صفحه 73 از 74 نخستنخست ... 23636465666768697071727374 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 721 تا 730 , از مجموع 731

موضوع: تاثیرات روانی پدیده مهاجرت بر نسل اول و دوم مهاجران و مسئله بى هويتى

  1. #721
    ApplyAbroad Guru
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    ارسال‌ها
    15,575

    پیش فرض پاسخ : تاثیرات روانی پدیده مهاجرت بر نسل اول و دوم مهاجران و مسئله بى هويتى

    نقل قول نوشته اصلی توسط shahrouz نمایش پست ها
    احترام به والدین البته منظورم بود نه بزرگتر. این احترام هم ربطی به این مسائلی که شما می فرمایید ندارد. کسانی که برای ما تا سراپای وجودشون زحمت کشیدند، وقت گذاشتند، از زندگیشان جوانیشان گذشتند شایسته احترامند! نه اینکه بعد از 20 سالگی فراموششون کنیم( منظورم شما نیستی تو رو خدا اینو در نظر بگیرید!)
    اینهم البته نکته قابل بحثی است که شاید بیشتر در راستای موضوع تاپیک باشد پس اجازه بدهید به آن هم بپردازیم. اول اینکه همانطور که عرض کردم جوامع غربی هم از این احترام و علاقه بی بهره نیستند و ارتباطشان را زیاد حفظ میکنند تا حدی که البته دوری مسافت ها اجازه بدهد (که امر ناگزیر جامعه مدرن شده است). بعد حالا شاید این عقیده بنده بنظر رادیکال برسد ولی من به فرزند خودم آموخته ام که وقتی بزرگ شد وظیفه اصلی اش زندگی خودش و بچه های خودش است و نه مراقبت از من. به فرزندم گفته ام که تمام زحمتهایی که من برایش میکشم معادل زحمتهایی است که پدر و مادر من هم برای من انجام داده اند و وظیفه او هم این است که بهمین نحو به نسل بعدی که بچه های خودش هستند برسد و قرار نیست که در برابر این زحمتها به من پاداشی بدهد (چه به فرم احترام اضافی و چه مراقبت زمان پیری و غیره) هر چند که علاقه و محبت بین ما سر جای خودش هست.

  2. #722
    ApplyAbroad Champion

    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    ارسال‌ها
    4,241

    پیش فرض پاسخ : تاثیرات روانی پدیده مهاجرت بر نسل اول و دوم مهاجران و مسئله بى هويتى

    درود

    تاپیک به علت منحرف شدن بحث ها از موضوع مدتی بسته بود که با حذف 50 پست بازگشایی شد. امکان اطلاع رسانی از طریق پیام خصوصی وجود نداشت.

    لطفا توجه نمایید شاید پست حذف شده از نظر شما مرتبط با عنوان بوده، اما ممکن است آن پست منجر به نقل قول هایی که نامرتبط بودند شده باشد، بنابراین حذف شده است.

    لطفا چنانچه پستی از نظر شما نامرتبط است و حذف نشده است، آن را با استفاده از دکمه گزارش پست خلاف در زیر هر پست گزارش نمایید تا رسیدگی شود.

    ممنون از همکاریتون
    ویرایش توسط studentz : February 1st, 2013 در ساعت 10:50 PM
    لطفا پست نامرتبط و خلاف مقررات را گزارش فرمایید.



  3. #723
    Senior Member hooran آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2012
    ارسال‌ها
    535

    پیش فرض پاسخ : تاثیرات روانی پدیده مهاجرت بر نسل اول و دوم مهاجران و مسئله بى هويتى

    شاید پرداختن به موضوع تاپیک از منظر دوستانی که در نورس امریکا یا هستند جالب توجه و مفید باشد .دوستان اگر نظراتی دارند برای بهره برداری ارائه فرمایند ،اسباب خشنودی خواهدد بود.


  4. #724

    پیش فرض پاسخ : تاثیرات روانی پدیده مهاجرت بر نسل اول و دوم مهاجران و مسئله بى هويتى

    سلام
    این خیلی بحث خوبیست ولی به شرطیکه دوستانی که رفته و تجربه کرده اند بیایند و نظر بدهند . البته شاید 10 سال دیگر پست های این تاپیک خواندنی تر باشند(به جهت مستند بودن و بیان تجربیات افراد) ولی هنوز زود است و این موج اصلی مهاجرت دانشجویی که فکر کنم چند سال اخیر خیلی جدی شده است هنوز در طی تحصیل و یا پیدا کردن کار هستند و به ازدواج و بچه دار شدن نرسیده اند.

    کاش مدیران موضوع مربوط به مقدمه ی این بحث ، یعنی بحث ازدواج رو باز کنند(که متاسفاته قفل شده) تا هم تعداد شرکت کنندگان در بحث بیشتر باشد و هم به موضوعی که فعلا گریبانگیر عده ی بیشتری هست رسیدگی شود.

    اینکه آیا در ایران ازدواج کنی یا در آمریکا ، با ایرانی یا آمریکایی یا یک خارجی ؟ همه ی اینها تاثیرات زیادی بر آینده ی زندگی و در نهایت هویت فرزندان خواهد گذاشت.

    یه نظر من، ساده ترین مثال مقایسه ای در این بحث، شاید پیشینه خیلی از ماها در ایران باشد. مثلا در تهران من خیلی هارو میشناسم که ترک- کرد- لر - اصفهانی - شیرازی - مشهدی و ...... هستند اما نسل 2 یا 3 حساب میشند. وقتی ازشون میپرسی کجایی هستی میگن اصالتا فلان جایی ، ولی نه لهجه دارند ، نه اصلا خیلی هاشون زبان محلی منطقه شون رو بلدند. و حتی شاید 50% و بیشتر حتی یکبار هم به اون منطقه که اصالتشون رو میگن نرفته اند! و شاید به 100% آنها بگویید حاظری بری در آنجا زندگی کنی میگویند خیر!

    به خاطر همین ، اینجانب به این نتیجه رسیده ام که ، انسان خود را متعلق به جایی میداند که در آنجا هویت خود را شناخته! دقیقا در همان سنین بلوغ این امر مشخص میشود. تا قبل از سن بلوغ زیاد مهم نیست که کجا هستید، ولی از این سن به بعد که پروسه خودشناسی و هویت یابی در انسان شکل میگیرد ، شما خود را متعلق به جایی میدانید که الگوهایتان در آنجا شکل گرفته اند.

    یک مسئله بسیار مهم دیگر، ارتباطات است. فرض کنید یک خانواده تهرانی چند سال میرود شهرستان. اگر ارتباط آنها(منظور کودکان) با فامیل هایشان در تهران زیاد باشد و کشش دوجانبه وجود داشته باشد، فرزندان 20 سال هم در شهرستان باشند ولی باز هم خود را تهرانی میدانند و بعد از مستقل شدن به تهران بازمیگردند. ولی اگر در تهران فامیل نزدیک نداشته باشند ، و یا اینقدری رابطه نداشته باشند که کششی بین آنها پدید بیاید ، و به آنها احساس تعلق کنند، در همان شهرستان با افراد مختلف ارتباط برقرار کرده و اگر کشش در بینشان ایجاد شود ، چه بسا در آینده هم همانجا بمانند و ازدواج کنند و کلا خود را نیز آنجایی بدانند!

    پس حس تعلق مهمترین مسئله است. اگر فرزند نسل دوم یا حتی سوم مهاجر ، روابط مستحکم و متوالی با خانواده اش در ایران دارد، یقینا هویت ایرانی خود را نیز دوست داشته و آن را حفظ میکند ، ولی اگر در حد دانستن اسم و تعداد فامیل هایش باشد و در عمرش به ایران سفر نکرده باشد و یا خیلی کم و کوتاه باشد، مسلما گرایشش به سمتی است که کشش افراد آن جامعه برایش بیشتر است!
    از بدبختی های مملکت من این است که به ورودی ها توجه میکنند نه خروجی ها. گیریم نفر اول المپیاد ، گیریم نفر اول کنکور ، گیریم شاگرد اول دانشگاه ، گیریم .....نتیجه اش چه بود؟ چرا کسی از نتیجه ها سوال نمیکند ، سوال است برای من!

  5. #725
    ApplyAbroad Guru zini_zinparast آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2012
    ارسال‌ها
    4,789

    پیش فرض پاسخ : تاثیرات روانی پدیده مهاجرت بر نسل اول و دوم مهاجران و مسئله بى هويتى

    مهاجرت به یک کشور خارجی اصلا قابل مقایسه با مهاجرت از شهرستان به تهران نیست
    Impossible is impossible because someone did not put effort to make it true





  6. #726
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    ارسال‌ها
    56

    پیش فرض پاسخ : تاثیرات روانی پدیده مهاجرت بر نسل اول و دوم مهاجران و مسئله بى هويتى

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghlobe نمایش پست ها
    اینهم البته نکته قابل بحثی است که شاید بیشتر در راستای موضوع تاپیک باشد پس اجازه بدهید به آن هم بپردازیم. اول اینکه همانطور که عرض کردم جوامع غربی هم از این احترام و علاقه بی بهره نیستند و ارتباطشان را زیاد حفظ میکنند تا حدی که البته دوری مسافت ها اجازه بدهد (که امر ناگزیر جامعه مدرن شده است). بعد حالا شاید این عقیده بنده بنظر رادیکال برسد ولی من به فرزند خودم آموخته ام که وقتی بزرگ شد وظیفه اصلی اش زندگی خودش و بچه های خودش است و نه مراقبت از من. به فرزندم گفته ام که تمام زحمتهایی که من برایش میکشم معادل زحمتهایی است که پدر و مادر من هم برای من انجام داده اند و وظیفه او هم این است که بهمین نحو به نسل بعدی که بچه های خودش هستند برسد و قرار نیست که در برابر این زحمتها به من پاداشی بدهد (چه به فرم احترام اضافی و چه مراقبت زمان پیری و غیره) هر چند که علاقه و محبت بین ما سر جای خودش هست.
    خیلی قوی هستید، امیدوارم من هم بتونم اینطور باشم

  7. #727

    پیش فرض پاسخ : تاثیرات روانی پدیده مهاجرت بر نسل اول و دوم مهاجران و مسئله بى هويتى

    بی هویتی در شرائطی ایجاد میشه هی به فرزندامون بگیم مثلا کانادا وطنمون نیست. کاناداییا فلانن. این باعث میشه فرزندامون فکر کنن کانادا و کاناداییا لیاقت هموطن بودن رو ندارن. خودم دوتا بچه دارم. بی هویتی یعنی نتونیم جامعه جدیدو برا خودمون و فرزندانمون تعریف کنیم. به جاش بیاییم بگیم با فلانی نرو با اینا نرو. مخصوصا تو کشورای مهاجر پذیر که مهاجر و بومی ندارن. مثلا تو المان یه کودکی با اسلحه ده بیست نفرو رو قتل عام کرده چون اونا مهاجر بودن. نکته تلخ اینه خود این کودک مهاجر بوده. من یکی حاظرم شرط ببندم والدینش اینقدر تو گوشش خوندن مهاجرا المانی نیستن با مهاجرا دوست نشو اینا کثیفن که این کودک باورش شده. یکی دیگه از عواملی که باعث بی هویتی میشه حذف مسائله. مثلا تو کانادا بچه ی من با نژادپرستی مواجه بشه من میام قشنگ براش توضیح میدم طرف مقابل افکارش چیه و باعث قتل عام ۷۰ میلیون ادم شده. اما با شناختی که از جامعه خودمون دارم این قضیه رو حذف میکنن و علاوه بر این رویه ی برعکسی رو پیش میگیرن و با نژادپرستی همراه میشن. فکر نکنین اینو از پیش خودم میگم. دوستایی دارم کانادان المانن اروپان. استرالیان. تقریبا اکثرشون وقتی رفتن تا یکسال میگفتن چقدر هندی ریخته چقدر افغانی ریخته چقدر عرب و افریقایی و چینی ریخته و نوع بیانشون طوری بود انگار با یه نئونازی داری حرف میزنی. اما کم کم مسئله ی چند فرهنگی رو قبول کردن. قبول کردن که جوامع اونجا چند فرهنگیه و چند فرهنگی به چه معنیه. اما تبعات روحی شدید و منفی داشته. دوست من خودش میگفت. این مسئله ی تحمل نداشتن دیدن بقیه مهاجرا باعث شده بود چندبار با بقیه مهاجرا دعوای لفظی کنه. کلا روح و روانشون بهم ریخته بود. به این دلیل که محیط جدید رو از دید یه نئونازی دیده بودن.

  8. #728
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jul 2021
    رشته و دانشگاه
    موسیقی
    ارسال‌ها
    63

    پیش فرض پاسخ : تاثیرات روانی پدیده مهاجرت بر نسل اول و دوم مهاجران و مسئله بى هويتى

    نقل قول نوشته اصلی توسط majidnavabi نمایش پست ها
    دوست من خودش میگفت. این مسئله ی تحمل نداشتن دیدن بقیه مهاجرا باعث شده بود چندبار با بقیه مهاجرا دعوای لفظی کنه. کلا روح و روانشون بهم ریخته بود. به این دلیل که محیط جدید رو از دید یه نئونازی دیده بودن.
    چند مرتبه این قسمت رو خوندم و نتونستم حلاجیش کنم. "تحمل دیدن بقیه مهاجرا" -
    این که کاملا بدیهیه ، همینطور که ما ایرانی ها اونجا مهاجریم با دلایل خاص خودمون ، بقیه ملت ها هم میتونن مهاجر باشن با دلایل خاص خودشون

    شایدم بُعدی از موضوع از دید من پنهون مونده
    Never give Up

  9. #729
    ApplyAbroad Superstar
    تاریخ عضویت
    Apr 2013
    ارسال‌ها
    3,171

    پیش فرض پاسخ : تاثیرات روانی پدیده مهاجرت بر نسل اول و دوم مهاجران و مسئله بى هويتى

    سلام به دوستان
    خیلی موضوع جالبی را مطرح کردید حیفم آمد من هم نظری ندهم
    بحث مهاجرت و تاثیر آن بر روی زندگی افراد موضوع جدیدی نیست ولی اخیرا در اروپای شمالی سرمایه گذاری های زیادی شده تا بتوانند همه جنبه های موضوع را بررسی و راهکار عملی برای کمک به مهاجران در ادغام شدن در جامعه ارایه دهند.
    این موضوع از حیطه های مختلفی مورد بررسی قرار گرفته و موضوعاتی مثل مسایل خانوادگی، مسایل پزشکی و درمانی، کاریابی، مسایل روحی و روانی، ازدواج و خانواده ، ارزش های فرهنگی و اجتماعی غرب و ایجاد تعامل و سازش بین افراد با فرهنگ ها و آداب و زبانهای مختلف همه تحت مطالعه و بررسی هستند
    مشاهدات و تجربیات نشان می دهد میزان تطابق و ادغام در کشور دیگر بسته به میزان آگاهی و شناخت هر دو سطح آمادگی و پذیرش میزبان و مهاجران دارد. منظور من این هست که افراد که از نظر روحی و روانی میزان پذیرش بالایی در برابر آداب و رسوم و فرهنگ های مختلف دارند بطور متوسط راحت تر می توانند راه خود را در جامعه جدید باز کنند. و باید یاد آوری کنیم مهاجران در کشورهای مختلف مشابه شرایطی که بطور مثال در ایران وجود دارد که اقوام مختلفی در ایران زندگی کرده و زبان ها و آداب و فرهنگ های مختلفی دارد، مهاجران مقیم بطور مثال کانادا هم همه از یک سطح مشابه تحصیلات و یا … بر خوردار نیستند. پس اگر بخواهم ساده بگویم کسی که قصد مهاجرت دارد باید از نظر ذهنی خود را آماده ه پذیرش تفاوت‌های بسیار حتی در کسانی که در شهر کشور مقصد از هموطنان مثلا ایرانی خود می بیند باشد.
    تجربه به من ثابت کرده دلیلی ندارد که سعی در ارتباط با عموطنان ایرانی مثلا در شهری که مقیم هستم داشته باشم زیرا اولا در ایران هم همه ما تعداد مشخصی دوست و یا اقوام خود را برای ارتباط انتخاب می کردیم البته معیار هایی چون شباهت فرهنگی و … داشتیم خارج از کشور هم همین شرایط موجود هست بعلاوه اینکه زمینه مهاجرت هم تاثیر زیادی بر انتخاب دوست و ارتباطات مثلا با هموطنان می گذارم. مثلا کسانی که مهاجرت تحصیلی کرده آمد می دانند ارتباط با کسانی که نوع مهاجرتی دیگری داشته اند و احتمالا تفاوت های فرهنگی دیگری هم وجود دارد بسیار دشوار و شاید غیر ممکن باشد.
    همه مسایلی که مطرح کردم هدف این بود که بگویم مهاجرت موضوعی چند بعدی هست و تاثیر بسیاری بر همه ابعاد زندگی می گذارد پس حتما قبل از مهاجرت به همه جوانب دقت کنید.
    An investment in knowledge used to pays the best interest
    لطفا سوالات خود را در فروم مطرح نمایید حتی شما دوست عزیز! لطفا بجای ارسال پست تشکر از گزینه "اضافه کردن به امتیاز کاربر". استفاده نمایید!

  10. #730

    پیش فرض پاسخ : تاثیرات روانی پدیده مهاجرت بر نسل اول و دوم مهاجران و مسئله بى هويتى

    نقل قول نوشته اصلی توسط Saaaaam نمایش پست ها
    باید یاد آوری کنیم مهاجران در کشورهای مختلف مشابه شرایطی که بطور مثال در ایران وجود دارد که اقوام مختلفی در ایران زندگی کرده و زبان ها و آداب و فرهنگ های مختلفی دارد، مهاجران مقیم بطور مثال کانادا هم همه از یک سطح مشابه تحصیلات و یا … بر خوردار نیستند. پس اگر بخواهم ساده بگویم کسی که قصد مهاجرت دارد باید از نظر ذهنی خود را آماده ه پذیرش تفاوت‌های بسیار حتی در کسانی که در شهر کشور مقصد از هموطنان مثلا ایرانی خود می بیند باشد.
    تجربه به من ثابت کرده دلیلی ندارد که سعی در ارتباط با عموطنان ایرانی مثلا در شهری که مقیم هستم داشته باشم زیرا اولا در ایران هم همه ما تعداد مشخصی دوست و یا اقوام خود را برای ارتباط انتخاب می کردیم البته معیار هایی چون شباهت فرهنگی و … داشتیم خارج از کشور هم همین شرایط موجود هست بعلاوه اینکه زمینه مهاجرت هم تاثیر زیادی بر انتخاب دوست و ارتباطات مثلا با هموطنان می گذارم. مثلا کسانی که مهاجرت تحصیلی کرده آمد می دانند ارتباط با کسانی که نوع مهاجرتی دیگری داشته اند و احتمالا تفاوت های فرهنگی دیگری هم وجود دارد بسیار دشوار و شاید غیر ممکن باشد.
    همه مسایلی که مطرح کردم هدف این بود که بگویم مه.
    آفرین، مامانم تو قطار بهم می گفت «این فلانی ماله فلان شهره، حواست باشه» ولی من ایران هم که بودم از مردم بقیه شهرها بیشتر خوشم می اومد، همه می گفتن اصفهانی ها بدن، و من اصفهانی ها را دوست داشتم. به جای اینکه حواسم را جمع کنم، به شهرستانی ها شکلات می دادم.

    اینکه گفتید مهاجرت تحصیلی با نوع دیگر مهاجرت: بله فکر می کنم کسانی که راحت مهاجرت کردند، ممکنه ارق ملی بیشتری داشته باشند. من هنوز اقامت ندارم و چندین کشور عوض کردم. بدیهی هست که کلافه شدم، و ارق ملی زیادی ندارم. کسی که راحت اکسپرس مهاجرت کنه و هیچ وقت مشکلات پرداخت شهریه و انقضای ویزا را نچشیده باشه، بیشتر وطنم وطنم می کنه.

    دیگه اینکه من ایرانی ها را دوست دارم، مثل همه فرهنگ های دنیا. فقط در خارج بهشون نزدیک نمی شم و نمی گذارم بهم نزدیک بشن. امیدواریم اگر کسی مثل من دیدبد، مبنا را بر این نگذارید که ازتون بدش می آد و یا از هویتش متنفره. من دوست دارم در محیط مقصد ادغام بشم و نمی خوام فارسی حرف بزنم.

    بعضی ها این طور قضاوت می‌کنند که آدم مغرور و باکلاس و .... می گن هموطنهاش را نمی خواد، می خواد با موطلایی ها باشه. در صورتیکه برعکس، من از موطلایی ها بدم می آد چون فک می کنم همه بهشون توجه می کنند، و اتفاقا سیاه پوست ها را بیشتر دوست دارم چون فک می کنم بهشون ظلم میشه و داستان زندگی جالبتری دارند.
    در کل می خوام بگم، بله از ایران بدم می‌آید، چون تمام زندگیم در حال فرار ازش بودم و هنوز کاملن موفق نشدم، ولی از ایرانی ها بدم نمی آید، فقط باهاشون دوست نمی شم تا تنوع را در زندگیم بیارم. چون عاشق تفاوت فرهنگی هستم.
    اگر بتونم به ایرانی کمک کنم، از راه دور حتمن می کنم، فقط خارج بهشون نزدیک نمی شم، چون دوست ندارم زندگی در ایران بهم یادآوری بشه. می خوام راحت باشم، اگر کسی مثل من دیدید، بد قضاوت نکنید. من عاشق خارجی ها هستم، نه چشم آبی، اتفاقا ازشون بدم می آد (بیچاره‌ها چ گناهی کردند چششون آبیه، لول) عاشق هندی ها، عرب ها، آفریقایی، چینی، مکزیکی، همه.... روسی، اسپانیایی... فقط ایرانی که می‌ آد، شروع می کنه فارسی حرف زدن با من و راجب فرار کردن حرف می زنه. باسه همین دوست ندارم. من یه اپسیلون هم ارق ملی ندارم. امیدوارم به ایرانی ها مثل همه مهاجرهای دیگه خوش بگذره. من اصلن با خانواده ام هم اسکایپ نمی کنم، شاید وقتی اقامت دائم گرفتم، یه کم ببخشمشون.
    ما بیگانه پرست نیستیم، به نظر من همین طور که ما به دوران دبستان برنمی گردیم، همین طور هم نباید به کشور برگردیم. اون گذشته است، تموم شده. همه جای جهان سرای من است. هیچ تعلق خاطر خاصی به ایران ندارم. اون هم یک کشور هست از دویست تا کشور دنیا که به اندازه کافی دیدمش. واقعا براش کافیه.

    من انگلیسی یاد نگرفتم که بیام خارج با ایرانی ها قرمه سبزی بوخورم. انگلیسی را باسه تافل یاد نگرفتم، یاد گرفتم که با همه مردم دنیا دوست بشم، نه که فقط باهاشون عکس بگیرم و باقلوا بدم و بای بای کنم. علاقه به تنوع را میهن ستیزی قضاوت نکنید. این تهاجم فرهنگی نیست، میزبان و پذیرای فرهنگ های مختلف باشید. (فقط حواستون باشه آفریقایی ها یه غذا دارن با روده گاو، اون را نخورید) غذای هندی ها را هم ببرین خونه، دو ساعت بو کنید، بعد بوخورین. لامصب عطره، اصلن دلپذیره وحشتناک
    برای خواندن مقاله به چه گوش دهیم Link

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •