چیزی که من در مورد رفراندوم سویس و پوشش اسلامی گفتم، بد برداشت شد. منظور من رای جمع کردن نبود. البته حتی نیت اون هم باشه اشکالی نداره، وقتی کسایی با حقه بازی و دروغ پردازی سعی میکنن ذهن مردم رو نسبت به اسلام خراب کنن، یه مسلمون هم میتونه تلاش کنه متقابلا با عملکرد مثبت، این ذهنیتهای منفی رو عوض کنه.
وقتی یکی مثل سارا خانوم با پوشش اسلامی، ارتباطات اجتماعی خودش رو در سویس حفظ میکنه، منظورش نشون دادن یا اثبات چیزی به بقیه نیست، یا اینکه بخواد رای جمع کنه. صرفا داره زندگی خودش رو میکنه طبق اعتقادش، حالا بقیه هم ظاهرش رو مبینن. رفتار ایشون حتی اگه چیزی هم در مورد اعتقاداتش نگه یا موعظه هم نکنه، ناخود آگاه تاثیر خودش رو میذاره. یعنی کسی که یه آدم با ظاهر اسلامی با این طرز فکر رو میبینه، رفتارش رو هم میبینه. این باعث میشه اثر جوسازیهای ضّد اسلامی کمرنگ بشه (البته این ذهنیتها یک روزه از بین نمیره). بعد اطرافیانی که با یه مسلمون اینجوری معاشرت داشتن، پیش خودشون میگن مسلمونها لزوماً اونجوری نیستن که ما فکر میکردیم. آدمی که ذهنیتش در مورد اسلام و مسلمونها عوض شده، دفعه بعد که توی انتخابات یا رفراندوم شرکت میکنه، دیگه با اون ذهنیت منفی قبلی نمیره پای صندوق رای. این چیزی هست که در تعلیم اسلامی گفتن: "کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم" یعنی مردم رو بدون حرف زدن به اسلام دعوت کنید. شبیه همین در یکی از جملات منسوب به فرانسیس قدّیس هم هست که preach the Gospel at all times and use words if necessary (بعضیها میگن که این جمله رو به این صورت نگفته، ولی به هر حال).
من در آمریکا تا اونجا که فرصت داشتم در کارهای خیریه و community service و اینجور چیزا شرکت میکردم. هدف من در درجه اول رضای خدا بود و هم چنین شناخت هر چه بیشتر جامعه آمریکا. ولی در کنار این اهداف اصلی، یک side benefit هم تامین میشد. ملت میدیدن که یه آدم با این قیافه تابلو داره به جامعه آمریکا خدمت میکنه. همین بدون اینکه بخوام در مورد اسلام موعظه کنم، تاثیر خودش رو میذاشت. حالا مواردی پیش میومد که ملت مخ من رو کار میگرفتن، که چه بهتر. و من از موقعیت استفاده میکردم و بسته به شرایط و موقعیت جواب کنجکاویهای ملت رو هم میدادم. در موارد متعدد تاثیر مثبت این نوع عملکرد رو دیدم و خودشون بهم گفتن ذهنیتشون در مورد اسلام عوض شده.
یه مورد ساده اش همون رفیق کشیشم و اون قضیه نارنگی که در پستهای قبلی گفتم. یعنی من بدون اینکه هیچ کار خاصی بکنم با پسر خاله شدن خودم و کار سادهای مثل نارنگی پوست کندن، باعث بهتر شدن ذهنیت منفی یه مسیحی متعصب نسبت به اسلام شدم که بعدها بهم گفت اون نحوه برخورد تو ذهنیت من رو نسبت به مسلمونها عوض کرد
http://www.applyabroad.org/forum/sho...l=1#post998811
برادر دیوی یک سوال پرسیده بود در مورد بحران هویت و چیزی که من در مورد ازدواج گفته بودم که همه این پستها بنا بر قاعده حذف زنجیرهای پست خلاف حذف شد. مختصر بگم که نه من دچار بحران هویت نشدم و حرفم در مورد ازدواج با یک آمریکایی با حرفهای قبلیم در تضاد نیست. در یک پست دیگه بیشتر توضیح میدم. یا اگه برادر دیوی سوال خودش رو یک بار دیگه در پست جداگانه بپرسه، به میتونم به همون پست جواب بدم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)