فکر می¬کنم همه ما، ماجرايی که برای علی کريمی به خاطر انتقاد کوچکش از فدراسیون فوتبال بوجود آمد را می دونیم. خلاصه ماجرا این بود که آقای کریمی گفت در فدراسیون فوتبال بی نظمی وجود دارد. به خاطر اين حرف کوچک بازیکن سابق تیم بایرمونیخ از تیم ملی کنار گذاشته شد. من این مساله را بهانه قرار دادم تا یک تلنگری به خودمون بزنم. این کم تحملی که مسوولین فدراسیون فوتبال از خودشون نشان دادند، محدود به اون سازمان خاص نمی¬شه. تقریباً در بین همه هموطنان عزیزمون چه در داخل و چه در خارج از ایران این خصوصیت وجود دارد که تحمل انتقاد به حق را نداریم (چه برسد به حرف نا حق). تصورش را بکنید که ما اينجا بخواهیم از يکی از مديران فروم انتقاد کنیم. برای مثال آقا بابک (که من ارادت زيادی خدمتشون دارم، چون خيلی زحمت می¬کشند و پايه گذار حرکت مفيدی شدند). اين کار 2 تا نتيجه سريع دارد 1- فوجی از دری وريها و تهديدها از طرف آقا بابک و دوستانشان به ابراز کننده انتقاد نثار می¬شه و اين تهديد که در صورت تکرار انتقاد، شناسه شما بسته می¬شود. 2- بدون هيچ هشداری شناسه شما بسته می¬شه. (اين يک مثال بود، چون ديواری کوتاه¬تر از جناب بابک خان نديدم، پای ايشون را وسط کشيدم. باز هم می¬گم که ايشون برای همه ما خيلی زحمت می¬کشند). اين يک مثال ساده بود، همه ما يا به اين شکل رفتار می¬کنيم يا شاهد اين رفتار هستيم. فکر می¬کنم يکی از خصوصيتهای خوب مردم آمريکا تحمل بسيار زيادشون برای انتقاد باشه. شما می توانید خیلی روشن و واضح از جزء جزء سياست، فرهنگ و اقتصاد آمريکا انتقاد کنيد، نه تنها با مشت آهنین مواجه نمی شوید، بلکه اگر دلايل شما منتقی و محکم باشه، کلی طرفدار پيدا می¬کنید از شما برای سخنرانی دعوت می¬شود و کتابهاتون جزو کتابهای پرفروش در مياد، مثال معروفش آقای مايکل مور. فکر می کنم 90 درصد از شما الان فکر کرديد که من می خواهم حرف سیاسی بزنم و يا يک جواب سياسی برای حرفهای من پيدا کرديد. ولی اصلاً من قصدم اين نيست. من فقط قصد انتقاد از رفتار خودمون را دارم. اگر هر کدوم ما فقط يک قدم برای اصلاح خودش بردارد، کشور ما 60 ميليون گام به پيش می-رود. اکثر ما ها سعی می¬کنیم که با توجه به قدرتمون حال منتقدامون را بگيريم. اگر استاد دانشگاه باشی، داشنجوی منتقد را می-ندازيد، اگر مدير اين سايت باشيم، تاپيک را قفل می¬کنيم و يا کاربر را غيرفعال می¬کنيم، اگر حسن آقا قصاب باشه، گوشت بد به مشتری ناراضی می¬دهد و الا آخر... اين يک ضعف فرهنگی و ذهنی هست که در بين ما کم و بيش وجود دارد. جالب که بيش از هفت صد سال پيش در اين سرزمين شاعری به نام سعدی گفته که يک دشمن دانا موجب پيشرفت تو می¬شود، چون دشمن به نقاط ضعفت حمله می¬کند و تو نقاط ضعفت را می¬شناسی و می¬توانی آنها را بر طرف کنی. حالا دشمن که خيلی زياده، ما تحمل يک دوست منتقد را کمتر داريم.
موضوع دومی که می خواستم بگم، مساله ظرفيت آدمهاست. باز هم يک مثال معروف بزنم. ماجرای آن دانشجوی دکتری ايرانی در کانادا در آسانسور (آنهايی که جزئيات ماجرا را نمی¬دانند از آنهايی که می¬دانند بپرسند). دانشجوی ایرانی در دادگاهی که او را به 2 ماه حبس محکوم کرد، در دفاع از خودش گفت به خاطر پوشش دختر مذکور، دست به چنين کاری زده. در ايران هم ماجرايی کم و بيش مشابه روی داد که خانومی با چاقو مردی را که قصد دست درازی به او را داشت، کشت و در دادگاه به جرم اينکه در زمان وقوع جرم در منزلش پوشش مناسبی نداشت و خود مقصر وسوسه مرد به انجام عمل بزهکارانه شده بود، مقصر شناخته شد و حکم اعدام برايش صادر شد. بماند که بعد از سپری کردن 10 سال در زندان زير حکم اعدام بالاخره بی¬گناه شناخته شد. اين نشان می¬دهد که آدمهايی که بيشتر از ما در اين رابطه فکر کردند، حق را به کسی می¬دهند که از آزادی استفاده (و يا حتی سوء استفاده کرده) و مقصر کسی است که عکس العمل نا معقول از خودش نشان داده. این موضوع قابل تعمیم به خیلی از حوزه¬ها است. برای مثال اگر بحثی مطرح می¬شود که بعضی از دوستان در پاسخ به آن جوابهايی نامربوط می¬دهند و عده¬ای هم عصبانی می¬شوند. بيشتر اين مشکل بر گردن گروه عصبی است که تحمل و ظرفيت کمی دارند نه آنها که با معیار ديگران رفتار نمی¬کنند. در طول تاريخ آدمهای زيادی بودند که حرف چرت زدند و همه فراموش شدند به جز يک گروه. گروهی که با عکس العمل نا متناسب ديگران مواجه شدند.
از اينکه به حرفهای من گوش کرديد ممنون، باز هم می گم که من قصد جسارتی به جناب بابک نداشتم و حرفهام هيچ بار سياسی ندارد. درخواست کوچکی هم داشتم که موضوع "ایران بدون ما" دوباره بازگشایی بشود. موفق باشید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)