آقا اینجا که ما هستیم 90 درصد ایرانیها مشر-وب مصرف نمیکنند,هیچ مشکلی هم ندارند,همه پارتی هارو هم میرن.
حتی یکیشونم همسرش آمریکاییه.
در این یک مورد زیاد سخت نگیرین.
آقا اینجا که ما هستیم 90 درصد ایرانیها مشر-وب مصرف نمیکنند,هیچ مشکلی هم ندارند,همه پارتی هارو هم میرن.
حتی یکیشونم همسرش آمریکاییه.
در این یک مورد زیاد سخت نگیرین.
“Scientists dream about doing great things. Engineers do them.” -James A. Michener
شهروز جان، داشتن ارتباط برای دو نفر که مسایل زیادی رو به اشتراک می گذارند معمولا رخ خواهد داد. تو کشور خودمون تفاوتهای زیادی بین افراد هست ولی معمولا اشتراکات همواره سنگینی می کنه که باعث ارتباط اون افراد با هم میشه. مثل هموطن بودن، خاطرات مشترک دوران دبیرستان، احساس مسئولیت به آینده کشور ، مباحث سیاسی و ... باعث میشه که مثلا نداشتن اعتقاد یکسان زیاد مهم نباشد. ولی وقتی مهاجر میشیم. هیچ وجه مشترکی نداریم، نه دوره دبیرستان باهم بودیم نه خانواده هامون باهم رابطه داشتند و نه برامون کاخ سفید حسی قوی آمریکایی بودن رو می دهد. در نتیجه کارمون سختر هست و نمیشه به آسانی با ایران مقایسه کرد.
پس به عنوان مهاجر شروع می کنیم به گسترش فعالیت های اجتماعی تا بتونیم آشناهایی رو داشته باشیم، محیط اول دانشگاهاست، محیط دوم خوابگاه دانشجویی و ... معمولا همیشه با همه افراد سلام و علیک خواهیم داشت. ولی وقتی دنبال عمق بخشیدن به رابطه مون هستیم قضیه فرق می کند. چون باید برای عمق بخشیدن اشتراکاتی رو پیدا کرد، خاطراتی رو ساخت و بعد رابطه را عمیق کرد. خوب پیدا کردن اشتراکات سخت خواهد بود اگر از جنس اونها نباشیم ، یعنی مثلا جوک های دوران دبیرستانشان را نگیریم یا ندونیم مثلا کدوم سیاستمدارشون رو مسخره کنیم پس تنها راه ممکن پیش رو ایجاد خاطرات مشترک هست. خوب برای خاطرات مشترک باید فعالیتهایی باهم انجام دهیم. خوب اگر اعتقادامون به حدی باشه که مثلا اکثر این فعالیتها رو انجام ندیم به سختی خواهیم تونست که این رابطه رو عمق ببخشیم.
براساس تجربه شخصی عرض می کنم، اونچه من مشاهده کردم در بالا دوست عزیزی فرمودند، اکثر مهاجرین به سختی این لایه اولیه رو می شکنند، اونهم بر اساس فرهنگی ( اعتقاد ، اخلاقیات و..) با خود می آورند. بقیه بازتاب می شند ( البته عده ای هم اصلا تلاش نمی کنند). در نتیجه همون جامعه کوچک مهاجری رو می سازند و رفته رفته از برتری های فرهنگ غربی نیز بی گانه می شوند. بحران خاصی نخواهد بود اگر فرد این مساله رو بپذیرد و تو همون جمع مهاجر بمونه ولی معمولا عده ای این مساله رو نمی خوان قبول کند در نتیجه نوعی مشکلات روحی و عاطفی مواجه می شند. این مشکلات در افراد کم سن مهاجر بیشتر دیده میشه.
پ.ن: باز هم عرض می کنم این مساله در افراطی ترین ( جنبه بد نه همون خارجکیش یعنی اکستریم :دی )حالت ممکن هست، یعنی کسی به خاطر اعتقاداتش اینطور فعالیتها رو نداشته باشد.
می گن دو تا دنیای موازی داریم دنیای ما و دنیای تو آینه ها، باز می گن یه عدشون تونستند تو بین ما نفوذ کنند، باز می گن تنها تفاوتشون چپ دست بودنشونه.
خب یک تعداد از این فعالیتها رو می شه لطف کنید بگید. مثلا مطمئنا محیطهای کاری نیاز به این فعالیتها نیست. در محیط های دوستانه منظورتونه؟
"اگر اعتقادامون به حدی باشه که مثلا اکثر این فعالیتها رو انجام ندیم به سختی خواهیم تونست که این رابطه رو عمق ببخشیم." یک مقدار می شه موردی صحبت کنید. مثلا من وارد یک جمع دوستانه شوم چه فعالیتی را نداشته باشم باعث طرد شدن من می شود؟
از میان دو واژه انسان و انسانیت؛ اولی در میان کوچه ها،و دومی در لابلای کتابها سرگردان است...
اکثرا محیط های کار یا تحقیقاتی صرف کار و تحقیق میشه مگر در مناسبتهای خاص، مثلا موفقیت یک پروژه یا تولد یکی یا ازدواج یا بچه دار شدن کسی شیرینی و کیکی پخش میشه که خوب می تونه خوب باشه. معمولا وقتی آخر هفته ها یا همون مناسبتها برخی ها دوست دارند که تو باری بروند و نوشیدنی بخورند. و کسی هم کاری نخواهد داشت که شما چی می خوردید. مگر اینکه بر اساس اعتقادات فرد حضور در این بارها منع شده باشد. خوب شما به طبع خودتون رو از اون جمع جدا می کنید.
مرحله بعد، معمولا همکارتان شما رو دعوت می کنند تو مهمونی یا کباب پزون خوب شما هم می تونید حضور داشته باشید ولی خوب باز هم اونجا مش..ر..و.بات صرف میشه، گوشت ها غیر اسلامی و روغن غیر اسلامی پخت میشه و شما اگر خیلی حساس باشید به ظرف پخت غذا که مبادا با روغن خوک مخلوط شده باشد، یا ... خوب بطبع در این مراسم یا شرکت نخواهید کرد یا راحت نخواهید بود البته خیلی راحت می تونید در خواست کنید که مثلا ملاحظه کنند ولی بحث نجس و غیر نجسی گوشت خوک و الکل و ... ممکنه براتون سخت باشه و هم برای اونها تا ملاجظه کنند. بعد تو مهمونی اونهایی که الکل مصرف کرده اند عرق می کنند، و باز بستگی به میزان اعتقاداتون دارد. و ...
مرحله بعد شما هستید که اونها رو به خونه باید دعوت کنید، اگر خواستید اینکار رو بکنید خوب ممکنه اونها بخوان الکل بیارند که رسمشونه، چون مهمونی ها معمولا خودشون اینکار رو می کنند که اکر برخلاف اعتقادتون باشه خوب باید همه ی این موارد رو در نظر بگیرید.
در آخر هیچ گاه شما از جمعی تردد نخواهید شد اگر نخواهید اعتقادتون رو تحمیل کنید، یا بد اخلاقی هایی داشته باشید، معمولا خود به خود از جمع فاصله می گیرد اونهم بدلیل حضور کمترتون با اون جمع!!! معمولا تکنیکی خوبی هم هست اگر از حمعی خوشتون نیاد، راحت ترین راه اینکه چندبار دعوتشون رو محترمانه رد کنید.
می گن دو تا دنیای موازی داریم دنیای ما و دنیای تو آینه ها، باز می گن یه عدشون تونستند تو بین ما نفوذ کنند، باز می گن تنها تفاوتشون چپ دست بودنشونه.
برای بیشتر ما ایرانی ها تفریح همیشه چیزی بوده که ازش منع شدیم....
فعالیت زیر 100 دلار که هیچ ربطی به اعتقادات شما نداره ولی ماها زیاد نمی خوایم سمتشون بریم:
اسب سواری
چوگان
سخره نوردی
کوه پیمایی
بالون سواری
قایقرانی
رقص لاتین
مسافرت 1-2 روزه
تیر اندازی
سینما
موزه
دوچرخه سواری
window shopping
Car show
کنسرت
تئاتر
اسکیت
انواع و اقسام جشنواره های فصلی
عروسی
جشن تولد
رستوران (می تونه حلال باشه)
....
فعالیتهایی که برامون جذابه اما ممکنه مشکل عقیدتی داشته باشیم:
1. مشروب
2. کلاب
3. دیسکو ( که چون رقص اینا رو بلد نیستیم یه بار بیشتر نمیریم!)
4. یه چزای دیگه که اروپا بیشتره!
5. دید زدن نوامیس مردم!
5. علف و احتمالا در سالهای بعد چیزای دیگه....
شما برو ارمنستان برو ازبک برو ترکمن برو ترکیه قبرس اوکراین دوبی آنتالیا.... بگو از ایران اومدم واسه تفریح سریع Category دوم رو میذارن جلوت.
!One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness
یک مورد رو اضافه کنم، بحث سر فعالیت کردن یا نیافتن فعالیت های اجتماعی و تفریحی نیست، بحث سر ارتباط برقرار کردن و داشتن همان روابط دوستان و اطرافیان که در ایران داشتیم هست. مسلمه همه موارد بالا به راحتی میشه انجام داد ( البته بعضی هاش هنوز می تونه بحث برانگیز باشه). ولی ایجاد و تعمیق روابط اجتماعی با چوگان بازی صرف نمیشه، شما بعدش باید تعامل داشته باشید تا اون رابطه عمق پیدا کند. همه ی این موارد مطرح شده شروع خوبی هست برای سلام علیک ولی داشتن یک جمع دوستانه کار بیشتری می خواد.
می گن دو تا دنیای موازی داریم دنیای ما و دنیای تو آینه ها، باز می گن یه عدشون تونستند تو بین ما نفوذ کنند، باز می گن تنها تفاوتشون چپ دست بودنشونه.
موافقم. اینها زمینه رو فراهم می کنه برای اون تعامل. من باب تعامل هم باید حرف مشترک داشته باشین و زمان. یه مقدار در مورد بقیه ملتها اطلاعات کسب بکنی. من با مسیحی های اینجا در مورد انجیل گفتگو میکنم. با ریپابلیکن ها بحث مهاجرتی و گرین کارد و ... نمی کنم. شما طبیعتا وقتی با یه کره ای نشستی نباید از خدا و پیغمبر بگی براش. وقتی یکی میگه اهل ساحل عاجم نمی گم دهاته من از great empire اومدم! براش از دیدیه دروگبا می گم و گلهایی که تو چلسی میزد و کشورش رو حسابی معروف کرد.
طبیعت و سرشت آدمها خیلی بهم نزدیکه و شما کافیه موضوع برای گفتگو داشته باشین. البته من باید اعتراف کنم ارتباط دوستانه با افراد کم سن و سالتر اینجا مشکلتره. مثلا بچه های سال اول لیسانس. یا افرادی که مسافرت کم رفتن و تو خودشون بودن و کلا مهاجردوست نیستن.
!One hundred sixty-three thousand sq mi of awesomeness
(and whoever trusts in God, He is sufficient for him ... (65-3 ...
لطفا پیش از گذاشتن پیام، موضوعهای مرتبط و بخش ویکی رو ببینید. شرمنده، امكان پاسخگويى فورى به سوالها رو ندارم. پاسخ بسیاری سوالها درباره تحصیل در آمریکا رو در پیوست اولین پستم يا تاپيكهاى مرتبط نوشتم.
من اون قسمت کرهای رو یه پاورقی بزنم، شما میتونید با کرهای از خدا و پیغمبر حرف بزنید. کره ایها خیلی مسیحی زیاد دارن.
در ضمن من با جمهوریخواه ها هم بحثهای سیاسی کردم، البته طبیعیه که به توافق نرسیدیم در بعضی زمینه ها، ولی رفاقت عمیقمون سر جاشه. یه وقت هست میای در مورد آدمهای مورد علاقه یه جمهوریخواه با الفاظ توهین آمیز و تمسخر حرف میزنی (چیزی که برخی از دوستان اینجا مصداق آزاد اندیشی و آزادی بیان و نگرش انتقادی میدونن). خوب طبیعیه شاکی میشه. یه وقت هست بدون به کار بردن الفاظ توهین آمیز و تمسخر آدمها یا چیزایی که به هر دلیل براش با ارزشه، باهاش بحث میکنی. این حالت دوم رو اتفاقا استقبال هم میکنن (بسته به اینکه که چقدر open-minded باشن). من رفقای جمهوریخواه دارم که خیلی هم با هم رفیقیم. بحث سیاسی هم میکنیم.
