چرا آمریکا؟هدف؟اخرش که چی؟

[Mo_Ve]

والا ما که هیچکدوم از این موارد رو اینجا ندیدیم. فقط می بینم که در همه حال ارجحیت دارن به مردها.

این جوری که من احساس میکنم الآن ایران هم همین وضعیت رو داره. این واقعا تاسف آوره که ما (آدم ها) همیشه از یه طرف دوست داریم بیفتیم.

حتی در مورد مساله ی کاری هم همینطوره. الان اگه یک شرکت در مصاحبه ی نهایی برای استخدام یک فرد، دو نفر رو داشته باشه که دقیقا مثل هم هستن و فقط جنسیت متفاوت دارن، قطعا اون خانم رو استخدام خواهد کرد. من این رو حداقل 5-6 بار خودم دیدم اینجا.

از دید یه کارفرما وقتی به قضیه نگاه میکنم برام عجیبه (به خاطر همون مسائل بازده کار و موارد فیزیولوژیکی که دیگران اشاره کردن) ، انگار اونجا هم کارفرما ها دست کمی از کارفرما های ایرانی نداشته باشن.
به هر حال من اگر به فرض ادعا میکنم تبعیض جنسیتی علیه مردان هست، به این معنی نیست که دارم میگم علیه زنان نیست، نه شاید خیلی هم بدتر باشه در مورد زن ها ولی متاسفانه مارو همیشه عادت دادن به شیوه ای که میتونم مسامحتا بهش بگم "دعوای متقابل" و این شیوه اصلا سازنده نیست.

[EHSM]

استاد دانشگاه شدن بدلایل زیادی شغل بسیار خوبیه. بقول رندی پاوش "بهترین شغل دنیاست". البته منظورش از نظر درآمد صرفا نیست، بلکه مجموعه عوامل (درآمد کافی، امنیت شغلی، ساعات کاری قابل تنظیم، امکان کار خلاق).
اینهم درست است که بطور کلی یک مقدار تبعیض جنسیتی نسبت به خانمها در سطح عالی دانشگاهها بخصوص در رشته های علوم وجود داره. استادها حتی اگر سکسیست نباشند یک مقدار در مورد استخدام دانشجوی دختر تردید دارند چون میترستد بدلایل مختلفی مثل مرخصی زایمان و نظیر آن راندمان کاری پایین تر بره. طبعا وقتی استادها بایاس باشند که بیشتر دانشجوی پسر بگیرند تعداد زنانی که تا رده عالی میرسند کمتر خواهد بود. حتی در کمیته های استخدام هم دیده ام که یک مقدار تردید در استخدام استادهای زن وجود داره و بهمین دلیل مبینید یک فشار مضاعفی برای دایورسیتی از بیرون وارد میشه (که اونهم مشکلات خودش رو داره).
این روال البته رو به بهبود هست ولی اینکه نفی کنیم یا اینکه بگیم زنها جلوتر هستند بنظر من با حقیقت تطبیق نمیکنه.

مزایایی هم داره. ولی واقعیت اینه که افراد زیادی سمتش نمیرن. در بعضی از دیپارتمانها تعداد اساتید نیتیو شاید بیست درصد کل اساتید اون دیپارتمان هم نباشه! برای اینک باید سالها سختی بکشن و درس بخونن و خرج کنن و در طول اون سالها تقریبا درآمدی هم نداشته باشن. چرا باید اینهمه صبر کنن و وارد کار شدن رو به تاخیر بندازن وقتی میتونن زودتر راحتتر وارد کار بشن و با درآمد بیشتر.

[ghlobe]

مزایایی هم داره. ولی واقعیت اینه که افراد زیادی سمتش نمیرن. در بعضی از دیپارتمانها تعداد اساتید نیتیو شاید بیست درصد کل اساتید اون دیپارتمان هم نباشه! برای اینک باید سالها سختی بکشن و درس بخونن و خرج کنن و در طول اون سالها تقریبا درآمدی هم نداشته باشن. چرا باید اینهمه صبر کنن و وارد کار شدن رو به تاخیر بندازن وقتی میتونن زودتر راحتتر وارد کار بشن و با درآمد بیشتر.

بله صحیح است، ولی در هر حال متقاضی خودش رو داره و اینطور نیست که هیچ کس سراغش نره.

[maxi1]

مزایایی هم داره. ولی واقعیت اینه که افراد زیادی سمتش نمیرن. در بعضی از دیپارتمانها تعداد اساتید نیتیو شاید بیست درصد کل اساتید اون دیپارتمان هم نباشه! برای اینک باید سالها سختی بکشن و درس بخونن و خرج کنن و در طول اون سالها تقریبا درآمدی هم نداشته باشن. چرا باید اینهمه صبر کنن و وارد کار شدن رو به تاخیر بندازن وقتی میتونن زودتر راحتتر وارد کار بشن و با درآمد بیشتر.

سلام
بله افراد زیادی سمت دانشگاه نمیروند. دسته ای که وارد می شوند چون علاقه دارند و محیط کم دغدغه تری هست. افرادی که وارد صنعت میشن به یک اصطلاح؛ روحشون رو باید بفروشند برای پیشرفت و پول بیشتر، البته اگر همه چی در مادیات خلاصه میشه خب این هم نگرشی هست. نه اگر شما مسلط و علاقمند باشید بعد از فارغ التحصیلی یک سال و نیم تا استادیاری، چهار سال تا دانشیاری و سه سال تا استاد تمام تنیور وقت شما گرفته میشه، بر اساس مثال عینی در HMS. موفق باشید

[Fairymaid]

سلام،

بحث در مورد آمریکا و اینکه آخرش چی همیشه زیاده ولی آدم گاهی اوقات دلش می گیره و افسوس می خوره از اینکه چرا آگاهی عمومی نسبت به مسائل بنیادی علوم اجتماعی و انسانی تا این حد پایینه و من نوعی باید تنها تجربه محدود شخصی خودم رو به مسائل پایه ای و اساسی اجتماعی (در اینجا، جامعه آمریکا و قوانین امروزه اون) تعمیم بدم. و اینطوری میشه که کم کم من نوعی تنها به دنبال جمع آوری نظرات و نمونه های "مشابه" عقاید خودم میرم. من تنها نمونه هایی رو می بینم که مهر تاییدی باشه بر اونچیزی که من شنیدم، دیدم، و بهش اعتقاد دارم. تنها اون نمونه هایی که دیدگاه های من رو تایید می کنه و در نهایت باعث میشه که من یه "قانون کلی تر" رو نتیجه گیری کنم و اون قانون میشه ملکه ذهنم، میشه قانون کلی زندگی که با اون دنیا رو میبینم و مردم و زندگی رو ارزیابی می کنم. و البته این زنجیره همیشه ادامه داره یعنی در هنگام تعاملاتم با دیگرون هم، من این نظرات رو با اونها در میون میزارم و افرادی که مشابه من فکر می کنند هم به همین ترتیب تنها به جمع آوری نمونه های مشابه می پردازن و در نهایت اونها هم یه زنجیر دیگه به این توالی فکری میزنند و قانون خود داده رو تحکیم می کنن. اینطوری می شه که ما نتیجه میگیریم که خاورمیانه ای ها فلانن و غربی ها بیسار. زن ها به حکم غریزه اینطوری هستند و مردها طور دیگری. سفیدپوستان متفاوتن و سیاه پوستان به حکم سیاه بودنشون طور دیگری.
من اسم از هیچ کاربر خاصی نمی برم و هیچ پستی رو هم ریپلای نخواهم کرد چون با وجود اعتقاد راسخی که به اشتباه بودن بعضی حرف های گفته شده در این بحث اخیر دارم، کسی رو به حکم باور داشتن به اون اعتقاد متهم نمی کنم.
در پایان "تنها یک کتاب" از بین هزاران مجموعه کتاب و مقاله و کنفرانس هایی که در چندین دهه اخیر در این زمینه نوشته شده رو معرفی می کنم. خیلی آثار ارزشمندی در این زمینه هست ولی الان اولین اثری که تو ذهنم اومد این کتاب هست. نقدهایی هم به اون وارد شده ولی ترجیح میدم اگه کسی علاقه داره خودش ابتدا کتاب رو بخونه و بعد از تفکر و تحقیق در مورد اون، به دنبال نقد هم بره.
A People’s History of the United States by American Political Scientist Howard Zinn

موفق باشید.

[SkyTree]

به نظر من هر دو نگرش تا حدی درسته یعنی هم این بنده های خدا تاریخ اذیتشون کرده که هممون میدونیم چه خبر بوده هم حودشون یه مقداری victim mentality دارن و خیلی چیز ها رو رعایت نمیکنن مثلا محله englewood توی شیکارو ببینید
https://www.youtube.com/watch?v=nqgO7-fRiXg

یا homeless in Detroit رو چک کنید.
کسی که خیلی صحبت های مفیدی در این زمینه میکنه Dr. Watkins, your black world چک کنید، اظلاعات بیسار مفیذی در این ضمینه داره، پیشنهاد می کنم حتما چک کنید.

[Radian]

حالا در میان این مباحث فلسفی جا داره یادی هم بکنیم از اینکه ما از یک کشور جهان سومی که دلخوشیمون سیستم ۲۵۰۰ سال پیشمون هست (که باز اونم نصفمون قبول داریم نصفمون تو فاز ۱۴۰۰ سال هستن به جای ۲۵۰۰) و تو اکثر رده بندی ها از عقب آخریم (علی الخصوص در بهره ی هوشی اون وسط مسطا هستیم ولی فک میکنیم از همه بهتریم) و اگه بخوایم فرهنگ خودمون رو بشکافیم همون نشکافیم بهتره نشستیم به تحلیل مردمانی که خداییش یکی از بهترین جوامع تاریخ بشریت رو از هیچ بنا کردن. فک کنین مثلا الان یک عده در کشور نیجر نشسته باشن و دارن میگن اصفهانیا اینطورین شیرازیا اونطورین ... who cares ?

کوتاه بیاین دوستان و سروران. مهم میانگین و انحراف از معیار هستن برای یک جامعه ی آماری نه outlier ها.

[Radian]

جناب رادین شما که سالهاست اونجا هستید یه سوال بنظرتون چرا الان اکثر وکیل ها از گرفتن گرین کارت توسط niw بدبین هستند ؟ یا به یکی از دوستای من اونجا وکیل گفته دو سال بیشتر ممکنه طول بکشه .ایا تعداد گرین کارت صادر شده نسبت به چند سال پیش کمتر شده ؟

از نظر قانونی باید دید بعد از گرین کارتی صادر میشه یا نه با توجه به Travel Ban.

اگر از بیرون اقدام بشه که احتمال قوی رد میشه. اگر از داخل هم اقدام بشه جای اما و اگر داره چون INA ACT به صراحت میگه فرد باید در زمان Adjustment of Status به امریکا admittable باشه که با توجه به Travel Ban با اینکه فرد داخل امریکا هست ولی Admittable به آمریکا نیست. در حالت خوشبینانه خیلی زمانبر خواهد بود بین ۱ تا ۲ سال.

من کسی رو سراغ ندارم که اخیرا در پروسه بوده باشه تا بتونم verify کنم این قضیه رو.

[pouyant]

از نظر قانونی باید دید بعد از گرین کارتی صادر میشه یا نه با توجه به Travel Ban.

اگر از بیرون اقدام بشه که احتمال قوی رد میشه. اگر از داخل هم اقدام بشه جای اما و اگر داره چون INA ACT به صراحت میگه فرد باید در زمان Adjustment of Status به امریکا admittable باشه که با توجه به Travel Ban با اینکه فرد داخل امریکا هست ولی Admittable به آمریکا نیست. در حالت خوشبینانه خیلی زمانبر خواهد بود بین ۱ تا ۲ سال.

من کسی رو سراغ ندارم که اخیرا در پروسه بوده باشه تا بتونم verify کنم این قضیه رو.

دوست من دانشجو دکتراست الان. وکیل بهش گفته دانشجو نباشی بهتره .ولی قانونا منعی نداره دانشجو بودن .بنظرتون پس چرا وکیل نسبت به دانشجو بودن هشدار داده ؟

[pitbullirani]

سلام

پست های این تاپیک خیلی جالب و مفید هستن. من خارج از کشور نیستم، دارم خودمو اماده می کنم برای اپلای کردن.
این مدت مسایل بحران مهاجرت توی اروپا خیلی شایع شده و بیشتر کشورها دارن میرن یه سمت سیاست های ضد مهاجرت. اون چه که من بیشتر فهمیدم اینه که مشکل بحث intergration هستش و مثل اینکه بیشترمهاجرها مسلمون هستن و میخان قوانین اسلام و شریعت رو تو اروپا پیاده کنن.
سوال و (شاید دغدغه ی) من اینه ایرانی ها چقد فرهنگ کشور میزبان رو قبول میکنند؟ نظر کشور میزبان در مورد ایرانی های مهاجر (اکثرا اونایی که دانشجویی میان) چیه؟ ایا یحث های ضد مهاجرتی شامل ایرانی ها هم میشه؟
{من توی کورا و ردیت خیلی گشتم نتونستم اطلاعات کافی پیدا کنم.}