صفحه 137 از 178 نخستنخست ... 3787127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,361 تا 1,370 , از مجموع 1772

موضوع: چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

  1. #1361
    Member
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    رشته و دانشگاه
    urban desgin
    ارسال‌ها
    425

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط hipax نمایش پست ها
    دوست عزیز، شما ملبورن هم بیای باز هم همین وضع الانت توی امریکا رو داری. من الان توی ملبورن زندگی می کنم. به شدت گرونه، خیلی خیلی خیلی بزرگه جوری که با قطار بخوای از این طرف شهر بری اونور شهر یه ساعت طول میکشه. دوتا دانشگاه تاپ ملبورن و استرالیا هم که دانشگاه های ملبورن و موناش هستن هم دانشگاه سخت گیری هستن و بچه ها معمولا تا شب دانشگاه می مونن. حتی هم خونه ای من که توی دانشگاه ملبورن هست مجبوره که غذای یه هفته اش رو یه جا بپزه، توی یخچال دپو کنه و ببره دانشگاه چون واقعا نمیرسه. حتی خودم منم با اینکه سه ماهه اومدم اینجا مجبورم که همین کار رو بکنم و معمولا آخر هفته ها هم دپارتمانمون پره دانشجوهای دکتری هست. اصلا شما وقت نمی کنی که بری شهر رو بگردی. فقط هزینه زندگی توی شهر بزرگ رو میدی. همه توی اتاق هاشون هستن و دارن کاراشون رو انجام میدن. همین الان هم که ویکند هست من مجبور شدم بیام آفیس واسه اینکه کلی کار انجام نداده دارم. فشار کاری توی دکتری در استرالیا قابل مقایسه با امریکا نیست چون شما باید حداکثر توی سه سال و نیم کارتون رو تحویل بدین وگرنه باید از جیب خرج کنین. یعنی کاری که یه دانشجوی امریکایی توی 4 تا 5 سال باید انجام بده رو شما باید توی سه سال و نیم انجام بدین اونم با کیفیت دانشجوی امریکایی یا اروپایی تا به یه جایی برسین. کم نداشتیم که توی همین دانشگاه ملبورن نتونستن ادامه بدن و دکتری رو ول کردن. کم نداریم بچه هایی که ماهی سه چهار شب رو توی آفیس یا آزمایشگاه میخوابن.

    برای کار هم بازار کار آمریکا برای مهندسی ها خیلی خیلی بهتر هست تا استرالیا چون اینجا کشوری هست که بیشتر خدماتیه نه تولیدی. من کسایی رو اینجا میشناسم که اقامت گرفتن ولی هنوز کار ندارن و با تدریس دارن خرج زن و بچه شون رو میدن. شما کار امریکا رو دوست دارین در مقابل سختی گرفتن گرین کارت یا آسونتر بودن اقامت گرفتن استرالیا ولی کار سخت برای مهندسی ها و بچه های علوم؟
    ضمنا، شما ببین هدفت از اومدن به خارج چیه؟ درس خوندن یا کار کردن همراه با کیف کردن و تفریح؟ این دوتا از زمین تا آسمون با هم فرق دارن. شما بخوای درس بخونی برات فرقی نداره که استرالیا باشی، اروپا یا امریکا. توی روستا باشی یا یه شهری ملبورن یا سیدنی. چون شهر شما توی آفیس و دانشگاه شما خلاصه میشه. خلاصه اینکه اصلا چرا ایران رو با اون همه امکاناتی که داشتی ول کردی اومدی اینجا. واقعا خوب نیست اینو بگم ولی بعضی ها فقط به خاطر مشروب و بار و دیسکو و یه آزادی جزئی اپلای می کنن و بعدش هم که می بینن نه بابا خیلی هم از این خبرا نیست و مجبورن انقده کار کنن حتی وقت واسه خوردن یه لیوان مشروب هم نداشته باشن افسرده میشن.

    اینکه همش به اینکه چه چیزایی رو با رفتن به امریکا از دست دادین فکر کنین که چیزی رو عوض نمی کنه. من خودم خورد و خوراک و امکاناتم، البته نه درآمدم، توی ایران خیلی بهتر از اینجا بود چون اینجا چیزایی که خیلی بهشون علاقه دارم اینجا یا پیدا نمیشه یا اینکه خیلی گرونه. نمیگم خانواده ام یا خودم پولدار بودیم. اصلا و ابدا ولی اینجا حتی خانواده ات هم توی ایران پولدار بوده باشن باید از امکانات صفر شروع کنی. دو سه سال بی ماشینی رو تجربه کنی. عین سال اولی های دانشگاه زندگی خوابگاهی یا مجردی رو تجربه کنی. این یه قانونه که با یه تصمیم یه چیزایی رو از دست میدین و یه چیزایی رو به دست میارین. مهاجرت مثل ازدواج می مونه. دل و جرات میخواد. مهاجرت عین ازدواج بلوغ فکر می خواد. باید بچه بازی رو بزاری کنار وگرنه به مشکل می خوری و طلاق میگیری و برمیگردی ایران که تازه اونم علاوه بر سرکوفت یه عالمه آدم بعد از یه مدت از پشیمونی افسرده نشی جای شکر داره. همونجوری که توی ازدواج شما دیگه آزادی های زندگی مجردیتون رو ندارین و مجبورین که خودتون رو با زندگی و برنامه یه نفر دیگه تطبیق بدین، مهاجرت هم تقریبا یه چیزی شبیه به این هست. باید خودت رو تطبیق بدی و بدون هدف نری جلو وگرنه خیلی خیلی زود به پوچی می رسی.

    اگه روزمه من رو ببینین از اروپا هم پذیرش داشتم با پول بیشتر و وضعیت اقامت گرفتن بهتر و نزدیک تر به ایران. ولی ردش کردم چون بعد چهار سال توی اون دانشگاه به مشکل می خوردم کسی نبود که انقدر قوی باشه تا کمکم کنه یه پله بیام بالاتر توی زندگیم.

    من ویزای مالتیپل دارم و سه ماهه اینجام ولی تا حداقل یه سال دیگه نمی تونم ایران برم چون اگه برم حسابی عقب می افتم. نه اینکه دلم واسه ایران و خانواده و دوستام تنگ نشده ها. اصلا. اتفاقا اگه می تونستم همین واسه فردا بلیط میخریدم. من حتی دلم واسه دیدن یه فوتبال پخش زنده تنگ شده ولی چیزی که هست اینه که گذشته رو نمیشه عوض کرد. یه انتخاب کردم با کلی فکر و انگیزه و دلیلی برای پشیمونی وجود نداره.
    من یه جورایی شما رو درک می کنم که شاید ویزای سینگل بهتون فشار بیاره، شاید زندگی مجردی فشار بیاره بهتون ولی با تمامی احترامی که به شما و بقیه قائل هستم، واقعیتش این هست که دیگه باید از بغل مامانی و بابایی بیایم توی زندگی واقعی و ببینیم که دنیا دست کیه. این حرف رو همیشه به خودم هم میزنم. شاید ما ایرانی ها یه ذره بد عادت شدیم و بد تربیتمون کردن که اینقدر وابسته به خانواده شدیم ولی این فرصتی که توی امریکا هستین بهترین زمان برای ساختن خودتون هست تا ببینید چند مرده حلاجین. چقده جنم دارین. چقده می تونین از پس مشکلاتون بر بیاین.

    حالا به بحث شما خیلی ربطی نداره ولی متاسفانه ماها توی ایران بیشتر دنبال یه زندگی اینستاگرامی هستیم. یعنی اینکه که زندگی بعضی هارو میبینیم توی اینستاگرام که همش یا توی مهمونی و سفرن یا جنگل هستن یا هیچهایک می کنن و ادعا هم دارن که خیلی خیلی زحمت کشیدن تا به اینجا رسیدن و از عنفوان جوانی کار کردن تا تونستن ویلای شمال و خونه شخصی و ماشین شاسی بلند آفرود و کمد پر از کفش های و لباس های ورزشی و غیر ورزشی برند و .... رو برای خودشون توی 35 تا 40 سالگی فراهم کنن ، چیزی که از نظر خود من جک خوبیه و دروغ قشنگیه یا حداقل اینکه همه واقعیت نیست، و دوست داریم که خودمون هم همون زندگی رو هم داشته باشیم. ولی این چیزی که من اینجا دیدم و تجربه شخصیم توی ایران بهم اثبات کرده که زندگی اینجا کاملا متفاوت با سبک زندگی حالی به هولی ایرانی هاست. اینجا، یعنی کشورهای پیشرفته، اصلا و مطلقا از این خبرا نیست. ددی و مامی بعد 18 سالگیت برات یه پنی هم خرج نمی کنه چه برسه برات مغازه و خونه و ماشین بگیره. شاید واسه عروسیت یه ذره کمک کنه ولی بعد 18 سالگیت باید از مک دونالد و کی اف سی شروع کنی به کار کردن و زندگی کردن توی خونه مجردی با بقیه. شما اینجا، توی استرالیا، نمی تونی خیلی پولدار بشی چون پول زیادی دربیاری چنان مالیاتی ازت میگیرن تا نگو و نپرس. اینجا همه به هم نزدیکه وضعیت زندگیشون. برخلاف ایران که معلوم نیست کی به کیه و طرف چجوری یه دفعه اینقدر پول درآورده.

    من به همه میگم که ایران بهترین جا واسه پول درآوردنه مفته. توی ایران پول داشته باشی پولدارتر میشی چون رقابتی نیست و انحصاره. اینجا به شدت رقابت رو تجربه می کنی. تخصص داشته باشی فوقش اوضاع مالیت بهتر بشه ولی عالی نمیشه مخصوصا این روزا. اینجا دقیقا برعکسه. پول داشته باشی و تخصص نداشته باشی دو سه سال دیگه اون پول رو هم نداری. تخصص داشته باشی پول نداشته باشی بعد یه مدت زندگی خوبی داری. واسه همین هست که یه نفر مثل من نشسته توی آفیسش توی ملبورن و هدفش رو گذاشته روی اینکه کاری که بهش دادن رو به بهترین نحو انجام بده. چون اگه کارت رو بهترین نحو انجام بدی می تونی از همین استرالیا هم بری اروپا یا از امریکا بیای استرالیا. تخصص داشته باشی همه طالبت میشن. کارت خوب باشی آفر زیادی میگیری.

    من وقتی که میبینم کسی زیادی داره خوش بینانه به خارج اومدن نگاه می کنه بهش واقعیت رو میگم که اینجوری ها هم که فکر می کنه نیست و نباید انتظار داشته باشه که بیاد واسه عشق و حال. خیلی ها موضع میگیرن و بهم میگن که بدبین هستم و شاید از قصد میگم این حرفارو تا طرف رو منصرف کنم ولی واقعیت اینه که شما از جایی که متعلق به شماست و 30-40 سال از زندگیتون رو اونجا ساختین دارین میاین یه جایی که باید از نزدیک صفر شروع کنین که مال شما هم نیست. اینکه اینجا بهشت مطلقه و ایران جهنمی که باید ازش فرار کرد یه فکری هست که کاملا پوچه و خیلی از ماهارو بیچاره کرده. اینجا فقط ثبات داره و شایسته سالاری بیشتری توش حاکم هست. کسی که از ایران میره امریکا، اروپا، استرالیا یا کانادا باید تفکر تهرانی و شهرستانی رو بزاره کنار چون دیگه اینا مفهوم خودشون رو اینجا از دست میدن. باید چهارچوب های ذهنی تون رو عوض کنین تا بتونین دووم بیارین وگرنه ملبورن رو هم بعدا ازش فرار می کنین. عین یکی از دوستای من که عین امریکا بود، الان اینجاست و تصمیم داره دوباره دانشگاهش رو عوض کنه و بره یه دانشگاه دیگه توی یه شهر دیگه چون فکر می کنه که اونجا براش بهتره.

    و نکته آخر اینکه، اون روزی رو ببینین که دارین داستان زندگیتون رو به خانومتون، بچه ها، نوه هاتون یا حتی پدر مادر یا دوستاتون تعریف میکنین؟ فکر می کنین چه داستانی بگین بیشتر بهتون افتخار می کنن؟ فرار از مشکلات یا جنگیدن باهاشون؟ من که فیلم جنگی رو بیشتر ترجیح میدم و ندیدم که کسی فیلم فرار کردن یه نفر رو از مشکلات ساخته باشه.

    البته امیدوارم که نظراتم شما و بقیه رو ناراحت نکرده باشه ولی اینها چیزایی هستن که واقعا لازمه قبل از رفتن از یه کشور به کشور دیگه باید دونست و در موردش فکر کرد. و امیدوارم که موفق باشین.
    دوست عزیز لطفا جو نده و اوضاع اون ور رو خیلی سخت جلوه نده عزیز من.شما خودت زندگی راحت ایران داشتی ما همون رو هم نداریم و به سختی عادت داریم .شما این ور ماشین داشتی و اون ور نداری ما اینجا همین رو هم نداریم.ما اصلا این ور هیچی نداریم.مثل اینکه متوجه نیستی اکثر فوق لیسانس ها و دکترا ها تو ایران یا بیکارن و یا برای ماهی 2 میلیون جان میدن اینجا یعنی برای ماهی 400 دلار... بعدش خرج و مخارج در ایران با اون ور یکی هستش و حتی کمی گرون تر.و در اخر هم هر کسی واقعا استعداد داره و اینجا شکوفا نمیشه باید بره از اینجا.وسلام و نامه تمام.

  2. #1362
    Senior Member MAHAN7 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    ارسال‌ها
    938

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    تو مقطع دکتری و حتی فوق لیسانس درس خوندن تو بطور کلی در امریکا، اروپا و استرالیا+بریتانیا سخت هستش. استرالیا و بریتانیا درس خوندن توش خیلی راحته!
    شما برادر عزیر از نحوه دفاع دکتری در استرالیا ک هستید یه صحبتی بکنید و اونو قیاس کن با سیتستم دفاع امریکا یا اروپا، بعد متوجه میشی دکتری کجا سخت تر هستش.
    من به هیچ وجه قصد دست کم گرفتن کیفیت دانشگاههای استرالیا رو ندارم، از لحاظ ریسرچ اساتید (نه دانشجوهای دکتری و فوق) در استرالیا زیاد زحمت میکشن!

    زندگی دانشجویی، مجردی و تنهایی کلا سخته و این شاید زیاد ربطی به کشورش هم نداشته باشه.
    شما تو ایران، مادر میپزه، خرید رو انجام میده و .... پدر هم بقیه موارد.
    شما هیچ کاری برای انجام دادن غیر از درسخوندن و تفریح و استفاده از ثمره اون دو بزرگوار نداری.

    اینجا همه این موارد رو سر خودتونه + درس خوندن + محیط بیگانه +نداشتن دوستان نزدیک+ مدیریت مالی.
    هرکدوم از این فاکتورها (متغیرها) میتونه دردسر افرین بشه اگر ک شدتش بیشتر باشه.
    اگر ک تو شهر کوچیک باشی و هوا سرد، با ثابت در نظر گرفتن بقیه فاکتورها، شما مشکل عاطفی هم پیدا میکنی ک این رو فاکتور دوستان هم اثر منفی میذاره.
    بنابراین شاید درس خوندن و حجم درس زیاد نباشه، ولی اگر ک سایر موارد دردسر افرین بشه رو کیفیت تحصیل و فشار روانی رو شما بشدت نقش داره.

