اتفاقا زبان دانمارکیش خوب بود چون قبل از رفتنش چند ماه زبان میخوند منابعی هم که داشت واقعا عالی بود. از دوست رابطمون شنیده بودم که 3 ماه قبل رفتنش برای تقویت زبانش تا فرصت میکرد با پسر عمش دانمارکی چت میکردن. مهمتر از همه اینکه تو فرودگاه عمش اومد دنبالش. یعنی از همون ساعت ورود نه مشکل جا داشت نه غربت رو حس کرد چیزی که ممکنه بیش از 90 درصد ما باید براش یه راه حل پیدا کنیم تا بتونیم دوام بیاریم
حالا بیام تهران حتما میرم پیشش ته ماجرارو درمیارم چون برای منم مهمه. دارم وقت و زندگیمو براش میزارم. واقعا اگه من مطمین شم خوب نیست حتما بیخیالش میشم.
یه چیز جالب که من شنیدم اینه که اخبار دانمارک دمای هوارو به اینصورت میگه:
مثلا دمای هوای شهر 1- درجه و دمای وزش باد از سمت دریا -10 درجه
بنظر من شکم مهمتر از امنیته. هرقدر هم خوب باشه بازم تا نتونی کار پیدا کنی شکمتو سیر کنی امنیتش بی معنیه
دوستان اگه کسی سوالی داره بگه من اومدم ازش میپرسم بهتون میگم
من بیشتر از این پسره ناراحتم که برگشته چون من تو فکرم بود قبل از ورودم باهاش هماهنگ کنم برام جا ردیف کنه و بیاد دنبالم
آهان یه چیز خیلی مهم یادم اومد. این پسره رشتش لیسانس و فوق لیسانش مهندسی مکانیک بود یعنی تو پوزیتیو لیست بود. لیسانسشو امیرکبیر خونده بود
حرفتون درسته. کار داشتن واجبه. هر جا. چه تو ایران، چه افغانستان، چه دانمارک، چه آمریکا. من هیچ مخالفتی با حرفات ندارم چون داری تشویق میکنی که همه با تحقیق و برنامه ریزی بیان.
طبیعتا مقایسه ای هم که میشه بین کشورها با فرض اینکه کار داشته باشی. مثلا یک کارمند ساده تو ایران یا یک کارمند ساده تو دانمارک. امنیت اینجا که زیاده. من فقط یک بار پلیس دیدم. اون هم بخاطر این بود که چند تا جوون داشتن فیلم تهیه میکردن، پلیس اومده بود جزو فیلم بود! یه چیز جالب اینکه اینجا وقتی یک تصادفی میشه و دو نفر میمیرین، اگر خبر اول اخبار تلویزیون نباشه، جزو 5، 6 تا خبر پخش میکنن. مثلا اول اخبار سوریه رو میگه و آمریکا که یکی رفته همه رو کشته، بعدش میگه امروز تو کپنهاگ یه تصادف شد، دو نفر مردن!
اما مهمترین چیز اینجا و اکثر کشورهای بخصوص اروپا نه آزادیه، نه امنیته، نه حقوق بالاست، نه پیشرفت. مهم ترین چیز امکان برنامه ریزیه. شما اینجا میتونی برنامه ریزی کنی که اگر کار کنی، ماهی اینقدر میره اجاره، اینقدر غذا، اینقدر خرج فلان چیز و بعد برنامه ریزی کنی که تابستون سال دیگه بری فلان سفر یا فلان لپ تاپ رو بخری. ولی من تو ایران سالی که شروع کردم به کار، مجرد بودم و هر ماه یه مقدار میذاشتم تو بانک مسکن. (خونه خودمون متری 650 تومن بود)، در عرض یک سال که سه میلیون پس انداز کردم، خونه خودمون شد متری 2 و نیم میلیون. رفتم پولمو از بانک مسکن درآوردم سریع، وام گرفتم 206 خریدم 12 و 800. دوستای من که یک ماه بعد از من وامشون اومد، 206 شد 14 تومن. همه اینها در عرض یک سال. منظورم اینه که شما اگر بخوای تو ایران برنامه ریزی کنی نمیشه. مثلا اگر تصمیم بگیری از همین الان پولهاتون جمع کنی سال دیگه تابستون بری مسافرت، نه میدونی سال دیگه اجاره ت چقدر میشه، نه میدونی دلار چنده، نه میدونی مرغ و گوشت چنده (نمی دونی حتی حدودش رو هم حدس بزنی که حداکثر 10 درصد گرون میشه یا دویست درصد)
واقعا بدترین چیز اینجا هواست. از روز اول تیر حتی یک روز هم نشد که اینجا بارون نیاد. این که باد رو اعلام میکنن، چون همش باد میاد. 20 درصد برقشون از توربین های بادیه. باید عادت کنی کلاه نذاری، چون بخوای بذاری باید همه ش کلاه بذاری و کچل میشی! (خارجیهایی که تازه اومدن رو از همین کلاه گذاشتنشون میشه شناخت). هوا آخر آخرش میشه 22 درجه. یعنی 25 که میشه، مردم جشن میگیرن.
باز هم میگم. با حرفات موافقم و این در شرایط داشتن کاره.
دوست عزيز شما اگر بتونين از اين دوستتون كه برگشته اطلاعات بگيرين كمك بزرگي به بقيه ميشه چون اينجا همه دارن وقت وانرژي ميذارن پس مهمه. ايشون رشته تحصيليش مكانيك هست كه جز پوزيتيو ليسته درمورد سابقه كارش كه درايران كاركرده يا نه ويا اينكه واقعا اونجا نتونسته كارمرتبط پيدا كنه يا به دليل ديگه اي اومده لطفا اطلاع رساني كنيد.ممنون
ايابه دانشگاه ازاد مقطع ارشد 60 امتياز را ميدهند ارشد من حدود 2/5 تا 3 سال بود
علاقه مندی ها (Bookmarks)