دچار سرخوردگی شوید که سوالتان بدون پاسخ مانده است و اصلا خبر ندارید که به خاطر ناآگاهی از قوانین جامعه جدید دچار خطا شده اید و سوالتان را در زمان نامناسبی پرسیده اید.

    اصولا جامعه ایران برای زن ها بسیار نا امن و پر مخاطره است و برای همین آنها مجبور هستند که برای در امان ماندن از تعارض مردها خودشان را تا جایی که امکان دارد ایمن کنند. جامعه ایران نیز به جای اینکه مردها را آموزش دهد تا به زنان تجاوز نکنند زنان را تحت فشار می گذارند تا هر چه بیشتر خودشان را بپوشانند و یا اینکه طوري رفتار کنند تا مبادا یک مرد فکر تعارض به او در مغزش خطور کند. درست مثل یک جنگل بکری که در آن حیوانات وحشی زندگی می کنند و شما مجبور هستید برای دفاع از خودتان کاملا هوشیار باشید و طوری رفتار کنید که توسط حیوانات درنده خو شکار نشوید. جامعه ایران طوری است که مردها حق خودشان می دانند که از نعمت لذت بردن از یک زن برخوردار شوند بدون اینکه اصلا برایشان مهم باشد که آن زن کیست. خداوند هم که گفته است ما زن را برای آرامش و خوشی مرد آفریده ایم و یک مهر تایید بر این طرز تفکر زده است. بنابراین یک مرد در ایران وقتی که زنی را در حال عبور می بیند تمام کوشش خودش را به خرج می دهد تا از او ببرد و بگذرد. زن ها هم تا جایی که برایشان امکان دارد خودشان را در برابر این لذت جویی ایمن می کنند زیرا لذت دیپلماتیک زن فقط در شرایطی است که فرد مورد نظر خودشان را بشناسند و با او رابطه احساسی برقرار کنند و یا اینکه لااقل تمایلی برای برقراری این نوع ارتباط داشته باشند در غیر این صورت هر گونه تماس دیپلماتیک به آنها از نظر روانی آسیب جدی می رساند و خودشان را در معرض سوء استفاده و یا تجاوز دیپلماتیک می بینند. وقتی که یک دختر و یا پسر از چنین جامعه ای به امریکا می آیند باید حتما مورد آموزش قرار بگیرند و مدتی هم طول خواهد کشید که به شرایط جدید خود عادت کنند.

    دختری که از ایران به امریکا مهاجرت می کند تا مدت ها رفتارش بسیار بسته و تدافعی است و این نوع رفتار با یک امریکایی باعث می شود که آنها آن دختر را بی نزاکت به حساب بیاورند. به عنوان مثال در امریکا یک پسر می تواند به یک دختر پیشنهاد بدهد که شام را با هم بیرون بروند و یا بگوید که از او خوشش آمده است و یک دختر هم با لبخند و آرامش به او می گوید که آیا دلش می خواهد این کار را بکند و یا دلش نمی خواهد. علت اینجا است که آن دختر خیالش راحت است که هیچ فردی نمی تواند به او تعارض کند و قانون از او حمایت می کند. و در امریکا بر خلاف ایران این مردها هستند که باید مواظب رفتار خودشان باشند و کسی به زنها نگفته است که به خاطر اینکه مورد تجاوز قرار نگیرید خودتان را بپوشانید بلکه به مردها آموزش داده اند که تجاور کردن و یا سوء استفاده از یک انسان دیگر جرم است و مجازات سنگین دارد. البته آدم خلاف کار هم در امریکا وجود دارد ولی به هرحال آن فردی که این کار را می کند مثل دزدی از بانک می داند که دارد دچار جرم و جنایت می شود. به نظر من افرادی که به امریکا مهاجرت می کنند حتما باید در این زمینه ها آموزش داده شوند و آگاهی های لازم را کسب کنند تا دچار مشکلاتی که حاصل تفاوت های فرهنگی در این زمینه است نشوند. حتی ممکن است بسیاری از این رفتارها در مکان های عمومی و تاکسی و اتوبوس در ایران عادی باشد ولی چنین کارهایی در امریکا جرم به حساب می آید و مجازات های سنگینی به همراه دارد. البته اگر زمانی جامعه زنان ایران هم بتوانند قدرتی پیدا کنند شاید به مرور زمان این فرهنگ در ایران هم جا بیفتد و زن ها هم در جامعه احساس آرامش روانی کنند.
    ویرایش توسط hossein2266 : September 27th, 2011 در ساعت 04:32 AM دلیل: كلام نامناسب

  5. #95
    ApplyAbroad Veteran
    ShahdaD آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    ارسال‌ها
    1,083

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    ممنون آرش جان که خودت زحمت قراردادن نوشته هات رو کشیدی، والا کل مطلب اینجا قرار گرفت به دلیل رعایت قوانین فروم حذف شده، واسه همین دوستانی که میخوان کل مطلب رو بخونند باید به وبلاگت مراجعه کنند. اما مطلبی رو که گفتی بارها باعث آزار من شده، یعنی اینجا تنه زدن در خیابان و فروشگاه خیلی امری عادی است، و به طبع عدر خواهی کردن به خاطر اون هم یک امر بعید، بارها شده که باید حتما با صدای بلند از طرف مقابل عدرخواهی کنی که اجازه بدن شما بدنت تماس پیدا نکنه باهاشون، در مورد رفتار دخترها و پسرها هم موافقم اینم یکی از هزاران مشکلات روانی ما ایرانی هاست.

  6. #96

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    در ارتباط با صحبت های آقا آرش عزیز من می خوام چندتا نکته رو ذکر کنم. مواردی رو که ایشون به عنوان ویژگی های جامعه ایران ذکر کردن (تنه زدن، رعایت نکردن نوبت و زدن تو حرف همدیگه و ...) - در عین اینکه قبول دارم متاسفانه بیشتر ایرانی های "امروز" رعایت نمی کنن - اکثر بچه های در حال اپلای متوجه زشت بودنش هستن و داره آزارشون میده. اینها چیزهایی نیستن که بعد از یه مدت زندگی تو امریکا تازه یادبگیری که بد هست و بزاری کنار. حتی من بعضا کسانی رو میشناسم که با ذکر دلایلی مثلا بعد از تنه زدن عذرخواهی نمی کنن ولی همه متوجه زشت بودنش هستن. تو جامعه ما بعضی خونواده ها به بچه هاشون یاد میدن که دروغ بده و باید به حقوق دیگران احترام گذاشت و همزمان تعداد زیادی از خونواده های دیگه دارن آموزش می دن که موفقیت فقط در سایه دروغگویی، لات بازی، خودخواهی و حق کشی بدست میاد. خلاصه اینکه ایرانی ها حداقل به صورت سطحی متوجه هستن که رفتارشون ناصحیح هست ولی خوب راه راست رو انتخاب نمی کنن.

    در مورد آنالیز رفتار دختر خانم ها هم جسارتا باید بگم که با ایشون مخالف هستم. در ایران نمیشه همه خانم ها رو تو یه دسته گذشت و توی امریکا هم همینطور. قبول دارم که در امریکا سطح آزادی خانم ها تو پوشش و برخورد با ایران قابل مقایسه نیست، اما تو همون امریکا شما کافیه با هرکی که از راه رسید و پیشنهاد شام داد برید بیرون تا یه اسم خیلی زشتی روتون بزارن! طبیعت مردهای همه جای دنیا هم این هست که دنبال لذت هستن و تنها نحوه برخورد زن می تونه اینو کنترل کنه و راهش در هیچ کجای دنیا (حتی امریکا) این نیست که خودش و راحت در اختیار مرد بزاره.

  7. #97
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    ارسال‌ها
    9

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ario_80 نمایش پست ها
    در ارتباط با صحبت های آقا آرش عزیز من می خوام چندتا نکته رو ذکر کنم. مواردی رو که ایشون به عنوان ویژگی های جامعه ایران ذکر کردن (تنه زدن، رعایت نکردن نوبت و زدن تو حرف همدیگه و ...) - در عین اینکه قبول دارم متاسفانه بیشتر ایرانی های "امروز" رعایت نمی کنن - اکثر بچه های در حال اپلای متوجه زشت بودنش هستن و داره آزارشون میده. اینها چیزهایی نیستن که بعد از یه مدت زندگی تو امریکا تازه یادبگیری که بد هست و بزاری کنار. حتی من بعضا کسانی رو میشناسم که با ذکر دلایلی مثلا بعد از تنه زدن عذرخواهی نمی کنن ولی همه متوجه زشت بودنش هستن. تو جامعه ما بعضی خونواده ها به بچه هاشون یاد میدن که دروغ بده و باید به حقوق دیگران احترام گذاشت و همزمان تعداد زیادی از خونواده های دیگه دارن آموزش می دن که موفقیت فقط در سایه دروغگویی، لات بازی، خودخواهی و حق کشی بدست میاد. خلاصه اینکه ایرانی ها حداقل به صورت سطحی متوجه هستن که رفتارشون ناصحیح هست ولی خوب راه راست رو انتخاب نمی کنن.

    در مورد آنالیز رفتار دختر خانم ها هم جسارتا باید بگم که با ایشون مخالف هستم. در ایران نمیشه همه خانم ها رو تو یه دسته گذشت و توی امریکا هم همینطور. قبول دارم که در امریکا سطح آزادی خانم ها تو پوشش و برخورد با ایران قابل مقایسه نیست، اما تو همون امریکا شما کافیه با هرکی که از راه رسید و پیشنهاد شام داد برید بیرون تا یه اسم خیلی زشتی روتون بزارن! طبیعت مردهای همه جای دنیا هم این هست که دنبال لذت هستن و تنها نحوه برخورد زن می تونه اینو کنترل کنه و راهش در هیچ کجای دنیا (حتی امریکا) این نیست که خودش و راحت در اختیار مرد بزاره.
    آریوی عزیز, برخی از عادات رفتاری مردم ایران به خاطر شیوه زندگی گروهی و جامعه گرا بودن ایران است. موضوع خوب و بد و یا زشت و زیبا بودن آن نیست بلکه موضوع فقط تفاوت فرهنگی است. اگر یک امریکایی به ایران بیاید و جلوی پدر و مادر ما لنگ هایش را دراز کند این کار در جامعه ما زشت است و او باید در این مورد آموزش داده شود و یا باید به او بگویند که اگر با یک بزرگتر می خواهد از دری وارد و یا خارج شود باید اول به بزرگ تر اجازه عبور دهد. به همین طریق وقتی یک ایرانی هم وارد امریکا می شود باید در مورد عادت های رفتاری رایج در جامعه جدید و تفاوت های فرهنگی آموزش داده شود.

    در رابطه با بخش دوم اشاره من به حمایت قانون از حقوق زنان است اگرنه طبیعی است که در امریکا هم هر زنی خودش را در اختیار هر مردی قرار نمی دهد. ولی موضوع اینجا است که یک خانم برای نشان دادن عدم رضایت خودش مجبور نیست از قوه قهریه استفاده کند و اگر مردی به هر صورتی مزاحمتی برای یک خانم ایجاد کند و مثلا با ماشین در کنار او بوق بزند و یا سمج شود باید مدتی را در زندانهای امریکا آب خنک بنوشد. اگر در محیط کار کوچکترین تماس و یا حتی حرفی که جنبه مزاحمت و یا سوء استفاده داشته باشد زده شود آن فرد اخراج می شود. ولی چون در ایران چنین قوانین سفت و سختی برای حمایت از زنان وجود ندارد و یا اجرا نمی شود خانم ها مجبور هستند که خودشان با نوع رفتارشان از خود دفاع کنند. ولی وقتی که یک خانم ایرانی به امریکا می آید باید خودش را با جامعه جدید تطبیق دهد و عادت های رفتاری خودش را ترک کند. در حال حاضر یک خانم ایرانی که تازه به امریکا می آید وقتی که می خواهد به بقالی سر کوچه برود موهایش را چند طبقه می بندد و زیرکاری و روکاری و بتونه کاری می کند و سرخاب و سفیدآب می زند و سرمه می مالد و ماتیک می کشد ولی سقرمه هایش را در هم می کشد و به مردم اخم می کند. این کار در ایران عادی است ولی در امریکا بسیار نافرم است و مردم را به یاد جادوگرهای بدجنس فیلم های کارتونی می اندازد. البته ناگفته نماند که من منظورم از امریکا لس آنجلس نیست زیرا در آنجا به راحتی می شود به همه عادت های رفتاری ایرانی ادامه داد بدون اینکه مشکلی ایجاد کند!
    ویرایش توسط rs232 : September 27th, 2011 در ساعت 08:38 PM دلیل: غلط املایی!

  8. #98
    Member gambooli آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    رشته و دانشگاه
    سازه
    ارسال‌ها
    262

    پیش فرض پاسخ : تجربیات زندگی در آمریکا

    سلام...
    دوستاني كه در مورد زندگي در آمريكا اطلاع دارند اگر ممكنه من رو راهنمايي كنيد كه
    September 27 at 9:00 AM Pacific Time

    اين ساعت و تاريخ به زمان ايران دقيقا چه روز و چه تاريخي ميشه؟
    ممنون

  9. #99
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : تجربیات زندگی در آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط gambooli نمایش پست ها
    سلام...
    دوستاني كه در مورد زندگي در آمريكا اطلاع دارند اگر ممكنه من رو راهنمايي كنيد كه
    September 27 at 9:00 AM Pacific Time

    اين ساعت و تاريخ به زمان ايران دقيقا چه روز و چه تاريخي ميشه؟
    ممنون
    با توجه به اینکه ساعت در ایران بعقب برگردونده شده ولی در امریکا نه، این ساعت میشه برابر 7:30 امشب (سه شنبه) در تهران که یعنی گذشته دیگه.

  10. #100
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    ارسال‌ها
    9

    پیش فرض پاسخ : تجربیات زندگی در آمریکا

    همه ما وقتی به امریکا میایم بعد از مدت کوتاهی احساس میکنیم که غم بزرگی در دل ما کاشته اند. احساس میکنیم دلمان برای دوستان و آشنایانمان تنگ میشود. احساس وابستگی شدید به پدر و مادر و یا برادر و خواهر میکنیم. احساس عدم امنیت و غربت میکنیم. ولی چرا اینطور است؟ چطور یک امریکایی وقتی به سن هجده سالگی رسید به شهر دیگری میرود و زندگی خودش را میسازد بدون اینکه دلش برای کسی تنگ شود؟ آیا این احساسات بخاطر مهربان بودن بیش از حد ما ایرانیها است؟ و یا ایرانیها بسیار عاطفی هستند؟

    جواب من این است. خیر.

    واقعیت این است که بیشتر ما و از جمله خود من نتوانسته ایم در کشورمان به استقلال شخصیتی برسیم. اصولا در ایران بخاطر شرایط اجتماعی همه مجبور هستند که در کنار هم باشند. این نیاز بخاطر احساس عدم امنیت اجتماعی شکل میگیرد و شما همواره فکر میکنید که بدون کمک دیگران قادر به ادامه بقا نیستید.در امریکا هم در محله های فقیر چنین شرایطی مشاهده میشود ولی در مجموع حمایت قانون از افراد باعث میشود تا آنها براحتی بتوانند از پس کلیه مسائل خودشان بر بیایند و در نتیجه احساس نیاز و یا وابستگی به کسی نمیکنند.

    حتما فیلمهایی را دیده اید که مثلا دو نفر آدمی که در شرایط معمولی اصلا از هم خوششان نمیاید وقتی در جنگل و یا بیابان گم میشوند بخاطر احساس نیاز و عدم امنیت به یکدیگر وابسته میشوند و بعد از اینکه از آن وضعیت رها شدند هم دلشان نمیخواهد که از هم جدا شوند.

    کاری به خوبی و یا بدی اینگونه وابستگیها ندارم چون ممکن است کسی این وابستگیها را عاملی برای ثبات خانواده بداند. ولی در هر حال وقتی شخصیت ما وابسته به فرد دیگری است بدین معنی است که ما نباید از خودمان انتظار داشته باشیم که بتوانیم بدون وابستگیهایمان کامل باشیم. و طبیعی است که اگر از آنها جدا شویم احساس دلتنگی میکنیم. این یک نیاز واقعی است که اگر به آن بی توجهی کنیم ممکن است به افسردگی و یا منیک دیپرشن منجر شود و آنوقت درمانش بسیار دشوارتر خواهد بود.

    افراد ایرانی زیادی را میشناسم که بعد از آمدن به امریکا احساس دلتنگی شدیدی کرده اند و بعد به ایران رفته اند و با همه کسانی که دلشان برایشان تنگ شده بود دعوا کرده اند و دوباره به امریکا آمده اند و دوباره دلشان تنگ شده است و دوباره رفتند ایران و وضعیت ترافیک و آلودگی و عدم احترام را دیدند و طاقت نیاوردند و دوباره به امریکا آمدند و دوباره دلشان تنگ شد و الی ماشاءالله..

    بنابراین اگر احساس دلتنگی شدید, عدم اطمینان, غربت, اضطراب و یا این چیزها را دارید بهتر است قبل از هر اقدامی به یک دکتر روانپزشک خوب مراجعه کنید و این احساسات بد را در خودتان درمان کنید چون حتی برگشت شما به ایران مشکلی را حل نمیکند.

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •