صفحه 136 از 178 نخستنخست ... 3686126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,351 تا 1,360 , از مجموع 1772

موضوع: چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

  1. #1351
    Senior Member MAHAN7 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    ارسال‌ها
    938

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط david_87 نمایش پست ها
    بله حتما اروپا خیلی مزیت ها داره. من در این مورد خاص خودم فقط منظورم موندن در آمریکا یا رفتن به استرالیا بود. در واقع فکر رهایی از محدودیت های عدم امکان خروج از کشور، خاتمه سال ها دوری بدون منطق از دوستان و پدر و مادرم و اتمام دلهره و اضطراب ناشی از سختی ها و بگیر نگیرهای اقامت گرفتن در آمریکا به خصوص در دوره رییس جمهور جاری آمریکا خیلی وسوسه کننده است. در برابرش به طور کامل آمریکا رو از دست میدم، باید دوباره از صفر شروع کنم و در شرایطی از نو تلاش کنم برای تحصیل که قطعا شرایطم از لحاظ مالی به مراتب بدتر از وضعیت فعلی من در آمریکاست.
    من نمیدونم رشته تون چیه، کدوم شهر هستید و ... و ...
    ولی

    اروپا، مزایاش، ویزای مالتیپل تقریبا بی دردسر، نزدیکی به ایران هزینه رفت و امدش رو هم گفتم، درعرض 9 ساعت و کمتر میشه رفت ایران! بسیار بسیار زیبا هستش کشورهاشون و ادمای مختلف و ... و ...
    دردسرش فقط زبان و موند بعدش هستش و البته اوارهای سوریه ای و شبه سوریه ای ک دید بدی حتی نسبت به ایرانی ها ایجاد میکنه در جامعه هدف. اگر کشور خوبی مثل المان و هلند و اسکاندیناوی (نه خیلی سردش) برید باز یه سری دردسراشون کمتره!
    شما اگر ک میتونی، در همین حین تحصیل برای اروپا اقدام کن.
    اینجا رفیقای من از کار کردن زیاد در امریکا ناراحتن و میگن دوست نداردن امریکا رو از این جهت!

    به نظرم کانادا هم دست کمی از امریکا نداره! سردترم هست ک من تحلمشو ندارم. تو اسلو نروژ یا المان خیلی سرد بشه شاید شاید -5 رو بشه دید، ولی کانادا -30 هم شنیدم و بیشتر.

    به نظرم استرالیا یا نیوزلند باز دردسر درس خوندن زیاد توش کمتره چون خیلی ریسرچ مخور تشریف دارن ولی باز بعد مسافت و هزینه ش باعث میشه نشه رفت و امد کرد.

    به نظرم کیس شما اروپا خیلی بهتره!
    چیزیم از دست نمیدید، با مدرک ار اروپا میشه راحت رفت امریکا بعدا، نگران نباشید.
    فکرم نکنید، امریکا تحفه ی خاصی هست، میاد اروپا و یه بار برید امستردام میفهمید شهر جوون و vibrant کجاست!
    معماری در اروپا به گفته ی دوست امریکاییم ک بوستون زندگی میکردن و در mit کار میکردن، بسیار بهتر از امریکاست.
    Stand on the shoulders of giants
    Life is like riding a bicycle, To keep your balance, you must keep moving
    بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
    پستهای قبلیم رو برای درک عمیق از تفاوت امریکا و اروپا بخون


  2. #1352
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    ارسال‌ها
    4,375

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط david_87 نمایش پست ها
    ممنونم از همدردی و راهنمایی های خیلی ارزشمند دوستان. خیلی خوشحالم که همچین هموطن های مهربون و فهیمی دارم. در کنار گفته های ارزشمد شما عزیزان، عده ای هم عقیده دارن تحصیل در آمریکا رو رها کنم و عطاش رو به لقاش ببخشم و برای ادامه تحصیل به دیگر کشورهای پیشرفته مثل استرالیا و کانادا فکر کنم (به خاطر ویزای مالتیپل و اقامت مطمئن در آینده) که اتفاقا من کمی هنوز این شانسو دارم که اگه زود بجنبم از ترم پاییز بتونم در ملبورن استرالیا (یکی از بهترین شهرهای دنیا) ادامه تحصیل کنم. اما با رفتن جدا از اینکه زحماتی که این یک ساله در آمریکا کشیدم هدر میره، وقتی به رفتن فکر میکنم، یک ترسی وجودمو فرا میگیره که اگه میموندم و همه چیز به خوبی پیش میرفت و کار و گرین کارتمو گرفته بودم، قطعا آمریکا از جهت رفاهی، درآمدی و تفریحی خیلی سرتر از اروپا و استرالیا بود و من این شانسو برای همیشه از دست داده ام. جالبه که در شرایط عادی از موندن تو این زندگی و تحمل تنهایی احساس انزجار میکنم و حتی شرمنده خودم هستم که با خودم چنین کردم، اما وقتی حرف رفتن و شروع مجدد در یک کشور دیگه میشه، اصلا برام ممکن نیست. نظر شما چیه؟
    من هم فکر میکنم توصیه یکی از دوستان در مورد انتخاب شهرهای کوچک برای دانشجویان محرد در امریکا هشداری جدی است. شرایط خاص ویزای سینگل به ویژه برای دوره دکتری در شهرهای کوچک واقعا برای افرادی که در شهر بزرگ در ایران زندگی کرده باشند می تواند مشکلات بیشتر و بعضا شدیدی را ایجاد کند. برخی دوستان در خصوص راههایی برای ایجاد سرگرمی و ... پیشنهاداتی دادند که به نوبه خود مفید است اما به نظرم بیش از همه اینها مساله عدم امکان یا ریسک بالای برگشت در این دوره است که به خودی خود به لحاظ روحی فرد را ازار میدهد. شاید اگر چنین محدودیتی به فرد گفته نشود و در حالت عادی هم تعدادی از افراد نخواهند به ایران در این مدت 5-4 ساله برگردند ولی همین که فرد بداند چنین محدودیتی را دارد به خودی خود بار روانی زیادی ایجاد میکند که در کنار زندگی در شهر کوچک می تواند سختیهای مضاعفی بر فرد وارد کند.
    به این لحاظ شرایط خاص امریکا-دانشجویی با ویزای سینگل منحصر به فرد است و با افرادی که از اروپا یا کانادا و استرالیا و.... تجربیات زندگی دانشجویی دارند شاید قابل مقایسه نباشد اما در سوی دیگر بازار کار امریکا و موفقیت پس از آنرا نباید نادیده گرفت. به سختی مدرک دانشگاههای امریکایی را بتوان با مدارک حتی کشورهای نزدیک به لحاظ رنکینگ برای کار در بازار امریکا قابل مقایسه دانست و میزان موقعیتهای شغلی پس از فارغ التحصیلی نیز کاملا متمایز است.
    این موارد بیشتر برای افرادی که هنوز ممکن است برای پروسه اپلای در حال بررسی هستند مفید باشد ولی برای نویسنده پست اخیر شاید ترانسفر کردن به دانشگاهی در شهری بزرگ در صورت یافتن موقعیت مناسب یکی از گزینه های قابل تامل باشد. بدون شک هیاهوی شهرهای بزرگتر با وجود مشکلات خاص آن شاید با روحیات افرادی نظیر شما بیشتر قابل سازگاری باشد.
    موفق باشید
    “I find the great thing in this world is not so much where we stand, as in what direction we are moving"

  3. #1353
    ApplyAbroad Veteran
    Fairymaid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    ارسال‌ها
    1,208

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    سلام،

    بهت قول میدم اگه جا بزنی چند سال بعد خودت رو سرزنش می کنی و اسم بزدل و ترسو رو خودت می زاری!
    شرایط شما از لحاظ تنهایی شدید، مقایسه ایران و اینطرف و همینطور افکار خاک بر سری (من اسمشو این گذاشتم ) و البته اگه بیماری و درد رو هم اضافه کنی میشه مثل "چند ماه قبل" من. اینم در نظر داشته باش که من تا همین یه ماه قبل بر عکس شما به موندن تو همین کانادا یا اومدن آمریکا (چون تا آگوست امکانش رو دارم) فکر می کردم به این دلیل که با دو تا از اساتید کله گنده اینجا کمی مشکل پیدا کردم
    پس این رو در نظر داشته باش که شرایط روحی شما کاملا درونی هست و تنها شرایط بیرونی کمی اون رو تشدید می کنه چون خودتون به اون شرایط بیرونی بال و پر میدی و صد البته که این احساستون هیچ ربطی به ویزای مالتی و سینگل نداره. من با انرژی مثبت حال خودم رو به مرور خوب کردم و البته به تنهایی چون هیچکس از اوج مسائل من خبر نداشت و بروز نمی دادم. می دونید مشکل ما اغلب اینه که چون درگیر روزمرگی میشیم گاها یادمون میره برا چی داریم مبارزه می کنیم. اهدافت رو بازبینی کن و به اهداف کوتاه، میان و بلند مدت تقسیم کن. شما یه هدفی داشتی و براش جنگیدی. حالا این مسائلی که الان داری تنها یکی از مشکلاتی هست که تو مسیر رسیدن به هدفت برات پیش میاد، میخوای به همین زودی جا بزنی؟!
    شما در حالی که داری ارشدت رو همینجا می خونی و روی hard skills هات کار می کنی، رو رشد شخصیتی ات و ارتباطاتت soft skills هم کار کن و ببین بعد اتمام ارشدت شرایطت برا موندن چطوره و برا رفتنت چطور.
    ولی همیشه یه چیزی رو یادت باشه: "تمام روزهایی که تو رو می شکنند همون روزهایی هستند که تو رو می سازند."

    موفق باشی.


    نقل قول نوشته اصلی توسط david_87 نمایش پست ها
    ممنونم از همدردی و راهنمایی های خیلی ارزشمند دوستان. خیلی خوشحالم که همچین هموطن های مهربون و فهیمی دارم. در کنار گفته های ارزشمد شما عزیزان، عده ای هم عقیده دارن تحصیل در آمریکا رو رها کنم و عطاش رو به لقاش ببخشم و برای ادامه تحصیل به دیگر کشورهای پیشرفته مثل استرالیا و کانادا فکر کنم [...]، اما وقتی حرف رفتن و شروع مجدد در یک کشور دیگه میشه، اصلا برام ممکن نیست. نظر شما چیه؟
    ویرایش توسط Fairymaid : May 14th, 2018 در ساعت 04:09 AM