در مورد اولین رفیقم در تولیدو تصحیح کنم. اولین رفیقم در تولیدو اون رفیق کشیش من نبود که پدر و مادرش منو دعوت کردن خونه شون. اون چند روز بعد از ورود من به آمریکا بود. اولین رفیق من در تولیدو رئیس شعبه بانکم بود. من شب رسیدم آمریکا، صبحش رفتم بانک حساب باز کنم. از همون روز با رئیس شعبه رفیق فابریک شدیم. کلی از چیزایی که در مورد سیستم بانکی پیچیده آمریکا یاد گرفتم (و توی تاپیکهای مرتبط پست میذارم)، مدیون اون هستم. علاوه بر این، تمام این مدت اصرار زیادی داشت که چیزای فرهنگ عامه آمریکا رو به من یاد بده که چه چیزایی خنده داره، معنی برخی اصطلاحها و از این قبیل. به قول خودش میگه من باید از تو یه امریکایی واقعی بسازم، تا این چیزا رو یاد نگیری یه امریکایی واقعی نمیشی (قابل توجه آقا عطا). بقیه کارمندای شعبه مونده بودن از اینکه ما چقدر سریع پسرخاله شدیم. خیلی وقتها کار بانکی هم نداشتم، همینجوری رد میشدم میرفتم اونجا مینشستیم گپ میزدیم از همه چیز. هر دو اینها (هم این رئیس شعبه بانک، هم اون رفیق کشیشم) جمهوریخواه هستن. بحث سیاسی هم کردیم. رفاقتمون هم خیلی عمیقه. حتی با همین رئیس شعبه بانک رفاقتم محدود به بانک هم نبود. یه دفعه منو با پسر کوچیکش برداشت برد geocashing. کل بعد از ظهر رو با هم گذروندیم. خیلی هم خوش گذشت. حتی بعد از اینکه حسابم رو توی اون بانک بستم، هنوز گاهی وقتها میرم دم شعبه بانک میشینیم گپ میزنیم. الان شده ریس یه شعبه بزرگتر اون ور شهر. باز هم گاهی وقتها میرم اونجا. اصلا همین بابا بود که منو به granola bar معتاد کرد. رفیق ناباب که میگن همینه ها. گاهی وقتها که سرم شلوغ بود نمیرسیدم بهش سر بزنم بهم زنگ میزد که چه خبر کجایی. اون مدتی که مشتری بانک بودم که همه رقم بهم حال میداد از نظر بانکی. حتی بعد هم که دیگه مشتری بانک نبودم، همچنان کارهای notarized copy رو برام مجانی انجام میداد.
رفقای جمهوریخواه دیگه هم دارم که اتفاقا آتیششون هم تنده. با اونها هم بحث سیاسی کردم، اصلا هم رفاقت مون خدشه دار نشده. یکیشون یک کشیش baptist هست (از متعصّبترین فرقههای مسیحی آمریکا). این همون کشیشی هست که گفتم گاهی خونه من هم اومده و براش فرهنگ سازی کردم وقتی میره خونه ایرانی نمیتونه چیزی نخوره. بنده خدا دیگه عادت کرده. وقتی میاد خونه من، بهم میگه خوب من امروز قراره چی بخورم.
ویرایش توسط Mehrad : December 3rd, 2012 در ساعت 04:28 AM
(and whoever trusts in God, He is sufficient for him ... (65-3 ...
لطفا پیش از گذاشتن پیام، موضوعهای مرتبط و بخش ویکی رو ببینید. شرمنده، امكان پاسخگويى فورى به سوالها رو ندارم. پاسخ بسیاری سوالها درباره تحصیل در آمریکا رو در پیوست اولین پستم يا تاپيكهاى مرتبط نوشتم.
آیا باید به هر باور و عقیده ای احترام گذاشت؟ please google it
اگر شوخی با امامان شیعه یا قران به دلیل آنکه به عقاید دیگران توهین است ممنوع باشد، خوردن گوشت گاو یا بی احترامی به سنگ و چوب نیز به دلیل توهین به عقاید هندو ها یا بت پرستان باید ممنوع شود. پس لطفا به آدمخواری و فاشیسم هم به عنوان اعتقادات یک سری دیگه احترام بذارین و توهین نکنین. مگر می شه به تمام آیین ها و اعتقادات احترام گذاشت بدون این که یک سری دیگه نقض نشن؟بهتر آن است به جای ادعای غیرممکن احترام به عقاید دیگران، آزادی عقیده دیگران را به یاد بسپاریم و بیاموزیم نقد و نقدپذیری پایه و اساس مردمسالاری است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)