چی شد به فکر اپلای کردن افتادین؟!

[amirhossein.gh]

سلام بچه ها
من خودم یه روز تو مترو یه داستان جالبی برام پیش اومد که الان چون دیره و فردا 8 صبح کلاس دارم بعدا سر فرصت میگم، جرقه اپلای کردن به ذهنم رسید؟
شما چی؟
این موضوع تو روانشناسی افراد متقاضی اپلای موثره//
همگی موفق باشین

[dexoey]

میخواستم ارشد بخونم اما اصلا حوصله کنکور دادن نداشتم. تصمیم داشتم برم پردیس کیش. با اساتیدم مشورت کردم منصرفم کردند و گفتند برو مالزی . اونجا تو کالج زبان بخون و همونجا برو دانشگاه. نمیدونم چی شده بود که نسبت به مالزی حس خوبی نداشتم.از طرفی هم اومده بودم توی این فروم و دیدم که کاربران واقعا به بقیه کمک میکنند. خودم برای تافل خوندم و با کمال تعجب دیدم که نمره قبولی گرفتم! اعتماد به نفسم فوق العاده رفت بالا! بعدش هم GRE قبول شدم.در همین حین هم از EMU 50% اسکالرشیپ و از HTW پذیرش کاملا رایگان گرفتم.........انشالله دو روز دیگه هم میرم برلین!
نکته: دو سال پیش اصلا در رویا هم تصور نمی کردم که برم خارج از کشور چه برسه این که اینجا تافل و پذیرش کاملا رایگان از یک کشور اروپایی بگیرم!

[minoo.shahriar]

از کیفیت آموزشی توی ایران راضی نیستم.
من آدمی هستم که خودم علاوه بر درسهای دانشگاهی، از همون اول، کتاب های مرجع به زبان انگلیسی رو میخوندم و مقالات مرتبط رو دنبال میکردم.
رشته ام رو خیلی دوست دارم ولی میبینم استادا واقعا خیلی خیلی کم میدونن. و کلا سیستم تحصیلی طوری نیست که استاد دانشجور رو همراهی کنه و کمک و راهنماییش کنه.

از اونجایی که همیشه دوست داشتم توی یه دانشگاه خوب درس بخونم، تصمیم گرفتم اپلای کنم.

[hassanrouhi]

منم داستانم یه خورده طولانیه!زمانی که ترم 2لیسانس بودم یه روزی منتظر تاکسی بودم که برم خونه.یکی از اساتید دانشگاه وایستاد و سوارم کرد و تو راه بحث از گذشته اش کرد و حسابی درد و دل کرد واسمون که دوستاش ارشد رفتن استرالیا و این ایران خواند الان شده استاد و اونا اونجا واسه خودشون کسی شدن این جور چیزا! بعد منم که تا اونموقع فکر میکردم این کارا مال از ما بهترون هست البته منظورم از منظر مالی هست رفتیم تو نخ استرالیا.چون اون استاد ما میگفقت زیاد هزینه نمیشه.گرچه با بررسی های اینترنتی که انجام دادم دیدم که اشتباه میگفته.چون استرالیا واسه ارشد خیلی خیلی گرون در میاد.اماتو همین اوضاع بود که با سوئد اشنا شدم.اون موقع هنوز پولی نشده بود و رایگان بود و خیلی هم تعریف شنیده بودم.کم کم داشتم خودمو تو سوئد فرض میکردم که یی هو زدن تو ذوقمون که اقا از 2011 پولی شده!!اونم چقدر!!!بیشتر از استرالیا و در حد امریکا.دست از پا دراز تر از سوئدم دل کندیم!تو همین اوضاع بود که با این سایت اشنا شدم و کم کم تحقیقاتم رو گشترس دادم به کل دنیا!از استونی مقدونیه گرفته تا فرانسه المان و کانادا!
ایشالا اگه خدا بخواد هم امسال اپلای میکنم

[reg2]

to be realesed from Iran, to live freely, to enjoy my life, to reach my goals, to deeply foucus in my research interests, and to experiance new environment

[KavehKaveh]

موضوع من خنده دار تر از این حرفهاس !!!
من اصلا نمیدونستم خارج کدوم وری هست !!!!

از وقتی رفتم دانشگاه ( کارشناسی ) هی هرکی به من رسید گفت من میدونم تو میری آمریکا یا کانادا !!! ( به جان خودم اوایل میخندیدم ، بعد عصبی شدم ، بعد بیخیال شدم !!! ) جدا زیاد بود تعداد کسانی که این حرف رو میزدن... فوف که قبول شدم این حرف مسخره ادامه پیدا کرد و اینطوری شد که من به این موضوع جدی فکر کردم !!!!!!!!!!!!!!!
وقتی خودم به عقب نگاه میکنم هیچ ریشه محکم و جدی برای خروج از ایران جز جو 500 جور آدم مختلف نمیبینم !!!! حالا امسال اپلای کنم شاید اونوری ها همچین حسی نسبت به من نداشتن !!!!!

بعضی ها موقع عکاسی فتوژنیک هستن ، احتمالا بعدها علم ثابت میکنه بعضی ها غربی اول ژنیکن !!!!

[amirhossein.gh]

سلام
اول یه تبریک به dexoey عزیز بگم که ایشلا موفق باشی و در آینده از اون استادا بشی که خوب باشه و مثه الانیها نباشی
داستان من:
یه روز ترم 4 داشتم میومدم خونه با مترو
بذار از قبلش بگم: من موقعی که کنکور دادم گفتم خوب دیگه تمومه ولی چند وقت بعدش دیدم یه چیز خوف تر در انتظارمونه. من از خر خونی و حفظ کردن بدم میاد و بیشتر دوست دارم درسو یاد بگیرم و به کار ببرم.گفتم اه اه اه بابا دوباره کنکور دوباره خرخونی دوباره شانس دوباره شب کنکور دوباره شبهایی تنهایی که از خستگی گریه می کنی ..... کاش میشد یه راهی بود که خلاص می شدم از این سیستم
خلاصه تو مترو بودم که کنارم یه پسره نشسته بود .دیدم دستش یه سری فرم مربوط به یه دانشگاه خارجیه!!! منم سر صحبتو باز کردم و اونم گفت دانشجوی کارشناسی الکترونیک شریف با معدل 18.5 و.... ایناست و الان فلان دانشگاه مطرح(خدایی یادم نیست ) دکتری مستقیم فول فاند گرفته ! به منم پیشنهاد کرد که این کارو بکنم.من اول گفتم برو بابا دلت خوشه!! بعدش کلی فک کردم و دیدم شاید بشه کاری کرد و بعد از اونم با AA آشنا شدم و معتاد اینجا هستم.
نمی دونم راه درستو انتخاب کردم یا نه. توکلم به خداست //

[disaster]

چاکر داش امیر
قضیه ما از این قراره که آقا سرخورده شدیم، هیشکی بهمون بها نمیده، همش بی عدالتی همش تبعیض، همش....، من به شخصه هم توی دوران لیسانس و هم ارشد شاگرد اول شدم، با معدل بالای نوزده! ولی حتی یه لوح تقدیر هم به من ندادن که آقا دمت گرم بیا اینو بگیر دلت خوش باشه از وضعیت دانشگاه ها و استادای بی سواد و سودجو (البته نه همشون)، از شایسته سالاری!!! بیش از حد، خسته شدم، میخوام برم یه جای دیگه، میخام آدمای دیگه رو ببینم، فرهنگ های دیگه رو ببینم، میخام یه تنوعی توی زندگیم ایجاد کنم، من همیشه دوست دارم ریسک کنم اینم خودش یه جور ریسک کردنه دیگه، میخوام بگم همش هم بخاطر درس خوندن و موفقیت توی عرصه علمی نیست، شاید اصلا به نتیجه هم نرسیم ولی بهرحال تلاشمونو کردیم و بعدها افسوس نمیخوریم (مخصوصا که شرایط داره روز به روز بدتر هم میشه)

[azi19842003]

توی رشته ما کامپیوتر سراسری که ظرفیتش پایینه ما دانشگاه ازای ها نمیگم بی شانس وللی شانس کمی داریم باید کلی جون بکنی تازه دانشگاه ازاد قبول شی که اونم ارزون در نمیاد حداقل 8و9 میلیوت باید بذاری براش مخصوصا اگه شهر دیگه هم باشی .... از اون طرف میخوتهی قید درس خوندن رو بزنی کو کار... وقتی مهندسی کامپیوتر خوندی بالاترین جایی که از کاریابی تلفن میرنن ماهی 200 اونم بیا از 7 صبح تا 5 عصر بیمه هم نیستی تازه اگه خوش شانس باشی تو شهرستان که همینشم نیست ..... وقتی امکان ادامه تحصیل کار کردن نباشه ... دیگه چاره ای نمیمونه جز رفتن .... من خودم اگه این امکانات تو کشور خودم بود از ایران نمیرفتم ... وقتی برادر خودم با مدرک دکترا از دانشگاه سراسری و داره دانشگاه حق تدریس در میده با ماهی 300 هزار تومان دیگه چه انگیزه ای واسه ادامه تحصیل کار تو این مملکت میمونه.. حالا بحث ازادی و اینکه جوان ها هیچ تفریح شادی ندارن نمیتونن مثل یه جوان شاد زندگی کنند مخصوصا اگخ دختر باشی ... یکه بکه تو مملکت ما یه دختر برای تفریح کردن چه گزینه های داره؟؟ نه خدایی ؟؟ دیگه ته تهش تیپ بزنه با دوستاش بره بیرون یه چیزی بخوره یکم تعریف کنه اونم با ترس لرز که گشت ارشاد نگیرتشون میشه تفریح یه دختر ایرانی ..... دلم شادی میخواد

[saeed_oroomy]

از امیر حسین ممنونم به خاطر این موضوع جدید...من به شخصه ماجراجویی دوست دارم...دوست دارم تو کار پیشرفت کنم....قبل از کنکور و قبولی تو دانشگاه برا درس زحمت زیادی کشیده بودم ولی بعد از کنکور مثل اینکه هدفم رو از دست دادم...رشته مورد علاقم تو یه دانشگاه خوب قبول شده بودم و فکر میکردم این دیگه آخر دنیاست و فاز بعدی سریع تموم کردن درس و بعدش بازار کاره...وختی به کنکور ارشد رسیدم دیگه درس نمیخوندم و به نظرم ارشد اصلا چیز به درد نخوریه....همین جوری کنکور شرکت کردم و دانشگاهی دولتی قبول شدم که البته نمیخاستم برم و میخاستم انصراف بدم ولی به اصرار خانواده درسو ادامه دادیم...ترم 3 بودیم که رفیق تازه نفس از دانشگاه لیسانسمون رسید و با هم هم اطاق شدیم...همش بحث ادامه تحصیل میکرد و اینکه برای ادامه تحصیل در خارج از کشور تحقیق زیادی کرده و از استادای زیادی سوال کرده...من که فقط به پول درآوردن بعد تحصیل فکر میکردم دیدم که مسائل دیگه ای هم هست که مهمتر از پوله...پیشرفت...محیط تازه و عوض کردن محیط اطرافم...دنیای جدید..سفر به کشورای دیگه و خیلی چیزای دیگه.....به شخصه دوست ندارم که آدم یه بعدی باشم و فقط به خاطر درس نیست که میخام اپلای کنم...در کل تاثیر هم اطاقیم بود که به فکر اپلای افتادم...