صفحه 7 از 322 نخستنخست 123456789101112131415161757107 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 3216

موضوع: مشاهدات و تجربيات شما در آمریکا

  1. #61
    Banned
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    ارسال‌ها
    333

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    نمیدنم چرا پست قبلیم پاک شد ولی بازم مینویسم.
    لطفا فقط کسانی که اونجا بودن نظر بدن همه کسانی که دارن اینو میخونن عشق امریکا هستن و تا نرن اونجا و حد اقل 1 سال زندگی نکنن نمیتونن اینو بفهمن.
    خواهش میکنم کمی به موضوع بدون عینک بهترین کشور نگاه کنید تا متوجه بشید.

    11 - میفهمید که تنها ایالتی که برای خوانواده و افراد متوسط از نظر ملی خوب نیست (لاس وگاس) هست و پاتونو اونجا نمیزارید چون میدونید که اگر حتی اگر قصد رد شدن از انجا را داشته باشید نمیتوانید جلوی (دیسکو ها - قمار خونه ها - هتل ها - زنان زیبایی که در خیابان کاملا پرهنه قدم میزنن ) دووم بیارید و در 1 شب تمام ثمره زندگیتونو خرج میکنید. ( هیچ کس نمیتونه جلوی این شهر دووم بیاره) در امریکا به شهر گناه معروفه.
    12 - اینو میفهمید که نباید از هر رستورانی همبرگر سفارش دهید زیرا بیشتر رستوران ها از گوشت خر برای همبرگر استفاده میکنن.
    13 - هیچ وقت شب نیست و همیشه همه چیز در دست رس شماست.
    14 - مثعلا .......... خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر میکنید ازاده و هیچ حد و مرزی نداره و برای ایرانی ها اگر با این مثعلا ناگهانی برخورد داشته باشن خیلی سخته و نمیتونن به همین راحتی با قضیه کنار بیان . ( انسان با حیوان - بچه با یزرگ - پیر با جوتن - زن شوهر دار با مجرد - 2 دوست - و...... )
    15 - دست دادن - بوسیدن - بغل کردن کار های بسیار عادی هستن که هر کسی انجام میده.
    16 - به تمامی افرادی که یونیفرم رسمی دارند باید احترام بگزارید وگر نه خلاف سنگینی داره.
    17 - در هر محل ....... شاپ های بسیار زیادی وجود داره که در پیاده رو ها مثل یک مغازه میتونید وارد ان شوید.
    19 - میفهمید بدون اینترنت امکان زندگی برای شما نیست و مجبورید به این شبکه وصل بشید و باید پست الکترونیکی داشته باشید.
    20 - هر روز که میخاهید به سر کار بروید میتوانید سر راه به یک گالری بروید و رایگان به خودتان عطر بزنید و کسی اصلا ناراحت نمیشه و از شما تشکر میکنن.

  2. #62
    ApplyAbroad Veteran
    ShahdaD آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    ارسال‌ها
    1,083

    پیش فرض مشکلات امریکا زندگی کردن!

    قصد داشتم این بار به جای نوشته های همیشگی آرش، یک سری اطلاعات در مورد نحوه ی انعام دادن در آمریکا بگذارم، که روند تاپیک به گونه ای شد که فکر کردم بهتره این بار از وبلاگ آرش یک بخشی رو انتخاب کنم و به اشتراک بگذارم، معمولا عادت ندارم در مورد نوشته های کسی نظر بدم چون باعث میشه برداشت خواننده رو ازش بگیرم و به نوعی برداشت خودم رو به خواننده قالب کنم، اما فقط توی این مورد خاص از دوستان خواهش دارم که به این نوشته ساده نگاه نکنند، هرچند به قلم طنز نوشته شده، اما به نظرم یکی از بهترین نوشته های آرش هست:
    مشکلات امریکا زندگی کردن!

    آخر امریکا هم شد جا؟ اه اه اه! صد بار به این کتی گفتم که من این چایی های رنگارنگی را که شما می خرید دوست ندارم. من فقط چای مروارید خاکستری دوست دارم. ولی مگر تویگوششان فرو می رود؟ امروز صبح دوباره رفتم آشپزخانه شرکت و دیدم که چایی من تمام شده است و دوباره سفارش نداده اند. رفتم به کتی که مسئول خرید است گفتم و او هم کلی معذرت خواهی کرد و گفت که امروز سفارش می دهد. ولی مگر من مسخره آنها هستم؟ این همه راه را از ایران کوبیده ام و آمده ام اینجا که چه؟ که بروم آشپزخانه و ببینم چایی مروارید خاکستری تمام شده است؟ آخر این هم شد زندگی؟ بعد دوستان فکر می کنند که امریکا مشکل ندارد. هر چقدر هم که من می گویم مشکل دارد قبول نمی کنند. اینجا آقا عیسی هم ندارد و خودتان باید بروید آشپزخانه و چایی و قهوه برای خودتان بریزید. تازه آقا عیسی وقتی چایی میاورد موقع رفتن دو تا هارد دیسک و یک کیبورد هم میگذاشت زیر بغلش که ببرد خانه برای پسرش. خلاصه مشکلات یکی و دو تا نیست. همین دیروز داشتم بر میگشتم خانه دیدم که یک طرف خیابان را بسته اند که چه؟ که اسفالت کنند! باباجان مگر اسفالت قبلی چه ایرادی داشت؟ فقط رنگش کمی پریده بود! اینها این کارها را فقط به خاطر مردم آزاری انجام می دهند. بیست نفر آدم آورده اند و ریخته اند آنجا که خیابان را اسفالت کنند. خوب شاید من دستم درد کند و نتوانم فرمان ماشین را بپیچانم و از آنطرفتر رد شوم. اینقدر آدم بی ملاحظه؟ بعد شما هی بگویید که امریکا بهشت است. اینجا نیستید که این بدبختیهای ما را ببینید.

    دیروز عصر با دوستم رفتیم به یک دریاچه ای که در بالای شهر ما است. حدود یک ربع تمام رانندگی کردیم و وقتی رسیدیم به آنجا دیدیم که درب ورودی آن بسته است. یارو به جای اینکه بیاید و دروازه زپرتی چوبی را باز کند با دست اشاره کرد که از در ورودی وارد شویم. آخر آدم از در ورودی وارد می شود؟ اینهمه که می گویند امریکا قانون دارد پس چه شد؟ تازه مردیکه زورش آمد که بیاید بیرون و پنج دلار ورودی را بگیرد و با دست اشاره کرد که برویم تو. دوباره من اصرار کردم که پول بدهم ولی اصلا حرف توی گوشش فرو نمی رفت. هی می گفت آنهایی باید پول بدهند که از صبح تا عصر برای کمپ می آیند نه شما که می خواهید ده دقیقه بمانید. یکی نیست به او بگوید که آخر مرد حسابی به تو چه که من چقدر می خواهم بمانم! چرا اینقدر تبعیض قائل می شوید؟ این است آن دموکراسی که همه جا جار می زنید و می گویید که آی جماعت بیایید که ما دموکراسی داریم؟ وقتی هم که رفتیم تو و از ماشین پیاده شدیم دیدیم که صد تا غاز وحشی آنجا دارند برای خودشان می پلکند. هر کجا که پا گذاشتیم پایمان رفت روی پشکل آنها. لااقل اگر توی ایران بود دو تا از آنها را کباب می کردیم و می خوردیم که تلافی پا گذاشتن روی پشکلشان در بیاید. آخر این هم شد مملکت؟ حالا شما فکر می کنید که ما آمده ایم اینجا و خوش می گذرانیم! دیگر بدبختی های ما را که نمی بینید!

    والا از سختیهای اینجا هر چیزی که بگویم باز هم کم گفته ام. شب ها که به خانه می روم یک مشت نامه در پستدانی چپانیده شده است که انتظار ورود من را می کشند. من در ایران که بودم فقط یک بیل می شناختم و آن هم بیل خودمان بود که با آن زمین را می کندیم. ولی در این خراب شده هزار نوع بیل وجود دارد. بیل آب, بیل برق, بیل گاز, بیل تلفن, بیل آشغال, بیل تلویزون, بیل موبایل, بیل درد بی درمان, بیل زهر مار, بیل حناق, بیل بیمه ماشین, بیل بیمه درمانی, بیل قسط ماشین, بیل اجاره یا قسط خانه, بیل کوفت کاری, بیل اینترنت, بیل خریدهایی که با نیش باز انجام داده ام و به فکر پرداختش نبوده ام و خلاصه صدها بیل خراب شده دیگر که اصلا فکرش را هم نمی توانید بکنید! همین طور این پول بی زبان را باید بگذارم توی پاکت و بفرستم هوا. لااقل در ایران اگر می خواستم پول آب و برق را بدهم دو تا توی سر خودم و دو تا هم توی سر کارمند بانک می زدم. کمی با مردم در صف دعوا می کردم و داد و بیداد و عربده می کشیدم تا این پول دادن یک خاصیتی داشته باشد. اینجا من اصلا طرف گیرنده را نمی بینم و کسی هم نیست که دست در گردنش بیندازم و بگویم حالا نمی شود یک مقدارش را ندهم! سالها پیش یک نرم افزار به یک حاجی آقایی فروخته بودم و زمانی که می خواست پول بدهد به من گفت که می دانی آقا آرش, من اصلا دلم نمی آید که دست توی جیبم فرو کنم و به تو پول بدهم. گفتم برای چی حاج آقا؟ گفت آخر وقتی می روم بقالی و پول می دهم, یک چیزی می خرم که توی دستم می آید و لمسش می کنم و وزنی دارد ولی تا حالا هیچوقت برای هوا پول ندادم! من هم یک فلاپی دیسک به دستش دادم و گفتم بیا حاج آقا این هم چیزی که باید برایش پول بدهی. گفت آها حالا این شد یک حرفی!

    اصلا بابا جان من را چه به امریکا زندگی کردن؟ من بیچاره فقط آمده بودم اینجا که سه ماه را در امریکا بمانم و برگردم و پزش را به مردم ایران بدهم! از شانس بد من زد و کار گیر آوردم و گفتم به جهنم ضرر چند ماه دیگر هم می مانم و بعد می روم ایران. الآن چهار سال آزگار است که من در پشت این کره خاکی زمین افتاده ام و یک نفر هم نیست که بیاید و به من بگوید که آخر خرت به چند من است! پارسال همش منتظر بودم که بلکه اخراج شوم و لااقل سه ماه به ایران برگردم. بی مروت نشد که نشد! حالا من با این همه عقده پز دادن که در گلویم قلمبه شده است چکار کنم آخر؟! پس من به کی بگویم که ماشین بی ام دابلیوی اکس تری خریده ام! اینجا که اگر توی سر سگ بزنید از ماتحتش بی ام دابلیو بیرون می زند! پس من چکار کنم ای ایهالناس؟! من بیچاره فقط می خواستم سه ماهه به یک آرش امریکایی تبدیل شوم و بعدش بروم ایران و به هر کجایی که می روم مثلا کیفم را در بیاورم و بگویم که اصلا تو میدانی کردیت کارت چیست؟ اصلا تو تا حالا در عمرت کارت ویزا دیده ای؟ ای بابا! می خواستم برگردم ایران و سوار ماشین غراضه ام بشوم و به شمال بروم و برای همه روستاییان از ماجرای امریکا رفتنم صحبت کنم! می خواستم گرین کارتم را بگیرم جلوی صورت سیمین خانم که دامادش توی دوبی کار می کرد تا چشمانش قلمبه از حدقه بزند بیرون! اصلا من را چه به امریکا زندگی کردن! جان خودم من فقط می خواستم یک گرین کارت داشته باشم که به خاطر آن هم که شده ما را آدم حساب کنند و هر کجا که می روم بگویند آقا شما تشریف بیاورید این بالا بنشینید! آخر شما نمی دانید که چه کیفی دارد وقتی مثلا در یک مهمانی بنشینم و پایم را روی پایم بندازم و کمی هم قیافه ام را کج و کوله کنم و بعد در جواب سوال آنها بگویم که خوب امریکا هم مشکلات خاص خودش را دارد و آنطوری هم که شماها فکر می کنید نیست! با این حرف عملا به همه می گویم که شما اندازه پشکل هم نمی فهمید و من چون امریکا بوده ام می دانم که آنجا چه خبر است! خداوکیلی حال نمی دهد؟ حالا این جا حتی یک نفر هم پیدا نمی شود که آدم بتواند یک دل سیر برایش پز بدهد! اه آخر این هم شد مملکت؟

    پز دادن برای شما هم که اصلا به درد نمی خورد. آدم وقتی پز می دهد باید قیافه طرف مقابلش را ببیند که وقتی برق از سرش پرید آدم حال کند. تازه شما بعضی وقت ها حال گیری هم می کنید و مثلا وقتی من پز ماشینم را می دهم شما هم می گویید که الآن دیگر ایران مثل قبل نیست و همه ماشین خوب دارند! بله دیگر, تا ما یک ماشین خوب خریدیم ایران هم طوری شد که همه ماشین خوب دارند! ای بخشکی ای شانس! خوب اینطوری دیگر آدم تمام زحمت پز دادنش به هدر می رود. بابا جان چرا درک نمی کنید؟ من می خواهم پز بدهم! این یک نیاز عاطفی است! می خواهم بروم ایران و بگویم که چطور از هر پنجه من در امریکا صدها هنر می بارد! چرا آخر شما متوجه نیستید؟ من دارم در امریکا یک خانه چهار اطاق خوابه می خرم! بابا جان چاهار اطاق خوابه! چاهار اطاق خوابه! آن هم در امریکا نه در کلاردشت! بابا تلف شدم از بس که پز ندادم. عقده ای شدم. من می خواهم بروم ایران و به خانه بزرگ آقای جلایی بروم و برایش پشت چشم نازک کنم و بگویم که یعنی شما در خانه به این بزرگی یک دستشویی فرنگی هم ندارید؟! می خواهم سرم رابخارانم و به شوهر پرستو بگویم که اتفاقا در امریکا همه این عمله هایی که سر چهارراه دنبال کار می گردند تویوتای کمری دارند! تازه می خواهم پز بدهم که من در امریکا کار فرهنگی هم می کنم و یک وبلاگ دارم که ده هزار نفر بازدید کننده دارد و ب/ی ب/ی سی هم یک هفته تمام داشت فقط در مورد آن حرف می زد! هر کسی هم اگر آدرس آن را خواست می گویم که نوشته های وبلاگ من سنگین است و به درد شما نمی خورد!
    ویرایش توسط ShahdaD : September 20th, 2011 در ساعت 04:23 AM
    دوستان من، از سوالاتتون سپاسگذارم. اما ناچارم اونها رو بی جواب بگذارم چرا که بنده واقعا اطلاعات به روزی ندارم. با آروزی موفقیت برای شما.

  3. #63
    ApplyAbroad Veteran
    atabak-aut آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    رشته و دانشگاه
    Mechanical Engineering-École Polytechnique de Montréal
    ارسال‌ها
    1,514

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط brotherhood نمایش پست ها
    نمیدنم چرا پست قبلیم پاک شد ولی بازم مینویسم.
    لطفا فقط کسانی که اونجا بودن نظر بدن همه کسانی که دارن اینو میخونن عشق امریکا هستن و تا نرن اونجا و حد اقل 1 سال زندگی نکنن نمیتونن اینو بفهمن.
    خواهش میکنم کمی به موضوع بدون عینک بهترین کشور نگاه کنید تا متوجه بشید.

    11 - میفهمید که تنها ایالتی که برای خوانواده و افراد متوسط از نظر ملی خوب نیست (لاس وگاس) هست و پاتونو اونجا نمیزارید چون میدونید که اگر حتی اگر قصد رد شدن از انجا را داشته باشید نمیتوانید جلوی (دیسکو ها - قمار خونه ها - هتل ها - زنان زیبایی که در خیابان کاملا پرهنه قدم میزنن ) دووم بیارید و در 1 شب تمام ثمره زندگیتونو خرج میکنید. ( هیچ کس نمیتونه جلوی این شهر دووم بیاره) در امریکا به شهر گناه معروفه.
    12 - اینو میفهمید که نباید از هر رستورانی همبرگر سفارش دهید زیرا بیشتر رستوران ها از گوشت خر برای همبرگر استفاده میکنن.
    13 - هیچ وقت شب نیست و همیشه همه چیز در دست رس شماست.
    14 - مثعلا .......... خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر میکنید ازاده و هیچ حد و مرزی نداره و برای ایرانی ها اگر با این مثعلا ناگهانی برخورد داشته باشن خیلی سخته و نمیتونن به همین راحتی با قضیه کنار بیان . ( انسان با حیوان - بچه با یزرگ - پیر با جوتن - زن شوهر دار با مجرد - 2 دوست - و...... )
    15 - دست دادن - بوسیدن - بغل کردن کار های بسیار عادی هستن که هر کسی انجام میده.
    16 - به تمامی افرادی که یونیفرم رسمی دارند باید احترام بگزارید وگر نه خلاف سنگینی داره.
    17 - در هر محل ....... شاپ های بسیار زیادی وجود داره که در پیاده رو ها مثل یک مغازه میتونید وارد ان شوید.
    19 - میفهمید بدون اینترنت امکان زندگی برای شما نیست و مجبورید به این شبکه وصل بشید و باید پست الکترونیکی داشته باشید.
    20 - هر روز که میخاهید به سر کار بروید میتوانید سر راه به یک گالری بروید و رایگان به خودتان عطر بزنید و کسی اصلا ناراحت نمیشه و از شما تشکر میکنن.
    سلام
    نفس ایجاد فروم در اینه که بدور از توهین به عقاید دیگران، بدون تعمیم نظرات خودمون، با دونستن اینکه ما هم اشتباه میکنیم، حرفامون رو بزنیم.
    حرفای شما به عنوان دغدغه های شما محسوب میشه ولی ممکنه برای برخی اصلن دغدغه نباشه، مثل مورد 15 که در مورد دست دادن و بوسیدن و اینها فرمودین.
    1-در اینکه در همبرگرها از گوشت خر استفاده میشود:
    خر ذاتن موجودی بارکش است و گوشت او بدلیل اندام ماهیچه ای که دارد مثل سنگ سفت خواهد شد و اصلن همبرگری که با آن درست شود بیشتر بدرد استفاده به عنوان آجر میخورد تا خوردن. در ضمن وقتی میتونن با گوشت گاو یا هر موجود بهتری همبرگر درست کنن و پولشو از مصرف کننده بگیرن، چه کاریه برن سراغ خر؟
    2-مورد 13 اینکه هیچ وقت شب نیست شاید برای شما خوشایند نباشد، اما برخی دوست دارند جامعه همواره اماده ارائه خدمات به آنها باشد و این رو نمیشه برکسی خرده گرفت.
    3- ایراد مورد 19 رو من نمیفهمم؟ البته درسته که تکنولوژی نباید به عنوان قیدی برای زندگی بشر باشه، ولی داشتن پست الکترونیکی چه ایرادی داره
    4- مورد 20 هم شبیه همون قضیه کت و شلوار امانت گرفتن و پس دادن شد:-)، جدای از شوخی، خب اونا هم بالاخره میفهمن و برای برخورد با این رفتار زشت یه فکری میکنن.


    در نهایت این رو یاداوری کنم هم شما حرفاتونو بزنین، هم اون هایی که سالها اونجا بودن، هم منی که اونجا نبودم تو عمرم. فقط مراقب باشیم که خودمون برحق نیستیم، هرگز
    Essentially, all models are wrong, but some are useful.
    (George E. P. Box)
    ----------------------------------------------------------------------
    به
    قوانین انجمن احترام بگذاریم.

  4. #64
    Senior Member civil2015 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    رشته و دانشگاه
    Civil Engineering
    ارسال‌ها
    639

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط brotherhood نمایش پست ها
    12 - اینو میفهمید که نباید از هر رستورانی همبرگر سفارش دهید زیرا بیشتر رستوران ها از گوشت خر برای همبرگر استفاده میکنن.
    14 - مثعلا .......... خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر میکنید ازاده و هیچ حد و مرزی نداره و برای ایرانی ها اگر با این مثعلا ناگهانی برخورد داشته باشن خیلی سخته و نمیتونن به همین راحتی با قضیه کنار بیان . ( انسان با حیوان - بچه با یزرگ - پیر با جوتن - زن شوهر دار با مجرد - 2 دوست - و...... )
    12:شما از پست‌های قبلیتون مشخص که ایران هستین، ولی‌ جالبه شما اطلاع دارین وزارت بهداشت آمریکا خبر نداره.غیر از این من چند آشنا(خویشاوندانم) اونجا هستن که به چنین چیزی برخورد نکردن،حتا به گوششون هم نخرده. پس اگه چیزی مینوسیم دلیلو‌ برهان بیارین،یا اگه مطلبو از جای گرفتید اینجا منبع رو بیارید.والا خیلی‌ حرفا می‌شه زد،ولی‌ رو هوا

    14:نمیدونم اینو میدونید یا نه،ولی‌ اگه حداقل تاپیک‌های که در این مورد ایجاد شدرو میخوندین، این قضیه در اروپا به مراتب بیشتره(هم جنس گرایی از اروپا یعنی‌ فرانسه سرچشمه گرفت)، آمریکاییها از اروپایها قیدو بندشون بیشتره،اینو مطمئن باش.

    امیدوارم بیایم این تبلیغاتی که علیه آمریکا راه انداختن مارو هم تحت تاثیر قرار نده، ناسلامتی‌ ما قشر تحصیل کرده مملکتیم،بیایم قبل باور یک موضوع راجعبش مطالعه کنیم.

    موفق


    “Scientists dream about doing great things. Engineers do them.” -James A. Michener





  5. #65
    Junior Member kavos آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    ارسال‌ها
    51

    پیش فرض پاسخ : مشکلات امریکا زندگی کردن!

    نقل قول نوشته اصلی توسط shahdad نمایش پست ها
    قصد داشتم این بار به جای نوشته های همیشگی آرش، یک سری اطلاعات در مورد نحوه ی انعام دادن در آمریکا بگذارم، که روند تاپیک به گونه ای شد که فکر کردم بهتره این بار از وبلاگ آرش یک بخشی رو انتخاب کنم و به اشتراک بگذارم، معمولا عادت ندارم در مورد نوشته های کسی نظر بدم چون باعث میشه برداشت خواننده رو ازش بگیرم و به نوعی برداشت خودم رو به خواننده قالب کنم، اما فقط توی این مورد خاص از دوستان خواهش دارم که به این نوشته ساده نگاه نکنند، هرچند به قلم طنز نوشته شده، اما به نظرم یکی از بهترین نوشته های آرش هست:
    مشکلات امریکا زندگی کردن!

    آخر امریکا هم شد جا؟ اه اه اه! صد بار به این کتی گفتم که من این چایی های رنگارنگی را که شما می خرید دوست ندارم. من فقط چای مروارید خاکستری دوست دارم. ولی مگر تویگوششان فرو می رود؟ امروز صبح دوباره رفتم آشپزخانه شرکت و دیدم که چایی من تمام شده است و دوباره سفارش نداده اند. رفتم به کتی که مسئول خرید است گفتم و او هم کلی معذرت خواهی کرد و گفت که امروز سفارش می دهد. ولی مگر من مسخره آنها هستم؟ این همه راه را از ایران کوبیده ام و آمده ام اینجا که چه؟ که بروم آشپزخانه و ببینم چایی مروارید خاکستری تمام شده است؟ آخر این هم شد زندگی؟ بعد دوستان فکر می کنند که امریکا مشکل ندارد. هر چقدر هم که من می گویم مشکل دارد قبول نمی کنند. اینجا آقا عیسی هم ندارد و خودتان باید بروید آشپزخانه و چایی و قهوه برای خودتان بریزید. تازه آقا عیسی وقتی چایی میاورد موقع رفتن دو تا هارد دیسک و یک کیبورد هم میگذاشت زیر بغلش که ببرد خانه برای پسرش. خلاصه مشکلات یکی و دو تا نیست. همین دیروز داشتم بر میگشتم خانه دیدم که یک طرف خیابان را بسته اند که چه؟ که اسفالت کنند! باباجان مگر اسفالت قبلی چه ایرادی داشت؟ فقط رنگش کمی پریده بود! اینها این کارها را فقط به خاطر مردم آزاری انجام می دهند. بیست نفر آدم آورده اند و ریخته اند آنجا که خیابان را اسفالت کنند. خوب شاید من دستم درد کند و نتوانم فرمان ماشین را بپیچانم و از آنطرفتر رد شوم. اینقدر آدم بی ملاحظه؟ بعد شما هی بگویید که امریکا بهشت است. اینجا نیستید که این بدبختیهای ما را ببینید.

    دیروز عصر با دوستم رفتیم به یک دریاچه ای که در بالای شهر ما است. حدود یک ربع تمام رانندگی کردیم و وقتی رسیدیم به آنجا دیدیم که درب ورودی آن بسته است. یارو به جای اینکه بیاید و دروازه زپرتی چوبی را باز کند با دست اشاره کرد که از در ورودی وارد شویم. آخر آدم از در ورودی وارد می شود؟ اینهمه که می گویند امریکا قانون دارد پس چه شد؟ تازه مردیکه زورش آمد که بیاید بیرون و پنج دلار ورودی را بگیرد و با دست اشاره کرد که برویم تو. دوباره من اصرار کردم که پول بدهم ولی اصلا حرف توی گوشش فرو نمی رفت. هی می گفت آنهایی باید پول بدهند که از صبح تا عصر برای کمپ می آیند نه شما که می خواهید ده دقیقه بمانید. یکی نیست به او بگوید که آخر مرد حسابی به تو چه که من چقدر می خواهم بمانم! چرا اینقدر تبعیض قائل می شوید؟ این است آن دموکراسی که همه جا جار می زنید و می گویید که آی جماعت بیایید که ما دموکراسی داریم؟ وقتی هم که رفتیم تو و از ماشین پیاده شدیم دیدیم که صد تا غاز وحشی آنجا دارند برای خودشان می پلکند. هر کجا که پا گذاشتیم پایمان رفت روی پشکل آنها. لااقل اگر توی ایران بود دو تا از آنها را کباب می کردیم و می خوردیم که تلافی پا گذاشتن روی پشکلشان در بیاید. آخر این هم شد مملکت؟ حالا شما فکر می کنید که ما آمده ایم اینجا و خوش می گذرانیم! دیگر بدبختی های ما را که نمی بینید!

    والا از سختیهای اینجا هر چیزی که بگویم باز هم کم گفته ام. شب ها که به خانه می روم یک مشت نامه در پستدانی چپانیده شده است که انتظار ورود من را می کشند. من در ایران که بودم فقط یک بیل می شناختم و آن هم بیل خودمان بود که با آن زمین را می کندیم. ولی در این خراب شده هزار نوع بیل وجود دارد. بیل آب, بیل برق, بیل گاز, بیل تلفن, بیل آشغال, بیل تلویزون, بیل موبایل, بیل درد بی درمان, بیل زهر مار, بیل حناق, بیل بیمه ماشین, بیل بیمه درمانی, بیل قسط ماشین, بیل اجاره یا قسط خانه, بیل کوفت کاری, بیل اینترنت, بیل خریدهایی که با نیش باز انجام داده ام و به فکر پرداختش نبوده ام و خلاصه صدها بیل خراب شده دیگر که اصلا فکرش را هم نمی توانید بکنید! همین طور این پول بی زبان را باید بگذارم توی پاکت و بفرستم هوا. لااقل در ایران اگر می خواستم پول آب و برق را بدهم دو تا توی سر خودم و دو تا هم توی سر کارمند بانک می زدم. کمی با مردم در صف دعوا می کردم و داد و بیداد و عربده می کشیدم تا این پول دادن یک خاصیتی داشته باشد. اینجا من اصلا طرف گیرنده را نمی بینم و کسی هم نیست که دست در گردنش بیندازم و بگویم حالا نمی شود یک مقدارش را ندهم! سالها پیش یک نرم افزار به یک حاجی آقایی فروخته بودم و زمانی که می خواست پول بدهد به من گفت که می دانی آقا آرش, من اصلا دلم نمی آید که دست توی جیبم فرو کنم و به تو پول بدهم. گفتم برای چی حاج آقا؟ گفت آخر وقتی می روم بقالی و پول می دهم, یک چیزی می خرم که توی دستم می آید و لمسش می کنم و وزنی دارد ولی تا حالا هیچوقت برای هوا پول ندادم! من هم یک فلاپی دیسک به دستش دادم و گفتم بیا حاج آقا این هم چیزی که باید برایش پول بدهی. گفت آها حالا این شد یک حرفی!

    اصلا بابا جان من را چه به امریکا زندگی کردن؟ من بیچاره فقط آمده بودم اینجا که سه ماه را در امریکا بمانم و برگردم و پزش را به مردم ایران بدهم! از شانس بد من زد و کار گیر آوردم و گفتم به جهنم ضرر چند ماه دیگر هم می مانم و بعد می روم ایران. الآن چهار سال آزگار است که من در پشت این کره خاکی زمین افتاده ام و یک نفر هم نیست که بیاید و به من بگوید که آخر خرت به چند من است! پارسال همش منتظر بودم که بلکه اخراج شوم و لااقل سه ماه به ایران برگردم. بی مروت نشد که نشد! حالا من با این همه عقده پز دادن که در گلویم قلمبه شده است چکار کنم آخر؟! پس من به کی بگویم که ماشین بی ام دابلیوی اکس تری خریده ام! اینجا که اگر توی سر سگ بزنید از ماتحتش بی ام دابلیو بیرون می زند! پس من چکار کنم ای ایهالناس؟! من بیچاره فقط می خواستم سه ماهه به یک آرش امریکایی تبدیل شوم و بعدش بروم ایران و به هر کجایی که می روم مثلا کیفم را در بیاورم و بگویم که اصلا تو میدانی کردیت کارت چیست؟ اصلا تو تا حالا در عمرت کارت ویزا دیده ای؟ ای بابا! می خواستم برگردم ایران و سوار ماشین غراضه ام بشوم و به شمال بروم و برای همه روستاییان از ماجرای امریکا رفتنم صحبت کنم! می خواستم گرین کارتم را بگیرم جلوی صورت سیمین خانم که دامادش توی دوبی کار می کرد تا چشمانش قلمبه از حدقه بزند بیرون! اصلا من را چه به امریکا زندگی کردن! جان خودم من فقط می خواستم یک گرین کارت داشته باشم که به خاطر آن هم که شده ما را آدم حساب کنند و هر کجا که می روم بگویند آقا شما تشریف بیاورید این بالا بنشینید! آخر شما نمی دانید که چه کیفی دارد وقتی مثلا در یک مهمانی بنشینم و پایم را روی پایم بندازم و کمی هم قیافه ام را کج و کوله کنم و بعد در جواب سوال آنها بگویم که خوب امریکا هم مشکلات خاص خودش را دارد و آنطوری هم که شماها فکر می کنید نیست! با این حرف عملا به همه می گویم که شما اندازه پشکل هم نمی فهمید و من چون امریکا بوده ام می دانم که آنجا چه خبر است! خداوکیلی حال نمی دهد؟ حالا این جا حتی یک نفر هم پیدا نمی شود که آدم بتواند یک دل سیر برایش پز بدهد! اه آخر این هم شد مملکت؟

    پز دادن برای شما هم که اصلا به درد نمی خورد. آدم وقتی پز می دهد باید قیافه طرف مقابلش را ببیند که وقتی برق از سرش پرید آدم حال کند. تازه شما بعضی وقت ها حال گیری هم می کنید و مثلا وقتی من پز ماشینم را می دهم شما هم می گویید که الآن دیگر ایران مثل قبل نیست و همه ماشین خوب دارند! بله دیگر, تا ما یک ماشین خوب خریدیم ایران هم طوری شد که همه ماشین خوب دارند! ای بخشکی ای شانس! خوب اینطوری دیگر آدم تمام زحمت پز دادنش به هدر می رود. بابا جان چرا درک نمی کنید؟ من می خواهم پز بدهم! این یک نیاز عاطفی است! می خواهم بروم ایران و بگویم که چطور از هر پنجه من در امریکا صدها هنر می بارد! چرا آخر شما متوجه نیستید؟ من دارم در امریکا یک خانه چهار اطاق خوابه می خرم! بابا جان چاهار اطاق خوابه! چاهار اطاق خوابه! آن هم در امریکا نه در کلاردشت! بابا تلف شدم از بس که پز ندادم. عقده ای شدم. من می خواهم بروم ایران و به خانه بزرگ آقای جلایی بروم و برایش پشت چشم نازک کنم و بگویم که یعنی شما در خانه به این بزرگی یک دستشویی فرنگی هم ندارید؟! می خواهم سرم رابخارانم و به شوهر پرستو بگویم که اتفاقا در امریکا همه این عمله هایی که سر چهارراه دنبال کار می گردند تویوتای کمری دارند! تازه می خواهم پز بدهم که من در امریکا کار فرهنگی هم می کنم و یک وبلاگ دارم که ده هزار نفر بازدید کننده دارد و ب/ی ب/ی سی هم یک هفته تمام داشت فقط در مورد آن حرف می زد! هر کسی هم اگر آدرس آن را خواست می گویم که نوشته های وبلاگ من سنگین است و به درد شما نمی خورد!
    بی زحمت این حرفایی رو که میزنم یکی بره تو بلاگ آرش خان این حرفامو بهش برسونه
    اولا شمالی ها روستایی نیستن،عده ای اندکی از افراد که در محیطی زندگی میکنند می شود روستا که متاسفانه جمعیتشون خیلی کم شده و بقیه شهر نشین هستن.فکر نکنم شمال رفته باشی!
    دوما اگه زندگی در آمریکا سخته خوب بیا بیرون عزیزم چرا ازش بد گویی میکنی؟
    سوما هم فکر نکنم اولین نفری باشی که رفته آمریکا و به هر دلیلی بیاد ایرانو بخواد با دارایش پز بده اگه تو داری مطمئن باش اونایی که اونجان 10 برابرتو دارن پس میخوای به چیت پز بدی؟!
    به چیزهایی که بهش رسیدی؟!
    اگه فضانورد میشدی خدا میدونست چقدر میخواستی پز بدی!
    و این فکر هم نکن رفتی تو آمریکا بقیه کشورها بوق هستن.
    در پناه خالق هستی
    می رسد روزی که بی هم میشویم، یک به یک از جمع هم کم میشویم
    می رسد روزی که ما درخاطرات، موجب خندیدن و غم میشویم
    گاه گاهی یادما کن ای رفیق، می رسد روزی که بی هم میشویم

  6. #66
    Banned
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    ارسال‌ها
    333

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    نمیدونم چرا فکر میکنید من فقط میخام بد های امریکا رو بگم؟
    شماره های 13 - 15 - 17 - 19 - 20 تمام داره خوبی های امریکا رو نشون میده نه بدی هاشو حد اقل برای خود من.
    من درسته که الان ایرانم اما در سن 13 سالگی 1 سال در نیویورک زندگی کردم شما تا نرید به اونجا نمیتونید چیزی بگید.
    من دارم درباره محله های متوسط صحبت میکنم نه بالا شهر هاش که شما تو همین تهران هم نمیتونید شمس اباد رو با زعفرانیه مقایسه کنید.
    درباره گوشت خر هم باید بگم چون اتحادیه دارن نمیتونن پول یک عدد همبرگر رو بیشتر از یک حدی بالا ببرن و برای این که سود بیشتری بکنن از گوشت خر استفاده میکنن. اینو از هر اشپزی سوال کنید جواب میده برای نرم کردن گوشت (هرگوشتی) کافیه اونو 1 روز تو اب نمک با شعله کم قرار بدین تا مثل پنبه بشه.

  7. #67
    ApplyAbroad Veteran
    ShahdaD آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    ارسال‌ها
    1,083

    پیش فرض پاسخ : مشکلات امریکا زندگی کردن!

    نقل قول نوشته اصلی توسط kavos نمایش پست ها
    بی زحمت این حرفایی رو که میزنم یکی بره تو بلاگ آرش خان این حرفامو بهش برسونه
    اولا شمالی ها روستایی نیستن،عده ای اندکی از افراد که در محیطی زندگی میکنند می شود روستا که متاسفانه جمعیتشون خیلی کم شده و بقیه شهر نشین هستن.فکر نکنم شمال رفته باشی!
    دوما اگه زندگی در آمریکا سخته خوب بیا بیرون عزیزم چرا ازش بد گویی میکنی؟
    سوما هم فکر نکنم اولین نفری باشی که رفته آمریکا و به هر دلیلی بیاد ایرانو بخواد با دارایش پز بده اگه تو داری مطمئن باش اونایی که اونجان 10 برابرتو دارن پس میخوای به چیت پز بدی؟!
    به چیزهایی که بهش رسیدی؟!
    اگه فضانورد میشدی خدا میدونست چقدر میخواستی پز بدی!
    و این فکر هم نکن رفتی تو آمریکا بقیه کشورها بوق هستن.
    در پناه خالق هستی
    فکر کنم شما اولین پاراگراف را با دقت نخوندید.
    فقط توی این مورد خاص از دوستان خواهش دارم که به این نوشته ساده نگاه نکنند.
    در هر صورت اگه قصد دارید توی وبلاگ آرش کامنت بگذارید، توی صفحه ی اول تاپیک آدرسش رو گذاشتم میتونید شخصا این کار رو انجام دهید.
    ویرایش توسط ShahdaD : September 20th, 2011 در ساعت 05:59 PM
    دوستان من، از سوالاتتون سپاسگذارم. اما ناچارم اونها رو بی جواب بگذارم چرا که بنده واقعا اطلاعات به روزی ندارم. با آروزی موفقیت برای شما.

  8. #68
    ApplyAbroad Hero
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    ارسال‌ها
    1,028

    پیش فرض پاسخ : مشکلات امریکا زندگی کردن!

    نقل قول نوشته اصلی توسط shahdad نمایش پست ها
    فکر کنم شما اولین پاراگراف را با دقت نخوندید.
    فقط توی این مورد خاص از دوستان خواهش دارم که به این نوشته ساده نگاه نکنند.
    در هر صورت اگه قصد دارید توی وبلاگ آرش کامنت بگذارید، توی صفحه ی اول تاپیک آدرسش رو گذاشتم میتونید شخصا این کار رو انجام دهید.
    با تشکر ویژه از شهیاد عزیز

    نوشته ی طنز زیبا که قابل تحسین هست. این نوشته با ظرافت خاصی به مقایسه زندگی احتماعی ایران و آمریکا پرداخته هست. وسعی کرده که با بیان طنز تلنگری به خوانندگانش بزند. بررسی نوشته اش می تواند بسیاری از نکات منفی فرهنگ و جامعه ما را آشکار کند.

    آنجا که سیستم بانکی کشورش رو در برابر سیستم آنلاین آمریکا قرار می دهد (سیستمی بدون معطلی در صفها، بدون درگیری و ... با رعایت شان انسانی). وقتی آرش نارضایتی خود را از آسفالت کردن خیابان آن هم دم به دقیقه ای بیان می کند، در حقیقت می خواهد تلخندی به خیابان های بی روکش ایران بزند. از کشوری حرف می زنند که داشتن خانه ی چهار خواب و بی ام وه برای اکثریت سخت نیست و در مقابل شما را به یاد کشوری می اندازد که اجاره ی خانه 50 متری نیاز به برنامه چند ساله دارد.

    آنگاه که سخن از چایی و منشی و آبدارچی به میان می آید، در حقیقت می خواهد شما را با بزرگترین فرهنگ غرب آشنا کند: عذر خواهی به خاطر کوتاهی. در مقابل مردمی که واژه متاسفم در فرهنگشان تعریف نشده هست.

    آرش زیرکانه از فرهنگ ناقص ایرانیان خارج از کشور و اهداف آنها سخن به میان می آورد. ایرانیانی که چه زود با یک سفر زبانشان تغییر می کند و در هر کلامشان چهارتا کلمه انگلیسی را ردیف می کنند. ایرانیانی که هدفشان برای رفتن داشتن کارت اعتباری، بی ام و و ... نه برای راحتیشان بلکه برای پز دادن به بقال محله شان هست.

    آرش همچنین در کلامش به فرهنگ مرکز نشینی با ظرافت اشاره می کند جایی که شمال می شود روستا و مردمش روستایی. جایی که مرزهای کشور پشت دروازه های تهران هست و آنطرف تنها می شود شهرستانی و ....
    آرش خیلی عالی محیط زیست و احترام به آنرا به میان می آورد و آنرا با کشوری مقایسه می کند که فلامینگوهایش دیگر توان رقصیدن ندارند چون نمک گیر شدند....

    ...
    می گن دو تا دنیای موازی داریم دنیای ما و دنیای تو آینه ها، باز می گن یه عدشون تونستند تو بین ما نفوذ کنند، باز می گن تنها تفاوتشون چپ دست بودنشونه.

  9. #69
    Junior Member kavos آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    ارسال‌ها
    51

    پیش فرض پاسخ : مشکلات امریکا زندگی کردن!

    نقل قول نوشته اصلی توسط shahdad نمایش پست ها
    فکر کنم شما اولین پاراگراف را با دقت نخوندید.
    فقط توی این مورد خاص از دوستان خواهش دارم که به این نوشته ساده نگاه نکنند.
    در هر صورت اگه قصد دارید توی وبلاگ آرش کامنت بگذارید، توی صفحه ی اول تاپیک آدرسش رو گذاشتم میتونید شخصا این کار رو انجام دهید.
    ممنونم
    با صحبت های جناب attanew فهمیدم منظورش چی بود
    زود تصمیم گرفتم

    اگه منظور آقا آرش اون چیزایی بود که آقا
    attanew عرض کردن،باید ایشون رو تحسین کرد.
    عذر خواهی می کنم بابت تصمیم عجولانه.
    می رسد روزی که بی هم میشویم، یک به یک از جمع هم کم میشویم
    می رسد روزی که ما درخاطرات، موجب خندیدن و غم میشویم
    گاه گاهی یادما کن ای رفیق، می رسد روزی که بی هم میشویم

  10. #70
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : نوشته های یک 2 ملیتی درباره ی آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط brotherhood نمایش پست ها
    نمیدنم چرا پست قبلیم پاک شد ولی بازم مینویسم.
    لطفا فقط کسانی که اونجا بودن نظر بدن همه کسانی که دارن اینو میخونن عشق امریکا هستن و تا نرن اونجا و حد اقل 1 سال زندگی نکنن نمیتونن اینو بفهمن.
    خواهش میکنم کمی به موضوع بدون عینک بهترین کشور نگاه کنید تا متوجه بشید.

    11 - میفهمید که تنها ایالتی که برای خوانواده و افراد متوسط از نظر ملی خوب نیست (لاس وگاس) هست و پاتونو اونجا نمیزارید چون میدونید که اگر حتی اگر قصد رد شدن از انجا را داشته باشید نمیتوانید جلوی (دیسکو ها - قمار خونه ها - هتل ها - زنان زیبایی که در خیابان کاملا پرهنه قدم میزنن ) دووم بیارید و در 1 شب تمام ثمره زندگیتونو خرج میکنید. ( هیچ کس نمیتونه جلوی این شهر دووم بیاره) در امریکا به شهر گناه معروفه.
    12 - اینو میفهمید که نباید از هر رستورانی همبرگر سفارش دهید زیرا بیشتر رستوران ها از گوشت خر برای همبرگر استفاده میکنن.
    13 - هیچ وقت شب نیست و همیشه همه چیز در دست رس شماست.
    14 - مثعلا .......... خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر میکنید ازاده و هیچ حد و مرزی نداره و برای ایرانی ها اگر با این مثعلا ناگهانی برخورد داشته باشن خیلی سخته و نمیتونن به همین راحتی با قضیه کنار بیان . ( انسان با حیوان - بچه با یزرگ - پیر با جوتن - زن شوهر دار با مجرد - 2 دوست - و...... )
    15 - دست دادن - بوسیدن - بغل کردن کار های بسیار عادی هستن که هر کسی انجام میده.
    16 - به تمامی افرادی که یونیفرم رسمی دارند باید احترام بگزارید وگر نه خلاف سنگینی داره.
    17 - در هر محل ....... شاپ های بسیار زیادی وجود داره که در پیاده رو ها مثل یک مغازه میتونید وارد ان شوید.
    19 - میفهمید بدون اینترنت امکان زندگی برای شما نیست و مجبورید به این شبکه وصل بشید و باید پست الکترونیکی داشته باشید.
    20 - هر روز که میخاهید به سر کار بروید میتوانید سر راه به یک گالری بروید و رایگان به خودتان عطر بزنید و کسی اصلا ناراحت نمیشه و از شما تشکر میکنن.
    کلاسیک صحبتهای کسی که امریکا رو صرفا از روی فیلم های وسترن و اینترنت شناخته! متاسفانه تصور خیلی از ایرانی ها راجع به امریکا همینجوری است.

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •