سلام
khomar عزیز من با اکثر گفته هاتون موافقم و میتونم بگم قسمت عمده ی مطالبیه که اگه به تحریر در بیارم همین خواهد بود. حالا نمیدونم این کنتاکت کجاست!!!شاید اصلا کنتاکتی وجود نداره و داریم حرف همدیگه رو البته با ادبیاتی متفاوت بیان میکنیم.من از گفته های شما اینطور برداشت کردم که ما ایرانی ها در غرب جایگاهمون مثل افغانی ها در ایران خواهد بود.کاملا درسته.و بالا بودن فرهنگ و نگرش جامعه هم نمیتونه به طور کامل مسئله رو پوشش بده.ولی من فکر میکنم در جوامع توسعه یافته موضوع مهاجرت چیز غیر عادی نباشه. میتونیم به جوامعی مثل کشور های حوزه ی اسکاندیناوی نگاهی بندازیم و ببینیم که چطور دارن زمینه ی مهاجرت رو برای افراد متخصص از اقسام نقاط دنیا فراهم میکنن.من هنوز کشوری برای تحصیل انتخاب نکردم و در مرحله ی تحقیقات هستم. و هیچ شیفته ی ایالات متحده نیستم. با توجه به مقصد شما مثال میزدم.ما متاسفانه اینجا نمیتونیم وارد مباحث سیاسی بشیم.به این دلیل نمیشه دلایل این که برگشتن به ایران کار درستی نیست بحث کرد.فکر میکنم با یه مدرک دکترا در رشته های مهندسی بیشترین کاری میشه تو ایران اختیار کرد فعالیت های حوزه ی دانشگاهی باشه.مگر.... مگر این که با جو موجود همجهت باشی.
واقعیتش من مخالف احساسات و عواطف انسانی نیستم.البته در خودم یه ضعفی احساس میکنم.دوستان واطرافیانم هم اینو بهم گوشزد کردن و نظرشون اینه که رشته ی تحصیلیم (مکانیک) اینطور منو بار آورده.ولی به موقع ضربه ی اقدامات احساسی رو خوردم و دوست دارم تجربیاتم رو به خاک نسپارم.در انسان هیچ اقدامی بدون احساس صورت نمیگیره.همین قصد رفتن احساس انسانه که با قوه ی تعقل داره خودشو نشون میده.یعنی تلفیق این دو هست که اقدام به تصمیم گیری میکنیم.فقط همینو بگم که با فرض دخیل بودن عقل هر فکری که میکنین بدونید که درسته.چون برای هر انسان غیر از خودش هیچ کسی نمیتونه نسخه بپیچه و راه و روش تعیین کنه.
با آرزوی موفقیت همه ی بچه های این سرزمین
علاقه مندی ها (Bookmarks)