صفحه 118 از 178 نخستنخست ... 1868108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128168 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,171 تا 1,180 , از مجموع 1772

موضوع: چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

  1. #1171
    Banned
    تاریخ عضویت
    May 2016
    رشته و دانشگاه
    ME - WVU
    ارسال‌ها
    648

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahde1818 نمایش پست ها
    دلیل رفتن مهندس های ایرانی دست مزد بسیار پایین هست بنده کارشناسی ارشد مکانیک دارم بدون سابقه کار در پارس جنوبی کار می کنم ماهی ۲ میلیون تومن درامد دارم بدون روز تعطیل و ۱۰ ساعت کار طاقت فرسا! کسانی که توان علمیش رو دارن در خروج از ایران درنگ نکن
    این سابقه کار هم بد جور درد میشد تو ایران! حالا باز شما خوبه کار پیدا کردی. 3 سال پیش که من درخواست میدادم از هر 50 شرکت یکی تازه قرار مصاحبه میزاشت اونم دیگه یاد گرفته بودم اولش میگفتم اقا مثاحبه صوریه یا واقعی؟ غریبه هم برمیدارین!؟
    البته دلیلش فقط اون نیست که گفتین. دوقتی کسی میشنوه دوستش با رزومه علمی پایین رفته داره 1400 تا صافی ماهی پول میگیره استخر و سونا و مراکز ورزشی و افیس رایگان میدن بهش و کتابخونه همیشه بازه و دانشگاه اصلا دیوار نداره و خیلی مسایل دیگه خوب ترغیب میشه بره حتی اگه خانوادش جلوش سد باشن هم میره.
    با این حال توصیه میکنم دوستانی که از لحاظ مالی تامین هستن حتی اگه سیستم فکریشون زیاد با مملکت خودشون نمیخوره باز هم برای خروج تامل کنن!

  2. #1172
    Banned
    تاریخ عضویت
    May 2016
    رشته و دانشگاه
    ME - WVU
    ارسال‌ها
    648

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Rah_Samant نمایش پست ها
    سلام دوستان


    صمیمانه از تمامی پاسخ هایی که دادید تشکر میکنم


    ظرف این دو سالی که دانشجوی ارشد بودم، خیلی به جواب این سوالی که دیروز مطرح کردم فکر کردم و از خیلی ها هم مشورت گرفتم، اما هنوز هم به نتیجه روشن و قانع کننده ای نرسیده ام. این مسئله برای من روشن شده که در تصمیم گیری های بزرگ اینچنینی که مسیر آینده زندگی خودمون و حتی نسل های بعدیمون رو تعیین میکنه و حتی بر مسیر زندگی اطرافیان مون تاثیر گذرا خواهد بود، باید با عقلمون تصمیم بگریم نه با احساسات مون، چون ما تنها یکبار فرصت زندگی کردن رو داریم و اینکه برای جبران اشتباهات احتمالی، دنیا دور برگردون نداره و اگر تصمیم اشتباهی گرفتیم؛ اگر هم بخواهیم جبران کنیم باید هزینه اش رو هم بپردازیم که در این یک مورد تاوان تصمیم اشتباه میتونه بهترین دوران زندگی فرد یعنی ایام جوانیش باشه.


    من این مطالب رو بدون هیچگونه داوری درباره تصمیم سایر دوستان می نویسم و برای تصمیم هر کسی که روزی در این موقعیت بوده هم شدیدا احترام قائلم و از اینکه بخوایم دیگران رو بدون اطلاع داوری کنیم تنفر دارم. هدفم هم گرفتن مشورت برای یک انتخاب درسته و با توجه به اینکه این سوالات و جواب ها اینجا ثبت میشن و شاید حتی تا سال های آینده هم در تصمیم گیری افرادی برای انتخاب مسیر زندگی شون تاثیر گذرا باشه و قطعا ما هم در انتخاب این مسیر مسئول خواهیم بود وسواس خاصی دارم.


    هدفم هم از مطرح کردن این بحث القاء روحیه یاس و ناامیدی نیست، چون خودم هم دو ساله که در این مسیر قدم گذاشته ام و در ابتدای تصمیم مهمی برای آینده خودم هم هستم. فقط مسئله اینه که دارم با کنجکاوی و قدری شک این مسیر رو رصد می کنم تا خدایی نکرده پشیمونی به بار نیاره و از حسن نیت دوستان هم واقعا تشکر می کنم.


    اول کمی از شرایط خودم بگم. 1) من لیسانس و ارشدم رو با معدل های خوبی تموم کردم و به واسطه عشق و علاقه شدیدی که به رشته تحصیلیم دارم و از شانس خوب ما و به واسطه سماجت و کنجکاوی و پشتکاری که در حین تحصیل نشون می دادم پایان نامه ارشدم افتاد با یکی از بهترین اساتید دانشگاه مون که فرد بسیار منظم و دقیق و باسواد و خوش اخلاق و خوش قلبی بود و تونستیم چندتا مقاله ISI خوب از پایان نامه من استخراج کنیم که هنوز هم این رابطه ادامه داره و الان هم داریم روی موضوعات دیگه ای تحقیقات مون رو ادامه میدیم که در اون مسیر هم نتایج خوبی رو بدست آوردیم. 2) از لحاظ کاری هم الان عضو سازمان نظام مهندسی هستم و با توجه به لینک هایی که ایجاد کرده ام؛ زمینه خوبی برای ثبت شرکت و ادامه کار داخل کشور دارم، بعلاوه اینکه خورده سرمایه ای و دوستان خوبی هم اطرافم هستند که دارند بهم کمک می کنند.




    از ابتدای دوره ارشد هم شروع به مطالعه زبان برای شرکت در آزمون TOEFL کردم و از وضعیت حال حاضر زبانم هم خیلی راضی هستم. در این راهی که تا اینجا پیمودم از نظرات و تجربیان و راهنمایی های بچه های گل اپلای آبرود، در تمامی زمینه ها خیلی استفاده کردم و به قول رامبد جوان تو خنداونه شما خیلی باحالید )


    چالش هایی که به نظر من در این مسیر وجو دارند و حداقل من نمیتونم به راحتی از کنارشون بگذرم رو در ادامه مطرح میکنم که پاسخ به هر کدوم از اون ها میتونه به من و سایر دوستانی که دچار تردید و ابهامی هستند خیلی کمک کنه، چون قطعا دوستان تحصیل کرده ای که مسیر ادامه تحصیل در خارج از کشور رو انتخاب کرده اند حتما به این موارد هم فکر کرده اند:


    1) بعضی از دوستانی رو دیده ام که اوایل با چه شور و شوقی برای ادامه تحصیل ایران رو ترک کردند و چقدر اطرافیان شون تشویق شون می کردند و بعضا هم موفق به اخذ پذیرش از دانشگاه های خوبی شدند و تحصیلات شون رو هم به اتمام رسوندند؛ ولی بعدش به اون نتیجه ای که می خواستند و تصور می کردند نرسیدند و الان اون ور بیکار هستند و نتونستند کار پیدا کنند و حالا دچار مشکلات روحی شده اند.

    من در این مورد قضاوتی نمیکنم؛ فقط بنظرم این وسط و در عدم نتیجه گیری افراد می تونه عوامل مختلفی دخیل باشه مثل اینکه شاید شناخت خوبی از ادامه مسیر نداشتند و به خاطر این عدم شناخت موفق نشده اند و ممکنه شرایط اون ور رو با نگاهی که در ایران داشته اند سنجیده اند، در حالی که قبلش قطعا آدم های موفقی بوده اند و ممکنه اون آینده نگری ای رو که تا مسیر اپلای داشتند رو برای ادامه زندگی مدنظر قرار نداده اند و شاید فکر کرده باشند که با گرفتن پذیرش درهای موفقیت به روشون باز شده.

    پاسخ به این سوال مهم یعنی دلایل احتمالی شکست و عدم موفقیت احتمالی فرد بعد از پذیرش دکتری خارج از کشور رو بر عهده شما عزیزان میذارم.


    2) اینجا از هرکی که سوال میکنی و مشورت میگیری خصوصا اساتید دانشگاهی؛ شدیدا آدم رو تشویق به رفتن میکنند، ولی سوال مهمی که در جواب های این اساتید ذهن آدم رو درگیر میکنه اینه که چرا خود اینا اینجا رو دو دستی چسبیدن و برای به قول خودشون کسب تجربیات جدید و پیشرفت بار سفر رو نبستند و ترک وطن نگفتند ولی خودشون آدم رو شدیدا تشویق به رفتن می کنند. این دسته از افراد بعضا حتی حاضر نیستند در حد شرکت در یک کنفرانس بین المللی از ایران خارج بشن در حالی که توانایی های علمی بالایی هم دارند؟؟؟!!!


    3) من دیدم افرادی رو که وقتی فهمیدن یکی برای ادامه تحصیل مثلا رفته کانادا یا استرالیا چشماشون چهار تا شده ولی وقتی طرف برگشته صد تا حرف مزخرف پشت سرش گفتند که بهترینش اینه که طرف عرضه نداشته و یا اگر اونجا مونده و برنگشته صد تا حرف بدتر پشت سرش گفتند.


    حالا با این حرف های بی ارزشی و صد من یه غاز که ممکنه تو جامعه مطرح بشه کاری ندارم، ولی سوالی که پیش میاد اینه که در رویایی ترین حالت آیا هدف ما از ادامه تحصیل این نیست که بعد از اتمام تحصیلات قراره مثلا تو کانادا یا آمریکا تو یه جای صنعتی بزرگ مثل عسلویه خودمون مشغول به کار بشیم!!! سوالی که پیش میاد اینه که اگر این همه سال سختی مهاجرت و درس خوندن تو یه کشور دیگه رو برای رسیدن به چنین هدفی داریم تحمل می کنیم، آیا نمیشه همون اول بریم عسلویه یا یه جای مشابه اون تو ایران مشغول بکار بشیم و اینهمه سختی هم نکشیم؟؟؟!!!


    اگر بدون داشتن دکتری خارج از کشور تو کشور خودمون بریم و جایی مثل عسلویه یا هرجای دیگه شروع به کار کنیم، تقریبا شرایطی که پیش خواهد آمد معلومه؛ ولی اگر برای ادامه تحصیل بریم خارج از کشور و با مشکلاتی که همه میدون روبرو بشیم و اگر آدم خیلی قوی ای هم باشیم، احتمالا چه شرایط بهتری نسبت به اینکه قبلش ممکن بوده تو ایران داشته باشیم پیش خواهد آمد؟

    4) اگر پذیرش هم گرفتیم و رفتیم، هدفمون رو چه چیزهایی متمرکز کنیم که بعدش سرخورده نشیم و به اون موفقیتی که همه دنبالش هستند برسیم؟


    فکر کنم خیلی طولانی شد. اگر لازم شد توضیحات و سوالات بعدی رو آینده مطرح می کنم.


    با تشکر و آرزوی بهترین های برای دوستان عزیز در اپلای آبرود
    دوست عزیر شما یک مورد رو در نظر نمیگیری وقتی دارید از طرف خودتون برای همه نسخه میپیچید!!
    در مورد عسلویه مساله اینه که عسلویه با عسلویه فرق داره!
    دو نوع ادم مثال میارم براتون. نوع اول احساسین. میگن حاضریم تو عسلویه امریکا کار کنیم ولی تو ایران پشت کولر به عنوان حتی مدیر تولید نشینیم. بعضی ها هم همین حرف رو میزنن ولی واقعا بهش اعتقاد دارن. همه مسایل اون چیزی نیست که شما فکر میکنی.
    دوستمون به مساله happy بودن اشاره کردن اون رو بخونین یه بار دیگه. کسی میگه من چرا باید در عسلویه ای کار کنم که درش یه عده عقده ای پارت باز فیش حقوقی! با تحقیر به ادم نگا میکنن و هموطن خود ادمن! خوب بزار در عسلویه ای کار کنم که حداقل شایسته سالاری داره توش. واقعیت رو باید قبول کرد. کاری با مساله گرین کارد و اینا ندارم ولی در باب مقایسه باید قبول کرد موطن واقعی یه دانشجو امریکا هست! حالا هر جای دنیا باشی. کتمان این مساله میشه احساسی بودن و یا تعصب های اونطوری و یا مرگ برهای ساختگی!
    اما یه نکته دیگه سیستم فکری هست . دوست من ، کسی که سیستم فکریش به ایران نمیخوره تا اخرعذاب میکشه و باید بره. کاری با اون اقازاده ها و دیگران که به صرف تفریح و حتی به دلایل دیگر میان بیرون از ایران ندارم خوب اونا سیستم فکریشون معلومه!
    من بحثم اونایی هست که خودشون و در اینده بچه هاشون در اون سیستم اذیت میشن رو میگم.
    یه نکته بگم شاه کلید اصلی : کسی که انتظاراتش رو بیاره پایین قبل خروج مطمین باشین برنده واقعیه این بازی پر پیچ و خمه

  3. #1173
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    ارسال‌ها
    14

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط apply1361 نمایش پست ها
    دوست عزیر شما یک مورد رو در نظر نمیگیری وقتی دارید از طرف خودتون برای همه نسخه میپیچید!!
    در مورد عسلویه مساله اینه که عسلویه با عسلویه فرق داره!
    دو نوع ادم مثال میارم براتون. نوع اول احساسین. میگن حاضریم تو عسلویه امریکا کار کنیم ولی تو ایران پشت کولر به عنوان حتی مدیر تولید نشینیم. بعضی ها هم همین حرف رو میزنن ولی واقعا بهش اعتقاد دارن. همه مسایل اون چیزی نیست که شما فکر میکنی.
    دوستمون به مساله happy بودن اشاره کردن اون رو بخونین یه بار دیگه. کسی میگه من چرا باید در عسلویه ای کار کنم که درش یه عده عقده ای پارت باز فیش حقوقی! با تحقیر به ادم نگا میکنن و هموطن خود ادمن! خوب بزار در عسلویه ای کار کنم که حداقل شایسته سالاری داره توش. واقعیت رو باید قبول کرد. کاری با مساله گرین کارد و اینا ندارم ولی در باب مقایسه باید قبول کرد موطن واقعی یه دانشجو امریکا هست! حالا هر جای دنیا باشی. کتمان این مساله میشه احساسی بودن و یا تعصب های اونطوری و یا مرگ برهای ساختگی!
    اما یه نکته دیگه سیستم فکری هست . دوست من ، کسی که سیستم فکریش به ایران نمیخوره تا اخرعذاب میکشه و باید بره. کاری با اون اقازاده ها و دیگران که به صرف تفریح و حتی به دلایل دیگر میان بیرون از ایران ندارم خوب اونا سیستم فکریشون معلومه!
    من بحثم اونایی هست که خودشون و در اینده بچه هاشون در اون سیستم اذیت میشن رو میگم.
    یه نکته بگم شاه کلید اصلی : کسی که انتظاراتش رو بیاره پایین قبل خروج مطمین باشین برنده واقعیه این بازی پر پیچ و خمه
    از جوابی که دادید بسیار سپاسگذارم و این نشان از حسن نیت و لطف شماست.

    اما در پاسخ باید عرض کنم که من برای کسی نسخه نپیچیدم !!! و فقط شرایط مختلف یک فرد رو در دو وضعیت مختلف بیان کردم و از دوستان خواستم که تجربیات و نظرشون رو درباره شرایط و سوالاتی که مطرح کردم بیان کنند. البته در ابتدای کلام هم عرض کردم که مطلبی که بیان می کنم به دور از هرگونه داوری و قضاوت هستش و هدفم بررسی شرایط در حالت های متفاوت برای اتخاذ یک تصمیم صحیح به دور از احساساته و البته که هر کسی مختاره هرجوری خودش میدونه برای آیندش بهترین تصمیم متصور رو بگیره.

    هدف اصلی طرح این مسئله استفاده از نظرات و تجربیات دوستان صاحب نظر در این مورد بود.

    تشکر

    ------------------------------------------------------------------------

    یک موردی رو هم خدمت دوستان خودم به صورت کلی میگم و منظورم شخص خاصی نیست. البته امیدوارم این یک مورد دیگه حداقل مورد قضاوت قرار نگیره چون من حرفم رو صادقانه عرض میکنم:

    یک مسئله ای که همیشه من رو اذیت میکنه این قضاوت هایی هستش که در مورد همدیگه میکنیم. این مدتی هم که تو این فروم عضو بودم به کرات دیدم که سایر دوستان هم از این مطلب آزرده خاطر بودند و یکی از موارد شکایتشون از جو موجود در محافل ایرانی ها همین مسئله بود. کاش روزی برسه که به این سادگی این حق رو به خودمون ندیم که همدیگه رو قضاوت بکنیم و بتونیم در کمال آرامش و به دور از تندخویی درباره مسائل مختلف آزادانه با همدیگه گفتگو کنیم و یه جوری خشن برخورد نکنیم که مخاطب پشت دستش رو داغ بکنه و با اتخاذ موضع محافظه کارانه از طرح موضوعات اینگونه اجتناب بورزه.

    به امید اون روز

    برای همه آرزوی موفقیت دارم

  4. #1174
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    ارسال‌ها
    1,884

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    درود بر دوستان عزیز
    چیزایی که اینجا مینویسم نظر شخصی منه تا همین لحظه از عمرمه و ممکنه درآینده هم عوض بشه. اینو گفتم که دوستان فکر نکنند ما در جهت قانع کردن کسی به زور داریم حریف میزنیم. اصلا بحث حدافل توی این مورد قانع کردن نیست!
    گفتن و شاید شاید شاید شنیدن و بعدش خیلی بخواییم لطف کنیم به خودمون و گوینده ماجرا گرفتن یه تصمیم برای اینده ست..
    با این مقدمه عرض میکنم:

    توی بعضی از کامنت ها بحث به مقایسه آمریکا و اروپا رسید (البته تا اونجایی که یادمه یه بحث جداگونه واسه ی این مورد توی فروم های دیگه هست) ولی در حال نمیشه یه نسخه کلی رو اینجا واسه همه گفت
    من خودم تجربه امریکا رو ندارم (خیلی دلم میخواست که داشته باشم و از بچگی هروقت حرف جایی خارج از ایران میشد تنها جایی که پررنگ بود توی ذهنمون همین امر.یکا بود --کاری با درست و غلطش ندارم) ولی با همه حرف هایی که شنیدم و تجربه خودم حالا توی اروپا که شاید به نوعی و در مواردی شباهت داشته باشه با تجربه امریکا (و به همون اندازه هم تفاوت) موارد زیر رو عرض میکنم نه برای اجبار نظراتم که برای گفتنشون و شاید کمک کردن به تصمیم گیری درست یه دوستی در اینده:

    1. جای دیگه هم گفتم اینجا هم میگم. مهاجرت کار هر کسی نیست و آدم خاص خودشو میخواد. این خاص بودن به معنای یا کلاس بودن و یاهوش بودن نیست! چه اینکه ادم های نادانی باشند که خیلی خاص باشند و چرخ روزگار هم لباس مهاجرت رو به تن همونا دوخته باشه. مهاجرت کار هر کسی نیست. این مهمه که دونسته بشه. نمیگم کار سختیه یا اسون ولی یه تصمیم خیلی خاص و بزرگه. که خیلی وقت ها دوستان ما این بزرگی و خاص بودن رو پشت خیلی از رویاهاشون پنهون میکنند و نمیبینند و این نتیجه ش میشه پشیمونی در اینده و یا پنهون کردن سختی ها و بدی های مهاجرتشون و بزرگ کردن غیر منطقی خوبی ها. این نتیجه ش میشه نظرات رادیکالی که فقط یه راه فرار از واقعیت ها باشه. این نتیجه ش میشه بهشت ساختن از وطن و ترک وطن
    ۲. اینی که چرا امر.یکا و اینکه اخرش که چی سوالی نیست که یه جواب مشخص داشته باشه. جواب این سوال به تعداد ادم های روی کره خاکی ممکنه متغییر باشه.
    ۳. یه قانون کلی و نانوشته وجود داره و اونم اینه که اگه توی وطن خودت همه چی روبه راهه و دردی نیست و مشکلی نیست (دوست عزیزی کار کردن در عسلویه رو مثال زده بودن!) ترک وطن اصلا درست نیست. اخه چرا وقتی تیمت داره خوب بازی میکنه و جلو هم هست و مشکلیم نداره بخوایی بازیکنتو تعویض کنی؟! در مواردی هم ترک وطن ممکنه موردی باشه که اونم تهش نتیجه ش باید بازگشت به وطن بشه. مثال میزنم: فقط و فقط سیستم دانشگاهی کشورتون سطحش پایینه؟ اکی ترک وطن کن توی جای بهتر درستو بخون و بعدش برگرد به وطنت......اما داستان ترک وطن برای خیلی از دوستان عمق دیگه ای داره
    ۴. هیشکی از دل خجسته و اینی که خوشی زده باشه زیر دلش خاک و وطنش رو تزک نمکینه. اونم ادم هایی از جنس ماها که اولین نگرانی ذهنیمون این میشه که: ؛من فاند کامل میخوام. بدون فاند نمیتونم برم. چقدر شانس فاند کامل دارم ؟!!؛...........پس کسی که ترک وطن میکنه باید خیلی دلایل داشته باشه و این دلایل با کار کردن توی عسلویه (در راستای کامنت های قبلی) حل و فصل نمیشه. من نمیتونم بگم اخر امر.یکا رفتن چی میشه. هیشکی نمیتونه بگه. ولی حداقل برای خود نوعیم میتونم یه بررسی بکنم و بگم: ؛تمام تلاشمو میکنم که فلان و بهمان بشه؛....دقت کردین؟ تا همینجاش قابل گفتنه. و منی که این حرف رو میزنم میدونم که توی وطن اگه نمام تلاشمو بکنم حتی نزدیک اون فلان و بهمان هم نمیشم (من که میگم من نوعیه و نظر اون من نوعی هم برای خودش محترمه و دلیلی به انالیزش نمیبینم و نیست)
    ۵. همون جوان 26 یا 29 یا 32 ساله ای که توی کشورش هیچی نشده یا اینده ای روشن رو هم حتی نمیتونه تخمین بزنه خب مهاجرت هم یه گزینه روی میزش میشه. وقتی شما توی کشورت با ارشد و مهندس بودنت توی یکی از بهترین شرکت های ممکن داری حقوق ۱۵۰۰۰۰۰ میگیری و بعدشم بعد یک سال حقوقت افزایش پیدا میکنه و میشه 25000000 و میدونی با این پول شاید ته سال بتونی ۲۰ میلیون سیو کنی که پول یه پرایده (تحربه شخصی. جایی که من کار میکردم اخرین جایی بودن که میتونستم تصور کنم توی شرکت های وطن اونجا باشم....مورد توجه بعضی از دوستان هم عرض کنم کاملا شخصی و بدون توصیه وارد شدم. دریغ از یه سر سوزن. حالا اسمشو شانس میذارید یا خواست روزگار یا لطف خدا یا هرچی) خب میشه بگید چرا مهاجرت نباید یه اپشن باشه؟ من نوعی با اون حقوق چیکار میتونستم بکنم؟ حالا اینو مقایسه کنید با دوران دانشجویی کانادا و اروپا و امریکا که حتما لول و کیفیت زندگی حداقل از لحاظ مالی ازین چیزی که عرض کردم بهتره. تازه بحث اینه توی اون کشورها شما هنوز دانشجویی و اسم دانشجو بودن روته ولی توی وطن که دیگه کاملا وارد بازار کار شدی و شرایط روانی داستان زمین به اسمون فرق داره و مقایسه این دو مورد مقابسه چشم و گوشه. حای با همین مقایسه اشتباه این دو وضعیت بازم کفه به سمت ترک وطن پایین میرهو وزن دار تره. حالا دوستان منتقدی هم هستن که میان و میگن ؛اگه عرضه داشته باشی توی همون ایران هم میتونی ماهی 10 میلیون دراری ؛.......بله من منکرش نیستم ولی توی راه نرمال و عمومی جامعه این اتفاق نمیفته و بهتره برای قیاس عموم رو در نظر بگیریم. ممکنه توی عموم امریکا و کانادا و اروپا هم این اتفاق بعد از تحصیل نیفته من منکر اونم نیستم! ولی حداقل دوران دانشجویی توی خارج وضعیتش معلومه. به قول یکی از دوستان (به طنز دارم عرض میکنم) میگفت: ؛همینی که میدونی ۴ سال اینده رو حقوق و زندگیت معلومه و دلتو راضی میکنه و میدونی داری به سمت یه نقطه ای که فقط و فقط فکر میکنی بهتره حرکت میکنی خودش خیلیه و بهترین دلیل برای مهاجرت!! ؛................ببینید عمق داستان رو که بعضی از دوستان این فکر خالی رو هم نمیتونن توی وطن داشته باشن و این عذاب اوره
    ۶. این رو هم در یه جهت دیگه عرض کنم که برای خیلی ها همون وطن بهتره. ببینید تفاوت در متفاوت بودن طرز تفکره و اصلا درست و غلط بودن معنایی نداره. توی همون مورد شماره ۵...خیلی از دوستان ما ایران موندن و خیلی هم حالشون خوبه. دلشون شاده و کنار خانواده هستن. حالا همون پراید رو بعد ۳سال کار بخرن یا بعد ۶ ماه کار کردن براشون فرقی نمیکنه (پراید فقط یه مثاله. شما با هرچیزی که ممکنه دلتو شاد کنه جایگزینش کن) مهم اینه کنار همسرش باشه و یه خانواده داشته باشه و دلش شاد باشه. به قول یکی از استادهامون میگفت شما توی کویر لوت هم دلت شاد باشه ارومی و ارامش داری و این یعنی خوشبختی. حالا اینو بیایید با زندگی دوستان مهاجر مخصوصا اکادمیک مقایسه کنید که برای خیلی هاشون میشه استرس و دوری از خونه و دوری از جامعه وطنی و وارد نشدن به حامعه غیر وطنی. استرس های روحی و غریبگی با فرهنگ جدید و عقده های نهفته ای که خیلی وقت ها اظهر من الشمسه و خود اون شخص نمیخواد ببینه و شما هم هرکاریش کنی نخواهد دید
    7. کل این داستان رو عرض کردم که بگم تعریف و دلایل مهاجرت اکادمیک خیلی شخصیه و نمیشه ازش یه نسخه کلی درست کرد.
    ۸. اروپا و همون امر.یکا بهشت نیستند. من به شخصه از گفتن سختی ها و مشکلات و نقاط منفی و ازون طرف خوبی ها و نکات مثبت ماجرا ترسی ندارم. دوستان رایدکال همه جا هستن و اجبار و حمله ی اونا دلیلی بر کتمان حقیقت نمیشه
    ۹. نکات مثبت و منفی امر.یکا رفتن توی ذهن خود شما معنی میشه و ممکنه یه نکته کاملا منفی ذهن من توی ذهن شما کاملا مثبت باشه. ولی این رو بدونید دوستان که نکات منفی خیلی داره! اینو ازینجهت عرض کردم چون خواه ناخواه الان فقط نکات مثبتش داره همه جا گفته میشه. ولی همین جمله منم دلیلی نمیشه که مهاحرت تخصیلی اشتباه باشه. چون همون در وطن موندن هم خیلی نکات منفی داره و فرد به فرد متفاوته
    ۱۰. انتظاراتتون رو خیلی بیش از حد بالا نبرید چه وطنی هستین و چه ترک وطنی. واقعیت با حرف های صد من یه غاز خیلی فرق داره
    ۱۱. به ظور خاص در مورد امریکا و اروپا هم نظر شخصیمو توی بحث مربوطه عرض کردم اینجا تکرارش نمیکنم ...... با اینکه امر.یکا رو ندیدم ولی بر طبق شنیده ها خودم طرف دار رفتن سمت کانادا و امری.کا و استرالیا هستم هرچند خودم بر طبق چرخ روزگار فعلا اروپا شد مقصدم. حالا اینده چی بشه رو نمیدونم
    ۱۲. ...
    ۱۳. ....
    ۱۴. ......
    ۱۵. ازین موارد ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ و ۱۵ و عیره خیلی خیلی زیاده




    موفق باشید


  5. #1175
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    ارسال‌ها
    3

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    با سلام
    ميشه لطف كنيد در مورد رشته پزشكي هم نظر بديد
    من دانشجوي سال ٤ پزشكيم و دوست دارم تخصص رو امريكا بگيرم البته از خودم همش ميپرسم اخرش كه چي؟
    البته استدلال خودم اينه توي ايران اگه بخواي به درامد قابل قبول برسي حدود ٤٠ سالته +بروكراسي و كمبود امكانات و تبعيضاتي كه به عينه ديدم
    از اونطرف هم ميگم بايد تو مملكت غريب و دوري از خانواده و شايد نگاه از بالا به پايين بعضي امريكايي ها باضافه مشكلاتي كه هنوز هم نمي دونم
    لطفا راهنمايي كنيد ،چون اگر من بخوام برم بايد از همين الان همه ي تلاش و تمركزم رو بزارم

  6. #1176
    Senior Member mdemehri آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    ارسال‌ها
    761

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط seyed00 نمایش پست ها
    با سلام
    ميشه لطف كنيد در مورد رشته پزشكي هم نظر بديد
    من دانشجوي سال ٤ پزشكيم و دوست دارم تخصص رو امريكا بگيرم البته از خودم همش ميپرسم اخرش كه چي؟
    البته استدلال خودم اينه توي ايران اگه بخواي به درامد قابل قبول برسي حدود ٤٠ سالته +بروكراسي و كمبود امكانات و تبعيضاتي كه به عينه ديدم
    از اونطرف هم ميگم بايد تو مملكت غريب و دوري از خانواده و شايد نگاه از بالا به پايين بعضي امريكايي ها باضافه مشكلاتي كه هنوز هم نمي دونم
    لطفا راهنمايي كنيد ،چون اگر من بخوام برم بايد از همين الان همه ي تلاش و تمركزم رو بزارم
    ببین دوست عزیز متاسفانه تو امریکا الان دیگه وضع دکترا مثل قبل نیست که رو دستت ببرنشون و حقوقشون خیلی بالا باشه. الان بیمه ها پول رو هووووورت بالا میکشن و به دکتر اونقدرا نمیرسه.
    تک و توک پزشکهایی هستن که درامد خیلی بالایی دارن. یکیش جراحان پلاستیک. عمل تامی تاک حدود ۲۰ تا ۳۰ هزار دلار هست و بیمه هم پوشش نمیده. یه مقداریش میره تو جیب کلینیک جراحی و دکتر بیهوشی و.... بقیه ش برای دکتر جراح.
    اما جالبی این موضوع اینه که مثلاً یک جراح پلاستیک همه ی عمل ها رو انجام نمیده. مثلاً میگه: من تامی تاک می کنم. بیمار برای عمل بینی و پلک اومد میفرستم پیش فلانی. ایمپلنت خواست فلانی. برای خودشون شبکه دارن, مریض ها رو جا بجا می کنن. ( این چیزی هست که من به عینه دیدم)
    قبلاً بیمه ها تا یه حد زیادی هزینه ی جراحی های ارتوپدی رو میدادن ولی الان اگر هزینه ی مثلاً ایمپلنت زانو زیاد تر از یه مقداری بشه, بیمه پدشش نمیده و مریض باید بده, یا دکتر جراح کوتاه بیاد و دستمزد خودش رو کمتر کنه.
    به نظر من باز هم تحقیق کنید و بی گدار به آب نزنید.
    وقتی یکی به سئوالتون جواب می ده از روی وظیفه نیست، از رو لطفه....اینو یاد بگیرید که تشکر کنید.... آفرین!
    از پاسخ به هر گونه سئوال شخصی معذوریم. حتی شما دوست عزیز

  7. #1177
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    ارسال‌ها
    3

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط mdemehri نمایش پست ها
    ببین دوست عزیز متاسفانه تو امریکا الان دیگه وضع دکترا مثل قبل نیست که رو دستت ببرنشون و حقوقشون خیلی بالا باشه. الان بیمه ها پول رو هووووورت بالا میکشن و به دکتر اونقدرا نمیرسه.
    تک و توک پزشکهایی هستن که درامد خیلی بالایی دارن. یکیش جراحان پلاستیک. عمل تامی تاک حدود ۲۰ تا ۳۰ هزار دلار هست و بیمه هم پوشش نمیده. یه مقداریش میره تو جیب کلینیک جراحی و دکتر بیهوشی و.... بقیه ش برای دکتر جراح.
    اما جالبی این موضوع اینه که مثلاً یک جراح پلاستیک همه ی عمل ها رو انجام نمیده. مثلاً میگه: من تامی تاک می کنم. بیمار برای عمل بینی و پلک اومد میفرستم پیش فلانی. ایمپلنت خواست فلانی. برای خودشون شبکه دارن, مریض ها رو جا بجا می کنن. ( این چیزی هست که من به عینه دیدم)
    قبلاً بیمه ها تا یه حد زیادی هزینه ی جراحی های ارتوپدی رو میدادن ولی الان اگر هزینه ی مثلاً ایمپلنت زانو زیاد تر از یه مقداری بشه, بیمه پدشش نمیده و مریض باید بده, یا دکتر جراح کوتاه بیاد و دستمزد خودش رو کمتر کنه.
    به نظر من باز هم تحقیق کنید و بی گدار به آب نزنید.

    بسيار ممنون بابت پاسختون

    مطمعنا وضعيت دكترا چه در ايران و چه در امريكا سخت تر شده (از نظر سطح رقابت و تعداد محدود پذيرش ها)
    فكر ميكنم شما خيلي ايده ال به موضوع نگاه ميكنيد ،معمولا تخصص رشته هاي تاپ رو به دانشجويان خارجي نميدن مثل پلاستيك ،راديو، چشم البته كار نشد نداره

    خوب شما اينجا هم حساب كني حدود ٨ ماه تا ٢ سال بيمه ها در پول دادن به بيمارستان ها و پزشكان عقبا ،يعني ندارن كه بدن ،وبسياري از دكتر ها هم بيمه قبول نمي كنن
    مهم ترين چيز فكر ميكنم براي من درامد بسيار بالا در كشور امريكا نيست بلكه قانون مند بودن محيط كار ،كار تحقيقاتي به روز و زندگي كم استرس و ...

    ايران هم مشكلات خودشو داره همينطور كه در ايران بعد از ٧سال خوندن بايد ٢ سال طرح رفت بعد ٤ سال تخصص گرفت اگه قبول شي و حدود ٥تا٦ سال هم طرح تخصص تو يه شهرستان با جمعيت متوسط نه مركز استان ،بعد از اين همه مكافات حالا بتوني بياي مراكز استان يا نه خدا ميدونه ،البته همه ي اينا يه طوري حل ميشه اگه بند پ داشته باشي، كه متاسفانه ما نداريم

    شبكه داشتن تو ايران هم بسيار زياد هست ،از حوصله بحث خارجه وگرنه اينجا هم كم مافيا نداره

  8. #1178
    Senior Member mdemehri آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    ارسال‌ها
    761

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط seyed00 نمایش پست ها
    بسيار ممنون بابت پاسختون

    مطمعنا وضعيت دكترا چه در ايران و چه در امريكا سخت تر شده (از نظر سطح رقابت و تعداد محدود پذيرش ها)
    فكر ميكنم شما خيلي ايده ال به موضوع نگاه ميكنيد ،معمولا تخصص رشته هاي تاپ رو به دانشجويان خارجي نميدن مثل پلاستيك ،راديو، چشم البته كار نشد نداره

    خوب شما اينجا هم حساب كني حدود ٨ ماه تا ٢ سال بيمه ها در پول دادن به بيمارستان ها و پزشكان عقبا ،يعني ندارن كه بدن ،وبسياري از دكتر ها هم بيمه قبول نمي كنن
    مهم ترين چيز فكر ميكنم براي من درامد بسيار بالا در كشور امريكا نيست بلكه قانون مند بودن محيط كار ،كار تحقيقاتي به روز و زندگي كم استرس و ...

    ايران هم مشكلات خودشو داره همينطور كه در ايران بعد از ٧سال خوندن بايد ٢ سال طرح رفت بعد ٤ سال تخصص گرفت اگه قبول شي و حدود ٥تا٦ سال هم طرح تخصص تو يه شهرستان با جمعيت متوسط نه مركز استان ،بعد از اين همه مكافات حالا بتوني بياي مراكز استان يا نه خدا ميدونه ،البته همه ي اينا يه طوري حل ميشه اگه بند پ داشته باشي، كه متاسفانه ما نداريم

    شبكه داشتن تو ايران هم بسيار زياد هست ،از حوصله بحث خارجه وگرنه اينجا هم كم مافيا نداره
    اتفاقاً اون حراحان پلاستیک و ارتوپدی که من می شناسم همشون غیر امریکایی هستن.
    وقتی یکی به سئوالتون جواب می ده از روی وظیفه نیست، از رو لطفه....اینو یاد بگیرید که تشکر کنید.... آفرین!
    از پاسخ به هر گونه سئوال شخصی معذوریم. حتی شما دوست عزیز

  9. #1179
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    ارسال‌ها
    14

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Rah_Samant نمایش پست ها
    سلام دوستان


    صمیمانه از تمامی پاسخ هایی که دادید تشکر میکنم


    ظرف این دو سالی که دانشجوی ارشد بودم، خیلی به جواب این سوالی که دیروز مطرح کردم فکر کردم و از خیلی ها هم مشورت گرفتم، اما هنوز هم به نتیجه روشن و قانع کننده ای نرسیده ام. این مسئله برای من روشن شده که در تصمیم گیری های بزرگ اینچنینی که مسیر آینده زندگی خودمون و حتی نسل های بعدیمون رو تعیین میکنه و حتی بر مسیر زندگی اطرافیان مون تاثیر گذرا خواهد بود، باید با عقلمون تصمیم بگریم نه با احساسات مون، چون ما تنها یکبار فرصت زندگی کردن رو داریم و اینکه برای جبران اشتباهات احتمالی، دنیا دور برگردون نداره و اگر تصمیم اشتباهی گرفتیم؛ اگر هم بخواهیم جبران کنیم باید هزینه اش رو هم بپردازیم که در این یک مورد تاوان تصمیم اشتباه میتونه بهترین دوران زندگی فرد یعنی ایام جوانیش باشه.


    من این مطالب رو بدون هیچگونه داوری درباره تصمیم سایر دوستان می نویسم و برای تصمیم هر کسی که روزی در این موقعیت بوده هم شدیدا احترام قائلم و از اینکه بخوایم دیگران رو بدون اطلاع داوری کنیم تنفر دارم. هدفم هم گرفتن مشورت برای یک انتخاب درسته و با توجه به اینکه این سوالات و جواب ها اینجا ثبت میشن و شاید حتی تا سال های آینده هم در تصمیم گیری افرادی برای انتخاب مسیر زندگی شون تاثیر گذرا باشه و قطعا ما هم در انتخاب این مسیر مسئول خواهیم بود وسواس خاصی دارم.


    هدفم هم از مطرح کردن این بحث القاء روحیه یاس و ناامیدی نیست، چون خودم هم دو ساله که در این مسیر قدم گذاشته ام و در ابتدای تصمیم مهمی برای آینده خودم هم هستم. فقط مسئله اینه که دارم با کنجکاوی و قدری شک این مسیر رو رصد می کنم تا خدایی نکرده پشیمونی به بار نیاره و از حسن نیت دوستان هم واقعا تشکر می کنم.


    اول کمی از شرایط خودم بگم. 1) من لیسانس و ارشدم رو با معدل های خوبی تموم کردم و به واسطه عشق و علاقه شدیدی که به رشته تحصیلیم دارم و از شانس خوب ما و به واسطه سماجت و کنجکاوی و پشتکاری که در حین تحصیل نشون می دادم پایان نامه ارشدم افتاد با یکی از بهترین اساتید دانشگاه مون که فرد بسیار منظم و دقیق و باسواد و خوش اخلاق و خوش قلبی بود و تونستیم چندتا مقاله ISI خوب از پایان نامه من استخراج کنیم که هنوز هم این رابطه ادامه داره و الان هم داریم روی موضوعات دیگه ای تحقیقات مون رو ادامه میدیم که در اون مسیر هم نتایج خوبی رو بدست آوردیم. 2) از لحاظ کاری هم الان عضو سازمان نظام مهندسی هستم و با توجه به لینک هایی که ایجاد کرده ام؛ زمینه خوبی برای ثبت شرکت و ادامه کار داخل کشور دارم، بعلاوه اینکه خورده سرمایه ای و دوستان خوبی هم اطرافم هستند که دارند بهم کمک می کنند.




    از ابتدای دوره ارشد هم شروع به مطالعه زبان برای شرکت در آزمون TOEFL کردم و از وضعیت حال حاضر زبانم هم خیلی راضی هستم. در این راهی که تا اینجا پیمودم از نظرات و تجربیان و راهنمایی های بچه های گل اپلای آبرود، در تمامی زمینه ها خیلی استفاده کردم و به قول رامبد جوان تو خنداونه شما خیلی باحالید )


    چالش هایی که به نظر من در این مسیر وجو دارند و حداقل من نمیتونم به راحتی از کنارشون بگذرم رو در ادامه مطرح میکنم که پاسخ به هر کدوم از اون ها میتونه به من و سایر دوستانی که دچار تردید و ابهامی هستند خیلی کمک کنه، چون قطعا دوستان تحصیل کرده ای که مسیر ادامه تحصیل در خارج از کشور رو انتخاب کرده اند حتما به این موارد هم فکر کرده اند:


    1) بعضی از دوستانی رو دیده ام که اوایل با چه شور و شوقی برای ادامه تحصیل ایران رو ترک کردند و چقدر اطرافیان شون تشویق شون می کردند و بعضا هم موفق به اخذ پذیرش از دانشگاه های خوبی شدند و تحصیلات شون رو هم به اتمام رسوندند؛ ولی بعدش به اون نتیجه ای که می خواستند و تصور می کردند نرسیدند و الان اون ور بیکار هستند و نتونستند کار پیدا کنند و حالا دچار مشکلات روحی شده اند.

    من در این مورد قضاوتی نمیکنم؛ فقط بنظرم این وسط و در عدم نتیجه گیری افراد می تونه عوامل مختلفی دخیل باشه مثل اینکه شاید شناخت خوبی از ادامه مسیر نداشتند و به خاطر این عدم شناخت موفق نشده اند و ممکنه شرایط اون ور رو با نگاهی که در ایران داشته اند سنجیده اند، در حالی که قبلش قطعا آدم های موفقی بوده اند و ممکنه اون آینده نگری ای رو که تا مسیر اپلای داشتند رو برای ادامه زندگی مدنظر قرار نداده اند و شاید فکر کرده باشند که با گرفتن پذیرش درهای موفقیت به روشون باز شده.

    پاسخ به این سوال مهم یعنی دلایل احتمالی شکست و عدم موفقیت احتمالی فرد بعد از پذیرش دکتری خارج از کشور رو بر عهده شما عزیزان میذارم.


    2) اینجا از هرکی که سوال میکنی و مشورت میگیری خصوصا اساتید دانشگاهی؛ شدیدا آدم رو تشویق به رفتن میکنند، ولی سوال مهمی که در جواب های این اساتید ذهن آدم رو درگیر میکنه اینه که چرا خود اینا اینجا رو دو دستی چسبیدن و برای به قول خودشون کسب تجربیات جدید و پیشرفت بار سفر رو نبستند و ترک وطن نگفتند ولی خودشون آدم رو شدیدا تشویق به رفتن می کنند. این دسته از افراد بعضا حتی حاضر نیستند در حد شرکت در یک کنفرانس بین المللی از ایران خارج بشن در حالی که توانایی های علمی بالایی هم دارند؟؟؟!!!


    3) من دیدم افرادی رو که وقتی فهمیدن یکی برای ادامه تحصیل مثلا رفته کانادا یا استرالیا چشماشون چهار تا شده ولی وقتی طرف برگشته صد تا حرف مزخرف پشت سرش گفتند که بهترینش اینه که طرف عرضه نداشته و یا اگر اونجا مونده و برنگشته صد تا حرف بدتر پشت سرش گفتند.


    حالا با این حرف های بی ارزشی و صد من یه غاز که ممکنه تو جامعه مطرح بشه کاری ندارم، ولی سوالی که پیش میاد اینه که در رویایی ترین حالت آیا هدف ما از ادامه تحصیل این نیست که بعد از اتمام تحصیلات قراره مثلا تو کانادا یا آمریکا تو یه جای صنعتی بزرگ مثل عسلویه خودمون مشغول به کار بشیم!!! سوالی که پیش میاد اینه که اگر این همه سال سختی مهاجرت و درس خوندن تو یه کشور دیگه رو برای رسیدن به چنین هدفی داریم تحمل می کنیم، آیا نمیشه همون اول بریم عسلویه یا یه جای مشابه اون تو ایران مشغول بکار بشیم و اینهمه سختی هم نکشیم؟؟؟!!!


    اگر بدون داشتن دکتری خارج از کشور تو کشور خودمون بریم و جایی مثل عسلویه یا هرجای دیگه شروع به کار کنیم، تقریبا شرایطی که پیش خواهد آمد معلومه؛ ولی اگر برای ادامه تحصیل بریم خارج از کشور و با مشکلاتی که همه میدون روبرو بشیم و اگر آدم خیلی قوی ای هم باشیم، احتمالا چه شرایط بهتری نسبت به اینکه قبلش ممکن بوده تو ایران داشته باشیم پیش خواهد آمد؟

    4) اگر پذیرش هم گرفتیم و رفتیم، هدفمون رو چه چیزهایی متمرکز کنیم که بعدش سرخورده نشیم و به اون موفقیتی که همه دنبالش هستند برسیم؟


    فکر کنم خیلی طولانی شد. اگر لازم شد توضیحات و سوالات بعدی رو آینده مطرح می کنم.


    با تشکر و آرزوی بهترین های برای دوستان عزیز در اپلای آبرود



    ممنونم بابت موضوعاتی که مطرح کردی، کاملا دغدغه هایی رو گفتی که مشترکه بین دوستانی که قصد رفتن دارند و با شک تردید پیش میرند. چون نمی دونند بعد از تحصیلشون چه آینده ای در انتظارشون هست با تحمل این همه مشکلاتی که دوستان فرمودند، البته توی ایران هم هیچ آینده ای ندارند.
    من هم مثل دوستانی که اینجا پست میزارن واقعا دودلم که بعدش چی میشه زندگی راحتری داشت یا نه؟ باور کنید حداقل 50 صفحه این تاپیک رو خوندم ولی بازهم نمی دونم چکار کنم، من ریسرچ رو دوست دارم (6 مقاله ISI دارم) و مقاطع ارشد و لیسانسم رو دانشگاه های خوب بودم ولی هدفم از اپلای کردن تامین زندگی راحت برای خودم و خانوممه که نمی دونم با خوندن دکتری در آمریکا می تونم بهش برسم یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چقد احتما داره نتونم کار گیر بیارم (در مقایسه با ایران)؟؟
    من الان یه شرکتی دارم کار پژوهشی می کنم، ولی آینده رو که نگاه می کنم با این حقوق هایی که ما می گیرم بعید می دونم بعد از بازنشتگی مجبور نباشیم با پرایدی که داریم تو آژانس کار نکنیم خب این خیلی آزارم میده که من مهندس برق هیچ آینده ای نداشته باشم

    ممنونم که با جواب هاتون در انتخاب تصمیم درست کمکون می کنید

  10. #1180

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Rah_Samant نمایش پست ها
    سلام دوستان


    صمیمانه از تمامی پاسخ هایی که دادید تشکر میکنم


    ظرف این دو سالی که دانشجوی ارشد بودم، خیلی به جواب این سوالی که دیروز مطرح کردم فکر کردم و از خیلی ها هم مشورت گرفتم، اما هنوز هم به نتیجه روشن و قانع کننده ای نرسیده ام. این مسئله برای من روشن شده که در تصمیم گیری های بزرگ اینچنینی که مسیر آینده زندگی خودمون و حتی نسل های بعدیمون رو تعیین میکنه و حتی بر مسیر زندگی اطرافیان مون تاثیر گذرا خواهد بود، باید با عقلمون تصمیم بگریم نه با احساسات مون، چون ما تنها یکبار فرصت زندگی کردن رو داریم و اینکه برای جبران اشتباهات احتمالی، دنیا دور برگردون نداره و اگر تصمیم اشتباهی گرفتیم؛ اگر هم بخواهیم جبران کنیم باید هزینه اش رو هم بپردازیم که در این یک مورد تاوان تصمیم اشتباه میتونه بهترین دوران زندگی فرد یعنی ایام جوانیش باشه.


    من این مطالب رو بدون هیچگونه داوری درباره تصمیم سایر دوستان می نویسم و برای تصمیم هر کسی که روزی در این موقعیت بوده هم شدیدا احترام قائلم و از اینکه بخوایم دیگران رو بدون اطلاع داوری کنیم تنفر دارم. هدفم هم گرفتن مشورت برای یک انتخاب درسته و با توجه به اینکه این سوالات و جواب ها اینجا ثبت میشن و شاید حتی تا سال های آینده هم در تصمیم گیری افرادی برای انتخاب مسیر زندگی شون تاثیر گذرا باشه و قطعا ما هم در انتخاب این مسیر مسئول خواهیم بود وسواس خاصی دارم.


    هدفم هم از مطرح کردن این بحث القاء روحیه یاس و ناامیدی نیست، چون خودم هم دو ساله که در این مسیر قدم گذاشته ام و در ابتدای تصمیم مهمی برای آینده خودم هم هستم. فقط مسئله اینه که دارم با کنجکاوی و قدری شک این مسیر رو رصد می کنم تا خدایی نکرده پشیمونی به بار نیاره و از حسن نیت دوستان هم واقعا تشکر می کنم.


    اول کمی از شرایط خودم بگم. 1) من لیسانس و ارشدم رو با معدل های خوبی تموم کردم و به واسطه عشق و علاقه شدیدی که به رشته تحصیلیم دارم و از شانس خوب ما و به واسطه سماجت و کنجکاوی و پشتکاری که در حین تحصیل نشون می دادم پایان نامه ارشدم افتاد با یکی از بهترین اساتید دانشگاه مون که فرد بسیار منظم و دقیق و باسواد و خوش اخلاق و خوش قلبی بود و تونستیم چندتا مقاله ISI خوب از پایان نامه من استخراج کنیم که هنوز هم این رابطه ادامه داره و الان هم داریم روی موضوعات دیگه ای تحقیقات مون رو ادامه میدیم که در اون مسیر هم نتایج خوبی رو بدست آوردیم. 2) از لحاظ کاری هم الان عضو سازمان نظام مهندسی هستم و با توجه به لینک هایی که ایجاد کرده ام؛ زمینه خوبی برای ثبت شرکت و ادامه کار داخل کشور دارم، بعلاوه اینکه خورده سرمایه ای و دوستان خوبی هم اطرافم هستند که دارند بهم کمک می کنند.




    از ابتدای دوره ارشد هم شروع به مطالعه زبان برای شرکت در آزمون TOEFL کردم و از وضعیت حال حاضر زبانم هم خیلی راضی هستم. در این راهی که تا اینجا پیمودم از نظرات و تجربیان و راهنمایی های بچه های گل اپلای آبرود، در تمامی زمینه ها خیلی استفاده کردم و به قول رامبد جوان تو خنداونه شما خیلی باحالید )


    چالش هایی که به نظر من در این مسیر وجو دارند و حداقل من نمیتونم به راحتی از کنارشون بگذرم رو در ادامه مطرح میکنم که پاسخ به هر کدوم از اون ها میتونه به من و سایر دوستانی که دچار تردید و ابهامی هستند خیلی کمک کنه، چون قطعا دوستان تحصیل کرده ای که مسیر ادامه تحصیل در خارج از کشور رو انتخاب کرده اند حتما به این موارد هم فکر کرده اند:


    1) بعضی از دوستانی رو دیده ام که اوایل با چه شور و شوقی برای ادامه تحصیل ایران رو ترک کردند و چقدر اطرافیان شون تشویق شون می کردند و بعضا هم موفق به اخذ پذیرش از دانشگاه های خوبی شدند و تحصیلات شون رو هم به اتمام رسوندند؛ ولی بعدش به اون نتیجه ای که می خواستند و تصور می کردند نرسیدند و الان اون ور بیکار هستند و نتونستند کار پیدا کنند و حالا دچار مشکلات روحی شده اند.

    من در این مورد قضاوتی نمیکنم؛ فقط بنظرم این وسط و در عدم نتیجه گیری افراد می تونه عوامل مختلفی دخیل باشه مثل اینکه شاید شناخت خوبی از ادامه مسیر نداشتند و به خاطر این عدم شناخت موفق نشده اند و ممکنه شرایط اون ور رو با نگاهی که در ایران داشته اند سنجیده اند، در حالی که قبلش قطعا آدم های موفقی بوده اند و ممکنه اون آینده نگری ای رو که تا مسیر اپلای داشتند رو برای ادامه زندگی مدنظر قرار نداده اند و شاید فکر کرده باشند که با گرفتن پذیرش درهای موفقیت به روشون باز شده.

    پاسخ به این سوال مهم یعنی دلایل احتمالی شکست و عدم موفقیت احتمالی فرد بعد از پذیرش دکتری خارج از کشور رو بر عهده شما عزیزان میذارم.


    2) اینجا از هرکی که سوال میکنی و مشورت میگیری خصوصا اساتید دانشگاهی؛ شدیدا آدم رو تشویق به رفتن میکنند، ولی سوال مهمی که در جواب های این اساتید ذهن آدم رو درگیر میکنه اینه که چرا خود اینا اینجا رو دو دستی چسبیدن و برای به قول خودشون کسب تجربیات جدید و پیشرفت بار سفر رو نبستند و ترک وطن نگفتند ولی خودشون آدم رو شدیدا تشویق به رفتن می کنند. این دسته از افراد بعضا حتی حاضر نیستند در حد شرکت در یک کنفرانس بین المللی از ایران خارج بشن در حالی که توانایی های علمی بالایی هم دارند؟؟؟!!!


    3) من دیدم افرادی رو که وقتی فهمیدن یکی برای ادامه تحصیل مثلا رفته کانادا یا استرالیا چشماشون چهار تا شده ولی وقتی طرف برگشته صد تا حرف مزخرف پشت سرش گفتند که بهترینش اینه که طرف عرضه نداشته و یا اگر اونجا مونده و برنگشته صد تا حرف بدتر پشت سرش گفتند.


    حالا با این حرف های بی ارزشی و صد من یه غاز که ممکنه تو جامعه مطرح بشه کاری ندارم، ولی سوالی که پیش میاد اینه که در رویایی ترین حالت آیا هدف ما از ادامه تحصیل این نیست که بعد از اتمام تحصیلات قراره مثلا تو کانادا یا آمریکا تو یه جای صنعتی بزرگ مثل عسلویه خودمون مشغول به کار بشیم!!! سوالی که پیش میاد اینه که اگر این همه سال سختی مهاجرت و درس خوندن تو یه کشور دیگه رو برای رسیدن به چنین هدفی داریم تحمل می کنیم، آیا نمیشه همون اول بریم عسلویه یا یه جای مشابه اون تو ایران مشغول بکار بشیم و اینهمه سختی هم نکشیم؟؟؟!!!


    اگر بدون داشتن دکتری خارج از کشور تو کشور خودمون بریم و جایی مثل عسلویه یا هرجای دیگه شروع به کار کنیم، تقریبا شرایطی که پیش خواهد آمد معلومه؛ ولی اگر برای ادامه تحصیل بریم خارج از کشور و با مشکلاتی که همه میدون روبرو بشیم و اگر آدم خیلی قوی ای هم باشیم، احتمالا چه شرایط بهتری نسبت به اینکه قبلش ممکن بوده تو ایران داشته باشیم پیش خواهد آمد؟

    4) اگر پذیرش هم گرفتیم و رفتیم، هدفمون رو چه چیزهایی متمرکز کنیم که بعدش سرخورده نشیم و به اون موفقیتی که همه دنبالش هستند برسیم؟


    فکر کنم خیلی طولانی شد. اگر لازم شد توضیحات و سوالات بعدی رو آینده مطرح می کنم.


    با تشکر و آرزوی بهترین های برای دوستان عزیز در اپلای آبرود
    من نظر شخصی خودم رو میزارم و مطمنم خیلی با با من مخالف هستنند اما بازم میگم :
    این که آدم به طور موقت به آمریکا سفر کنه با این که به طور دائم که میشه مهاجرت به آمریکا سفر کنه خیلی درش تفاوت هست. شاید خیلی از ماها با این موضوع فکر کردیم اما به صورت سطحی.
    تمام تمرکزمون رو گذاشتیم روی نمره خوب تافل و gre و پذیرش با فاند و ....
    شاید تاحالا خوب فکر نکردیم که ما میخوایم برای مدت کوتاهی به آمریکا بریم یا میخوایم تا آخر عمر در آمریکا بمونیم ؟ اگر کسی این سوالو از خودش بپرسه شاید بتونه هدف خودشو مشخص کنه.
    بی هدفی در مورد سفر به کشور های خارجی باعث شکست در اغلب موارد میشه و مشکلاتی که همراه داره خیلی زیاده. پس من خودم برای خودم 2 دسته طبقه بندی می کنم.
    دسته اول : کسانی که قصد سفر به مدت کوتاه به آمریکا رو دارند. این طور افراد معمولا برای کسب اطلاعات و دانش و کسب تحصیلات تکمیلی به آمریکا سفر میکنند و شاید هدفشون گرفتن مدرک تحصیلی از دانشگاه های تاپ آمریکا باشه. به عقیدشون اگر مدرک تحصیلی از آمریکا بگیرند و به ایران برگردنند فرصت های شغلی و کاری خیلی زیادی کسب می کنند و همه اسمشون سر زبون همه فامیل هست و شایدم فکر می کنند خواستگار خیلی زیادی براشون پیدا میشه!
    خیلی از افرادی که میبینیم تحصیلات خارج از کشوری دارند و یا حالا در ایران هستنند و به قولی یه پاشون ایرانه یه پاشون آمریکا (مثلا 6 ماه سال ایران هستنند و 6 ماه سال میرن خارج) از همین دسته اول هستنند.
    معمولا این دسته افراد تحمل خیلی بالایی روی سختی ها و مشکلات رو ندارند. دوست بنده ساکن تهران هست و دانشجو دانشگاه خوارزمی کرج. میخواد برای فوق لیسانس برای آمریکا اپلای کنه می دونید به چه دلیل ؟ به من میگه ایشالا بتونم اپلای کنم و از شر ترافیک تهران تا کرج راحت بشم!
    این دسته افراد آمریکا رو با سختی ها و مشکلاتش کاملا قبول نمی کنند. تا در آمریکا ترافیک میشه تا در آمریکا آلودگی هوا میشه تا در آمریکا گرانی میشه تا در آمریکا مسکن راکد میشه و کلا هر اتفاق منفی در آمریکا میفته نالشون بلند میشه که این چه آمریکایی هست که من اومدم. خب اگر میخواستم ترافیک و بیکاری رو تحمل کنم که تو همون ایران بودم!
    اگر از خیلی هاشون سوال کنی می گویند اگر در آمریکا کار پیدا کردیم که هیچ. اگر نه بر می گردیم ایران در کنار خانواده و با تحصیلاتمون به کشور خودمون خدمت می کنیم.
    دسته دوم : کسانی که قصد سفر برای همیشه به آمریکا رو دارند نه صرفا کسب مدرک تحصیلی. شاید هیچ وقتم قصد بازگشت به ایران رو نداشته باشند. شاید براشون مهم نباشه که در دانشگاه با رنک 50 تحصیل می کنند یا دانشگاه با رنک 100. چیزی که براشون مهمه زندگی در آمریکا هست! این طور افراد به آمریکا سفر نمی کنند که صرفا درس بخونند و کار کنند. به آمریکا سفر می کنند که زندگی کنند! زندگی و باز هم تاکید میکنم زندگی!زندگی هم پر از سختی ها و مشکلات و تمام مشکلات آمریکا رو به جون میخرن و قبول می کنند.
    آمریکا رو با تمام نکات مثبت و منفیش قبول می کنند. اگر در آمریکا ترافیک شد اگر بی کاری شد اگر مسکن راکد شد اگر دزدی یا کلاهبرداری شد و ... اتفاق دیگه هم بیفته باز هم زندگی آمریکا رو قبول می کنند.
    بهتره هر کسی قبل از این که بره آمریکا خودشو تو یکی از این دو دسته قرار بده بعد به فکر رفتن باشه.
    OFFLINE

موضوعات مشابه

  1. قبرس یا مالزی؟
    توسط dexoey در انجمن تحصیل در قبرس
    پاسخ: 115
    آخرين نوشته: November 30th, 2017, 04:22 PM
  2. نوشتن SOP و نداشتن مقاله و سابقه کار پژوهشی؟
    توسط mSky در انجمن Statement of Purpose - SoP
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: March 7th, 2015, 11:49 PM
  3. چقدر قبل از زمانی که می خوای بری باید درخواست ویزا کنی؟
    توسط داوود در انجمن انتخاب سفارت و گرفتن وقت مصاحبه
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: September 29th, 2008, 08:13 AM
  4. پاسخ: 9
    آخرين نوشته: August 15th, 2008, 11:36 PM

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •