من هم به اتفاق جمعی از دوستان (civilfbg و alirezamojab64 و parvaz64) روز 6 دسامبر رفتیم برای مصاحبه (شرح سفر رو اینجا ببینید)، 5 نفر مجرد بودیم و 2 زوج، که مجردها همگی رفتن برای کلرینس و زوج ها یکی درجا ریجکت شد و یکی درجا کلیر! (مجردها 4 نفر مهندسی -برق و عمران و شیمی و مواد- و یک خانوم دندانپزشک بودن)
جزئیات ورود به سفارت و تحویل مدارک و اتاق انتظار و .....هم منطبق بر همون چیزهایی بود که قبلن همه بچه ها نوشته بودن. مصاحبه هم کوتاه بود و سوال ها همون سوال های همیشگی:
بک گراندت چیه؟ رو چی قراره کار کنی؟ بعد از تموم شدن درست میخوای چیکار کنی؟ میبینم که یه بار ریجکت شدی؟!! گفت که ریجکت من توسط آفیسر نبوده و از واشنگتون ریجکت شدم.
یه خورده هم در مورد نامه ای که من از دانشگاه برای سفارت گرفته بودیم صحبت کردم. بهش گفتم که تو این نامه گفته شده که من به هیچ اطلاعات یا تکنولوژی حساسی دسترسی نخواهم داشت.
بعدش یه جمله ای گفت که به نظر من کمی توهین آمیز بود. بهم گفت که تو با همون مدارک مصاحبه قبلیت اومدی و با این مدارک هی عین shopping از این سفارت به اون سفارت نرو.
و در نهایت هم بهم گفت که مورد من اپروو شده ولی خیلی امیدی به کلیر شدن نداشته باشم. ولی بهم گفت که نامه رو highlight خواهد کرد.
ازش پرسیدم که شانسی برای گرفتن مالتیپل دارم؟ گفت که مرد مومن برو دعا کن که اصلا ویزا بگیری مالتیپل پیشکش. گفت که قبلاً مالتیپل میدادن ولی الان سیاست سفارت عوض شده.
با وجود اینکه بچه های قبلی خیلی از خانوم آفیسر تعریف کرده بودن و ایشون رو حتی «خاله آلِتا» خطاب کرده بودن، من چیز خاصی در ایشون ندیدم. اتفاقاً به نظر من متخصص بریدن سر با پنبه هستش.
و اما در مورد اون دوتا زوج دوست داشتنی که با ما بودن:
زوج اول سنشون بالا بود، آقا 39 سال و خانوم که f1 بودن 34 سال. وضع مالی بسیار خوبی داشتن! آقاهه دو زونکن مدارک با خودشون آورده بودن که اول کار باعث تعجب ما شد! ولی خوب خیلی خونسرد و معتمد به نفس بودن. ولی آفیسر بهشون گفته بوده که من قانع نشدم که شما بعد از اتمام تحصیلات به ایران برمیگردین! البته بعداً کاشف به عمل اومد که خواهر خانومه 20 ساله که مقیم آمریکا هستن، و مادر ایشون گرین کارت دارن، و پذیرش ایشون هم توی یه دانشگاه تو همون شهریه که خواهرشون مقیم هستن! و خوب تا حدودی ریجکتشون طبیعی بود!
و اما زوج دوم! بسیار باحال و انصافا از اون خوش شانس های روزگار بودند! رشته خانوم (parvaz64) روانشناسی بود، و فاند داشتن. آفیسر شدیداً با این زوج حال کرده بود، مخصوصاً وقتی که از آقا پرسیده بود حالا که F2 میری میخوای اونجا چیکار کنی؟ که ایشون اول سوال رو خوب متوجه نشده بود و درباره کارشون تو ایران صحبت کرده بودن!!! که با اشاره همسرشون متوجه میشن و میگن که میرم فقط و فقط از همسرم مواظبت کنم! چون تا حالا اون به من تو زندگی کمک کرده، و حالا فکر میکنم دیگه نوبت منه! و گویا آفیسر دیگه با شنیدن این جملات، از خود بیخود شده و نعره برآورده و جامه ها دریده و مالتیپل داده......البته فقط خانوم درجا گرفتن و آقا رفتن برای کلرینس....از آقا هم درمورد خدمت ایشون پرسیده بود.
در مورد عشق آباد الان نمیشه قضاوت قطعی کرد. باید منتظر نتایج مصاحبه ها بود. هرچند که آب پاکی رو روی دست من ریخت.
غمگینم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)