    تاجایی ک بنده اطلاع دارم، تو استرالیا کورس برای گذروندن نیست، ولی شما اگر ک به دانشگاه اروپایی یا امریکایی نگاه کنی،
    در اروپا : دوره سه ساله دکتری 1/5 سالش کورس شدید هست اولش، 1.5 سالش بحث تز.
    در آمریکا: دوره 4-6 ساله بچه ها بیشتر 4 ساله تموم میکنن، 2 سال کورس، 2 سال رساله.
    در استرالیا: بین 3-4 سال رساله خالص!

    حالا شما خروجی بچه های دکتری استرالیایی رو با بچه های سایر دانشگاههای هم رنج قیاس کن.

    من فکر میکنم و اطلاعاتی ک دیدم، بهم میگه استرالیا دردسر تحصیل اقامت و کار توش کمتره و جایه خوبی از لحاظ اب هوا (بجز این مار و رتیل ک تو خونه میان) هست.
    شما وضعیت اقامت فعلی استرالیا رو با کانادا قیاس کن (با امریکا وضع مشخصه!).
    این خودش خیلی مهمه.

    من خودم اگر یه زبان اروپایی مثل فرانسه یا المانی رو سلیس بلد بودم، خودم همیشه اروپا رو انتخاب میکنم.
    Stand on the shoulders of giants
    Life is like riding a bicycle, To keep your balance, you must keep moving
    بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
    پستهای قبلیم رو برای درک عمیق از تفاوت امریکا و اروپا بخون


  3. #1363
    Member hipax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    رشته و دانشگاه
    PhD Student of Marketing - Monash University
    ارسال‌ها
    181

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ramehdi نمایش پست ها
    دوست عزیز لطفا جو نده و اوضاع اون ور رو خیلی سخت جلوه نده عزیز من.شما خودت زندگی راحت ایران داشتی ما همون رو هم نداریم و به سختی عادت داریم .شما این ور ماشین داشتی و اون ور نداری ما اینجا همین رو هم نداریم.ما اصلا این ور هیچی نداریم.مثل اینکه متوجه نیستی اکثر فوق لیسانس ها و دکترا ها تو ایران یا بیکارن و یا برای ماهی 2 میلیون جان میدن اینجا یعنی برای ماهی 400 دلار... بعدش خرج و مخارج در ایران با اون ور یکی هستش و حتی کمی گرون تر.و در اخر هم هر کسی واقعا استعداد داره و اینجا شکوفا نمیشه باید بره از اینجا.وسلام و نامه تمام.
    دوست عزیز،

    فکر می کنم که کامنت من رو خوب نخوندین یا من نتونستم که خوب توضیح بدم یا اصلا خبر ندارین که ماجرا چیه. اوضاع خارج از ایران عادی هست برای کسایی که کار می کنن و هدفشون کار کردنه. حالا این وسط یه تفریحی هم باید باشه. این اوضاع ایران هست که عادی نیست. من فقط خواستم جوی که توی اینجا هست رو توضیح بدم. من توی ایران زندگی راحتی نداشتم. خانواده پولداری هم ندارم. داشتم هم دستم رو پیششون دراز نمی کردم. بدترین یگان ممکن یعنی مرزبانی خدمت کردم ولی علاقه ای به مسابقه من بدبخترم، چیزی که خیلی از ماها عاشقش هستیم، ندارم.

    من گفتم که امکاناتم اینجا کمتره چون باید از صفر مطلق شروع کنی. هیچکس رو نداری که کمکت کنه و این اوایلش برات سخته. خیلی اذیت می کنه. ولی اگه بخوای کار کنی فضا مساعده. درآمد خوبه. ولی در مقایسه با ایران فشار کاری خیلی بیشتره.

    ضمنا، هزینه ها در ایران قابل مقایسه با حداقل ملبورن و سیدنی نیست. این مورد رو لطفا شما جو ندین و از این توهم بیاین بیرون. شما توی استرالیا به خصوص ملبورن و سیدنی حدود نصف، شاید بیشتر از نصف یا حتی برای متاهل ها سه چهارم پول بورس تون رو باید صرف هزینه اجاره خونه کنین، یعنی بین 1000 تا 1600 دلار استرالیا.

    ضمنا، من نگفتم که ایران بهشته. شما فکر نکنم که خارج از ایران زندگی بکنین وگرنه هیچوقت اینجوری جواب نمیدادین. ایشالله هر وقت که اومدین خارج از کشور دقیقا لمس می کنین که من چی میگم و یه دفعه چیزی که تجربه نکردین نقد نمی کنین. خارج رو به عنوان یه تجربه و سکوی پرتاب نگاه کنین بهش نه اینکه بیاین تا عشق و حال کنین وسطش هم یه درسی بخونین. این اشتباهی هست که خیلی ها می کنن و آخرش هم به شدت پشیمون میشن چون یهو میبینن که ای دل غافل، یه سال دیگه باید دفاع کنن و کلی کار نکرده دارن. چرا، چون طرف اومده اینجا، همش رفته اینور و اونور گشت و گذار و استادش گفته که اینکار رو بکن ولی انداخته پشت گوشش. ولی چینی و هندی اومدن که کار کنن.
    اینایی که گفتم تجربه خودم به علاوه حدود سی چهل نفر از بچه هایی هست که توی استرالیا دارن درس می خونن. نه من پشیمون هستم، نه خیلی از بچه هایی که هستن. خیلی ها هم بخوان هم نمی تونن برگردن ایران چون اینجا رو تجربه کردن و حداقل از نظر اجتماعی یه ذره سخته اخت شدن با شرایط فعلی ایران براشون به خصوص خانم ها که اینجا خیلی آزادی بیشتری دارن. بحث اینجاست که اولش واقع بین نباشی یه ذره اوایل کار افسرده و بی انگیزه میشی.

    ضمنا، کسی قرار نیست جو بده. همین دانشگاه موناش اونروز یه آماری داد که از هر 1 دلار فاندی که میده 7.5 دلار درآمد داره. این فاند رو به کی میده؟ به من و شما، چی ازمون میخواد؟ کار کنیم اونم از نوع زیاد و با کیفیت بالا. چرا؟ چون رنکینگ براش مهمه. چون جز تاپ 100 هست. چون دپارتمان ما جز 50 تای اول دنیاست. چرا رنکینگ براش مهمه؟ چون می تونه دانشجوی بیشتری با کیفیت بالاتری بگیره، شهریه بیشتری بگیره، شهرت بیشتر بشه و درآمدش بیشتر بشه. حمایت دولت استرالیا رو داشته باشه و ..... پس فکر نکنین که استعداد کافیه برای موفق شدن توی اینجا. فقط امسال برای بیزینس اسکول موناش 1100 نفر اپلای کردن واسه هفت تا رشته که فقط 30 نفر بورس گرفتن. پس دور و بر شما کلی آدم با استعداد هست که باید بین اونها رقابت کنین. پس، فکر نکنین که صرف درس خون بودن کافیه. کلی فاکتور دیگه هم هست باید در نظر بگیرین. اینجا بیشتر بحث مدیریت زمان می کنن تا استعدادف چون استعداد رو اکثر بچه های دکتری دارن. چیزی که چینی ها و هندی ها بلدن ولی ایرانی ها یه ذره کمتر، مدیریت زمان و سخت کوشی و هدفمند بودن هست. خود استرالیایی ها و انگلیسی زبان ها هم که دلشون خوشه و فکرشون و دل مشغولیشون جای دیگه است.

    برای کسایی که توی ایران زندگی خوبی داشتن اینجا جای خوبی نیست چون باید خیلی چیزارو از دست بدن. برای کسایی که میخوان پیشرفت کاری کنن جای خوبیه. برای آدم های کاری که پارتی ندارن جای خوبیه.

    کل حرفی که من زدم خوب بود وگرنه خودم هم جز اون کسایی بودم که حقوق بالایی نداشتم و ....

    به قول یکی از دانشجوهای دکتری که امروز یه حرف خوبی زد: دکتری و کلا ریسرچ عین کوهنوردیه. تا به قله برسی باید خیلی سختی بکشی ولی به قله که رسیدی و از اون بالا دیدی که چقدر بالا رفتی اونوقت ارزش کارت رو متوجه میشی.

    ایشالله که این بار خوب و با دقت کامنت رو بخونین و یه طرفه قاضی نرین.
    The future is already here – it's just not evenly distributed

  4. #1364
    Member hipax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    رشته و دانشگاه
    PhD Student of Marketing - Monash University
    ارسال‌ها
    181

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط MAHAN7 نمایش پست ها
    تو مقطع دکتری و حتی فوق لیسانس درس خوندن تو بطور کلی در امریکا، اروپا و استرالیا+بریتانیا سخت هستش. استرالیا و بریتانیا درس خوندن توش خیلی راحته!
    شما برادر عزیر از نحوه دفاع دکتری در استرالیا ک هستید یه صحبتی بکنید و اونو قیاس کن با سیتستم دفاع امریکا یا اروپا، بعد متوجه میشی دکتری کجا سخت تر هستش.
    من به هیچ وجه قصد دست کم گرفتن کیفیت دانشگاههای استرالیا رو ندارم، از لحاظ ریسرچ اساتید (نه دانشجوهای دکتری و فوق) در استرالیا زیاد زحمت میکشن!

    زندگی دانشجویی، مجردی و تنهایی کلا سخته و این شاید زیاد ربطی به کشورش هم نداشته باشه.
    شما تو ایران، مادر میپزه، خرید رو انجام میده و .... پدر هم بقیه موارد.
    شما هیچ کاری برای انجام دادن غیر از درسخوندن و تفریح و استفاده از ثمره اون دو بزرگوار نداری.

    اینجا همه این موارد رو سر خودتونه + درس خوندن + محیط بیگانه +نداشتن دوستان نزدیک+ مدیریت مالی.
    هرکدوم از این فاکتورها (متغیرها) میتونه دردسر افرین بشه اگر ک شدتش بیشتر باشه.
    اگر ک تو شهر کوچیک باشی و هوا سرد، با ثابت در نظر گرفتن بقیه فاکتورها، شما مشکل عاطفی هم پیدا میکنی ک این رو فاکتور دوستان هم اثر منفی میذاره.
    بنابراین شاید درس خوندن و حجم درس زیاد نباشه، ولی اگر ک سایر موارد دردسر افرین بشه رو کیفیت تحصیل و فشار روانی رو شما بشدت نقش داره.

    تاجایی ک بنده اطلاع دارم، تو استرالیا کورس برای گذروندن نیست، ولی شما اگر ک به دانشگاه اروپایی یا امریکایی نگاه کنی،
    در اروپا : دوره سه ساله دکتری 1/5 سالش کورس شدید هست اولش، 1.5 سالش بحث تز.
    در آمریکا: دوره 4-6 ساله بچه ها بیشتر 4 ساله تموم میکنن، 2 سال کورس، 2 سال رساله.
    در استرالیا: بین 3-4 سال رساله خالص!

    حالا شما خروجی بچه های دکتری استرالیایی رو با بچه های سایر دانشگاههای هم رنج قیاس کن.

    من فکر میکنم و اطلاعاتی ک دیدم، بهم میگه استرالیا دردسر تحصیل اقامت و کار توش کمتره و جایه خوبی از لحاظ اب هوا (بجز این مار و رتیل ک تو خونه میان) هست.
    شما وضعیت اقامت فعلی استرالیا رو با کانادا قیاس کن (با امریکا وضع مشخصه!).
    این خودش خیلی مهمه.

    من خودم اگر یه زبان اروپایی مثل فرانسه یا المانی رو سلیس بلد بودم، خودم همیشه اروپا رو انتخاب میکنم.
    کلا درس خوندن توی دانشگاهی که رنکش زیر دویست هست سخته. اول تا صد همش به دنبال حفظ رنکینگشون هستن. صد تا دویست هم دنبال اینن که بیان جز صدتای اول. توی بیزینس اسکول ها باید کورس پاس کنی من همین الانش هم دارم پاس می کنم ولی با شدت کمتر. اینم بدیش اینه که همه چی رو خودت باید یاد بگیری و دیگه کسی رو نداری که بهت یاد بده. درکنار اون هم بچه ها معمولا مجبورن برن کلاسای بقیه استادا هم بشینن. چیزی که مساله است اینه که کاری که یه دانشجوی امریکایی یا کانادایی توی چهار تا شش سال انجام میده و وقت داره که روش بیشتر فکر کنه و کار کنه، توی باید توی سه سال و نیم تموم کنی. استادای من که امریکا و کانادا تموم کردن یکیشون پنج سال طول کشیده و یکیشون هم شش سال. شش ماه اول رو که گیجی کلا. بقیه رو اگه یه ذره خطا کنی به دردسر می افتی. این برای رشته های بیزینس که نیاز به مبانی تئوریتیکی قوی داره مشکلتره. مثلا یه استاد کانادایی که اومده بود کارش رو با دانشجوی دکتریش ارائه بده میگفت که دو سال طول کشیده که روی مبانی تئوریکیش کار کنیم و یه سال و نیم هم طول کشیده تا تستش کنیم.

    حالا شما فکر کن که ما باید توی سه تا چهار سال با استادی کار کنیم که سردبیر یا ادیتوریال بورد یه ژورنال تاپ بوده و موضوع رو تعیین کرده و نه تنها باید بریم بفهمیم که این چیزی که این میخواد چی هست، بلکه باید باهاش کل کل کنیم سر موضوع که خوبه و جا داره واسه کار کردن و قانعش کنیم، که این خودش ده یازده ماه طول می کشه، علاوه بر اون باید سر یه سال دیگه هم تمومش کنیم و بریم سراغ پروژ های بعدی. من چون خودم حوصله کورس پاس کردن رو نداشتم ترجیح دادم که بیام استرالیا تا اینکه برم دوباره کورس پاس کنیم. همین کورس هایی هم که دارم پاس می کنم با کلی تکلیف که بهمون دادن خودش یه جورایی برام عذابه.
    من منظورم اینه که توی دوران تحصیل باید تمرکزت روی کارت باشه تا بتونی همه جا بری. داشتیم کسایی که استرالیا رفتن دانشگاه های تاپ امریکا مثل هاروارد پست داک شدن. کسایی رو هم داشتیم که توی امریکا بودن و خروجی خوبی نداشتن و به خاطر کار مجبور شدن برن کشورهای اروپای شرقی. استاد داریم توی آلمان دکتری گرفته ولی اینجاست. یکی رو داریم که اینجا دکتری گرفته ولی انگلیسه. کلا رزومه ات خوب باشه و استادت نفوذ داشته باشه و بخواد کمک کنه مشکلی نداری.

    من هیچ وقت خروجی کارهای دانشگاه های استرالیا، امریکا و اروپا رو با همدیگه مقایسه نمی کنم چون اصلا رویکردی که دارن واسه انجام ریسرچ تا چاپ مقاله حتی انتخاب ژورنال کاملا متفاوته. شما توی اسکاندیناوی، با اینکه سطح آموزشی بالایی دارن، ازت انتظار چاپ توی ژورنال های تاپ تن رو ندارن ولی توی امریکا جز الزاماته. توی انگلیس تاکیدشون روی ژورنال های خودشونه. استرالیا هم که رنک بندی خودش رو داره. حداقل این در مورد رشته من که صادقه. خوب یا بدش هم با خودشونه چون هرجایی سعی می کنه انجمن و کشور خودش رو بیشتر مطرح کنه.

