يكي ديگر از مسايلي كه نسل دوم مهاجران با آن روبرو هستند كم شدن تمايلشان به تحصيلات دانشگاهي است. این مسئله باین دلیل ایجاد می شود که در اینجا امنيت اقتصادي و مهمتر از آن احترام اجتماعي، چندان در گرو داشتن تحصيلات آكادميك و به خصوص عناوين مهندسي و دكترا نيست. در جوامع مدرن نه كسي به خاطر داشتن عنوان و مشاغل بالا، مورد توجه و عنايت بيش از حد مردم قرار ميگيرد و نه كسي به خاطر داشتن مشاغل سادهتر از هر نوع آن، مورد بی مهری و تحقیر واقع می شود. به عبارت سادهتر همه افراد در پناه قانون بوده و از يك امنيت نسبي اقتصادي و احترام و شان اجتماعي تقریبا برابر برخوردارند. فرزندان مهاجران كه با سرعت، معيارهاي حاكم بر جامعة ميزبان را جذب و با روال و آهنگ آن حركت ميكنند، متوجه ميشوند كه بدون گذر از هفتخوان دانشگاه نيز ميتوان راحت زيست و از زندگي لذت برد و مورد احترام جامعه میزبان بود. بنابراين اگر تمايلي به ادامة تحصيل نداشته باشند، دليلي براي اتلاف حداقل چهار سال از وقت خود براي خواندن مطالبي كه علاقهاي به آنها ندارند را نميبينند. اين مسأله براي والديني كه در جامعه ای زیسته اند که احترام و آبرو در گرو داشتن مدرک و بخصوص عناوین است، سخت ناگوار ميآيد. کنجکاوی پی در پی اقوام و بستگان این خانواده ها در ايران و ساير دوستان و آشنايان ايراني در كشور ميزبان، در مورد تحصیلات فرزندان، والدین را در تنگنای بیشتری قرار ميدهد و اين خود باعث فشار بیشتر از طرف والدين به فرزندان در رفتن به دانشگاه و ادامه تحصيل بهخصوص در رشتههايي كه دكترا و مهندسي ميدهند ميگردد. نتيجة نهايي اين تفاوت فرهنگي ايجاد تنش، رخت بربستن خرسندي و آرامش از خانواده و ساير اثرات منفي و جنبي ناشي از آن براي همگي آنها است.
متاسفانه والدين براي تشويق و ترغيب فرزندانشان به ادامه تحصيلات دانشگاهي از همان دلایلی که در وطن سود می جستند استفاده می کنند، دلایلی چون کسب آبرو و احترام اجتماعی. دلایلی که اینجا چندان کار ساز نیست. شاید ذکر این نکته در اینجا خالی از فایده نباشد که اصولا این چنین انگیزه هایی برای وارد شدن به دانشگاه در کشورهای در حال توسعه، خود یکی از دلایل عقب ماندگی این کشورهاست. زیرا هنگامی که فرار از تحقیر، فخر فروختن به دیگران و بر انگیختن حسرت در آنان و کسب احترام کاذب انگیزه تحصیلات عالی شد، نتیجه آن بوجود آمدن مدرک دارانی بیسواد و متخصصینی بی علاقه خواهد گردید که نخواهند توانست آنچنانکه باید در روند بهبود جامعه ای که در آن زندگی می کنند گام بردارند. متاسفانه اکثریتی از ما از این نکته غافلیم كه استعداد و علاقه دو عامل مهم براي تحصيلات آکادمیک در تمامی رشته ها علمی، ادبی و هنری است و اين عوامل در همگان به يك نسبت وجود ندارد. تشویق فرزندان به ادامه تحصیلات فقط در موردی می تواند توجیه منطقی داشته باشد که آنان دارای هوش و استعداد بوده، اما بدلايلي چون تنبلي یا بی حوصلگی و ... از ادامه تحصيل خودداري كنند. در چنين حالتي نیز منطقيترين راه مجاب كردن يك جوان به ادامه تحصيلات، متوجه كردن او به اين نكته انساني است كه اگر او بتواند مثلا يك جراح يا فيزيكدان يا خلبان شود، یا استعدادهای هنری خود را پرورش دهد، اما به مشاغلی چون فروشندگي، شستشوي اتومبيل، تهيه ساندويچ و یا هر کار دیگری كه نياز به نبوغ و هوش و استعداد زیادی ندارد، مشغول گردد، جاي فردی را غصب كرده است كه استعداد و توانائي جراح، خلبان و يا فيزيكدان یا هنرمند شدن را نداشته است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)