من تونستم در دوره ی ابتدایی زبان انگلیسی بریتانیایی رو به کمک دایی ایم یاد بگیرم و از اون جا بود که پنجره ای واسم باز شد تا با فرهنگی جدید یعنی فرهنگ استعمار پیر
آشنا بشم الانم به جرات می تونم بگم که بریتانیا و ایرلند رو بهتر از ایران خودمون میشناسم و عاشقشم. از بچگی عاشق جغرافیا بودم ( البته الان مهندسی نفت میخونم
) و دوست داشتم در مورد کشور ها و مردومشون اطلاعاتی کسب کنم به نحوی که پایتخت اکثر کشور ها رو قبل از این که به مدرسه به کمک بابام یاد گرفتم. بعد این کار در دوره ی ابتدایی ،هدف یاد گرفتن ایالت های آمریکا و شهر های برزگشون بود( خیلی جالبه که یه کشور چقدر میتونه مهم باشه که یه نفر از ایران بشینه و اسم ایالت های آمریکا و شهرهاشونو یاد بگیره حال اینکه هنوز آمریکایی ها فرق بین آی رن {به قول خودشون } و ایراک رو نمیدونن
). سال اول راهنمایی بودم( سال 81 ) که برای اولین بار با پدیده ای بس عجیب به اسم اینترنت آشنا شدم و اون موقع بود که روز به روز به اطلاعات عمومیم در مورد کشور ها افزوده شد. دو سال بعد وقتی که پسر عموم میخواست واسه کانادا اقدام کنه اطلاعات زیادی در زمینه ی اپلای تونستم گیر بیارم و فهمیدم که
میشه از درس به عنوان ابزاری برای رهایی استفاده کرد. تصمیم گرفتم واسه کارشناسی هرجور شده برم انگلستان، اما وقتی فهمیدم شهریه و هزینه هاش رسام آورده دیگه دایورت کردم به سمت کنکور عزیز خودمون و رسیدن به هدفم رو به دوره ارشد موکول کردم. حال ببینیم تا سال بعد که میخوام اپلای کنم چی میشه !!!
امیدوارم که همگی موفق باشین.
علاقه مندی ها (Bookmarks)