  4. #1354
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط david_87 نمایش پست ها
    ممنونم از همدردی و راهنمایی های خیلی ارزشمند دوستان. خیلی خوشحالم که همچین هموطن های مهربون و فهیمی دارم. در کنار گفته های ارزشمد شما عزیزان، عده ای هم عقیده دارن تحصیل در آمریکا رو رها کنم و عطاش رو به لقاش ببخشم و برای ادامه تحصیل به دیگر کشورهای پیشرفته مثل استرالیا و کانادا فکر کنم (به خاطر ویزای مالتیپل و اقامت مطمئن در آینده) که اتفاقا من کمی هنوز این شانسو دارم که اگه زود بجنبم از ترم پاییز بتونم در ملبورن استرالیا (یکی از بهترین شهرهای دنیا) ادامه تحصیل کنم. اما با رفتن جدا از اینکه زحماتی که این یک ساله در آمریکا کشیدم هدر میره، وقتی به رفتن فکر میکنم، یک ترسی وجودمو فرا میگیره که اگه میموندم و همه چیز به خوبی پیش میرفت و کار و گرین کارتمو گرفته بودم، قطعا آمریکا از جهت رفاهی، درآمدی و تفریحی خیلی سرتر از اروپا و استرالیا بود و من این شانسو برای همیشه از دست داده ام. جالبه که در شرایط عادی از موندن تو این زندگی و تحمل تنهایی احساس انزجار میکنم و حتی شرمنده خودم هستم که با خودم چنین کردم، اما وقتی حرف رفتن و شروع مجدد در یک کشور دیگه میشه، اصلا برام ممکن نیست. نظر شما چیه؟
    توی وبلاگم
    یه بار یکی از مخاطبام یه حرف قشنگ زد
    گفت توی بدنسازی
    یه قانون هست
    که میگه اونجا که به بدن شما فشار داره وارد میشه و حس میکنین بدنتون درد گرفته به خاطر زیاد وزنه زدن
    همونجا هست که داره بدنتون فرم میگیره و بهتر میشه
    خیلیا تا به اونجا میرسن وزنه رو زمین میذارن و میگن خسته شدیم
    در حالی که اگه اون وزنه رو یه دقیقه نگه دارن وزنشون کم تر میشه و در اصل کم شدن وزن و یا فرم گرفتن بدن و یا هر هدفی که داری تو اون دقیقه آخر انجام میشه و تا اون لحظه انگار الکی وزنه زدی و اصل کاری اون دقیقه آخره.
    داستان ما که مهاجرت کردیم همینه.
    تو هرجا بری دنیا همین جوریه. عوض کردن شهر و کشور هیچ کمکی بهت نمیکنه الان. مگر به یه حالت نرمال از نظر مغزی برسی (منطقی و احساسی) و تصمیم بگیری بری یه جای دیگه. اون اوکی هست و معقوله.
    من خیلی پسرا رو توی تورنتو میشناسم که تنهان، تنهان! تنهان! همه چیز دارن و تنهان. خیلی تنهان در حدی که دلت کباب میشه.
    تورنتو که پرجمیعت ترین شهر کاناداست و نایت لایفش خوب هست. پس چرا اینا اینقدر desperate هستن؟
    در عوض تو همین شهرمون یه پسر ایرانی میشناسم که با اینکه تهران بزرگ شده (پس باید بهش فشار بیاد توی این شهر چون شهر کوچکی هست) ولی با همه پسرهایی که میشناسم توی کانادا واقعا فرق محسوس داره و بلده چطوری از همه چیز لذت ببره. این پسر الگوی من داره میشه! اتفاقا داره همینجوری میاد بالا و داره شخصیت قوی میسازه! هر روز دارم رشدشو میبینم.
    شما اگه الان دردت به حد اکثرش رسیده و جونت به لبت رسیده برای اینه که داری تحول پیدا میکنی و آخراشه (مثل همون وزنه زدن) یعنی تا اینجا تمام وزنه رو زدی و به همین لحظه آخر که رسیدی داری ول میکنی.
    من هیچوقت مسخره نمیکنم کسی رو یا هیچوقت نمیگم حتما نمره هات رو خراب کردی یا هرچی یا این کارت بچه گانست یا هرچی. نه نیست. حس هات طبیعین. ولی میخوام بگم ما همه این روزها رو گذروندیم.
    مهاجرت معمولا چند مرحله داره:
    1. خوش و خوشحالی
    2. دپرشن پس از خوشحالی وقتی که عقلت میاد سر جاش
    3. وخیم تر شدن حال ادم به خاطر تصمیم گندی که گرفته و خراب کرده همه چیز رو
    4. مرگ
    5. مرحله آخر، وقتی که مثل ققنوس یه آدم جدید از همون آدم قبلی میاد بیرون، درست مثل ققنوس. بعد ازین دیگه شکست ناپذیر میشی.
    شما الان توی مرحله سوم و چهارم هستین. اون قسمت یه دقیقه بیشتر نگه داشتن وزنه مرحله چهارمه که الان بدترین فشارها داره بهت میاد. من اونجا بودم. میفهممت. خیلی خوبه که خیلی زود به این مرحله رسیدی.

    شهرتو عوض نکن.
    روی خودت کار کن.
    آخر آخراشه.
    تموم میشه.
    خیلی زود تموم میشه. بعدش برو هر جای دنیا که خواستی. اصلا بعدش برو اروپا و هر سه هفته برو دیدن خانواده ت.

    مراقب خودت باش دوست من.
    به قول شاعر، آدم بدون غم نمیشه، راه بی پیچ و خم نمیشه، آرزوی کم نداریم، آرزو که کم نمیشه!!
    ارادتمندت
    ویرایش توسط chemistrymaste : May 14th, 2018 در ساعت 07:37 AM


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  5. #1355
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    May 2018
    ارسال‌ها
    8

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    من جا نزدم. در پست اولم گفتم بارها به خودم گفته بودم برگردم ایران ولی طاقت اوردم و نرفتم، حتی با این حالت روحی نمره هام هم همه خوب شدن. اما اتفاقا بر عکس با خودم میگم شاید این شجاعتو ندارم که برم از آمریکا بیرون و در یک کشور دیگه ادامه تحصیل بدم و بعدا هم همونجا موندگار بشم. من فقط یک نکته رو از شما میپرسم. شما در آمریکا اگر ارشدو شروع کنی، یعنی حدود پنج سال به طور متوسط زمان میبره تا گرین کارت بگیری. پنج سال! این پنج سال همه در دهه چهارم زندگی منه. میتونستم مثلا از این فرصتی که گفتم یعنی استرالیا استفاده کنم و برم، میدونم اصلا قابل قیاس با آمریکا نیست اما حداقل در اون مدت میتونستم برای پدر و مادرم ویزای توریستی بگیرم و خوشحالشون کنم تا جمع خونوادگیمون دوباره اندکی گرم بشه. به نظرم همه چیز به اهداف آدما برمیگرده. یک نفر که خیلی به درس و تحقیق علاقه داره یا به شدت مشتاقه بعدا با حقوق خوب در یک شرکت بزرگ استخدام شه و برای اولین بار زندگی مستقل رو تجربه کنه قطعا در برابر این مسائل و مشکلات مقاوم تره. درست شبیه دوران تحصیل گذشته خودم در ایران که در بدترین شرایط درس خوندم، زندگی خوابگاهی رو تجربه کردم که تونستم رزومه خیلی خوبی آماده کنم. دلیل اصلی من برای ادامه تحصیل خیلی روراست بگم فقط مهاجرت بود، شبیه خیلی از آدمهای موفقی که در ایران به آلمان، هلند، انگلیس، کانادا، استرالیا یا آمریکا مهاجرت میکنن تا از آینده خودشون یا فرزندانشون خاطر جمع باشند. این آدم ها اتفاقا رفاه و احترامشون ممکنه در ایران خیلی بیشتر بوده باشه ولی به هر حال به دلایلی که همه میدونید رفتنو به موندن ترجیح دادن. اما به نظرم شرایط الان من مثل اونا نیست، بلکه مثل پناهنده های بیچاره است که نمتونن اصلا به کشورشون برگردن، باید چند سالو تو کمپ تحمل کنن تا خلاصه اگر بشه یا نشه رستگار بشن. آیا من اصلا در ایران مشکل بزرگی داشتم که پناهنده جایی بشم؟ قطعا نه. میدونم نگاه خیلی منفی و غیر منصفانه ایه به همه شرایطی که این کشور برای تحصیل من فراهم کرده ولی تا زمانی که طرز فکر من اینه حتی بهترین لذت ها هم در این شرایط مساوی با همون توصیفیه که کردم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط Fairymaid نمایش پست ها
    سلام،

    بهت قول میدم اگه جا بزنی چند سال بعد خودت رو سرزنش می کنی و اسم بزدل و ترسو رو خودت می زاری!
    شرایط شما از لحاظ تنهایی شدید، مقایسه ایران و اینطرف و همینطور افکار خاک بر سری (من اسمشو این گذاشتم ) و البته اگه بیماری و درد رو هم اضافه کنی میشه مثل "چند ماه قبل" من. اینم در نظر داشته باش که من تا همین یه ماه قبل بر عکس شما به موندن تو همین کانادا یا اومدن آمریکا (چون تا آگوست امکانش رو دارم) فکر می کردم به این دلیل که با دو تا از اساتید کله گنده اینجا کمی مشکل پیدا کردم
    پس این رو در نظر داشته باش که شرایط روحی شما کاملا درونی هست و تنها شرایط بیرونی کمی اون رو تشدید می کنه چون خودتون به اون شرایط بیرونی بال و پر میدی و صد البته که این احساستون هیچ ربطی به ویزای مالتی و سینگل نداره. من با انرژی مثبت حال خودم رو به مرور خوب کردم و البته به تنهایی چون هیچکس از اوج مسائل من خبر نداشت و بروز نمی دادم. می دونید مشکل ما اغلب اینه که چون درگیر روزمرگی میشیم گاها یادمون میره برا چی داریم مبارزه می کنیم. اهدافت رو بازبینی کن و به اهداف کوتاه، میان و بلند مدت تقسیم کن. شما یه هدفی داشتی و براش جنگیدی. حالا این مسائلی که الان داری تنها یکی از مشکلاتی هست که تو مسیر رسیدن به هدفت برات پیش میاد، میخوای به همین زودی جا بزنی؟!
    شما در حالی که داری ارشدت رو همینجا می خونی و روی hard skills هات کار می کنی، رو رشد شخصیتی ات و ارتباطاتت soft skills هم کار کن و ببین بعد اتمام ارشدت شرایطت برا موندن چطوره و برا رفتنت چطور.
    ولی همیشه یه چیزی رو یادت باشه: "تمام روزهایی که تو رو می شکنند همون روزهایی هستند که تو رو می سازند."

    موفق باشی.

  6. #1356
    ApplyAbroad Veteran
    Fairymaid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    ارسال‌ها
    1,208

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    تمام اون حرفهایی که به شما زدم عینا حرفهایی بوده و هست که همیشه به خودم می زنم. منظورم از جا زدن هم برگشتن به ایران نیست، همین باج دادن به شک و دودلی ها، تردیدها و مفایسه ها میشه جا زدن.
    شما الان داری با یه "تصوری" که از استرالیا یا یه کشور دیگه بعد از فارغ التحصیلی و اقامتت داری تصمیم میگیری، تنها یه تصور. چه بسا که اگه استرالیا هم رفته بودی باز تصور متفاوتی نسبت به آمریکا داشتی. نتیجه اینکه "تا زمانی که این حالت مقابسه آمریکا و کشورهای دیگه و یا ایران رو کنار نزارید، حالتون خوب نمیشه."
    فکر می کنم بیشتر ما قصدمون مهاجرت بوده نه "صرفا" تحصیل. شرایط پیدا کردن کار و اقامت هم (فرقی نمی کنه کدوم کشور باشیم) برا هممون تقریبا دشواره.


    نقل قول نوشته اصلی توسط david_87 نمایش پست ها
    من جا نزدم. در پست اولم گفتم بارها به خودم گفته بودم برگردم ایران ولی طاقت اوردم و نرفتم، حتی با این حالت روحی نمره هام هم همه خوب شدن. اما اتفاقا بر عکس با خودم میگم شاید این شجاعتو ندارم که برم از آمریکا بیرون و در یک کشور دیگه ادامه تحصیل بدم و بعدا هم همونجا موندگار بشم. من فقط یک نکته رو از شما میپرسم. شما در آمریکا اگر ارشدو شروع کنی، یعنی حدود پنج سال به طور متوسط زمان میبره تا گرین کارت بگیری. پنج سال! این پنج سال همه در دهه چهارم زندگی منه. میتونستم مثلا از این فرصتی که گفتم یعنی استرالیا استفاده کنم و برم، میدونم اصلا قابل قیاس با آمریکا نیست اما حداقل در اون مدت میتونستم برای پدر و مادرم ویزای توریستی بگیرم و خوشحالشون کنم تا جمع خونوادگیمون دوباره اندکی گرم بشه. به نظرم همه چیز به اهداف آدما برمیگرده. یک نفر که خیلی به درس و تحقیق علاقه داره یا به شدت مشتاقه بعدا با حقوق خوب در یک شرکت بزرگ استخدام شه و برای اولین بار زندگی مستقل رو تجربه کنه قطعا در برابر این مسائل و مشکلات مقاوم تره. درست شبیه دوران تحصیل گذشته خودم در ایران که در بدترین شرایط درس خوندم، زندگی خوابگاهی رو تجربه کردم که تونستم رزومه خیلی خوبی آماده کنم. دلیل اصلی من برای ادامه تحصیل خیلی روراست بگم فقط مهاجرت بود، شبیه خیلی از آدمهای موفقی که در ایران به آلمان، هلند، انگلیس، کانادا، استرالیا یا آمریکا مهاجرت میکنن تا از آینده خودشون یا فرزندانشون خاطر جمع باشند. این آدم ها اتفاقا رفاه و احترامشون ممکنه در ایران خیلی بیشتر بوده باشه ولی به هر حال به دلایلی که همه میدونید رفتنو به موندن ترجیح دادن. اما به نظرم شرایط الان من مثل اونا نیست، بلکه مثل پناهنده های بیچاره است که نمتونن اصلا به کشورشون برگردن، باید چند سالو تو کمپ تحمل کنن تا خلاصه اگر بشه یا نشه رستگار بشن. آیا من اصلا در ایران مشکل بزرگی داشتم که پناهنده جایی بشم؟ قطعا نه. میدونم نگاه خیلی منفی و غیر منصفانه ایه به همه شرایطی که این کشور برای تحصیل من فراهم کرده ولی تا زمانی که طرز فکر من اینه حتی بهترین لذت ها هم در این شرایط مساوی با همون توصیفیه که کردم.


  7. #1357
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط david_87 نمایش پست ها
    ممنونم از همدردی و راهنمایی های خیلی ارزشمند دوستان. خیلی خوشحالم که همچین هموطن های مهربون و فهیمی دارم. در کنار گفته های ارزشمد شما عزیزان، عده ای هم عقیده دارن تحصیل در آمریکا رو رها کنم و عطاش رو به لقاش ببخشم و برای ادامه تحصیل به دیگر کشورهای پیشرفته مثل استرالیا و کانادا فکر کنم (به خاطر ویزای مالتیپل و اقامت مطمئن در آینده) که اتفاقا من کمی هنوز این شانسو دارم که اگه زود بجنبم از ترم پاییز بتونم در ملبورن استرالیا (یکی از بهترین شهرهای دنیا) ادامه تحصیل کنم. اما با رفتن جدا از اینکه زحماتی که این یک ساله در آمریکا کشیدم هدر میره، وقتی به رفتن فکر میکنم، یک ترسی وجودمو فرا میگیره که اگه میموندم و همه چیز به خوبی پیش میرفت و کار و گرین کارتمو گرفته بودم، قطعا آمریکا از جهت رفاهی، درآمدی و تفریحی خیلی سرتر از اروپا و استرالیا بود و من این شانسو برای همیشه از دست داده ام. جالبه که در شرایط عادی از موندن تو این زندگی و تحمل تنهایی احساس انزجار میکنم و حتی شرمنده خودم هستم که با خودم چنین کردم، اما وقتی حرف رفتن و شروع مجدد در یک کشور دیگه میشه، اصلا برام ممکن نیست. نظر شما چیه؟
    من از دوستانی که در استرالیا هستند تغریف ملبورن را زیاد شنیدم و اگر پذیرشتون از خود دانشگاه ملبورن است در بسیاری از رشته ها یکی از دانشگاههای تاپ دنیا حساب میشه. اقامت استرالیا هم که طبعا راحت تره. منتهی اول در مورد بازار کار استرالیا در رشته خودتون خوب تحقیق کنید و اگر تصمیم گرفتین برید اونجا، تا پذیرش و فاند و ویزای استرالیا قطعی نشده درس امریکاتون رو ول نکنید. در واقع استرالیا را فعلا بعنوان انتخاب دوم خودتون نگهدارید. روی فروم استرالیا هم در این مورد از دوستانی که آنجا هستند سوال کنید.

  8. #1358
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    May 2018
    ارسال‌ها
    8

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    بله اتفاقا دانشگاه ملبورن هست. رنک داشگاهش که بله عالیه. مساله این صحبت بسیار فراگیر هست که همه اصرار عنوان میکنن بازار کار آمریکا خوبه و حیفه درسو نیمه کاره رها کنی و بری.

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghlobe نمایش پست ها
    من از دوستانی که در استرالیا هستند تغریف ملبورن را زیاد شنیدم و اگر پذیرشتون از خود دانشگاه ملبورن است در بسیاری از رشته ها یکی از دانشگاههای تاپ دنیا حساب میشه. اقامت استرالیا هم که طبعا راحت تره. منتهی اول در مورد بازار کار استرالیا در رشته خودتون خوب تحقیق کنید و اگر تصمیم گرفتین برید اونجا، تا پذیرش و فاند و ویزای استرالیا قطعی نشده درس امریکاتون رو ول نکنید. در واقع استرالیا را فعلا بعنوان انتخاب دوم خودتون نگهدارید. روی فروم استرالیا هم در این مورد از دوستانی که آنجا هستند سوال کنید.

  9. #1359

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط david_87 نمایش پست ها
    بله اتفاقا دانشگاه ملبورن هست. رنک داشگاهش که بله عالیه. مساله این صحبت بسیار فراگیر هست که همه اصرار عنوان میکنن بازار کار آمریکا خوبه و حیفه درسو نیمه کاره رها کنی و بری.
    من سال ۲۰۱۲ آمدم آمریکا برای دکترا. سال ۲۰۱۷ فارغ التحصیل شدم. مثل خیلی بچه های دیگه فکر میکردم که ۳ سال میتونم دفاع کنم اما شد ۵ سال. یک سال هست که اینجا مشغول کار هستم. حقوقم خوبه و راضی هستم. در حال حاضر روی ویزای کار هستم که اگر اخراج بشم ۷ روز فرصت دارم برم بیرون. شرکتم گفته ۶ ماه دیگه برای کارت اقامتم اقدام میکنه و بر فرض اگر همه چیز خیلیی خوب پیش بره، تا ۲۰۲۱ زمان میبره تا اقامتم برسه.
    از ۲۰۱۲ ایران نرفتم و خیلی دلم تنگ شده. بعد از ماجرای ترامپ خانواده ام هم دیگه نتونستم ویزا بگیرن که بیان پیش من. من دیگه بیشتر راه را رفتم اما اگر به گذشته برمیگشتم، یا اصلا دکترا نمیخوندم و فقط ارشد میگرفتم و میرفتم دنبال کار، یا میرفتم مثلا کانادا (از استرالیا اطلاعی ندارم اما خوب هر ۳ تا کشور خوبن). اینجوری هم مجبور نبودم دکترا بخونم، هم استرس اقامت نداشتم، و هم میتونستم بدون نگرانی برم ایران. خلاصه این داستان من بود. حالا خود شما قضاوت کنید.

  10. #1360
    Member hipax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    رشته و دانشگاه
    PhD Student of Marketing - Monash University
    ارسال‌ها
    181

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط david_87 نمایش پست ها
    بله اتفاقا دانشگاه ملبورن هست. رنک داشگاهش که بله عالیه. مساله این صحبت بسیار فراگیر هست که همه اصرار عنوان میکنن بازار کار آمریکا خوبه و حیفه درسو نیمه کاره رها کنی و بری.
    دوست عزیز، شما ملبورن هم بیای باز هم همین وضع الانت توی امریکا رو داری. من الان توی ملبورن زندگی می کنم. به شدت گرونه، خیلی خیلی خیلی بزرگه جوری که با قطار بخوای از این طرف شهر بری اونور شهر یه ساعت طول میکشه. دوتا دانشگاه تاپ ملبورن و استرالیا هم که دانشگاه های ملبورن و موناش هستن هم دانشگاه سخت گیری هستن و بچه ها معمولا تا شب دانشگاه می مونن. حتی هم خونه ای من که توی دانشگاه ملبورن هست مجبوره که غذای یه هفته اش رو یه جا بپزه، توی یخچال دپو کنه و ببره دانشگاه چون واقعا نمیرسه. حتی خودم منم با اینکه سه ماهه اومدم اینجا مجبورم که همین کار رو بکنم و معمولا آخر هفته ها هم دپارتمانمون پره دانشجوهای دکتری هست. اصلا شما وقت نمی کنی که بری شهر رو بگردی. فقط هزینه زندگی توی شهر بزرگ رو میدی. همه توی اتاق هاشون هستن و دارن کاراشون رو انجام میدن. همین الان هم که ویکند هست من مجبور شدم بیام آفیس واسه اینکه کلی کار انجام نداده دارم. فشار کاری توی دکتری در استرالیا قابل مقایسه با امریکا نیست چون شما باید حداکثر توی سه سال و نیم کارتون رو تحویل بدین وگرنه باید از جیب خرج کنین. یعنی کاری که یه دانشجوی امریکایی توی 4 تا 5 سال باید انجام بده رو شما باید توی سه سال و نیم انجام بدین اونم با کیفیت دانشجوی امریکایی یا اروپایی تا به یه جایی برسین. کم نداشتیم که توی همین دانشگاه ملبورن نتونستن ادامه بدن و دکتری رو ول کردن. کم نداریم بچه هایی که ماهی سه چهار شب رو توی آفیس یا آزمایشگاه میخوابن.

    برای کار هم بازار کار آمریکا برای مهندسی ها خیلی خیلی بهتر هست تا استرالیا چون اینجا کشوری هست که بیشتر خدماتیه نه تولیدی. من کسایی رو اینجا میشناسم که اقامت گرفتن ولی هنوز کار ندارن و با تدریس دارن خرج زن و بچه شون رو میدن. شما کار امریکا رو دوست دارین در مقابل سختی گرفتن گرین کارت یا آسونتر بودن اقامت گرفتن استرالیا ولی کار سخت برای مهندسی ها و بچه های علوم؟
    ضمنا، شما ببین هدفت از اومدن به خارج چیه؟ درس خوندن یا کار کردن همراه با کیف کردن و تفریح؟ این دوتا از زمین تا آسمون با هم فرق دارن. شما بخوای درس بخونی برات فرقی نداره که استرالیا باشی، اروپا یا امریکا. توی روستا باشی یا یه شهری ملبورن یا سیدنی. چون شهر شما توی آفیس و دانشگاه شما خلاصه میشه. خلاصه اینکه اصلا چرا ایران رو با اون همه امکاناتی که داشتی ول کردی اومدی اینجا. واقعا خوب نیست اینو بگم ولی بعضی ها فقط به خاطر مشروب و بار و دیسکو و یه آزادی جزئی اپلای می کنن و بعدش هم که می بینن نه بابا خیلی هم از این خبرا نیست و مجبورن انقده کار کنن حتی وقت واسه خوردن یه لیوان مشروب هم نداشته باشن افسرده میشن.

    اینکه همش به اینکه چه چیزایی رو با رفتن به امریکا از دست دادین فکر کنین که چیزی رو عوض نمی کنه. من خودم خورد و خوراک و امکاناتم، البته نه درآمدم، توی ایران خیلی بهتر از اینجا بود چون اینجا چیزایی که خیلی بهشون علاقه دارم اینجا یا پیدا نمیشه یا اینکه خیلی گرونه. نمیگم خانواده ام یا خودم پولدار بودیم. اصلا و ابدا ولی اینجا حتی خانواده ات هم توی ایران پولدار بوده باشن باید از امکانات صفر شروع کنی. دو سه سال بی ماشینی رو تجربه کنی. عین سال اولی های دانشگاه زندگی خوابگاهی یا مجردی رو تجربه کنی. این یه قانونه که با یه تصمیم یه چیزایی رو از دست میدین و یه چیزایی رو به دست میارین. مهاجرت مثل ازدواج می مونه. دل و جرات میخواد. مهاجرت عین ازدواج بلوغ فکر می خواد. باید بچه بازی رو بزاری کنار وگرنه به مشکل می خوری و طلاق میگیری و برمیگردی ایران که تازه اونم علاوه بر سرکوفت یه عالمه آدم بعد از یه مدت از پشیمونی افسرده نشی جای شکر داره. همونجوری که توی ازدواج شما دیگه آزادی های زندگی مجردیتون رو ندارین و مجبورین که خودتون رو با زندگی و برنامه یه نفر دیگه تطبیق بدین، مهاجرت هم تقریبا یه چیزی شبیه به این هست. باید خودت رو تطبیق بدی و بدون هدف نری جلو وگرنه خیلی خیلی زود به پوچی می رسی.

    اگه روزمه من رو ببینین از اروپا هم پذیرش داشتم با پول بیشتر و وضعیت اقامت گرفتن بهتر و نزدیک تر به ایران. ولی ردش کردم چون بعد چهار سال توی اون دانشگاه به مشکل می خوردم کسی نبود که انقدر قوی باشه تا کمکم کنه یه پله بیام بالاتر توی زندگیم.

    من ویزای مالتیپل دارم و سه ماهه اینجام ولی تا حداقل یه سال دیگه نمی تونم ایران برم چون اگه برم حسابی عقب می افتم. نه اینکه دلم واسه ایران و خانواده و دوستام تنگ نشده ها. اصلا. اتفاقا اگه می تونستم همین واسه فردا بلیط میخریدم. من حتی دلم واسه دیدن یه فوتبال پخش زنده تنگ شده ولی چیزی که هست اینه که گذشته رو نمیشه عوض کرد. یه انتخاب کردم با کلی فکر و انگیزه و دلیلی برای پشیمونی وجود نداره.
    من یه جورایی شما رو درک می کنم که شاید ویزای سینگل بهتون فشار بیاره، شاید زندگی مجردی فشار بیاره بهتون ولی با تمامی احترامی که به شما و بقیه قائل هستم، واقعیتش این هست که دیگه باید از بغل مامانی و بابایی بیایم توی زندگی واقعی و ببینیم که دنیا دست کیه. این حرف رو همیشه به خودم هم میزنم. شاید ما ایرانی ها یه ذره بد عادت شدیم و بد تربیتمون کردن که اینقدر وابسته به خانواده شدیم ولی این فرصتی که توی امریکا هستین بهترین زمان برای ساختن خودتون هست تا ببینید چند مرده حلاجین. چقده جنم دارین. چقده می تونین از پس مشکلاتون بر بیاین.

    حالا به بحث شما خیلی ربطی نداره ولی متاسفانه ماها توی ایران بیشتر دنبال یه زندگی اینستاگرامی هستیم. یعنی اینکه که زندگی بعضی هارو میبینیم توی اینستاگرام که همش یا توی مهمونی و سفرن یا جنگل هستن یا هیچهایک می کنن و ادعا هم دارن که خیلی خیلی زحمت کشیدن تا به اینجا رسیدن و از عنفوان جوانی کار کردن تا تونستن ویلای شمال و خونه شخصی و ماشین شاسی بلند آفرود و کمد پر از کفش های و لباس های ورزشی و غیر ورزشی برند و .... رو برای خودشون توی 35 تا 40 سالگی فراهم کنن ، چیزی که از نظر خود من جک خوبیه و دروغ قشنگیه یا حداقل اینکه همه واقعیت نیست، و دوست داریم که خودمون هم همون زندگی رو هم داشته باشیم. ولی این چیزی که من اینجا دیدم و تجربه شخصیم توی ایران بهم اثبات کرده که زندگی اینجا کاملا متفاوت با سبک زندگی حالی به هولی ایرانی هاست. اینجا، یعنی کشورهای پیشرفته، اصلا و مطلقا از این خبرا نیست. ددی و مامی بعد 18 سالگیت برات یه پنی هم خرج نمی کنه چه برسه برات مغازه و خونه و ماشین بگیره. شاید واسه عروسیت یه ذره کمک کنه ولی بعد 18 سالگیت باید از مک دونالد و کی اف سی شروع کنی به کار کردن و زندگی کردن توی خونه مجردی با بقیه. شما اینجا، توی استرالیا، نمی تونی خیلی پولدار بشی چون پول زیادی دربیاری چنان مالیاتی ازت میگیرن تا نگو و نپرس. اینجا همه به هم نزدیکه وضعیت زندگیشون. برخلاف ایران که معلوم نیست کی به کیه و طرف چجوری یه دفعه اینقدر پول درآورده.

    من به همه میگم که ایران بهترین جا واسه پول درآوردنه مفته. توی ایران پول داشته باشی پولدارتر میشی چون رقابتی نیست و انحصاره. اینجا به شدت رقابت رو تجربه می کنی. تخصص داشته باشی فوقش اوضاع مالیت بهتر بشه ولی عالی نمیشه مخصوصا این روزا. اینجا دقیقا برعکسه. پول داشته باشی و تخصص نداشته باشی دو سه سال دیگه اون پول رو هم نداری. تخصص داشته باشی پول نداشته باشی بعد یه مدت زندگی خوبی داری. واسه همین هست که یه نفر مثل من نشسته توی آفیسش توی ملبورن و هدفش رو گذاشته روی اینکه کاری که بهش دادن رو به بهترین نحو انجام بده. چون اگه کارت رو بهترین نحو انجام بدی می تونی از همین استرالیا هم بری اروپا یا از امریکا بیای استرالیا. تخصص داشته باشی همه طالبت میشن. کارت خوب باشی آفر زیادی میگیری.

    من وقتی که میبینم کسی زیادی داره خوش بینانه به خارج اومدن نگاه می کنه بهش واقعیت رو میگم که اینجوری ها هم که فکر می کنه نیست و نباید انتظار داشته باشه که بیاد واسه عشق و حال. خیلی ها موضع میگیرن و بهم میگن که بدبین هستم و شاید از قصد میگم این حرفارو تا طرف رو منصرف کنم ولی واقعیت اینه که شما از جایی که متعلق به شماست و 30-40 سال از زندگیتون رو اونجا ساختین دارین میاین یه جایی که باید از نزدیک صفر شروع کنین که مال شما هم نیست. اینکه اینجا بهشت مطلقه و ایران جهنمی که باید ازش فرار کرد یه فکری هست که کاملا پوچه و خیلی از ماهارو بیچاره کرده. اینجا فقط ثبات داره و شایسته سالاری بیشتری توش حاکم هست. کسی که از ایران میره امریکا، اروپا، استرالیا یا کانادا باید تفکر تهرانی و شهرستانی رو بزاره کنار چون دیگه اینا مفهوم خودشون رو اینجا از دست میدن. باید چهارچوب های ذهنی تون رو عوض کنین تا بتونین دووم بیارین وگرنه ملبورن رو هم بعدا ازش فرار می کنین. عین یکی از دوستای من که عین امریکا بود، الان اینجاست و تصمیم داره دوباره دانشگاهش رو عوض کنه و بره یه دانشگاه دیگه توی یه شهر دیگه چون فکر می کنه که اونجا براش بهتره.

    و نکته آخر اینکه، اون روزی رو ببینین که دارین داستان زندگیتون رو به خانومتون، بچه ها، نوه هاتون یا حتی پدر مادر یا دوستاتون تعریف میکنین؟ فکر می کنین چه داستانی بگین بیشتر بهتون افتخار می کنن؟ فرار از مشکلات یا جنگیدن باهاشون؟ من که فیلم جنگی رو بیشتر ترجیح میدم و ندیدم که کسی فیلم فرار کردن یه نفر رو از مشکلات ساخته باشه.

    البته امیدوارم که نظراتم شما و بقیه رو ناراحت نکرده باشه ولی اینها چیزایی هستن که واقعا لازمه قبل از رفتن از یه کشور به کشور دیگه باید دونست و در موردش فکر کرد. و امیدوارم که موفق باشین.
    The future is already here – it's just not evenly distributed

موضوعات مشابه

  1. قبرس یا مالزی؟
    توسط dexoey در انجمن تحصیل در قبرس
    پاسخ: 115
    آخرين نوشته: November 30th, 2017, 04:22 PM
  2. نوشتن SOP و نداشتن مقاله و سابقه کار پژوهشی؟
    توسط mSky در انجمن Statement of Purpose - SoP
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: March 7th, 2015, 11:49 PM
  3. چقدر قبل از زمانی که می خوای بری باید درخواست ویزا کنی؟
    توسط داوود در انجمن انتخاب سفارت و گرفتن وقت مصاحبه
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: September 29th, 2008, 08:13 AM
  4. پاسخ: 9
    آخرين نوشته: August 15th, 2008, 11:36 PM

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •