!One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness
LOL! مثالهای جالبی بود. اینهم نظر من راجع به وضعیت اینطرف آب:
یعنی چی به احساسات استادش بی توجهی می کرد؟ یعنی خدای نکرده استاده مسئله ای داشته؟
اگر منظورتون اینه که به راهنمائیهای استادش در مورد پروژه توجه نمیکرد یا گزارش بموقع و مناسب نمیداد، اینجا هم مسئله ایجاد میکنه.
شما هر کاری رو که استاد در مورد پروژه میخواد باید انجام بدی و این ربطی به دم دیدن نداره. همه جای دنیا روسا وظایف و اهداف پروژه رو تعریف میکنند و اینجا هم متفاوت نیست. ولی استادهای اینور آب کلا خیلی open تر در مورد پذیرش و ایده های جدید هستند و اگر راه حل جدیدی پیشنهاد میدید که معقول باشه معمولا استقبال میکنند. توجه کنید که بعضی وقتها هم اونها یک big picture رو در نظر دارند که شما همه اش را نمیدونید.دم استاد رو دیدن: اینکه شما "خویش فرو پنداری" (Persian GRE ) کنی، یعنی هر چی استاد بگه بگی چشم حتی اگه مطمئن باشی راه حل اشتباهه و پروژه درست پیش نمیره.
اینجا هم میتونید از این کارها بکنید ولی به ندرت تاثیری در پیشرفت کار شما داره. در نهایت نتیجه مهمه.پاچه خواری: اینجا می تونی به مناسبتهای مختلف مثلا" تولد بچه ی استادت براش جشن بگیری و بهش کادو بدی، مدام از reputation استاد و آزمایشگاهش تعریف کنی به ویژه وقتی استادت مهمون غیر دانشگاهی و یا خارجی داره.
استادهای اینجا خیلی بیشتر از دانشجوهاشون از آزمایشگاهشون خبر دارند! آنتن لازم نیست.آنتن بودن: به مرور به استادت میتونی ثابت کنی که اتفاقاتی داره تو آزمایشگاهش میوفته و او نیاز به آنتن داره!
بهرحال این مسئله همه جای دنیا وجود داره و first impression ها هم خیلی مهمه. البته اینجا اگر کار خودتون رو خوب انجام بدین در نظر استاد "هیچ" نخواهد بود ولی اینکه از یکی خوشش بیاد و از یکی دیگه نه دست شما نیست. پرسونالیتی تون رو بهتر کنید برای آینده کاری تون هم مفیدهتیپ شخصیتی: بدون هیچ دلیلی استاد از personality یکی خوشش میاد و از اون یکی بد و تو اگه از بدها باشی هر چقدر هم کارات رو خوب سر موقع انجام بدی و در نظر استاد هیچه....
خیلی اینجا بعیده همچین اتفاقی بیفته مگر اینکه استاده دلیل خوبی داشته باشه. شاید اون طرف ایده هائی داده از طریق استادتون که شما استفاده کردین ولی خبر نداشتید که ایده از کجا اومده. حق اعتراض دارید ولی از نظر آینده شغلی بنفع تون نیست که روابطتون رو با سوپروایزرتون خراب کنید.دیکتاتوری: شما کار می کنی مقاله می نویسی بعد استادت ممکنه اسم یه نفر دیگه رو هم بزنه که شما نمیشناسی و هیچ ارتباطی هم با این پروژه نداشته اما حق اعتراض نداری!
اینها که خودش کلی زحمته! اگر بجای همه این زحمت ها وقت بگذارید روی ریسرچ ممکنه نتیجه بهتری بدست بیاددر صورتی که ترکیبی خطی از موارد بالا رو داشته باشی می تونی دوره ی مستر یا دکترا رو بدون زحمت خاصی و کاملا fun پشت سر بذاری با علم به اینکه سر دفاع هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد چون شما از طرق دیگه وفاداریت رو به استادت ثابت کردی و اون هوای شما رو داره حتی اگه پروژه رو پیچونده باشی....
مرسی از پاسختون.
نه! در واقع غیر از کار علمی کار دیگه ای نمی کرد، با این حال report و .... منظم و سر جاش بود. اصولا اینجا productive ّبودن به لحاظ علمی و پایبندی به مفاد پروژه ی تعریف شده به هیچ وجه برای موفقیت کافی نیست و گاها لازم هم نیست!!!یعنی چی به احساسات استادش بی توجهی می کرد؟ یعنی خدای نکرده استاده مسئله ای داشته؟
اگر منظورتون اینه که به راهنمائیهای استادش در مورد پروژه توجه نمیکرد یا گزارش بموقع و مناسب نمیداد، اینجا هم مسئله ایجاد میکنه
چه خوب. اینجا معمولا اساتید تحمل دیدن vision به روزتر رو در دانشجوهاشون ندارن، مخصوصا اونایی که به لحاظ علمی بروز نیستن.شما هر کاری رو که استاد در مورد پروژه میخواد باید انجام بدی و این ربطی به دم دیدن نداره. همه جای دنیا روسا وظایف و اهداف پروژه رو تعریف میکنند و اینجا هم متفاوت نیست. ولی استادهای اینور آب کلا خیلی open تر در مورد پذیرش و ایده های جدید هستند و اگر راه حل جدیدی پیشنهاد میدید که معقول باشه معمولا استقبال میکنند. توجه کنید که بعضی وقتها هم اونها یک big picture رو در نظر دارند که شما همه اش را نمیدونید.
کاملا موافقم. ولی" این سلیقه ی شخصی نباید باعث تبعیض و نادیده گرفتن تلاش بقیه بشه.بهرحال این مسئله همه جای دنیا وجود داره و first impression ها هم خیلی مهمه. البته اینجا اگر کار خودتون رو خوب انجام بدین در نظر استاد "هیچ" نخواهد بود ولی اینکه از یکی خوشش بیاد و از یکی دیگه نه دست شما نیست. پرسونالیتی تون رو بهتر کنید برای آینده کاری تون هم مفیده
خیلی اینجا بعیده همچین اتفاقی بیفته مگر اینکه استاده دلیل خوبی داشته باشه. شاید اون طرف ایده هائی داده از طریق استادتون که شما استفاده کردین ولی خبر نداشتید که ایده از کجا اومده. حق اعتراض دارید ولی از نظر آینده شغلی بنفع تون نیست که روابطتون رو با سوپروایزرتون خراب کنید.
اینجا اصلا" بعید نیست. من با چشمام دیدم، زیاد.... مخصوصا" وقتی اسم دانشجوهای لیسانس رو پای مقالات بچه های تکمیلی میزنن تا لینک با اون دانشجوها که اکثرا" US میرن حفظ بشه....
برای بعضی ها آره، اما برای بعضی ها نه، spontaneous هستشاینها که خودش کلی زحمته! اگر بجای همه این زحمت ها وقت بگذارید روی ریسرچ ممکنه نتیجه بهتری بدست بیاد
ویرایش توسط pimi810 : July 13th, 2011 در ساعت 09:42 PM
!One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness
من برای پی اچ دی فقط به آمریکا فکر می کنم؛ چون دوسال پیش مثل شما فکر می کردم. اما خلافش بهم ثابت شد. ببینید مسئله فقط این نیست که دانشگاه های آمریکا پیشرفته تره؛ آمریکا کلا پیشرفته تره. سیاست گذاریهاشون اصولی تره و تصمیم گیریهاشون خیلی خیلی منطقی تره! ببینید من پارسال پذیرش فول فاند داشتم از دانشگاه کلگری و میخواستم همراه همسرم به کانادا برم. سفارت کانادا بدون هیچ توضیحی به من ویزا داد و به همسرم نه. اونها حتی یه مصاحبه هم ترتیب ندادند. خیلی احمقانه بود. گویا یه سری تحقیقات مسخره هم راجع به ازدواج ما کرده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که ازدواجمون صوریه! اما چنین اتفاقی هیچ وقت برای دوستانم که وضعیت مشابه داشتند و برای آمریکا اقدام کردند اتفاق نیفتاد. یک نمونه از خشک بودن دانشگاه های کانادایی هم سختگیری های الکی در مورد نمره تافل هستش. مثلا وقتی میگن 100 آی بی تی، طرف 99 هم شده باشه قبولش نمی کنن. کلگری که اینطور بود. اما دانشگاه ها و اساتید آمریکا خیلی انعطاف پذیرتر عمل می کنند.
