سلام دوستان
صمیمانه از تمامی پاسخ هایی که دادید تشکر میکنم
ظرف این دو سالی که دانشجوی ارشد بودم، خیلی به جواب این سوالی که دیروز مطرح کردم فکر کردم و از خیلی ها هم مشورت گرفتم، اما هنوز هم به نتیجه روشن و قانع کننده ای نرسیده ام. این مسئله برای من روشن شده که در تصمیم گیری های بزرگ اینچنینی که مسیر آینده زندگی خودمون و حتی نسل های بعدیمون رو تعیین میکنه و حتی بر مسیر زندگی اطرافیان مون تاثیر گذرا خواهد بود، باید با عقلمون تصمیم بگریم نه با احساسات مون، چون ما تنها یکبار فرصت زندگی کردن رو داریم و اینکه برای جبران اشتباهات احتمالی، دنیا دور برگردون نداره و اگر تصمیم اشتباهی گرفتیم؛ اگر هم بخواهیم جبران کنیم باید هزینه اش رو هم بپردازیم که در این یک مورد تاوان تصمیم اشتباه میتونه بهترین دوران زندگی فرد یعنی ایام جوانیش باشه.
من این مطالب رو بدون هیچگونه داوری درباره تصمیم سایر دوستان می نویسم و برای تصمیم هر کسی که روزی در این موقعیت بوده هم شدیدا احترام قائلم و از اینکه بخوایم دیگران رو بدون اطلاع داوری کنیم تنفر دارم. هدفم هم گرفتن مشورت برای یک انتخاب درسته و با توجه به اینکه این سوالات و جواب ها اینجا ثبت میشن و شاید حتی تا سال های آینده هم در تصمیم گیری افرادی برای انتخاب مسیر زندگی شون تاثیر گذرا باشه و قطعا ما هم در انتخاب این مسیر مسئول خواهیم بود وسواس خاصی دارم.
هدفم هم از مطرح کردن این بحث القاء روحیه یاس و ناامیدی نیست، چون خودم هم دو ساله که در این مسیر قدم گذاشته ام و در ابتدای تصمیم مهمی برای آینده خودم هم هستم. فقط مسئله اینه که دارم با کنجکاوی و قدری شک این مسیر رو رصد می کنم تا خدایی نکرده پشیمونی به بار نیاره و از حسن نیت دوستان هم واقعا تشکر می کنم.
اول کمی از شرایط خودم بگم. 1) من لیسانس و ارشدم رو با معدل های خوبی تموم کردم و به واسطه عشق و علاقه شدیدی که به رشته تحصیلیم دارم و از شانس خوب ما و به واسطه سماجت و کنجکاوی و پشتکاری که در حین تحصیل نشون می دادم پایان نامه ارشدم افتاد با یکی از بهترین اساتید دانشگاه مون که فرد بسیار منظم و دقیق و باسواد و خوش اخلاق و خوش قلبی بود و تونستیم چندتا مقاله ISI خوب از پایان نامه من استخراج کنیم که هنوز هم این رابطه ادامه داره و الان هم داریم روی موضوعات دیگه ای تحقیقات مون رو ادامه میدیم که در اون مسیر هم نتایج خوبی رو بدست آوردیم. 2) از لحاظ کاری هم الان عضو سازمان نظام مهندسی هستم و با توجه به لینک هایی که ایجاد کرده ام؛ زمینه خوبی برای ثبت شرکت و ادامه کار داخل کشور دارم، بعلاوه اینکه خورده سرمایه ای و دوستان خوبی هم اطرافم هستند که دارند بهم کمک می کنند.
از ابتدای دوره ارشد هم شروع به مطالعه زبان برای شرکت در آزمون TOEFL کردم و از وضعیت حال حاضر زبانم هم خیلی راضی هستم. در این راهی که تا اینجا پیمودم از نظرات و تجربیان و راهنمایی های بچه های گل اپلای آبرود، در تمامی زمینه ها خیلی استفاده کردم و به قول رامبد جوان تو خنداونه شما خیلی باحالید
)
چالش هایی که به نظر من در این مسیر وجو دارند و حداقل من نمیتونم به راحتی از کنارشون بگذرم رو در ادامه مطرح میکنم که پاسخ به هر کدوم از اون ها میتونه به من و سایر دوستانی که دچار تردید و ابهامی هستند خیلی کمک کنه، چون قطعا دوستان تحصیل کرده ای که مسیر ادامه تحصیل در خارج از کشور رو انتخاب کرده اند حتما به این موارد هم فکر کرده اند:
1) بعضی از دوستانی رو دیده ام که اوایل با چه شور و شوقی برای ادامه تحصیل ایران رو ترک کردند و چقدر اطرافیان شون تشویق شون می کردند و بعضا هم موفق به اخذ پذیرش از دانشگاه های خوبی شدند و تحصیلات شون رو هم به اتمام رسوندند؛ ولی بعدش به اون نتیجه ای که می خواستند و تصور می کردند نرسیدند و الان اون ور بیکار هستند و نتونستند کار پیدا کنند و حالا دچار مشکلات روحی شده اند.
