این که آدم نقد خودش رو بگه یا نگه یا حد زیادی به شرایط بستگی داره. من از بچگی با این اصل بزرگ شدم که همه در قبال هم مسئول هستن. امر به معروف و نهی از منکر هم جز پایههای هر دینی هست (نه فقط اسلام). این رو هم بگم که این نوع احساس مسئولیتها و نهی از منکر مختص فرهنگ ایرانی یا اسلامی نیست. یعنی بعضی جاهای آمریکا این توی فرهنگ خودشون هم هست. بعضی جاها پذیرش کمتری وجود داره نسبت به جاهای دیگه، بعضی جاها بیشتر. اینها تا حدی بر میگرده به فرهنگ محلّی. مشکل لوث شدن نهی از منکر هست از طرف کسانی که شرایطش رو بلد نیستن. نهی از منکر شرایط متعدد داره، یکیش هم اینه که آدم احتمال تاثیر بده. بحث ترسیدن و رودربایستی و اینها نیست. یعنی وقتی آدم منکری رو میبینه و میدونه نهی از منکر با "احتمال عقلایی" اثر نداره، نه فقط واجب نیست، بلکه تکلیف ساقط هست مگه ضرورت مهم تری ایجاب کنه. این چیزیه که خیلی از مسلمونهای سطحی بهش توجه ندارن. یعنی چیزی میبینن که خوششون نمیاد (حالا بگذریم اون کار ممکنه واقعا منکر هم نباشه، ولی این بابا با سواد کمش فکر میکنه منکره) بعد به خیال خودش داره فریضه نهی از منکر ادا میکنه، اون هم به ناشیانهترین صورت ممکن.
من به خصوص نسبت به رفقام چه در ایران چه در آمریکا این احساس مسئولیت رو داشتم. ولی سعی میکردم به اون شرط "احتمال عقلایی تاثیر" توجه کنم. خوب وقتی رابطه من با یه نفر خودمونی تره، بدیهیه که حرف من رو هم راحت تر قبول میکنه. چه در مورد فوق الذکر، چه در موارد دیگهای که در ایران یا آمریکا بین رفقام پیش میومد، این اطمینان رو داشتم که به من با حسن نیت نگاه میکنن نه کسی که میخواد توی کارشون فضولی کنه. با این اطمینان بود که دهنم رو باز میکردم برای نظر دادن. حتی وقتی در موردی حرف من رو گوش نمیکردند و بعد سرشون به سنگ میخورد، خودشون میومدن میگفتن حق با تو بود. رابطه ما خراب که نمیشد هیچ، بهتر هم میشد.
آهان راستی این رو هم بگم که من در آمریکا به عنوان "گشت ارشاد" هم توی پارکها و مسیرهای دوچرخه سواری کار کردم که البته شرح وظایف و نحوه عملکردش با ایران متفاوته.
اونجا میگن trail patrol. تجربه جالبی بود.
علاقه مندی ها (Bookmarks)