سایر دلایل من برای انتخاب آمریکا: 1-از فرهنگ آمریکایی ها بیشتر خوشم میاد. کانادا پر از چینی ها و کره ای هایی هستش که اصلا معنی روابط اجتماعی رو نمی فهمن و هنوز تو غار خودشون زندگی می کنند.2- آمریکا پر از دانشگاهه و من اطمینان بیشتری دارم که همسرم هم پس از اومدن همراه من به آمریکا بتونه در دانشگاهی نزدیک به شهر من پذیرش بگیره. 3- بازار کار بهتر آمریکا برای مشاغل تخصصی 4- وجود خواهر و خاله ام در آمریکا 5- در بسیاری از شهرهای آمریکا هزینه ی زندگی به مراتب از کانادا کمتر هستش؛ رقابت زیاد در عرضه باعث رفاه مصرف کننده شده.
دوست عزيز مرحبا، صد آفرين..........بسيار زيبا گفتي.....من مطمئنم 80% بدبختي ها از عدم همين مورد مياد. يكي نيست بگه توكه همچين آدمي هستي چرا قيد ايرانو ميزني، كه بري اونجا دلت براي نون پنير سبزي تنگ شه و بشيني گريه كني...تو كه نمي توني با فرهنگ هاي ديگه كنار بياي و به جاي اينكه برات جالب باشه برات عذاب آوره چرا قيد ايرانو ميزني؟ تو كه بدون پدر و مادر و خواهر و برادر نمي توني زندگي كني چرا ولشون ميكني؟ توكه عاشق در و ديوار و آسفالت هاي چاله چولشي چرا ميري امريكا و از شهري مثل شيكاگو لذت نمي بري؟؟ در يك كلام تو كه نمي توني بپذيري (منظورم هر چيزي) و تغيير پذير نيستي.....چرا ميييييييييييييييييييييييي يييييري؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟ هان چراااااااااااااااااا؟ بابا اين تن بميره اول بايد اين مسائل حل بشه بعد بري كتاب تافل بخري........
I love you USA
براي اينكه در آمريكا ديد روشنتري نسبت به آيندت داري. (تير در بينهايت نمي زني) و نتيجه تلاشهات رو برحسب توقعاتت ميتوني بگيري.چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟
ببینم بچه ها حالا یکی به این سئوال جواب بده: چرا ایران؟ هدف؟ آخرش که چی؟ فکر کنم این سئوال جوابش راحت تره و جواب سئوال بالایی هم داره تو خودش.من فکر کنم همه ما ها قبل از این که به فکر رفتن باشیم خواسته یا نا خواسته به این سئوالی که مطرح کردم جواب دادیم!!!اینطور نیست؟
اون که صد در صد دوست عزیز........دلیل اصلی رفتن رهائی از زندان **** باری است که نا خواسته در اون گیر کردیم و تنها راه فرارمون هم از طریق همین ادامه تحصیل است. اما شاید خیلی ها بخوان بدونن که چرا از بین اینهمه کشور..امریکا؟!!!!!
یادمه دوستی در جای دیگه نوشت که اینجا(امریکا)هیچ زیبائی نداره و از خودتون بت نسازید!!! آخه آدم فرهیخته با سواد...به این زودی کشور خودتو فراموش کردی؟؟!!! من از این دوستان که اینگونه پست میدن و هیچ هدفی جز پز دادن ندارن، دلیدل و مدرک بیارن، یه مثال بزنن!! آخه آدم اینقدر جو گیر میشه؟!!!!!
دوست من شما که الان اونجائی شاید بهتر بتونی توضییح بدی....
I love you USA
علاقه مندی ها (Bookmarks)