صفحه 107 از 322 نخستنخست ... 757979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117157207 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,061 تا 1,070 , از مجموع 3216

موضوع: مشاهدات و تجربيات شما در آمریکا

  1. #1061
    ApplyAbroad Guru Mehrad آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2007
    رشته و دانشگاه
    Sociology, MA / Electrical Engineering, BSc
    ارسال‌ها
    4,355

    پیش فرض پاسخ : مشاهدات و تجربيات شما در آمریکا

    اگه دنبال تحليلهاي انتقادي علمي (و نه روزنامه اي) به بازار آزاد و كاپيتاليسم هستيد، پيشنهاد مي كنم كتابهاي پل كروگمن و جوزف اشتيگليتز رو بخونيد. اينها اقتصاددانان برجسته اي هستن كه نوبل اقتصاد گرفتن و در بالاترين سطوح اقتصادي كار كردن و حتي مخالفين ايدئولوژيكشون و بنيادگراهاي بازار آزاد هم نمي تونن موقعيت علمي و اشراف اينها به حوزه اقتصاد كلان رو زير سوال ببرن. اگه به كتابهاشون هم دسترسي نداريد، هر دوشون وبسايت دارن.
    (and whoever trusts in God, He is sufficient for him ... (65-3 ...
    لطفا پیش از گذاشتن پیام، موضوعهای مرتبط و بخش ویکی رو ببینید. شرمنده، امكان پاسخگويى فورى به سوالها رو ندارم. پاسخ بسیاری سوالها درباره تحصیل در آمریکا رو در پیوست اولین پستم يا تاپيكهاى مرتبط نوشتم.

  2. #1062
    Senior Member ali12345 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    رشته و دانشگاه
    Economics
    ارسال‌ها
    851

    پیش فرض پاسخ : مشاهدات و تجربيات شما در آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط transformer نمایش پست ها
    اونجارو نمیدونم اما توی ایران ، هرجا اشکال پیش میاد میگن از مدیریته!
    حالا اگر اونجایی ها هم اینطوری فکر کنند ، مشکل شرکت ث باید از مدیرانی باشه که به قول دوستمون گوشه پاداشهای میلیونیشون سابیده نمیشه اما مدام تصمیم های دشوار میگیرند و تا جایی پیش میرند که سیستم رو به نابودی بکشند!

    شاید شما یک نظافتچی ساده رو درنظر بگیرید که واسش فرق نمیکته آ باشه یا ب یا ث و احتمالا همه جا واسش کار هست ، اما یه محقق که سالها روی پروژه یه شرکتی کار کرده شاید نتونه خیلی راحت با این موضوع کنار بیاد!

    یعنی میخوام بگم اسمش اقتصاد آزاده و همه آزادی عمل دارند اما در نهایت زندگی همه تحت تاثیر تصمیمات سرمایه داران و مدیران ارشد شرکت های بزرگه ! و مثلا خدا نکنه مدیران تصمیم بگیرند شبیه بازار ایران کار کنند و توی چاپیدن مردم با هم هماهنگ بشن و اینطوری شمارو به نصف حقوق واقعیتون هم راضی میکنن چون انتخاب دیگه و حامی دیگه ای ندارید (بر خلاف اینجا که مثلا نظام حداقل حقوق و قانون کار و اینها وجود داره و یک حداقل های مشخص و غیر قابل تغییر برای کارفرماها ایجاد کرده)

    الان مثلا شرکت های آمریکایی نگاه میکنن میبینن خط تولید دیگه توی آمریکا جواب نمیده و باید ببرنش توی یه کشور ارزونی مثل چین! گور پدر میلیون ها آمریکایی که بیکار باقی میشن!!

    من فکر میکنم این بازار فقط اسمش آزاده و در اصل افراد معدود صاحب سرمایه های بزرگن که جامعه رو تحت اسارت دارند و چون معمولا شرکت های بزرگ توی بازار همدیگه دخالت نمیکنند ، انحصار به وجود میارند و دیگه توی اون محدوده هرکار بخوان میکنند ، هیچ ایرادی هم نداره چون بازار آزاده دیگه؟!