    اتفاقا من هم یکی از دلایلی که نرفتم سوئد این بود که برای کار باید سوئدی یاد میگرفتم که زبان ساده ای هم نیست.

    من نمیدونم شما کجا هستین الان ولی واقعا با بچه های اینجا که حرف میزنی واقعا براشون فرقی بین ملبورن با یه شهر کوچیک دیگه نیست. بیشتر دارن آینده رو نگاه می کنن. مثلا دانشگاه کورنل توی یه شهر کوچیک هست ولی خیلی دانشگاه خوبیه. توی همین ملبورن هم دانشگاهی داریم که درست مرکز شهره، بورس خیلی خوبی میده، ولی واسه آینده خیلی به درد بخور نیست.

    در هر صورت، نظرات متفاوته و ...
    The future is already here – it's just not evenly distributed

  5. #1365
    Member
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    رشته و دانشگاه
    urban desgin
    ارسال‌ها
    425

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ramehdi نمایش پست ها
    دوست عزیز لطفا جو نده و اوضاع اون ور رو خیلی سخت جلوه نده عزیز من.شما خودت زندگی راحت ایران داشتی ما همون رو هم نداریم و به سختی عادت داریم .شما این ور ماشین داشتی و اون ور نداری ما اینجا همین رو هم نداریم.ما اصلا این ور هیچی نداریم.مثل اینکه متوجه نیستی اکثر فوق لیسانس ها و دکترا ها تو ایران یا بیکارن و یا برای ماهی 2 میلیون جان میدن اینجا یعنی برای ماهی 400 دلار... بعدش خرج و مخارج در ایران با اون ور یکی هستش و حتی کمی گرون تر.و در اخر هم هر کسی واقعا استعداد داره و اینجا شکوفا نمیشه باید بره از اینجا.وسلام و نامه تمام.
    عزیز من منظور من زندگی با کیفیت مناسب هستش .متوجه میشی یعنی چی؟ فک نکنم متوجه بشی.مثلا شما نباید کیفیت مواد و محصولات غدایی و یا زندگی اونجا رو با اینجا مقایسه کنی .بعد تازه مشخصه که هر جا که محصولی تولید بکنه اونجا ارزونتره پس تفاوت می تونه باشه .بعدش شما نمی تونی منکر این باشی که اونجا به افکار و استعداد ها ارزش نمیدن .فقط بحث پول که نیست.اینجا دلار قیمت نجومی پیدا کرده و متاسفانه قیمت ها هم خیلی رفته بالا .این افزایش قیمت کاذب هستش که به ظاهر قیمت ها رو بدون کیفیت مواد برده بالا و این در حالیه که اونجا یه اقتصاد پایدار داره.یعنی میشه روش برنامه ریزی کرد.اینجوری هم نیست که تو میگی .در ضمن من هدف ام اصلا استرالیا نیست .

  6. #1366
    Senior Member MAHAN7 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    ارسال‌ها
    938

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط hipax نمایش پست ها
    کلا درس خوندن توی دانشگاهی که رنکش زیر دویست هست سخته. اول تا صد همش به دنبال حفظ رنکینگشون هستن. صد تا دویست هم دنبال اینن که بیان جز صدتای اول. توی بیزینس اسکول ها باید کورس پاس کنی من همین الانش هم دارم پاس می کنم ولی با شدت کمتر. اینم بدیش اینه که همه چی رو خودت باید یاد بگیری و دیگه کسی رو نداری که بهت یاد بده. درکنار اون هم بچه ها معمولا مجبورن برن کلاسای بقیه استادا هم بشینن. چیزی که مساله است اینه که کاری که یه دانشجوی امریکایی یا کانادایی توی چهار تا شش سال انجام میده و وقت داره که روش بیشتر فکر کنه و کار کنه، توی باید توی سه سال و نیم تموم کنی. استادای من که امریکا و کانادا تموم کردن یکیشون پنج سال طول کشیده و یکیشون هم شش سال. شش ماه اول رو که گیجی کلا. بقیه رو اگه یه ذره خطا کنی به دردسر می افتی. این برای رشته های بیزینس که نیاز به مبانی تئوریتیکی قوی داره مشکلتره. مثلا یه استاد کانادایی که اومده بود کارش رو با دانشجوی دکتریش ارائه بده میگفت که دو سال طول کشیده که روی مبانی تئوریکیش کار کنیم و یه سال و نیم هم طول کشیده تا تستش کنیم.
    .
    .
    .
    .
    در هر صورت، نظرات متفاوته و ...
    من به توانایی ریسرچ شما اعتماد دارم و به نظرم آینده خوبی در انتظارتونه اگر ک با همین استایل برید جلو. بحثم شما نبود، امیدوارم از این جهت بحثی پیش نیاد.
    ولی به نظر بنده، شما مقیاس خوبی برای داشنجویان دکتری استرالیایی نیستید. من در مورد کلیت یه دانشجویه دکتری استرالیایی بحثم بود.

    من تو لینکداین و ریسرچ گیت با خیلی از دانشجویان استرالیایی و اروپایی لینک هستم.
    به قطع بهتون میگم، یه خانمی بود از دانشگاه ملی استرالیا با یک مقاله در ژرنال سطح 2 فارغ تحصیل شد! دکتری فایننس.
    خوبش اینان، شما برو دانشگاههای دیگه استرالیا رو ببین، وضع خیلی بدتره! یا چاپ نمیکنه یا درجه 3 و 4 هستش. Q3 or Q 4
    در طول تحصیل هم بار تدریس و کورس نیست، و راحتتر از اروپا یا امریکاست. کورسیم باشه نمره مهم نیست و pass/fail هستش.

    شما مطمئن باشید ک دانشگاه کورنل اگر 14 باشه از دانشگاه شماره یک استرالیا ک رنکش 20م باشه بسیار بسیار بسیار بهتره! و درس خوندن توش گاو نر و مرد کهن میخاد.
    زیاد نباید درگیر رنک بود. یه موقع دانشگاه کینگ فهد یا اون یکی کینگ عربستان رو میبینی رنکشون از دانشگاه فلوریدا هم بالاتره، شما جدی نگیرید.

    من در مورد حرفتون برای رزومه کاملا موافقم، بحثی نیست.

    من فقط در مورد دو نکته، یک وضعیت کلی اقامت و تحصیل اینو میگم ک الان استرالیا خیلی خوبه و به نظر بنده عالیه.
    دوم اینکه، شهر خیلی مهمه برای ما ایرانیها ک معمولا تو شهری هستیم ک حداقل دیگه 200 هزارتا جمعیت داره.

    شما فقط مثالی بهتون بگم، ما یه درس پیش نیاز داشتیم، ریاضیات اقتصاد. انقدر ک توش انتگرالهای دوگانه بود و سریهای تخمین زننده مغزمون تعطیل شد.
    Stand on the shoulders of giants
    Life is like riding a bicycle, To keep your balance, you must keep moving
    بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
    پستهای قبلیم رو برای درک عمیق از تفاوت امریکا و اروپا بخون


  7. #1367
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ramehdi نمایش پست ها
    دوست عزیز لطفا جو نده و اوضاع اون ور رو خیلی سخت جلوه نده عزیز من.شما خودت زندگی راحت ایران داشتی ما همون رو هم نداریم و به سختی عادت داریم .شما این ور ماشین داشتی و اون ور نداری ما اینجا همین رو هم نداریم.ما اصلا این ور هیچی نداریم.مثل اینکه متوجه نیستی اکثر فوق لیسانس ها و دکترا ها تو ایران یا بیکارن و یا برای ماهی 2 میلیون جان میدن اینجا یعنی برای ماهی 400 دلار... بعدش خرج و مخارج در ایران با اون ور یکی هستش و حتی کمی گرون تر.و در اخر هم هر کسی واقعا استعداد داره و اینجا شکوفا نمیشه باید بره از اینجا.وسلام و نامه تمام.
    هدف هیپاکس سخت نشون دادن شرایط اینجا نیست.
    من یه دوست بسیار عزیزی دارم اینجا که مال اروپای شرقی هست و بیست سال قبل توی کشورش معلم بوده و بعدشم روانشناس میشه.
    ایشون وقتی اینجا اومد رسید وضعیتش شد منفی شصت. شروع کرد به انجام کار جنرال اونم برای چندین سال (ده سال) الان آدم درست و حسابی ای شده و من خودم یکی از بزرگترین افتخارات توی کانادام افتخار دوستی با ایشون هست. ولی وقتی زندگیش رو برام تعریف کرد قشنگ متوجه شدم چرا میگه منفی شصت. تو وقتی مهاجرت میکنی، توی ایران رئیس شرکت داروپخشم که باشی اینجا در حد یه دختر 18 هستی که پریروز مراسم پرام های سکولش بود و الان میخواد بره دانشگاه یا کالج. بی تجربه محسوب میشی و تحصیلاتتم ناشناخته هست که از کجای ایران گرفتی چون نمیشناسنت. تازه اون دختر بلانده ممکنه به خاطر کالچرش از 14 تا 17 سالگی کار کرده باشه و سابقه کار باشه، رئیس شرکت داروپخش اونم نداره توی کانادا
    تو اگه 4 تا فوق و دکترا داشته باشی باز اینجا که میای در بهترین حالت صفر میشی.
    اگه وضع مالیت خوب باشه خب مجبور نیستی خیلی سختی بکشی ولی بلاخره برای وارد شدن به محیط کاری و جامعه بایددددد از صفر شروع کنی.
    اینجا با همون فوق لیسانس بیای، چون سابقه کار نداری، از ساعتی ده یازده دلار دستمزدت شروع میشه.
    ده دلار هیچی نیست.
    من اوضاع ایران رو قبول دارم که سخته. میفهمم شما چی میگین. خودم اون روزها رو تجربه کردم و کامل میفهمم شما رو.
    ولی هیچوقت اینجوری آدم نباید نگاه کنه که اگه توی ایران شکوفا نمیشی باید بیای اینجا چون حتما شکوفا میشی.
    اینجا به قول هیپاکس شایسته سالاریش بیشتره ولی پرفکت نیست. اینجام تبعیض داره، حق کشی داره، زورگفتن داره، شدتش از ایران کمتره. اتفاقا توی جامعه سالم تر وقتی حق کسی رو بخورن خیلی بیشتر زورش میاد تا ایران که هرکی هرکیه. سرم اومده که میگم.
    اینجا به استعدادت دوزار بها نمیدن اگه کالچر و زبان جامعه رو بلد نباشی. اگه چیزی برای ارائه نداشته باشی.
    بعدم شما در نظر بگیر که وقتی مهاجرت میکنی، خودت میسوزی. و نسل بعدی که با جامعه هماهنگ هست از مزایای مهاجرت استفاده میکنی. اینکه خارج بهشت هست (البته که نیست) برای وقتی هست که شما مینیمم 6 هفت سال اینجا هستی و زندگیت شکل گرفته. توی نسل اول هنوز سرمایه ایران مهم هست.

    اینجا شرایط مالی برای کسی که داره کارشو شروع میکنه توی یه جایی مثل ونکوور و تورنتو واقعا دشواره (من دارم میرم سمت منیتوبا و شهرهای کوچیک و جاهایی که هزینه شروع زندگی کمتر هست). دقیقا به سختی ایران هست. ولی وقتی شما پی ار میگیرین یا سیتیزن میشین شرایط بهتر میشه. یعنی مادامی که شما دانشجو هستین و یا دنبال کارین هیچی عوض نمیشه. همون شرایط ایرانه.
    هدف هیپاکس اینه که بهش بگه آسمون همه جا یه رنگه و استرالیا هم مشکلات خودشو داره
    آره بین درس خوندن توی کانادا و سوریه فعلی خیلی تفاوته.
    ولی تفاوت کانادا و استرالیا و امریکا برای کسی که مهاجره و ویزای تحصیلی داره واقعا زیاد نیست
    برای هیپاکس hipax: اینکه نوشتی کسی که میاد اینجا باید تهرانی شهرستانی رو کنار بذاره و... من باهات موافقم. ولی هنوز یه عده رو میشناسم تو کانادا که چندین ساله اینجان و هنوزم به شهرستانیا به چشم inferior نگاه میکنن و وقتی میخوان کسی رو تحقیر کنن بهش میگن تو ترکی؟ یا از بقیه شهرها اسم میبرن. ولی سر جاشون هم نشستن (پول ددی) و فعلا توی کانادا هستن. منظورم اینه که تربیت و عادت ترک نمیشه. مخفی میشه. مثل این افراد که این مدل نوین نژادپرستی رو خودشون مخفی میکنن و قادر به زندگی توی کانادا هستن، ولی از بین نمیره. کلا تربیت و ده پانزده سال اول زندگی چیزی هست که تا آخر عمر با آدم میمونه.


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  8. #1368
    Member hipax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    رشته و دانشگاه
    PhD Student of Marketing - Monash University
    ارسال‌ها
    181

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط MAHAN7 نمایش پست ها
    من به توانایی ریسرچ شما اعتماد دارم و به نظرم آینده خوبی در انتظارتونه اگر ک با همین استایل برید جلو. بحثم شما نبود، امیدوارم از این جهت بحثی پیش نیاد.
    ولی به نظر بنده، شما مقیاس خوبی برای داشنجویان دکتری استرالیایی نیستید. من در مورد کلیت یه دانشجویه دکتری استرالیایی بحثم بود.

    من تو لینکداین و ریسرچ گیت با خیلی از دانشجویان استرالیایی و اروپایی لینک هستم.
    به قطع بهتون میگم، یه خانمی بود از دانشگاه ملی استرالیا با یک مقاله در ژرنال سطح 2 فارغ تحصیل شد! دکتری فایننس.
    خوبش اینان، شما برو دانشگاههای دیگه استرالیا رو ببین، وضع خیلی بدتره! یا چاپ نمیکنه یا درجه 3 و 4 هستش. Q3 or Q 4
    در طول تحصیل هم بار تدریس و کورس نیست، و راحتتر از اروپا یا امریکاست. کورسیم باشه نمره مهم نیست و pass/fail هستش.

    شما مطمئن باشید ک دانشگاه کورنل اگر 14 باشه از دانشگاه شماره یک استرالیا ک رنکش 20م باشه بسیار بسیار بسیار بهتره! و درس خوندن توش گاو نر و مرد کهن میخاد.
    زیاد نباید درگیر رنک بود. یه موقع دانشگاه کینگ فهد یا اون یکی کینگ عربستان رو میبینی رنکشون از دانشگاه فلوریدا هم بالاتره، شما جدی نگیرید.

    من در مورد حرفتون برای رزومه کاملا موافقم، بحثی نیست.

    من فقط در مورد دو نکته، یک وضعیت کلی اقامت و تحصیل اینو میگم ک الان استرالیا خیلی خوبه و به نظر بنده عالیه.
    دوم اینکه، شهر خیلی مهمه برای ما ایرانیها ک معمولا تو شهری هستیم ک حداقل دیگه 200 هزارتا جمعیت داره.

    شما فقط مثالی بهتون بگم، ما یه درس پیش نیاز داشتیم، ریاضیات اقتصاد. انقدر ک توش انتگرالهای دوگانه بود و سریهای تخمین زننده مغزمون تعطیل شد.
    اینجا توی استرالیا بحث بچه ها یه چیزی فراتر از دکتری هست. اولا اینکه اصلا نمی تونین هم توی سه سال و نیم توی بیزینس توی ژورنال تاپ مقاله چاپ کنین. فقط داوری بعضی هاشون دو سال طول می کشه واسه همین طرف با یه مقاله که حاصل پروژه فرعیش هست توی یه ژورنال معمولی چاپ می کنه تا نگن مقاله نداره ولی مقاله اصلی توی داوری هست. و جذب هم میشه. دلیلش هم اینه که دانشگاه مقصد امید به مقاله ایشون داره مفت یه مقاله تاپ گیرش بیاد. حتی داریم بچه هایی که توی امریکا درس خوندن و با جاب مارکت پیپر رفتن استاد شدن. همین ماه پیش یه خانم که از یکی از دانشگاه های خیلی خوب امریکا فارغ التحصیل شده بود اومده جاب مارکت سمینار تا پایان نامه اش رو ارائه بده که چیکار کرده تا بورد استخدامی گروه تصمیم بگیرن که جذبش کنن یا نه. از همه هم خواسته بودن که از نقدی به کارش دارن بگن. یا مثلا یکی دیگه داره میاد از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی که استاد بشه. اتاقش رو هم مشخص کردن ولی مقاله نداره اصلا. توی رزومه اش دوتا سابمیتی داره.
    منم یه مثال میزنم بهتون اینکه میگین کورس نداریم. دوتا از هم دپارتمانی های من بدون اینکه تجربه اقتصاد سنجی داشته باشن، پروژه ای که برداشتن دقیقا مدل سازی کمی هست. مجبور شدن که سال اول علاوه کورس هایی که میگذرونیم کلی کلاس اقتصادسنجی و مدلسازی ریاضی هم برن. خود من مجبورم دو سه تا کورس مرتبط با تزم بردارم چون واقعا گیر می کنم. اسمش بدون کورس هست وگرنه بچه ها معمولا خودشون مجبور میشن که درخواست کنن که کورس پاس کنن مگه اینکه اون روشی که بلد هستن رو روش کار کنن.
    ما استاد داریم که از چین اومده، نورث وسترن که یکی از بهترین دپارتمان های مارکتنیگ رو داره دکتری گرفته. ولی رزومه بعضی از بچه های فارغ التحصیل یا حتی سال سه از اون بهتره.
    واقعیتش اینه که ریسرچ سخته و کار هرکسی نیست مخصوصا ریسرچ تاپ کردن خیلی سخت تره. ربطی هم به دانشگاهی که خوندی نداره. شاید شاگرد درس خونی بوده باشی ولی دلیل نمیشه که چون جی آر ای و معدل بالایی داشتی پس ریسرچر خوبی هم هستی. نمونه زیاد دیدم که دکتری از یه دانشگاه خیلی خیلی معمولی گرفتن ولی الان واسه خودشون غولی شدن چون کارشون قوی بوده بعد دکتری.
    توی رشته من واسه همین میگم که رویکردها فرق داره. آلمان ها کمی کار هستن. امریکایی ها بیشتر رفتارمصرف کننده کار می کنن. انگلیس و استرالیا خدمات هم کار می کنن. دانمارک بیشتر میره سمت رفتار مصرف کننده و سلامت. اروپای شمالی هم بیشتر رویکرد کیفی دارن. اسپانیا و فرانسه هم بیشتر شبیه امریکایی ها هستن. واسه همین هست که خروجی ها فرق داره.
    واسه همین میگم که امریکا یا استرالیا یا انگلیس و اروپا خیلی فرقی نداره. دنبال جایی باشین که بیشترین تناسب رو با علایق پژوهشی تون داره و استادی داره که کارش درسته و کمک می کنه نه اینکه فقط اسمش بزرگ باشه. کلا جریاناتی که پشت پرده میگذره یه ذره با اون چیزی که ماها فکرش رو می کنیم فرق داره.
    رنک هم واقعا مهمه. چون دانشگاه با رنک بالاتر دانشجوهای بهتری جذب می کنه. دانشجوی بهتر هم که به معنی دپارتمان قوی تر هست. این بحث بیشتر سلیقه ای هست ولی در کل تجربه من میگه که جایی که هستی کارت رو خوب انجام بده. اینا به خروجی کارت اهمیت میدن نه چیز دیگه ای. مثلا طرف با دکتری ایران رفته کانادا استاد شده. یا همین موناش استاد شده. آدم قوی هم هست. در کل نمیشه اینجور موارد رو Generalize کرد.
    The future is already here – it's just not evenly distributed

  9. #1369
    Member hipax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    رشته و دانشگاه
    PhD Student of Marketing - Monash University
    ارسال‌ها
    181

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ramehdi نمایش پست ها
    عزیز من منظور من زندگی با کیفیت مناسب هستش .متوجه میشی یعنی چی؟ فک نکنم متوجه بشی.مثلا شما نباید کیفیت مواد و محصولات غدایی و یا زندگی اونجا رو با اینجا مقایسه کنی .بعد تازه مشخصه که هر جا که محصولی تولید بکنه اونجا ارزونتره پس تفاوت می تونه باشه .بعدش شما نمی تونی منکر این باشی که اونجا به افکار و استعداد ها ارزش نمیدن .فقط بحث پول که نیست.اینجا دلار قیمت نجومی پیدا کرده و متاسفانه قیمت ها هم خیلی رفته بالا .این افزایش قیمت کاذب هستش که به ظاهر قیمت ها رو بدون کیفیت مواد برده بالا و این در حالیه که اونجا یه اقتصاد پایدار داره.یعنی میشه روش برنامه ریزی کرد.اینجوری هم نیست که تو میگی .در ضمن من هدف ام اصلا استرالیا نیست .
    دوست عزیز،

    شما مثل اینکه با عالم و آدم دعوا دارین. شما می خونین و نظر میدین؟ من اگر متوجه نبودم که اینجا نبودم. راهی که شما شروع کردین و حرفایی که شما میزنین هم رو من از حفظم. همه بچه های فروم هم از حفظ هستن. اینا الفبای زندگی و درس خوندن توی خارجه. شاید شما تازه شروع کردین این فرآیند رو ماها استخون خورد کردیم توی این وادی. شما با پول بورس سالی فوقش توی امریکا هم 30 هزار تا درآمد دارین که بعید میدونم امریکا همچین پولی بده. یه کارگر امریکایی 45 هزار دلار درآمد داره. یعنی شما از یه کارگر امریکایی هم درآمدتون کمتر هست. پس، فکر استفاده از مواد غذایی با کیفیت رو از ذهنتون بیارین بیرون چون اینجا میوه با کیفیت انقده گرونه که نمی تونین نزدیکش بشین. سبزی هم انقده گرونه یه آش بخواین درست کنین یه بیست دلاری باید خرج کنین. برق هم انقده گرونه که باید رعایت کنین توی مصرفش. گرمایش هم که بحثش جداست باید لباس گرم بپوشین چون عین ایران نمی تونین با زیرپوش توی زمستون توی خونه رژه برین و بستنی بخورین بعدش ماهی صد تومن پول گاز بدین با سی چهل تومن پول برق. یکی عین شما اومده بود اینجا فکر میکرد که بهشته و همه چی عالیه، زیر کولر گازی خوابیده بود توی یه ماه 70 هزار دلار پول برقش شده بود. کلا اینجا باید برای همه چی برنامه داشته باشی. حتی استادت هم برنامه داره. اینجا برخلاف مقیاس ایران که گونی هست همه چیز گرمی میفروشن. شما از قیمت دلار میگین، من از آب معدنی سه دلاری یا یه ساندویچ 20 ساده دلاری بگم خوبه؟
    امریکا هم همینه. دوست من که اینجاست و یه سال توی امریکا بوده هم همینایی که میگم رو تعریف می کنه. تازه خیلی هم از اینجا راضیه چون میگه توی امریکا توی بوستون که توی یکی از بهترین ایالت هاست خبری از حمل و نقل عمومی نیست و شما باید ماشین بخری تا کارت راه بیوفته.
    از سیستم شبیه کمونیستی و رفاه کاذب ایران که میای بیرون دنیا یه جور دیگه میشه. امریکا و کانادا و اروپا و استرالیا نداره. بحث من اینه که از خارج برای خودتون بت نسازین. اینجا می تونین پیشرفت کنین به شرطی که کار کنین وگرنه موقعیت ایرانتون رو هم از دست میدین. اینجا دیگه چاپلوسی و .... معنی نداره. کار ازت می خوان چون شوخی ندارن. چون خودشون میرن زیر سوال. من از اولش هم گفتم که استعداد برای اینا یه چیز پایه است. استعداد بدون بازدهی به دردشون نمی خوره. شما بری خارج اینجوری با بقیه حرف بزنی واقعا خودت رو توی یه دردسر بزرگی میندازی چون یه جوری حالت رو میگیرن که مجبور بشی با اولین پرواز برگردی ایران. اتفاقی که برای خیلی از ایرانی ها افتاده و فکر کردن که فقط خودشون میدونن و بقیه نمیدونن و حالیشون نیست.
    بازم میگم. من هیچوقت نگفتم ایران خوبه و استرالیا یا کانادا یا امریکا یا هرجای دیگه بده. منظورم این هست که بت نسازین برای خودتون با بعدا که اومدین دچار افسردگی و ... بشین.
    ویرایش توسط hipax : May 19th, 2018 در ساعت 07:37 PM
    The future is already here – it's just not evenly distributed

  10. #1370
    Member
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    رشته و دانشگاه
    urban desgin
    ارسال‌ها
    425

    پیش فرض پاسخ : چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط hipax نمایش پست ها
    دوست عزیز،

    شما مثل اینکه با عالم و آدم دعوا دارین. شما می خونین و نظر میدین؟ من اگر متوجه نبودم که اینجا نبودم. راهی که شما شروع کردین و حرفایی که شما میزنین هم رو من از حفظم. همه بچه های فروم هم از حفظ هستن. اینا الفبای زندگی و درس خوندن توی خارجه. شاید شما تازه شروع کردین این فرآیند رو ماها استخون خورد کردیم توی این وادی. شما با پول بورس سالی فوقش توی امریکا هم 30 هزار تا درآمد دارین که بعید میدونم امریکا همچین پولی بده. یه کارگر امریکایی 45 هزار دلار درآمد داره. یعنی شما از یه کارگر امریکایی هم درآمدتون کمتر هست. پس، فکر استفاده از مواد غذایی با کیفیت رو از ذهنتون بیارین بیرون چون اینجا میوه با کیفیت انقده گرونه که نمی تونین نزدیکش بشین. سبزی هم انقده گرونه یه آش بخواین درست کنین یه بیست دلاری باید خرج کنین. برق هم انقده گرونه که باید رعایت کنین توی مصرفش. گرمایش هم که بحثش جداست باید لباس گرم بپوشین چون عین ایران نمی تونین با زیرپوش توی زمستون توی خونه رژه برین و بستنی بخورین بعدش ماهی صد تومن پول گاز بدین با سی چهل تومن پول برق. یکی عین شما اومده بود اینجا فکر میکرد که بهشته و همه چی عالیه، زیر کولر گازی خوابیده بود توی یه ماه 70 هزار دلار پول برقش شده بود. کلا اینجا باید برای همه چی برنامه داشته باشی. حتی استادت هم برنامه داره. اینجا برخلاف مقیاس ایران که گونی هست همه چیز گرمی میفروشن. شما از قیمت دلار میگین، من از آب معدنی سه دلاری یا یه ساندویچ 20 ساده دلاری بگم خوبه؟
    امریکا هم همینه. دوست من که اینجاست و یه سال توی امریکا بوده هم همینایی که میگم رو تعریف می کنه. تازه خیلی هم از اینجا راضیه چون میگه توی امریکا توی بوستون که توی یکی از بهترین ایالت هاست خبری از حمل و نقل عمومی نیست و شما باید ماشین بخری تا کارت راه بیوفته.
    از سیستم شبیه کمونیستی و رفاه کاذب ایران که میای بیرون دنیا یه جور دیگه میشه. امریکا و کانادا و اروپا و استرالیا نداره. بحث من اینه که از خارج برای خودتون بت نسازین. اینجا می تونین پیشرفت کنین به شرطی که کار کنین وگرنه موقعیت ایرانتون رو هم از دست میدین. اینجا دیگه چاپلوسی و .... معنی نداره. کار ازت می خوان چون شوخی ندارن. چون خودشون میرن زیر سوال. من از اولش هم گفتم که استعداد برای اینا یه چیز پایه است. استعداد بدون بازدهی به دردشون نمی خوره. شما بری خارج اینجوری با بقیه حرف بزنی واقعا خودت رو توی یه دردسر بزرگی میندازی چون یه جوری حالت رو میگیرن که مجبور بشی با اولین پرواز برگردی ایران. اتفاقی که برای خیلی از ایرانی ها افتاده و فکر کردن که فقط خودشون میدونن و بقیه نمیدونن و حالیشون نیست.
    بازم میگم. من هیچوقت نگفتم ایران خوبه و استرالیا یا کانادا یا امریکا یا هرجای دیگه بده. منظورم این هست که بت نسازین برای خودتون با بعدا که اومدین دچار افسردگی و ... بشین.
    دقیقا موافقم که اشخاصی هستن که فقط بخاطر اسم و رسم و عشق و حال میرن خارج و شاید هم سر چشم بهم چشمی.و اینکه دعوا نیست عزیزم بحث داریم می کنیم .حالا اگر من یکم اگسپرسیو شدیم معذرت می خوام.من دقیقا می دونم همه جا اسمون یه رنگ هست و همه فقط به فکر منافع خودشون هستن 100% ولی من جزء اونایی نیستم که فقط به تفریح فکر بکنم .امثال من که 16 الی 18 سال درس خوندن و بدون پارتی و با وجود شایستگی نتونستن بجایی برسن تو کشورشون اگر همه راهها رو البته عاقلانه امتحان نکنن بخودشون ظلم کردن.من شخصا به مبارزه برای زندگی بهتر اعتقاد دارم .در ضمن من هم ارتش خدمت کردم اونم با دیپلم دیگه میدونی چقدر سخته...خلاصه می خواستم بگم باید تو محیطی قرار بگیریم که بتونیم تو اوربیتال جهانی بیافتیم و بدونیم چند به چنده اوضاع و شاید هم کمی می بایست ریسک کرد.

موضوعات مشابه

  1. قبرس یا مالزی؟
    توسط dexoey در انجمن تحصیل در قبرس
    پاسخ: 115
    آخرين نوشته: November 30th, 2017, 04:22 PM
  2. نوشتن SOP و نداشتن مقاله و سابقه کار پژوهشی؟
    توسط mSky در انجمن Statement of Purpose - SoP
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: March 7th, 2015, 11:49 PM
  3. چقدر قبل از زمانی که می خوای بری باید درخواست ویزا کنی؟
    توسط داوود در انجمن انتخاب سفارت و گرفتن وقت مصاحبه
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: September 29th, 2008, 08:13 AM
  4. پاسخ: 9
    آخرين نوشته: August 15th, 2008, 11:36 PM

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •