1-freedom
2-freedom
3-freedom
1-freedom
2-freedom
3-freedom
بر خلاف پیشنهاد بعضیا که میگن فقط برا درس خوندن از ایران برین....معلومه که خیلیا فقط باسه درس خوندن نمیرن ولی خیلیا درس فقط بهانه ایست...(البته من حق میدم بهشون)
نگرانی های ما ، بیانگر عمق فاصله ما با خداست
آینده متعلق به کسانی است که در آرزوی آن هستند و به آن ایمان دارند
سام ایوینگ قهرمان سابق بیسبال: "هیچ چیز شرمآورتر از این نیست که ببینید کسی کاری را انجام میدهد که شما میگفتید غیرممکن است."
نگرانی های ما ، بیانگر عمق فاصله ما با خداست
آینده متعلق به کسانی است که در آرزوی آن هستند و به آن ایمان دارند
سام ایوینگ قهرمان سابق بیسبال: "هیچ چیز شرمآورتر از این نیست که ببینید کسی کاری را انجام میدهد که شما میگفتید غیرممکن است."
هدف ها برای هر کسی متفاوته .
دست تقدیر من رو یک آقازاده کرده ! اما به دلایل مختلف "آقازادگی" رو ترک کردم یا بقول بعضی ها لایق اون نبودم و دنبال آینده شخصی خودم با توان و افکار واقعی خودم هستم . دو سال پیش برای سوئد اپلای کردم که پولی شد و من هم هزینه هام با خودم هست و هیچ . پارسال نروژ برای NTNU اپلای کردم و قبول شدم ولی بخاطر مادرم نرفتم . امسال برای کانادا - کبک - دارم اقدام می کنم و تمام سعیم رفتن از اینجاست . چیزی که هست ، سختیه ترک عزیزانی هستش که با اونها متاسفانه اختلاف عقیده و تفکر عمیق داری .
مشخصا ادامه تحصیل یکی از آیتم های لیست اهداف همه افرادی هستش که اینجا هستن ولی به هیچ وجه نمیشه اهمیت بقیه آیتم ها رو نادیده گرفت .
ممنون از ایجاد کننده تاپیک .
سلام دوستان
منم کلا آدم ریسک پذیری ام و دوست دارم تا جوونم خیلی چیزها رو تجربه کنم. توی دانشگاه با اینکه مثلا دانشگاه خوبی هم قبول شدم اما ارضا نشدم و هیچ کس منو درک نمی کرد جز اینکه سر خورده می شدم! حقیقتا استارت اولیه رو کتاب نشت نشا نوشته ی آقای رضا امیرخانی زد! معنی اسم کتاب همون فرار مغزهای خودمونه و حس کردم چقدر با روحیه ی من همخونی داره و یک جراتی بهم داد. و بعدش با یکی از دوستام که اروپا بود مشورت کردم- اونم بطور مضحکانه ای! -چون تصور هم نمی تونستم بکنم! ولی ایشون خیلی جدی بهم امید داد و منم رفتم دنبالش...
امسال هم پذیرش گرفتم اما واسه بورس کامل تو رزرو بودم که دیگه صرف نظر کردم...
معلوم نیست قسمت بشه برم یا بمونم، اما می دونم اینجا اون چیزی نیست که من دنبالشم...دلم میخواد یک جایی برم که همش به چالش بیفتم و تلاش و مطالعه ی مضاعف بکنم نه اینکه بین کسایی باشی که فقط نمره مهمه و هیچ مهارت دیگه ای ارزش نداشته باشه. ار سیستم آموزشی ایران راضی نیستم اصلا مغز دانشجو جماعت رشد نمی کنه و فقط پوسیده میشه!
بعضی از ما دانشجویان به تن پروری عادت کردیم. استاد خودم می گفتن که بیکاری بری؟ همینجا فارسی درس بخون و با دوستات راحت فارسی حرف بزن! در صورتی که من دقیقا بر عکس اینو دوست دارم!
نمی دونم بقیه شاید اونقدر توانا باشند که تو محیط معمولی هم رشد چشمگیری بکنن، ولی انگیزه و احساس نیاز خیلی برام کارسازه و تشویقم می کنه که بیشتر تلاش کنم و بیشتر یاد بگیرم که متاسفانه اینجا فقط انگیزه ی نمره ی بیست گرفتن تو دانشگاه ها موج می زنه!
چاره چیه؟ مجبور باشیم باید بمونیم و بسازیم وانرژی مثبت ساطع کنیم. انشاءالله واسه مقاطع بالاتر....
موفق تر باشیم!
Life is too good to complain!
سلام به دوستان
ماجرای من خیلی جالبه ... اولش برای کسب درآمد و خرجی خودم وارد کار چاپ شدم (منظورم هم گرافیک و هم نظارت بر چاپ هست ... یه پام توی چاپخونه بود و یه پام توی انتشارات) ... کم کم به این رشته و زرق و برق هایی که داشت علاقمند شدم (علاقه مند که نه یه جورایی عاشق) ... مطالبی رو که در موردش میخوندم (نرم افزار و سخت افزار) به زبان انگلیسی یا آلمانی بود ... در خلال همین خوندن ها به ذهنم رسید : رشته مهندسی چاپ داریم ؟؟؟ دنبال این مطلب رو گرفتن و دیدم بله ... در ایران نداریم و در خارج از کشور حتی تا دکترا هم هست ... و میرسه به مدیریت نشر و چاپ ...
ولی مشکل این رشته و شاید یه سری رشته های دیگه ای هست که در کشورهای اروپایی و کانادا اون رو رشته فنی میدونن نه آکادمیک (دانشگاهی) و باید برای پذیرش هزینه بسیاری رو متقبل بشیم و در کالجهای فنی ثبت نام کنیم و بریم ... فقط کشور آمریکا این رشته رو آکادمیک میشناسه و print and media اون هست ...
بهرحال ما ماندیم و هزینه های بسیار و امید به فردایی بهتر ...
امیدوارم همه موفق باشن!
... Aimons, gardons espoir, restons optimistes et nous changerons le monde - Jack Layton ...
5 سال پیش وقتی در راه برگشت از دانشگاه به خانه یکی از اساتیدمان را می راسندم.... از بحث سیاسی ... وارد بحث مهاجرت و تحصیل در خارج از کشور شدیم...
این شد که درس را رها کردم ...و به یک ماه هم نرسید که بنده راهی هند برای تحصیل شدم...
مطمئنان اگر شتاب زده اقدام نمی کردم و با تحقیق و جستجوی بیشتری وارد عمل میشدم... اینک خیلی بهتر و موفق تر بودم.....
پیشنهادم به تمامی دوستان این است که تنها به صرف خروج و رهایی... برای تحقق بخشیدن به آرزو ها و داشتن زندگی و دنیایی ایده آل شتاب زده انتخاب و تصمیم گیری نکنید.
ویرایش توسط xbox : October 18th, 2011 در ساعت 12:37 AM دلیل: !
در نبرد بین شیر و آهو، بسیاری از آهو ها برنده میشوند.
چون شیر برای غذا میدود و آهو برای زندگی.
پس: هدف مهم تر از نیاز است!
علاقه مندی ها (Bookmarks)