من در این مورد قضاوتی نمیکنم؛ فقط بنظرم این وسط و در عدم نتیجه گیری افراد می تونه عوامل مختلفی دخیل باشه مثل اینکه شاید شناخت خوبی از ادامه مسیر نداشتند و به خاطر این عدم شناخت موفق نشده اند و ممکنه شرایط اون ور رو با نگاهی که در ایران داشته اند سنجیده اند، در حالی که قبلش قطعا آدم های موفقی بوده اند و ممکنه اون آینده نگری ای رو که تا مسیر اپلای داشتند رو برای ادامه زندگی مدنظر قرار نداده اند و شاید فکر کرده باشند که با گرفتن پذیرش درهای موفقیت به روشون باز شده.
پاسخ به این سوال مهم یعنی دلایل احتمالی شکست و عدم موفقیت احتمالی فرد بعد از پذیرش دکتری خارج از کشور رو بر عهده شما عزیزان میذارم.
2) اینجا از هرکی که سوال میکنی و مشورت میگیری خصوصا اساتید دانشگاهی؛ شدیدا آدم رو تشویق به رفتن میکنند، ولی سوال مهمی که در جواب های این اساتید ذهن آدم رو درگیر میکنه اینه که چرا خود اینا اینجا رو دو دستی چسبیدن و برای به قول خودشون کسب تجربیات جدید و پیشرفت بار سفر رو نبستند و ترک وطن نگفتند ولی خودشون آدم رو شدیدا تشویق به رفتن می کنند. این دسته از افراد بعضا حتی حاضر نیستند در حد شرکت در یک کنفرانس بین المللی از ایران خارج بشن در حالی که توانایی های علمی بالایی هم دارند؟؟؟!!!
3) من دیدم افرادی رو که وقتی فهمیدن یکی برای ادامه تحصیل مثلا رفته کانادا یا استرالیا چشماشون چهار تا شده ولی وقتی طرف برگشته صد تا حرف مزخرف پشت سرش گفتند که بهترینش اینه که طرف عرضه نداشته و یا اگر اونجا مونده و برنگشته صد تا حرف بدتر پشت سرش گفتند.
حالا با این حرف های بی ارزشی و صد من یه غاز که ممکنه تو جامعه مطرح بشه کاری ندارم، ولی سوالی که پیش میاد اینه که در رویایی ترین حالت آیا هدف ما از ادامه تحصیل این نیست که بعد از اتمام تحصیلات قراره مثلا تو کانادا یا آمریکا تو یه جای صنعتی بزرگ مثل عسلویه خودمون مشغول به کار بشیم!!! سوالی که پیش میاد اینه که اگر این همه سال سختی مهاجرت و درس خوندن تو یه کشور دیگه رو برای رسیدن به چنین هدفی داریم تحمل می کنیم، آیا نمیشه همون اول بریم عسلویه یا یه جای مشابه اون تو ایران مشغول بکار بشیم و اینهمه سختی هم نکشیم؟؟؟!!!
اگر بدون داشتن دکتری خارج از کشور تو کشور خودمون بریم و جایی مثل عسلویه یا هرجای دیگه شروع به کار کنیم، تقریبا شرایطی که پیش خواهد آمد معلومه؛ ولی اگر برای ادامه تحصیل بریم خارج از کشور و با مشکلاتی که همه میدون روبرو بشیم و اگر آدم خیلی قوی ای هم باشیم، احتمالا چه شرایط بهتری نسبت به اینکه قبلش ممکن بوده تو ایران داشته باشیم پیش خواهد آمد؟
4) اگر پذیرش هم گرفتیم و رفتیم، هدفمون رو چه چیزهایی متمرکز کنیم که بعدش سرخورده نشیم و به اون موفقیتی که همه دنبالش هستند برسیم؟
فکر کنم خیلی طولانی شد. اگر لازم شد توضیحات و سوالات بعدی رو آینده مطرح می کنم.
با تشکر و آرزوی بهترین های برای دوستان عزیز در اپلای آبرود
علاقه مندی ها (Bookmarks)