صفحه 12 از 322 نخستنخست ... 234567891011121314151617181920212262112 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 , از مجموع 3216

موضوع: مشاهدات و تجربيات شما در آمریکا

  1. #111
    ApplyAbroad Veteran
    ShahdaD آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    ارسال‌ها
    1,083

    پیش فرض آداب گفتو در امریکا

    امروز یک بخش از نوشته های آرش در مورد آداب گفتگو در آمریکا رو اینجا قرار میدم که برای خودم خیلی مفید بود، امیدوارم برای بقیه دوستان هم مفید باشه. ضمن تشکر از آرش به خاطر قرار دادن این تجربیات مفید.

    موضوعی که میخواهم برایتان بگویم مسئله مهمی است که وقتی به امریکا میرسید حتما بدردتان خواهد خورد.
    گفتگو کردن در امریکا یک موضوع مشخص و تعریف شده است و قوانینی دارد که شاید برای ما کمی عجیب باشد. من سعی میکنم بخشی از آن را برایتان شرح دهم.

    1- اگر دو نفر در حال صحبت کردن باشند و شما از مقابلشان عبور کنید هیچوقت صحبتشان را برای سلام و علیک کردن با شما قطع نمیکنند. و شما هم نیازی نیست که سلام کنید و فقط میتوانید بگویید Hi there و رد شوید.

    2- امریکاییها فقط به فردی که با او صحبت میکنند نگاه میکنند و اگر شما یک ساعت هم کنار آن دو بایستید به شما نگاه نمیکنند. بنابراین سعی نکنید خودتان را بزور وارد یک گفتگوی دو نفره کنید.

    3- اگر همراه یک فرد دیگری هستید و با یک امریکایی برخورد میکنید حتما همراهتان را معرفی کنید مخصوصا اگر ایرانی است. زیرا اگر معرفی نکنید طرف امریکایی حتی به او نگاه هم نخواهد کرد و همراهتان مخصوصا اگر ایرانی باشد ناراحت میشود. اگر همراهتان امریکایی است نیازی ندارید که حتما معرفی کنید چون در هرحال آن دو به این فرهنگ آشنا هستند.

    4- شما هیچوقت نباید پابرهنه به وسط صحبت دو امریکایی بدوید و اگر کار ضروری دارید باید اول سوال کنید که میتوانید لحظه ای صحبتشان را قطع کنید و سپس کار ضروریتان را بگویید.
    5- بعضی از سیاهپوستان عادت دارند که موقع صحبت کردن به شما نگاه نکنند و حتی پشتشان را به شما بکنند. شما هم میتوانید همین کار را بکنید. ولی سفید پوستها حتما موقع صحبت کردن به چشمهای شما نگاه میکنند و شما هم باید همین کار را بکنید.

    6- وقتی با شما صحبت میکنند باید نگاه و حواستان به آنها باشد و اگر مثلا وسط صحبتش داد بزنید اکبر زیر اون گاز رو خاموش کن و یا به بچه تان بگویید اینقدر وول نخور ذلیل مرده آنها ناراحت میشوند و صحبتشان را قطع میکنند.

    7- تا جایی که میتوانید سعی کنید آهسته و شمرده صحبت کنید و پس از اتمام حرف طرف مقابل شروع به صحبت کنید. در مکالمه تلفنی هم سعی کنید هوار نکشید. البته در زمان قدیم که صدا بسیار ضعیف از تلفن شنیده میشد همه مجبور بودند داد بزنند تا صدایشان شنیده شود و این عادت از آن زمان در برخی از ایرانیان مانده است.

    8- سعی کنید موقع مکالمه دست و پایتان را زیاد تکان ندهید و مخصوصا با سر و گوشتان بازی نکنید چون آنها عادت ندارند و حواسشان پرت میشود. در ضمن موقع صحبت کردن با دکمه های لباس طرف هم ور نروید.

    9- فاصله دو فردی که گفتگو میکنند هم حداقل باید به اندازه طول یک دست باشد. مگر اینکه روابط استراتژیک میان آن دو فرد باشد.

    10- دفعه اولی که در روز کسی را میبینید باید بگویید hi و در دفعات بعدی بگویید hey. معمولا بیشتر مردها بجای حال و احوال میگویند What's up man? و شما هم میتوانید جواب دهید
    Not much bro ولی خانمها قشنگ حال و احوال میکنند و شما هم باید حال آنها را بپرسد. البته احوالپرسی با gey ها هم آداب خودش را دارد و باید مثل خانمها با آنها سلام و احوالپرسی کنید. بیشتر آنها حتی از اینکه حالشان را پرسیده اید از شما تشکر هم میکنند.

    11- یادگیری اسم مخاطبتان خیلی مهم است و شما در دیدارهای خودتان گهگاهی باید اسم آنها را بزبان بیاورید. گرچه اولش برایتان خیلی سخت است که اسمهای امریکایی را حفظ کنید.

    این چیزهایی بود که من یادم آمد ولی اگر باز هم چیزی یادم آمد برایتان مینویسم . امیدوارم بدردتان بخورد.

  2. #112

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط shahdad نمایش پست ها
    خواهش میکنم آرش جان. مطالب اخیر وبلاگتو که خوندم متوجه شدم که شما هم دچار سردرگمی در تصمیم برای آیندت شدی. شاید خیلی به هم نزدیک نباشه اما من حس میکنم منم و خیلی ها به این حس دچار میشن، من همیشه آرزوی زندگی و تحصیل توی یک کشور درجه 1 رو داشتم، اما حالا که تا حدود زیادی دارم به هدفم نزدیک میشم این سوال در ذهنم پیش اومده، آیا راه درستی رو انتخاب کردم؟ ایا ایران بهتر نیست؟ اگه برم چه چیزهایی رو از دست میدم؟ قبلا اگه ازم میپرسیدن 100% میگفتم نمیخوام اینجا باشم و حاضرم مبالغ زیادی خرج کنم که توی یک دانشگاه درجه 1 درس بخونم، اما حالا به شک افتادم که ارزشش رو داره؟ چیزی که شکی توش نیست و من نمیدونم چرا به این حالت دچار شدم، احساس میکنم انسان وقتی به هدفش خیلی نزدیک میشه یا به دستش میاره نسبت بهش دلسرد میشه در نتیجه به نظر من باید هدف های جدید رو خیلی سریع مشخص کرد. از دکتر نادری پرسیدند که شما هم دلسرد میشی ایشون گفت من اجازه نمیدم به این مرحله برسم و سعی میکنم هر 5 سال یک بار کارمو عوض کنم که هدف های جدیدتری داشته باشم و چالش های جدیدتری. به نظرم الان وقتش رسیده که شما هم تغییراتی رو ایجاد کنی.
    موفق باشی.
    الان که وی پی ان هم دیگه جواب نمیده و بسلامتی داریم به سمت "اینترنت ملی" پیش میریم، بازم فکر می کنی موندن گزینه مناسبی هست؟ شما می تونی بدون اینترنت زندگی کنی؟ ما که از خیلی چیزا محرومیم، یه اینترنت و داشتیم که اونم ... مساله اینجاست که خیلی از ماها برای برخوردار شدن از ابتدایی ترین حقوق انسانی میخوایم ترک وطن کنیم و به نظر من وقت واسه فکر کردن به مسائل مهم تر زیاد هست!

  3. #113
    ApplyAbroad Veteran
    ShahdaD آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    ارسال‌ها
    1,083

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ario_80 نمایش پست ها
    الان که وی پی ان هم دیگه جواب نمیده و بسلامتی داریم به سمت "اینترنت ملی" پیش میریم، بازم فکر می کنی موندن گزینه مناسبی هست؟ شما می تونی بدون اینترنت زندگی کنی؟ ما که از خیلی چیزا محرومیم، یه اینترنت و داشتیم که اونم ... مساله اینجاست که خیلی از ماها برای برخوردار شدن از ابتدایی ترین حقوق انسانی میخوایم ترک وطن کنیم و به نظر من وقت واسه فکر کردن به مسائل مهم تر زیاد هست!
    اون شک هایی که در موردش صحبت کردم، گاها به سراغ من میاد و وقتی مسائلی این چنینی پیش میاد که کم هم نیست اون شک خیلی سریع از بین میره. شاید این موضوع زمانی خیلی خودنمایی میکنه که توی خیابان ها یمرم و جوان های هم سن و سال خودم رو میبینم و مصمم تر میشم که از کشور خارج بشم. اما همیشه این سوال برام پیش میاد که این هزینه ای که میکنم ایا ارزشش رو داره و ایا راحت میتونم این هزینه رو برگردونم؟ در واقع من به نوعی کیفیت دانشگاه های یاران رو مورد قبول قرار میدم و با خودم استنباط میکنم که شاید این هزینه رو بشه برای مقاطع بالاتر کرد، اما بعد که خوب نگاه میکنم میبینم شاید خیلی از جوان ها توی اران بی سواد هستند و در واقع دانشی توی دانشگاه های ما ارایه نمیشه( به کسی برنخوره) و چه بهتر که بتونی از همون اول و پایه خودت رو با نظام دانشگاه هی اونور وقف بدی و با بورس گرفتن و درس خوندن هزینه ی تحصیلیت رو پایین ببری.

  4. #114

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط shahdad نمایش پست ها
    اون شک هایی که در موردش صحبت کردم، گاها به سراغ من میاد و وقتی مسائلی این چنینی پیش میاد که کم هم نیست اون شک خیلی سریع از بین میره. شاید این موضوع زمانی خیلی خودنمایی میکنه که توی خیابان ها یمرم و جوان های هم سن و سال خودم رو میبینم و مصمم تر میشم که از کشور خارج بشم. اما همیشه این سوال برام پیش میاد که این هزینه ای که میکنم ایا ارزشش رو داره و ایا راحت میتونم این هزینه رو برگردونم؟ در واقع من به نوعی کیفیت دانشگاه های یاران رو مورد قبول قرار میدم و با خودم استنباط میکنم که شاید این هزینه رو بشه برای مقاطع بالاتر کرد، اما بعد که خوب نگاه میکنم میبینم شاید خیلی از جوان ها توی اران بی سواد هستند و در واقع دانشی توی دانشگاه های ما ارایه نمیشه( به کسی برنخوره) و چه بهتر که بتونی از همون اول و پایه خودت رو با نظام دانشگاه هی اونور وقف بدی و با بورس گرفتن و درس خوندن هزینه ی تحصیلیت رو پایین ببری.
    یادمه یه دوستی از یکی از استادای شریفی نقل می کرد که زمانی از کشور برید که هر روز صبح که از خواب بیدار شدید، نسبت به همه چیز و همه کس احساس تنفر داشته باشید! حالا من نمی گم به این شوری ولی هر بار که پام و از خونه میزارم بیرون تا لحظه ای که بر می گردم تمام وجودم متشنج هست. از خیابون نمیشه با خیال آسوده رد شد از بس که راننده ها هواتو دارن. حتی تو پیاده رو امنیت نداری از دست موتور سوارا. وقتی پلیس می بینی به جای اینکه احساس امنیت کنی می ترسی ازش. وقتی مجبور می شی دکتر بری، خدا خدا می کنی که نسخه عوضی ننویسه و بیچارت کنه یا یه دردی برات نتراشه و سرکیست کنه. به هرکس ادب می کنی با بی ادبی جوابت رو میده. به هر کس احترام میزاری خودش و می گیره. فروشنده ها همه ازت طلبکارن و بهت اجازه نمیدن جنسی رو که واسش میخوای پول بدی خوب وارسی کنی. همسایه ها از حق همسایگی فقط فضولی و ماشینی که جلوی در خونت پارکت می کنن یا آشغالی که یواشکی میزارن و بلدن. خدا نکنه یه وقت کارت به دادگستری و دادگاه بکشه! خدا نکنه یه مالی ازت به سرقت بره! خدا نکنه حقت و بخورن! خدا میدونه دستت به هیچ کجا بند نیست.

    تو دانشگاه همه کاری انجام میشه بجز پژوهش. یادم میاد روز اول دانشگاه از یه سال بالایی پرسیدم پتانسیل تحقیق اینجا چطوره، همچین زد زیر خنده و متلک بارم کرد که خدا می دونه. با کلی زحمت و هزینه و وقت کار پژوهشیم و به سرانجام رسوند و دادم به یه استاد ظاهرا محترم که نظرش و بگه، سری بعد که دیدمش یه چکیده انگلیسی داد دستم (که اسمشم اولش بود) و گفت بیا اینم مقاله مشترک ما که فرستادمش فلان جا! از یه استاد محترم دیگه که کلی باهاش کار کرده بودم ریکامند خواستم همچین زیرآبم و زد که تا بخودم اومدم چند جا ریجکتم کردن. کاری رو که من سال ها پیش تنها و با کلی بدبختی شروع کرده بودم به جایی رسید که حالا دولت بودجه میلیاردی بهش اختصاص داده و سراسری شده ولی نه اسمی از من توش هست و نه هیچ سهمی. اولین سخنرانی تو این زمینه رو هم کسی انجام داد که چند تا از مقاله های منو خلاصه کرده بود! یه بار که رفته بودم تا از یه آقایی عالی رتبه کمک بخوام واسه توسعه کارم و بهش گفتم آقا من پذیرش دارم ولی موندم که کار کنم، بدون اینکه بگه گلاب به روت، مستقیم بهم گفت "شما خیلی خ.ر.ی که موندی!".

    خاطره هایی دارم که هرکدومش و بیاد میارم اشک از چشمام سرازیر میشه. واقعا نمی دونم چه جای شکی واسه یه ادم اهل تحقیق باقی می مونه که بخواد به موندن فکر کنه. ما ادعامون میشه که فرهنگ داریم و از طرفی داریم درباره فرهنگ امریکایی هم اینجا صحبت می کنیم. بخدا اینا اصلا بحث فرهنگی نیست. تو کشور ما اصول اولیه انسانی رعایت نمیشه (از طرف اکثریت مردم). ما اول باید برسیم به مرحله ای که بمون بگن انسان بعد بیام خودمون و با بقیه مقایسه کنیم.

  5. #115
    ApplyAbroad Superstar pimi810 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    ارسال‌ها
    2,396

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ario_80 نمایش پست ها
    یادمه یه دوستی از یکی از استادای شریفی نقل می کرد که زمانی از کشور برید که هر روز صبح که از خواب بیدار شدید، نسبت به همه چیز و همه کس احساس تنفر داشته باشید! .
    والا نصف بیشتر تنفر من از این مملکت اتفاقا به خاطر همون استادای شریفی و باز اتفاقا همون Gtech، Caltech، MIT، Stanford خونده های سرسپرده ست، وگرنه بی فرهنگی پسر همسایه گه 2 نصف شب ولوم میده ماشینشو و یا نفهمی اصغر اقا بانکی اونقدرهام غیر قابل تحمل نیست. حداقل تو تئوری می تونی به خودت باثباتی که بیشتر از اینا نمیشه ازشون انتظار داشت.
    !One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness

  6. #116
    ApplyAbroad Veteran
    ShahdaD آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    ارسال‌ها
    1,083

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ario_80 نمایش پست ها
    یادمه یه دوستی از یکی از استادای شریفی نقل می کرد که زمانی از کشور برید که هر روز صبح که از خواب بیدار شدید، نسبت به همه چیز و همه کس احساس تنفر داشته باشید! حالا من نمی گم به این شوری ولی هر بار که پام و از خونه میزارم بیرون تا لحظه ای که بر می گردم تمام وجودم متشنج هست. از خیابون نمیشه با خیال آسوده رد شد از بس که راننده ها هواتو دارن. حتی تو پیاده رو امنیت نداری از دست موتور سوارا. وقتی پلیس می بینی به جای اینکه احساس امنیت کنی می ترسی ازش. وقتی مجبور می شی دکتر بری، خدا خدا می کنی که نسخه عوضی ننویسه و بیچارت کنه یا یه دردی برات نتراشه و سرکیست کنه. به هرکس ادب می کنی با بی ادبی جوابت رو میده. به هر کس احترام میزاری خودش و می گیره. فروشنده ها همه ازت طلبکارن و بهت اجازه نمیدن جنسی رو که واسش میخوای پول بدی خوب وارسی کنی. همسایه ها از حق همسایگی فقط فضولی و ماشینی که جلوی در خونت پارکت می کنن یا آشغالی که یواشکی میزارن و بلدن. خدا نکنه یه وقت کارت به دادگستری و دادگاه بکشه! خدا نکنه یه مالی ازت به سرقت بره! خدا نکنه حقت و بخورن! خدا میدونه دستت به هیچ کجا بند نیست.

    تو دانشگاه همه کاری انجام میشه بجز پژوهش. یادم میاد روز اول دانشگاه از یه سال بالایی پرسیدم پتانسیل تحقیق اینجا چطوره، همچین زد زیر خنده و متلک بارم کرد که خدا می دونه. با کلی زحمت و هزینه و وقت کار پژوهشیم و به سرانجام رسوند و دادم به یه استاد ظاهرا محترم که نظرش و بگه، سری بعد که دیدمش یه چکیده انگلیسی داد دستم (که اسمشم اولش بود) و گفت بیا اینم مقاله مشترک ما که فرستادمش فلان جا! از یه استاد محترم دیگه که کلی باهاش کار کرده بودم ریکامند خواستم همچین زیرآبم و زد که تا بخودم اومدم چند جا ریجکتم کردن. کاری رو که من سال ها پیش تنها و با کلی بدبختی شروع کرده بودم به جایی رسید که حالا دولت بودجه میلیاردی بهش اختصاص داده و سراسری شده ولی نه اسمی از من توش هست و نه هیچ سهمی. اولین سخنرانی تو این زمینه رو هم کسی انجام داد که چند تا از مقاله های منو خلاصه کرده بود! یه بار که رفته بودم تا از یه آقایی عالی رتبه کمک بخوام واسه توسعه کارم و بهش گفتم آقا من پذیرش دارم ولی موندم که کار کنم، بدون اینکه بگه گلاب به روت، مستقیم بهم گفت "شما خیلی خ.ر.ی که موندی!".

    خاطره هایی دارم که هرکدومش و بیاد میارم اشک از چشمام سرازیر میشه. واقعا نمی دونم چه جای شکی واسه یه ادم اهل تحقیق باقی می مونه که بخواد به موندن فکر کنه. ما ادعامون میشه که فرهنگ داریم و از طرفی داریم درباره فرهنگ امریکایی هم اینجا صحبت می کنیم. بخدا اینا اصلا بحث فرهنگی نیست. تو کشور ما اصول اولیه انسانی رعایت نمیشه (از طرف اکثریت مردم). ما اول باید برسیم به مرحله ای که بمون بگن انسان بعد بیام خودمون و با بقیه مقایسه کنیم.
    مرسی، من خودمم بعضی وقت ها از خودم تعجب میکنم که این شک ها دیگه چیه؟ البته این موضوع تنها به دانشگاه خلاصه نمیشه، خب طبیعتا چون من توی یک محیط کوچک آکادمیک درس خوندم که خیلی شباهت کمی به دانشگاه داشته کمتر میتونم این موارد رو حس کنم، و در واقع اساتیدی داشتم که به شخصه حاضر بودن بدون هیج چشم داشتی به دانشجوها کمک کنند، و همیشه هم از برنامه های درسی دانشگاه ها مینالیدن. اما مشکلات من خلاصه توی این محیط ها نمیشه،مشکلات فرهنگی جامعه یکی 2 تا نیست( اینجا هم من استثنا نیستم، یا بالاتر از بقیه هم نیستم، منم یک مریضم مثل بقیه این جوان ها. فقط فرق من اینه که خودمو نمیزنم به سرخوشی، و نمیخوام حقیقت جامعه رو جور دیگه به خودم بقبولونم. همیشه یک خیابون هست که میرم قدم زنی، وقتی جوان های هم سن و سال خودمو میبینم افسوس میخورم ، این حرکت وقتی زننده میشه که میبینی دخترای هم سن و سالت هر کدوم یا سیگار یا یک چیز دیگه دستشونه و سرگرمند رو میبینی چه حسی بهت دست میده؟ بعضی وقت ها فکر میکنم بیشتر جوون ها معتاد هستند یا افکار معتادی دارند، این افراد قراره اینده ی جامعه ی ایران رو بسازند، دکتر نادری میگفت که این جووان های ایرانی که من میبینم اومدن آمریکا بهترین هان، ولی نمیدونه که هرکی پاش میرسه آمریکا واقعا نخبه ایرانه، شما از مراحل بورس بگیر و پذیرش و غول ویزا تا پات رسیدن به اون کشور، اما بقیه جوان ها خودشون رو زدن به بیخیالی، این موضوعات خیلی منو زجر میده، شاید خیلی انسان وطن پرستی نباشم، دوستم ندارم ژستشو بگیرم، اما وقتی به آینده ی ایران فکر میکنم تنم میلرزه که چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ و اون موقع دیگه نمیخوام یک لحظه هم به این کشور برگردم، من هر وقت پلیس رو میبینم واقعا میترسم، البته الان یکم بهتر شدم اما واقعا آرامش روانیم بهم میخوره. اگه توی دادگاه برید حالا به عنوان فقط شاکی، چیزهایی میبینی که اگه با کسی بحثت شد پولت رو خورد حاضری هرجوری شد باهاش راه بیای که دیگه وارد اون محیط نشی. اون جا آدم هایی رو میبینی که فرقی با تو ندارن، اما کارهایی کردن که شاید باورش برات سخت باشه، مهم تر از اون رفتاریه که این افراد میشه و گاهی اون ها عین خیالشون نیست و جوری رفتار می کنند انگار اومدن تفریح، مشکلات اونقدر زیاده که وقتی ردیفشون میکنم جلوی خودم میبینم چه اشتباهی میکنم وقتی حتی به شک کردن هم فکر میکنم.
    یکی از دلایل ایجاد این تاپیک و مقایسه خیلی موارد ایران با آمریکا و قرار دادن پست های آرش اینه که به خودم حداقل ثابت کنم من نوعی چقدر گوسفند تشریف دارم.
    در هر صورت ممنون به خاطر یادآوری خاطراتی که شاید دوست داشتم به نوعی مخفیشون کنم و از کشورم یک حداقلی بسازم که اونم موجود نیست.

  7. #117

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    نظر بنده اینه که ادم باید دلایل قانع کننده تری داشته باشه و دقیقا هدفش از مهاجرت معلوم باشه اینطوریکه بعضی ها به خاطر ایرادات جامعه یا یه سری ایرادات کلی یا ترس از اینده و.... تصمیم به مهاجرت میگیرن
    باعث میشه شما وقتی میری اونور دوباره یک سری از این ایرادات رو میبینید و سریع پشیمون میشید.
    به نظر من ادم باید حساب و کتاب دقیق کنه تواین امرو واقعا برای چیزی بره که ارزششو داشته باشه و وقتی رسید اونطرف وقتی اون شک ها سراغش میان دلش نلرزه واگرم با اون حساب کتاب دقیق که گفتم براش نمی صرفید که بره خوب نره
    باید ببینی چه چیز هایی رو از دست میدی و چی به دست میاری
    اکثر ما تو این قضیه می لنگیم که چی به دست میاریم چون اطلاعاتمون صحیح نیست و بیشتر رو شنیده هامون تصمیم میگیرم و فقط با اینکه اینجا بده یه جهنم برای خودمون از اینجا میسازیم وقتی رفتیم اونور هم چون توقع بی جا داشتیم یه جهنم دیگه هم اونور !
    به شک هاتون بی اعتنایی نکنید چون اونطرف اذیت میکنه حتما به یقین برسید بعد اقدام کنید

  8. #118

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط shahdad نمایش پست ها
    اون شک هایی که در موردش صحبت کردم، گاها به سراغ من میاد و وقتی مسائلی این چنینی پیش میاد که کم هم نیست اون شک خیلی سریع از بین میره. شاید این موضوع زمانی خیلی خودنمایی میکنه که توی خیابان ها یمرم و جوان های هم سن و سال خودم رو میبینم و مصمم تر میشم که از کشور خارج بشم. اما همیشه این سوال برام پیش میاد که این هزینه ای که میکنم ایا ارزشش رو داره و ایا راحت میتونم این هزینه رو برگردونم؟ در واقع من به نوعی کیفیت دانشگاه های یاران رو مورد قبول قرار میدم و با خودم استنباط میکنم که شاید این هزینه رو بشه برای مقاطع بالاتر کرد، اما بعد که خوب نگاه میکنم میبینم شاید خیلی از جوان ها توی اران بی سواد هستند و در واقع دانشی توی دانشگاه های ما ارایه نمیشه( به کسی برنخوره) و چه بهتر که بتونی از همون اول و پایه خودت رو با نظام دانشگاه هی اونور وقف بدی و با بورس گرفتن و درس خوندن هزینه ی تحصیلیت رو پایین ببری.
    تو این که بهتره برای مقاطع بالا هزینه کرد شک نکنید و به نظر من اصلا برای لیسانس ارزش نداره اونهمه هزینه کردن
    بهتره ادم لیسانس رو تو ایران بگیره به رزومه خوب درست کنه و برای فوق بره اگرم بتونه با فاند بره که خیلی بهتره و ادم اونهمه استرس که ایا درسته این همه هزینه کردن رو نداره. اینکه اکثر جوون ها سواد دارن یا نه کاری به شما نداره و به نظرمن اگه کسی خودش دنبال پیشرفت باشه میتونه نمونش یکی از بچه های فروم که از پیام نور خودشو رسونده به یکی از دانشگاه های خوب امریکا فاند هم گرفته.
    این کاملا به خودتون بستگی داره.

  9. #119
    ApplyAbroad Veteran
    ShahdaD آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    ارسال‌ها
    1,083

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط dental.persian نمایش پست ها
    تو این که بهتره برای مقاطع بالا هزینه کرد شک نکنید و به نظر من اصلا برای لیسانس ارزش نداره اونهمه هزینه کردن
    بهتره ادم لیسانس رو تو ایران بگیره به رزومه خوب درست کنه و برای فوق بره اگرم بتونه با فاند بره که خیلی بهتره و ادم اونهمه استرس که ایا درسته این همه هزینه کردن رو نداره. اینکه اکثر جوون ها سواد دارن یا نه کاری به شما نداره و به نظرمن اگه کسی خودش دنبال پیشرفت باشه میتونه نمونش یکی از بچه های فروم که از پیام نور خودشو رسونده به یکی از دانشگاه های خوب امریکا فاند هم گرفته.
    این کاملا به خودتون بستگی داره.
    خیلی ممنون از پاسختون، باید بگم با اینکه شک دارم اما کاملا با حرف شما مخالفم. شما که همون دوستمون رو اشاره کردید خب خودتون هم خوب می دونید که یکی از معدود کسانی که هنوزم نتوسنته خودش رو با شرایط اونجا وقف بده همین دوستمون بود و در واقع خیلی شدید دوست داشت به ایران برگرده، که من علتش رو ماندگاری شدید در ایران و داشتن ریشه های قوی در وطنش میدونم. اصولا وقتی شما دیر به یک کشور خارجی مهاجرت میکنی، خیلی سخت میتونی خودت رو به شرایط وقف بدی، از مشکلات دونستن زبان و لهجه تا مشکلات فرهنگی بگیر. البته این بستگی به شخصیت هر فرد و همین طور اهداف اون داره، حالا یک نفر فقط به نظرش فقط آمریکا برای تحصیل خوبه یکی هم میگه نه من میخوام هم درس بخونم هم دیگه اونجا بمونم، یکی هم عشق آمریکاست میخواد هرجوری شده پاش به امریکا برسه و به هر قیمتی شد خودش رو توی اون کشور نگه داره. به شخصه بنده علاقه ی خاصی به آمریکا ندارم، و همیشه قصدم این بود که توی کشور مثل استرالیا یا کانادا تحصیل کنم، و الانم دوستان کمی نیستند که توی این کوشورها در مقطع لیسانس با هزینه ی سرسام آور 18 هزارتا دانشگاه و گاه تا 20 هزارتا هزینه ی زندگی اموراتشون رو می گذرونند، اما آمریکا کشوری هست که شما اصلا راه بری به شما بورس میده() خود بنده با معدل نه چندان بالا تونستم برای ترم اولم 4000 تا فاند بگیرم و اگر بتونم معدلم رو بالا نگه دارم این 4000 تا رو هر ترم خواهم داشت، که این رقم خیلی میتونه به من کمک کنه. افرادی مثل دکتر نادری که میتونم بگم یکی از سرمشق های من هستند، برای لیسانس از ایران خارج شدند، برعکس به نظر من شما اگه بتونی توی اون کشور لیسانست رو با معدل بالا بگیری خیلی راحت میتونی برای مقطع مستر فول فاند بگیری بدون هیچ شکی، در حالی که این احتمال اگه شما از ایران اپلای کنی به شدت پایین میاد( افراد کمی نبودند که فاند گرفتند اما در مقایسه با کل متقاضیان فکر میکنم خیلی کم حساب میشه). مهم تر از اون شما هیچ وقت نمیتونی دانشی که تیو دانشگاه های آمریکا ارایه میشه رو با بهترین دانشگاه ایران هم مقایسه کنی.

    اما در مورد شرایط اینکه آقا شما کار خودت رو بکن و چی کار داری جوان ها سواد دارن یا ندارن، یا مثلا معتادن یا نیستن؟ از پایه مخالفم. بر عکس این مساله مساله خیلی مهمی هستش، این رو بارها گفتم و بازم میگم بنده یک مریض روحی و روانی هستم و میتونم با دلیل اثبات کنم که 90% و شاید بیشتر مردم ایران این شرایط رو دارن. این حرف ، گفته ی من نوعی نیست و این رو میتونید از خیلی از دوستانی که بعد مدت ها اومدن ایران بپرسید. حالا برای شخصی مثل من شکوفایی توی چنین شرایطی خیلی سختهف شاید به نظر خیلی ها این ها تنها بهانه ایی برای فرار ار کشور و مشکلات جامعه ی ایرانی باشه اما برای بنده این مسایل یک سری مسایل اساسی. شاید این موضوع برای خیلی ها پیش پا افتاده باشه اما من حس آرامش روانی در ایران ندارم، خیلی وقت ها رفتار خشن پلیس با مردم رو میبینم، بی قانونی ها رو میبینم یا خبرها رو از تلویزیون دنبال میکنم تا مدت ها در موردش فکر میکنم و نمیتونم به خودم بقبولانم که من توی چنین کشوری زندگی میکنم، شاید یک نفر بگه آقا شما شاید 100 سال هم نه پلیس بهت گیر بده نه اینترنتت قطع بشه، نه مشکلی برات پیش بیاد. اما این ترس همیشه در من وجود داره( من به دلیل اینکه یک تجربه ی خیلی کم توی زندگی در یک کشور نه چندان پیشرفته رو دارم) میتونم بگم این مساله خیلی تاثیر گذاره، شما توی ایران همیشه با ترس زندی می کنید، ترس عبور از خیابان، ترس دستگیری توسط پلیس به هر دلیلی، رفتار بد یک فروشنده میتونه تا مدت ها بر اعصاب روان شما تاثیر بگذاره. یکی از دلایلی هم که حرف های آرش رو در اینجا قرار دادم همین مطلب بود که دقیقا حس میکردم حرف هایی رو میزند که من همیشه به دنبالش بودم، یکی از اقوام بنده که توی لندن زندگی میکنه تعریف میکرد یک روز به دلیل مشکلاتی که داشته، سر چهاراه پشت چراق راهنمایی سه بار چراق سبز و قرمز میشه و ایشون همون جا متوقف بوده و اصلا متوجه مرور زمان نمیشه، بعد از این که یک لاین رو کامل بسته بوده 1 نفر هم بوق نمیزنه و 1 نفر از مشاینش پیاده میشه و به شیشه این بنده خدا میزنه و دقیقا با این لحن: Excuse me Sir, Do u have any problem?
    از اقوام بنده پذیرایی میکنه، اما دقیقا اگه این اتفاق تیو کشور عزیزمون افتاده بود، کم کمش تعداد زیاد فحش های خواهر و مادر و بوق بود که میخوردی و زیادشم امکان داشت باهات گلاویز بشن و یکدفعه هم خیلی راحت کشته بشی سر یک مساله خیلی کوجیک(این یکی از اون دلایلی هست که منب یان میکنم 90% مردم یاران مریض های روحی، روانی هستند). این حرف که بگیم شکا کار خودت رو بکن جیکار به بقیه داریف به نظرم کاملا اشتباهست. جامعه تشکیل شده از تعدادی انسان که در کنار هم زیر یک سری قوانین زندی می کنند( که بدبختانه هیچ مدوم از این قوانین در ایران وجود ندارد). شما با هر کدوم از این افراد جامعه در روز تعامل داری، پس چه طور میشه، رفتار، تفکرات و عقده های این اسنان ها بر شما تاثیر نگذاره؟
    من خودم فردی رو دیدم که با اینکه دکترا داشت و شغل بسیار خوبی هم داشت و سن بالایی اومده بود امتحان ایلتس بده که از ایران بره، وقتی باهاش هم صحبت شدم و علتش رو پرسیدم، گفت دیگه نمیتونم اینجا نفس بکشم، نمیتونم قبول کنم فردی که 1/8 من سواد نداره رییس من باشه و هر روز من رو با بی احترامی مورد بازخواست قرار بده. چیزی که خیلی از دوستان بهش توجه نمی کنند، آرامش روانی هست که در موارد زیادی با صدها هزار دلار نمیشه برش گردوند، اون اقوام بنده بعد از 4 ماه زندگی در ایران نتونست شرایط رو تحمل کنه و به کشور اصلیش برگشت، هر چند که اونجا هم نمیتونست شرایط متعادلی داشته باشه، چون در واقع اونقدر دیر خارج شده بود که نه متیونست اونجا دوممب یاره، و اونقدر به اونجا عادت کرده بود که نمیتونست بی قانونی ها و هزاران هزار مشکل این کشور رو تحمل کنه، پس همیشه توی ذهنش با این شک ها روبرو بود.
    در کل میتونم بگم این پولی که بنده یا هر فرد دیگری بابت تحصیلش خرج میکنه در صورتی که واقعا بتونه کورس هاش رو به خوبی بگذرونه و چیزی توی چنته داشته باشه، خیلی راحت میتونه توی 1 سال با کار برگرده و نباید نگرانش بود، چیزی که شاید شما هیچ وقت نتونید برش گردونید عمرهای آز دست رفته و آرامشی هست که شاید هیچ وقت پیدایش نخواهید کرد.
    امیدوارم م جسارت نکرده باشم. و حرف هام رو توهین تلقی نکرده باشید.

  10. #120
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    اتفاقا بنظر من هم اگر کسی پولش رو داشته باشه و ویزا هم بتونه بگیره از دیپلم به امریکا رفتن کار بسیار مناسبی یه. بخصوص اینکه دوره لیسانس در امریکا و کانادا شما رو کاملا برای کار و زندگی آینده در آنجا آماده میکنه برخلاف ایران که دوره های دانشگاهی ما بسیار یک بعدی و فقط مبتنی بر درسهای اکادمیک صرف است. اگر قصدتون موندن در امریکاست هر چه زودتر بتونید بروید بهتره. مشکل اصلی هزینه اش و بعد هم ویزاست که اکثر بچه ها مجبور میشن لیسانس رو ایران بخونند و بعد برای پذیرش با فاند در مقاطع بالاتر اقدام کنند.

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •