منم با پیمان موافقم!...حیلی از دخترای ایران و حتی برعکس پسرها و در کل جوونای ایران عاشق اینن که به کسی وصله شن که داره میاد امریکا چرا که این آسونترین راه ممکنه است و اون کسی ام که داره میاد خوب بالطبع مایه داره و ..خوب امریکا هم که اوج dream همه ی ما ایرانی ها هست!...فلذا این عشق و علافه ای که بین این دو کبوتر ابراز داده میشه به ظاهر خیلی خیلی قشنگه اما بنظر من بالقوه میتونه خیلی نا خالصی داشته باشه و بوی ریا بده!!....
جدای از این بحث!!! در مهندسی دقیق داریم که سیستم ناپایدار سیستمی نیست که بشه ازش جواب reliable گرقت چرا که دایم در حال fluctuation هست . ویا در ریاضی داریم که اکثر توابع در نقاط بحرانی نا پیوسته اند.....به نظر من کسی که داره مهاجرت میکنه...مخصوصا ماها که از یه محیط اونطوری وارد یک محیط اینطوری میشیم....انم با اون همه زحمت و استرس و اینهمه load کاری که از اینجا انتظار دارن....موقعیت مناسبی نه واسه ازدواجه نه واسه آوردن همسر(حالا بعضی ها هم ازدواجات خیلی موفقی کردن تو این شزایط و خیلی راضین...اما این برمیگرده به انتظارات هر کس از زندگی!!) منظورم اینه که ازدواج تو همون دورانش تصمیم ساده ای نیست چه برسه تو این موقعیت بحرانی
دوستانی رو دیدم که سالیان سال با هم رفیق و حتی هم اتاق بودن اما نتونستن تو محیط جدید با هم بسازن....چه برسه به رابطه دختر و پسر که انقدر پیچیده است و کوچکترین حرکت یا حرف اشتباه میتونه هم عامل زننده باشه!!!
اما همونطوری که گفتم با زوجهائی برخورد کردم اینجا که بظاهر خیلی خوشبخت جلوه میدادن....ولی وقتی باهاشون صحبت کردم دیدم تعریف اونا از زندگی ایده ال و لذت با تعریف من آسمون تا زمین فرق داره و من حتی نمی تونم یک روز جای اون باشم!!!!!
یا شاید اینکه دارن تمارض به رضایت میکنن...چون این سرنوشتی براشون که نمی تونن از سر بنویسنش یا اینکه براشون خیلی گرئن تموم میشه اگه بخوان از سر شروع کنن!!!
از جنبه های مالی هم میتونه فشار چند برابر رو ایجاد کنه!
خلاصه من نکته مثبتی تو اینکه ازدواج کرده بیای امریکا نمی بینم....جر استرس بیشتر.... اما همه اینا مطمنم با عشق وافعی حل شدنیه...(من خودم به عشق اعتقاد دارم)
علاقه مندی ها (Bookmarks)