    بله فضا بازه تا هرکس میخواد بیاد و شرکت بزنه ولی آیا جدا میشه با شرکت های بزرگ رقابت کرد یا اصلا حرفی داشت واسه زدن؟(ضمن اینکه مدیر اون شرکت هم فکر سود خودشه تا حل مشکل کم درآمدان جامعه پس سعی نمیکنه خلاف جریان اصلی جامعه شنا کنه و کار و کاسبی خودشم کساد کنه)


    *** حالا خوبه شما 2کلاس سواد اقتصادی دارید ، من همینطوری بیسوادی نوشتم اینارو ، واسم سواله . میخوام ببینم جوابش چیه؟ (هم در مدل- هم در عمل .... آخه بعضی وقتها مدل ما به ظاهر خیلی خوب میرسه اما در عمل چواب نمیده! اونم به خاطر باگ هاییه که احتمالا ما نتونستیم ببینیمش)
    من باز تاکید کنم که کل مدل سرمایه داری و اقتصاد باز/آزاد یه چیز همه چی تمام و نهایی نیست، نه در حوزه تئوریک و نه در حوزه سیاسیش و تا دلتون بخواد حرف و حدیث هست و هر کسی یه گوشه کار رو می گیره و کار می کنه...مثلا همین ارسال بخش تولید به خارج خاک امریکا هم یک موضوع تئوریک هست (از نظر تاثیرش بر بازار کار) و هم یک موضوع داغ سیاسی هست. و تا دلتون هم بخواد آدم هایی هستن که دارن مثلا در همین یه موضوع کار می کنن...من کل حرفم این بود که اولا با مدلی طرف نیستیم که از بالا دستور داده باشن این مدلی باشه و در یک فرآیند داینامیک در حال تغییره (مثلا اضافه شدن حداقل دستمزد یا حق داشتن اتحادیه برای کارگران که یک زمانی در امریکا وجود نداشته)، ثانیا ورژن های مختلفش داره تو کشورهای غربی پیاده می شه و همه جا مثل هم نیست، مثلا مدل سوئد هم موفقه هم از زاویه مالیات و خدمات دولتی کاملا با سیستم امریکایی متفاوته اما در عین حال اصول اقتصاد آزاد/باز در اون رعایت می شه (کسی در دولت سوئد نشسته و دستور نمی ده که چه کارخونه ای داشته باشن و چقدر تولید کنن و این تصمیمات کاملا در حوزه اختیارات عامل های اقتصادیه) و ثالثا آلترناتیوی برای کل سیستم در ادبیات علمی الان وجود نداره و همه کم و بیش دارن در چارچوب مدل اقتصاد آزاد/باز کار علمی می کنن (البته نه اینکه مثلا هیچ کسی نیست که خارج از این چارچوب باشه) و وقتی بدنه علمی مناسبی یک جریان نداشته باشه شانس تکامل هم نداره....من کل حرفم این بود که تصور اینکه فردا نظام اقتصاد باز/آزاد سقوط می کنه و یه چیز کاملا جدید جاش می یاد اصلا خارج از تصوره، اون یه چیز جدید وجود نداره، البته وجود داره قانون جنگله (ترجمه من از واژه آنارشیسم) هست که عملا معنیش اینه که اگه این نباشه گزینه بعدی نبود قانونه که حتما گزینه بدتریه!

    اینه که آدم ناراضی و کسایی که حس کنن حقشون خورده شده زیاده، شما درست میگی، اما خروجی این نارضایتی معمولا یه حرکت برای اصلاح سیستمه، کسی رو نشنیدم که صبح پاشه بگه اقتصاد باز/آزاد رو باید وربندازیم تا مشکلات حل بشه!

    در مورد پیچیدگی و سختی رقابت و قدرت شرکت های بزرگ، مشابه حرفای شما هم در ادبیات روزمره آدم های اینجا وجود داره و بخشیش هم اصلا به لحاظ تئوریک غیر قابل انکاره، در بعضی بازارها فقط یک یا دو تولید کننده خیلی بزرگ می تونه وجود داشته باشه که حداقل قیمت رو ارائه می دن و هیچ تازه واردی نمی تونه وارد بازار بشه، حالا اگه یکی ناشی گری کنه و یهو بره وسط یکی از این بازارها خوب لهش می کنن و این تقصیر نادونیه نه ناجوانمردی! اما این تصور که یه تعداد ثروتمند داریم در داخل امریکا و بقیه دارن براشون کار می کنن هم کاملا غلطه، تا دلتون بخواد شرکت های خانوادگی داریم که برای یک شرکت بزرگ کار نمی کنن، و افرادی داریم که از صفر شروع کردن و بسیار هم پولدار شدن....منتها اگه کسی تصورش اینه که همه تو امریکا باید میلیاردر باشن تا سیستم درست باشه تصور غلطیه! اسمش روشه، ایده میلیارد دلاری! تو هر نسل چند نفر همچین ایده هایی دارن، ایده های میلیون دلاری خوب خیلی بیشترن اما باز همه همچین ایده ای ندارن اما تا دلتون بخواد ایده های شکست خورده وجود داره که پتانسیل موفقیت نداشتن و محاسبه غلط کار رو به ورشکستگی صاحبش رسونده! من تصور نمی کنم این تقصیر کسی باشه! اگه کسی بازده بیشتر می خواد باید ریسک بیشتر هم بکنه و معنی ریسک هم اینه که امکان شکست هست و این امکان خیلی هم واقعی و تلخه!
    ...If you're not part of the solution, you're part of the problem

  3. #1063
    ApplyAbroad Superstar pimi810 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    2,396

    پیش فرض پاسخ : مشاهدات و تجربيات شما در آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط ali12345 نمایش پست ها
    من باز تاکید کنم که کل مدل سرمایه داری و اقتصاد باز/آزاد یه چیز همه چی تمام و نهایی نیست، نه در حوزه تئوریک و نه در حوزه سیاسیش و تا دلتون بخواد حرف و حدیث هست و هر کسی یه گوشه کار رو می گیره و کار می کنه...مثلا همین ارسال بخش تولید به خارج خاک امریکا هم یک موضوع تئوریک هست (از نظر تاثیرش بر بازار کار) و هم یک موضوع داغ سیاسی هست. و تا دلتون هم بخواد آدم هایی هستن که دارن مثلا در همین یه موضوع کار می کنن...من کل حرفم این بود که اولا با مدلی طرف نیستیم که از بالا دستور داده باشن این مدلی باشه و در یک فرآیند داینامیک در حال تغییره (مثلا اضافه شدن حداقل دستمزد یا حق داشتن اتحادیه برای کارگران که یک زمانی در امریکا وجود نداشته)، ثانیا ورژن های مختلفش داره تو کشورهای غربی پیاده می شه و همه جا مثل هم نیست، مثلا مدل سوئد هم موفقه هم از زاویه مالیات و خدمات دولتی کاملا با سیستم امریکایی متفاوته اما در عین حال اصول اقتصاد آزاد/باز در اون رعایت می شه (کسی در دولت سوئد نشسته و دستور نمی ده که چه کارخونه ای داشته باشن و چقدر تولید کنن و این تصمیمات کاملا در حوزه اختیارات عامل های اقتصادیه) و ثالثا آلترناتیوی برای کل سیستم در ادبیات علمی الان وجود نداره و همه کم و بیش دارن در چارچوب مدل اقتصاد آزاد/باز کار علمی می کنن (البته نه اینکه مثلا هیچ کسی نیست که خارج از این چارچوب باشه) و وقتی بدنه علمی مناسبی یک جریان نداشته باشه شانس تکامل هم نداره....من کل حرفم این بود که تصور اینکه فردا نظام اقتصاد باز/آزاد سقوط می کنه و یه چیز کاملا جدید جاش می یاد اصلا خارج از تصوره، اون یه چیز جدید وجود نداره، البته وجود داره قانون جنگله (ترجمه من از واژه آنارشیسم) هست که عملا معنیش اینه که اگه این نباشه گزینه بعدی نبود قانونه که حتما گزینه بدتریه!

    اینه که آدم ناراضی و کسایی که حس کنن حقشون خورده شده زیاده، شما درست میگی، اما خروجی این نارضایتی معمولا یه حرکت برای اصلاح سیستمه، کسی رو نشنیدم که صبح پاشه بگه اقتصاد باز/آزاد رو باید وربندازیم تا مشکلات حل بشه!

    در مورد پیچیدگی و سختی رقابت و قدرت شرکت های بزرگ، مشابه حرفای شما هم در ادبیات روزمره آدم های اینجا وجود داره و بخشیش هم اصلا به لحاظ تئوریک غیر قابل انکاره، در بعضی بازارها فقط یک یا دو تولید کننده خیلی بزرگ می تونه وجود داشته باشه که حداقل قیمت رو ارائه می دن و هیچ تازه واردی نمی تونه وارد بازار بشه، حالا اگه یکی ناشی گری کنه و یهو بره وسط یکی از این بازارها خوب لهش می کنن و این تقصیر نادونیه نه ناجوانمردی! اما این تصور که یه تعداد ثروتمند داریم در داخل امریکا و بقیه دارن براشون کار می کنن هم کاملا غلطه، تا دلتون بخواد شرکت های خانوادگی داریم که برای یک شرکت بزرگ کار نمی کنن، و افرادی داریم که از صفر شروع کردن و بسیار هم پولدار شدن....منتها اگه کسی تصورش اینه که همه تو امریکا باید میلیاردر باشن تا سیستم درست باشه تصور غلطیه! اسمش روشه، ایده میلیارد دلاری! تو هر نسل چند نفر همچین ایده هایی دارن، ایده های میلیون دلاری خوب خیلی بیشترن اما باز همه همچین ایده ای ندارن اما تا دلتون بخواد ایده های شکست خورده وجود داره که پتانسیل موفقیت نداشتن و محاسبه غلط کار رو به ورشکستگی صاحبش رسونده! من تصور نمی کنم این تقصیر کسی باشه! اگه کسی بازده بیشتر می خواد باید ریسک بیشتر هم بکنه و معنی ریسک هم اینه که امکان شکست هست و این امکان خیلی هم واقعی و تلخه!
    دوست عزیز مساله اینه که ادمیزاد جنبه ی پول و قدرت و ... رو نداره. مساله حرص و طمع بیش از حده. حرص و طمع پولدارهای آمریکا و صاحبان بانکها و .... کم بلا سر اقتصاد این کشور نیاورده.
    !One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness

  4. #1064
    Banned
    تاریخ عضویت
    Dec 2012
    ارسال‌ها
    370

    پیش فرض پاسخ : مشاهدات و تجربيات شما در آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط ali12345 نمایش پست ها
    من باز تاکید کنم که کل مدل سرمایه داری و اقتصاد باز/آزاد یه چیز همه چی تمام و نهایی نیست، نه در حوزه تئوریک و نه در حوزه سیاسیش و تا دلتون بخواد حرف و حدیث هست و هر کسی یه گوشه کار رو می گیره و کار می کنه...مثلا همین ارسال بخش تولید به خارج خاک امریکا هم یک موضوع تئوریک هست (از نظر تاثیرش بر بازار کار) و هم یک موضوع داغ سیاسی هست. و تا دلتون هم بخواد آدم هایی هستن که دارن مثلا در همین یه موضوع کار می کنن...من کل حرفم این بود که اولا با مدلی طرف نیستیم که از بالا دستور داده باشن این مدلی باشه و در یک فرآیند داینامیک در حال تغییره (مثلا اضافه شدن حداقل دستمزد یا حق داشتن اتحادیه برای کارگران که یک زمانی در امریکا وجود نداشته)، ثانیا ورژن های مختلفش داره تو کشورهای غربی پیاده می شه و همه جا مثل هم نیست، مثلا مدل سوئد هم موفقه هم از زاویه مالیات و خدمات دولتی کاملا با سیستم امریکایی متفاوته اما در عین حال اصول اقتصاد آزاد/باز در اون رعایت می شه (کسی در دولت سوئد نشسته و دستور نمی ده که چه کارخونه ای داشته باشن و چقدر تولید کنن و این تصمیمات کاملا در حوزه اختیارات عامل های اقتصادیه) و ثالثا آلترناتیوی برای کل سیستم در ادبیات علمی الان وجود نداره و همه کم و بیش دارن در چارچوب مدل اقتصاد آزاد/باز کار علمی می کنن (البته نه اینکه مثلا هیچ کسی نیست که خارج از این چارچوب باشه) و وقتی بدنه علمی مناسبی یک جریان نداشته باشه شانس تکامل هم نداره....من کل حرفم این بود که تصور اینکه فردا نظام اقتصاد باز/آزاد سقوط می کنه و یه چیز کاملا جدید جاش می یاد اصلا خارج از تصوره، اون یه چیز جدید وجود نداره، البته وجود داره قانون جنگله (ترجمه من از واژه آنارشیسم) هست که عملا معنیش اینه که اگه این نباشه گزینه بعدی نبود قانونه که حتما گزینه بدتریه!

    اینه که آدم ناراضی و کسایی که حس کنن حقشون خورده شده زیاده، شما درست میگی، اما خروجی این نارضایتی معمولا یه حرکت برای اصلاح سیستمه، کسی رو نشنیدم که صبح پاشه بگه اقتصاد باز/آزاد رو باید وربندازیم تا مشکلات حل بشه!

    در مورد پیچیدگی و سختی رقابت و قدرت شرکت های بزرگ، مشابه حرفای شما هم در ادبیات روزمره آدم های اینجا وجود داره و بخشیش هم اصلا به لحاظ تئوریک غیر قابل انکاره، در بعضی بازارها فقط یک یا دو تولید کننده خیلی بزرگ می تونه وجود داشته باشه که حداقل قیمت رو ارائه می دن و هیچ تازه واردی نمی تونه وارد بازار بشه، حالا اگه یکی ناشی گری کنه و یهو بره وسط یکی از این بازارها خوب لهش می کنن و این تقصیر نادونیه نه ناجوانمردی! اما این تصور که یه تعداد ثروتمند داریم در داخل امریکا و بقیه دارن براشون کار می کنن هم کاملا غلطه، تا دلتون بخواد شرکت های خانوادگی داریم که برای یک شرکت بزرگ کار نمی کنن، و افرادی داریم که از صفر شروع کردن و بسیار هم پولدار شدن....منتها اگه کسی تصورش اینه که همه تو امریکا باید میلیاردر باشن تا سیستم درست باشه تصور غلطیه! اسمش روشه، ایده میلیارد دلاری! تو هر نسل چند نفر همچین ایده هایی دارن، ایده های میلیون دلاری خوب خیلی بیشترن اما باز همه همچین ایده ای ندارن اما تا دلتون بخواد ایده های شکست خورده وجود داره که پتانسیل موفقیت نداشتن و محاسبه غلط کار رو به ورشکستگی صاحبش رسونده! من تصور نمی کنم این تقصیر کسی باشه! اگه کسی بازده بیشتر می خواد باید ریسک بیشتر هم بکنه و معنی ریسک هم اینه که امکان شکست هست و این امکان خیلی هم واقعی و تلخه!


    خب حالا این سوال مطرح میشه که شخص صاحب ایده که سرمایه ای برای اجرای ایده اش نداره چکار باید بکنه که استقلالش هم حفظ بشه و به تناسب ظرفیت های ایده اش بتونه رشد عادلانه ای داشته باشه؟

  5. #1065
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    ارسال‌ها
    81

    پیش فرض پاسخ : مشاهدات و تجربيات شما در آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط transformer نمایش پست ها
    خب حالا این سوال مطرح میشه که شخص صاحب ایده که سرمایه ای برای اجرای ایده اش نداره چکار باید بکنه که استقلالش هم حفظ بشه و به تناسب ظرفیت های ایده اش بتونه رشد عادلانه ای داشته باشه؟
    To use http://www.kickstarter.com/ maybe?
    ...Gelecek bizimdir

  6. #1066
    Senior Member ali12345 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    رشته و دانشگاه
    Economics
    ارسال‌ها
    851

    پیش فرض پاسخ : مشاهدات و تجربيات شما در آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط transformer نمایش پست ها
    خب حالا این سوال مطرح میشه که شخص صاحب ایده که سرمایه ای برای اجرای ایده اش نداره چکار باید بکنه که استقلالش هم حفظ بشه و به تناسب ظرفیت های ایده اش بتونه رشد عادلانه ای داشته باشه؟
    آدمی که ضریب هوشیش فوق العادست ولی از بدشانسی تو یه خانواده فقیر و گرسنه وسط افریقا به دنیا اومده تکلیفش چیه؟ اونجا احتمالا قبل یک سالگی می میره ولی تو امریکا ممکنه "استقلالش حفظ نشه" یا "میلیاردر" نشه اما زندگی معمولی رو خواهد داشت! این مدلی مقایسه کنیم بهتر تفاوت ها مشخص می شه...اما در امریکا چنین آدم هایی معمولا باید یه سرمایه دار رو سهیم کنن تا ایدشون بتونه رشد کنه...همینکه همچین امکانی وجود داره خیلی عالیه.
    ...If you're not part of the solution, you're part of the problem

  7. #1067
    Banned
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : مشاهدات و تجربيات شما در آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط pimi810 نمایش پست ها
    دوست عزیز مساله اینه که ادمیزاد جنبه ی پول و قدرت و ... رو نداره. مساله حرص و طمع بیش از حده. حرص و طمع پولدارهای آمریکا و صاحبان بانکها و .... کم بلا سر اقتصاد این کشور نیاورده.
    اینو بهش میگن یک نگاه هابزی ((:
    اخه مسئله اینجاست خودشون(لیبرال ها و بنیان گذاران سرمایه داری) انسانها رو دارای سرشت نیکو و خوی طبیعی پاک و بدور از شرارت و خواهان مصالحه و کمک به همنوع(مفروضه هایی که حق*وق بشر ازشون در اومده) و.... توصیف میکنند. حالا نئو لیبرال ها یکمی متفاوت شدند بماند.
    اما به وجود اوردن عرصه بدست اوردن ثروت در این جوامع از همین مفروضه ها سرچشمه میگره که انسان ازش سوئ استفاده نمیکنه بلکه در جهت رفاه عمومی(با حفظ ایندیویجوالیسم) از ثروت استفاده میکنه. اما مشکلات بعدی که پیدا شد دید نئولیبرال ها رو نسبت به اون مفروضه ها تغییر داده.
    ویرایش توسط M1KE : May 29th, 2013 در ساعت 12:42 PM دلیل: افزودن *

  8. #1068
    ApplyAbroad Superstar pimi810 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    2,396

    پیش فرض پاسخ : مشاهدات و تجربيات شما در آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط rahi2012 نمایش پست ها
    اینو بهش میگن یک نگاه هابزی ((:
    اخه مسئله اینجاست خودشون(لیبرال ها و بنیان گذاران سرمایه داری) انسانها رو دارای سرشت نیکو و خوی طبیعی پاک و بدور از شرارت و خواهان مصالحه و کمک به همنوع(مفروضه هایی که حق*وق بشر ازشون در اومده) و.... توصیف میکنند. حالا نئو لیبرال ها یکمی متفاوت شدند بماند.
    اما به وجود اوردن عرصه بدست اوردن ثروت در این جوامع از همین مفروضه ها سرچشمه میگره که انسان ازش سوئ استفاده نمیکنه بلکه در جهت رفاه عمومی(با حفظ ایندیویجوالیسم) از ثروت استفاده میکنه. اما مشکلات بعدی که پیدا شد دید نئولیبرال ها رو نسبت به اون مفروضه ها تغییر داده.
    به نظر من این یک فرض ساده لوحانه ست. مساله به فرهنگ حاکم بر جامعه هم بر میگیرده وقتی معیار سنجش همه چیز پول باشه واضحه که رقایت بر سر پول درآوردن به طرز وحشیانه ای بالا میگیره. به عنوان مثال این حرص و طمع بانکها برای جمع آوری بهره بیشتر بود که اون همه وام مسکن بدون پشتوانه توزیع شد و کلی خسارت به بار آورد.
    کلا این سیستم "پول پول میاره" یا به عبارتی همون ربا خواری ایراد داره به نظر من. بانکها و شرکتهای مالی اعتباری باید هدفشون سرمایه گذاری تو کار و تولید باشه نه اینکه همه ش فکر بهره جمع کردن باشن.
    !One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness

  9. #1069
    ApplyAbroad Guru Mehrad آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2007
    رشته و دانشگاه
    Sociology, MA / Electrical Engineering, BSc
    ارسال‌ها
    4,355

    پیش فرض پاسخ : مشاهدات و تجربيات شما در آمریکا

    يك مورد از تجربيات خودم در بحث customer service بگم، باشد كه مفيد افتد. البته تجربيات اينجوري قبلا هم داشتم كه حال شركت يا فروشگاهي رو بگيرم به خاطر دودره بازيشون. ولي اين يكي داغه.

    من حدود دو هفته پيش رفته بودم سينسيناتي و از طريق priceline هتل گرفته بودم كه bid من پذيرفته شد براي يكي از هتلهاي شركت extended stay. توي سفرهايي كه به جاهاي ديگه داشتم، هتلهاي اين شركت رو تجربه كرده بودم و در مجموع كيفيتشون نسبت به پولي كه آدم ميده بد نيست ( به خصوص كه آدم از طريق priceline قيمت شبي ٢٥ دلار و اين طرفها گرفته باشه). توي اين سفر سينسيناتي كيفيت هتل زياد خوب نبود و از اون بدتر برخورد پرسنل هتل هم تو مايه پيچوندن و دودره بازي بود. يعني لبخند الكي و ظاهري رو كه ميزدن ولي برخوردشون جوري بود كه آدم بدجور احساس دودره بازي و پيچوندن بهش دست ميداد. تا اينجاي قضيه كه شاكي بودم.

    بعد فرداش كه داشتم از هتل ميرفتم، عجله داشتم و كاپشنم توي اتاق جا موند. انقدر هم اون روز سرم شلوغ بود (و هوا هم گرم بود) كه تازه وقتي رسيدم توليدو يادم افتاد كاپشن توي اتاق هتل جامونده. به هر حال مقصرش خودم بودم و انتظار زيادي هم از هتل نداشتم و حتي آمادگيش رو داشتم كه با هزينه شخصي خودم كاپشن رو برام بفرستن توليدو. البته فرستادن كاپشن به توليدو براي اونها هزينه چنداني هم نداشت و خيلي غيرعادي هم نيست كه هتلها در موارد اينجوري خودشون اون چيز جامونده رو براي مسافر پس بفرستن يا حداكثر اينكه هزينه ارسال رو شارژ كنن به حساب كرديت كارت.

    زنگ زدم به هتل و گفتم اينجوري شده و چه راهي هست براي اينكه كاپشن من رو برام بفرستيد. نحوه صحبت كردن من هم عين بچه مثبت ها بود و به قول معروف نايس بودم پاي تلفن. ظاهرا امر مشتبه شد و طرف گفت اصلا كاپشني توي اتاق جا نمونده. شاكي شدم و بهش گفتم من مي تونم دقيقا آدرس بدم كه كاپشن دقيقا كجاي كمد هست، شما هم كه اتاق رو بعد از ترك مسافر نظافت مي كنيد و امكان نداره كه كاپشن رو اصلا نديده باشيد. طرف خيلي ريلكس گفت كاپشني توي اتاق جا نمونده و بعد هم جمله كليشه اي is there anything else I can help you with كه معني اين جمله هم بر خلاف ظاهرش اصلا اين نيست كه طرف قصد كمك كردن داشته باشه و معمولا وقتي ميگن كه طرف ميخواد آدم رو بپيچونه و گوشي رو بذاره. اين جوري كه برخورد كرد ديگه خيلي شاكي شدم. خود اون كاپشن ارزش زيادي نداشت (به علاوه sale هم خريده بودم) و كلا گم ميشد هم عزا نمي گرفتم. ولي تحمل من درمورد پيچونده شدن و برخوردهاي اينجوري خيلي پايينه.

    اول با priceline تماس گرفتم و قضيه رو گفتم. بعد ايميل زدم به شركت extended stay و اونجا هم شكايت كردم. بعدش هم توي tripadvisor يك فيدبك نوشتم و ماجرا رو توضيح دادم. فكر كنم موثرترين قسمت قضيه همون tripadvisor بود چون پربيننده ترين سايتي هست كه ملت ميان تجربيات مسافرت خودشون رو ميگن. توي همه اين فيدبكها هم تاكيد كردم كه كيفيت پايين سرويس هتل يا اصل گم شدن كاپشن برام انقدر مهم نيست، بلكه از اين برخورد دودره بازي پرسنل و مديريت هتل شاكي شدم. تازه همه ايرادهايي كه ديده بودم رو هم ننوشته بودم. همون مدير هتل كه اولش ادعا مي كرد كاپشني وجود نداره و برخوردش اونجوري بود (چه حضوري و چه تلفني) بهم ايميل زد و سعي كرد قضيه رو يه جوري ماله بكشه كه بيشتر شاكي شدم و حاليش كردم كه خودتي. بعدش مدير منطقه اي شركت باهام تماس گرفت و گفت كه كاپشن رو برام پست مي كنن. دو روز بعدش هم كاپشن توي صندوق پستيم بود. كل هزينه پست هم حدود ٦ دلار شده بود كه واقعا پولي نيست. اينها اگه از اول مثل آدم برخورد كرده بودن، من حتي حاضر بودم كه كاپشن رو با هزينه شخصي خودم برام بفرستن. ولي خوب اونجوري برخورد كردن و من هم مجبور شدم يك گوشمالي بدم.

    نتيجه اخلاقي اينكه هر وقت توي برخورد با شركتها يا فروشگاهها و امثالهم ديديد به صورت مسالمت آميز برخورد كرديد، جنبه نداشتن و خواستن دودره بازي در بيارن و بپيچونن، جا نزنيد. فيدبك بديد به مراجع بالاتر يا وبسايتهايي كه براي اينجور فيدبك دادن ها هست تا طرف مجبور بشه مثل آدم برخورد كنه.
    (and whoever trusts in God, He is sufficient for him ... (65-3 ...
    لطفا پیش از گذاشتن پیام، موضوعهای مرتبط و بخش ویکی رو ببینید. شرمنده، امكان پاسخگويى فورى به سوالها رو ندارم. پاسخ بسیاری سوالها درباره تحصیل در آمریکا رو در پیوست اولین پستم يا تاپيكهاى مرتبط نوشتم.

  10. #1070
    Senior Member ali12345 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    رشته و دانشگاه
    Economics
    ارسال‌ها
    851

    پیش فرض پاسخ : مشاهدات و تجربيات شما در آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط rahi2012 نمایش پست ها
    اینو بهش میگن یک نگاه هابزی ((:
    اخه مسئله اینجاست خودشون(لیبرال ها و بنیان گذاران سرمایه داری) انسانها رو دارای سرشت نیکو و خوی طبیعی پاک و بدور از شرارت و خواهان مصالحه و کمک به همنوع(مفروضه هایی که حق*وق بشر ازشون در اومده) و.... توصیف میکنند. حالا نئو لیبرال ها یکمی متفاوت شدند بماند.
    اما به وجود اوردن عرصه بدست اوردن ثروت در این جوامع از همین مفروضه ها سرچشمه میگره که انسان ازش سوئ استفاده نمیکنه بلکه در جهت رفاه عمومی(با حفظ ایندیویجوالیسم) از ثروت استفاده میکنه. اما مشکلات بعدی که پیدا شد دید نئولیبرال ها رو نسبت به اون مفروضه ها تغییر داده.
    قسمت مربوط به فلسفه "لیبرال" رو نمی دونم اما می دونم که تئوری اقتصاد آزاد/باز با این جمله شروع می شه که انسان موجودی است اقتصادی که صرفا منفعت شخصیش رو در نظر می گیره و کاری رو می کنه که مطلوبیت شخصیش حداکثر بشه...هر نوع اقدامی، از جمله کمک به دیگری، از این منظر فهمیده می شه که تولید بیشترین مطلوبیت برای خود فرد می کنه...
    ...If you're not part of the solution, you're part of the problem

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •