“Scientists dream about doing great things. Engineers do them.” -James A. Michener
هیچ به فردا نیاندیش!!..فردا اندیشه ای برای خود دارد!!..رنج هر روز برای آن روز کافی است!!..
تو پست قبلی هم گفتم که نباید حتما دولت این کارو انجام بده، شما پیرو یک آیینی هستی، باید اجازه داشته باشی در اون آیین به عبادت بپردازی و اگر برای کسی مشکلی ایجاد نمیکنه عبادتگاهی درست کنی حتی با هزینه شخصی یا خیریه، حالا شما چرا چسبیدی به این گاو پرست من نمیدونم؟ اگر گاو پرستی هم تو آلمان باشه احتمالا اجازه نخواهد یافت همچین کاری در شهر انجام بده، چون این کار اولا ضد حقوق حیوانات است و مهمتر از همه برای ساکنین مزاحمت دارد. خواهشن این گاوپرستی رو ول کن!!!
هيچوقت براي فعاليتي كه عاشقش هستيد، منتظر تحسين ديگران نباشيد و از چرنديات ديگران هم ناراحنت نشيد... اين افراد ممكن نزديكترين افراد خانواده باشند... خودتان باشيد
دولت اصلا نباید معبد بسازه. وظیفه دولت چیزای دیگهای هست. همین که اجازه بده که هر کسی معبد خودش رو بسازه و بدون مزاحمت برای بقیه عبادتش رو بکنه کافیه.
در ضمن من نمیدونم چرا دوستان دست از سر این گاو بدبخت بر نمیدارن. بابا به پیر به پیغمبر هندوها گاو پرست نیستن. این هم از اون کلیشه سازیهای الکیه. من خودم هم در مورد فلسفه و عرفان هندو مطالعه کردم، هم دوستهای هندو دارم، هم معبد هندو رفتم. اونجا گاو که هیچ، عکس یا مجسمه گاو هم نیست. خواهشاً ول کنید این گاو بدبخت رو بذارید زندگیش رو بکنه.
(and whoever trusts in God, He is sufficient for him ... (65-3 ...
لطفا پیش از گذاشتن پیام، موضوعهای مرتبط و بخش ویکی رو ببینید. شرمنده، امكان پاسخگويى فورى به سوالها رو ندارم. پاسخ بسیاری سوالها درباره تحصیل در آمریکا رو در پیوست اولین پستم يا تاپيكهاى مرتبط نوشتم.
در زمینه حمایت از آزادی های مذهبی آمریکا به مراتب جلوتر از اروپاست
http://fa.azadnegar.com/habibi/news/166992.html
از میان دو واژه انسان و انسانیت؛ اولی در میان کوچه ها،و دومی در لابلای کتابها سرگردان است...
من گاو پرستی رو مثال زدم شما فرض کن من گفتم بودایی یا هر چیز دیگه !
هیچ به فردا نیاندیش!!..فردا اندیشه ای برای خود دارد!!..رنج هر روز برای آن روز کافی است!!..
هر رفتاری، دقیقا هر رفتاری تا زمانی که به جامعه آسیب وارد نکند آزاد است. این رفتار می تواند عقاید مذهبی، رقص در وسط خیابان، دوچرخه سواری و... باشد. اگر دوستانی تصمیم بر این دارند که مذهب را به آن دلیل که آنها تصور می کنند ناکارآمد هست حذف کنند این تصمیم آنهاست و حق اجرایی کردن را در یک جامعه لیبرال دموکرات نباید داشته باشند.
از میان دو واژه انسان و انسانیت؛ اولی در میان کوچه ها،و دومی در لابلای کتابها سرگردان است...
هيچوقت براي فعاليتي كه عاشقش هستيد، منتظر تحسين ديگران نباشيد و از چرنديات ديگران هم ناراحنت نشيد... اين افراد ممكن نزديكترين افراد خانواده باشند... خودتان باشيد
ببینید من حجاب رو مثال زدم چون ملموس تره. در اروپا جوسازی همه جانبه بر علیه مسلمونها وجود داره. این ممنوعیت حجاب در ادارات و مدارس دولتی فرانسه و بعضی جاهای دیگه یا مثال ممنوعیت ساخت مسجد مناره دار در سوئیس مثال بود. بحث فقط مذهبی نیست، جو نژادپرستی داره توی اروپا شدت میگیره. یعنی الان در کشوری مثل نروژ که یکی از مدرنترین کشورهای اروپا هست، این افزایش روحیهٔ نژادپرستی داره ایجاد نگرانی میکنه برای جامعه شناسا. حتی الان یهود ستیزی داره افزایش پیدا میکنه اون هم در جایی مثل نروژ که اصلا فرهنگشون اینجوری نیست. بحث اینه که به موازات افزایش نژادپرستی و خارجی ستیزی، جوسازی منفی بر علیه دین اون خارجیها هم میشه جزیی از دستور کار گروههای افراطی.
من چند صفحه قبل در مورد شرایط اوایل قرن بیستم و اواخر قرن نوزدهم آمریکا نوشتم. اون موقع گروههای غالب نژادی آمریکا مال اروپای غربی و شمالی بودن و عمدتاً پروتستان. بعد که به موج مهاجران جدید از اروپای شرقی و جنوبی حساسیت ایجاد شد، این حساسیت تعمیم پیدا کرد به مذهب اونها که کاتولیک بود. توی همون فضا بنیادگراهای پروتستان جو سازی همه جانبه راه انداختن بر علیه این مهاجرین جدید و مذهبشون. یه مقدار مقاومتهایی که از طرف گروههای مهاجر در مورد قضیه prohibition اتفاق افتاد بحث oppositional culture بود. نه اینکه اینها الکل براشون جز مقدسات دینی یا فرهنگی باشه. ولی دچار این احساس شدن که هویت فرهنگی شون داره مورد حمله قرار میگیره افتادن سر لجبازی، جوری که هنوز هم کلیشهها در مورد افراط در الکل خوردن گروههای قومی کاتولیک وجود داره (در حالی که این اصلا ربطی به مذهب کاتولیک نداره). تازه اون مهاجرین از نظر جمعیتی واقعا ناچیز بودن و نه خودشون و نه مذهب کاتولیک شون خطری متوجه آمریکا نمیکرد. اون موقع گروههای مهاجر ایرلندی و لهستانی چیزی توی مایه عمله افغانی بودن و اینجوری بهشون نگاه میشد (شبیه وضعیتیها الان هیسپنیکها دارن). مشابه همین موج کاتولیک ستیزی (یا شاید بهتره بگم کاتولیک هراسی) توی دهههای اخیر دوباره توی آمریکا راه افتاده که این هم متناظر با افزایش نسبت جمعیتی هیسپنیکها (کسانی که اصلیت شون مال امریکای لاتین هست) داره گسترش پیدا میکنه. هنوز که هنوزه پای حرف پروتستانها بشینید، کلیشههای قرون وسطایی توی ذهنشون هست در مورد کاتولیک ها. میدونستید که زمانی بود که کوکلوکس کلنها غیر از حمله به سیاه ها، حمله به ایرلندیهای کاتولیک هم در دستور کارشون بود؟ شاید باورش برای برخی دوستان مشکل باشه که توی همین آمریکا که یهودیها انقدر نفوذ گسترده دارن، زمانی بود که خودشون در همین آمریکا در معرض یهود ستیزی بودن. یعنی شرایط جوری شده بود که اوایل قرن بیستم اینها برای پذیرش گرفتن از دانشگاههای تاپ مشکل داشتن، چون تلقی این بود که تعداد یهودیها در دانشگاهها داره زیادی زیاد میشه. یه مقدار شرایط روانی اون دوران بود که روی گروه بندیهای داخلی مذهبی یهودیها در آمریکا تاثیر گذاشت (البته این تنها عامل انشقاق نبود).
مشکل فقط حجاب یا مناره یا این چیز و اون چیز نیست. من میتونستم مثالهای دیگهای هم بزنم و بعد دوستان بشینن سر دونه دونه اونها بحث کنن بگن حالا این که چیز مهمی نیست که کسی رو بکنه پیاده نظام القأعده. از دید کسی که دیندار نیست شاید اینها یک سری چیزهای بی اهمیت باشه. ولی برای یک دیندار اینها مجموعه عناصری هست که هویت فرهنگیش رو تشکیل میده. کسی که از مملکت خودش کنده رفته یه کشور دیگه ته دلش دلخور هست که اصلا چرا شرایط نباید جوری میبود که همون مملکت خودش میتونست زندگی قابل قبول داشته باشه. یعنی این عقدهها از همه عواملی که وادارش کرده بزنه به غربت هست. خود غم غربت هست که یادآوری خاطرات گذشته بدترش میکنه. نژاد پرستی هست. اختلافهای فرهنگی هست. بعد علاوه بر همه اینها که تحمل هر کدومش به تنهایی ساده نیست، احساس کنه هویت فرهنگیش هم مورد حمله جامعه میزبان قرار گرفته. همه اینها رو بذارید روی هم چی از روحیهٔ طرف میمونه؟ نه راه پس داره نه راه پیش. بتدریج از جامعه ایزوله میشه. حالا اون چیزی که در مورد ظاهر مذهبی گفتم نمود خیلی عینی تر هم میتونه پیدا کنه، یعنی وقتی طرف امکان کار یا تحصیل هم نتونه داشته باشه، این از زندگی به مفهوم عادی هم ساقطش میکنه. یعنی از هیچ جهت پایگاه اجتماعی نداره. یکی باید این خلأ رو براش پر کنه. جامعه مقصد نمیخواد این کار رو بکنه (به قول اون دوستمون میگه ما که برات کارت دعوت نفرستادیم).
همه اینها میشه خوراک برای گروههایی که باز نزدیکیهای فرهنگی بیشتری باهاش دارن، یعنی بنیادگراهای افراطی. یعنی این آدم با اینکه در افراطی بودن با اونها اشتراک نداره، ولی در بقیه چیزای فرهنگی نزدیکی داره، خواه ناخواه به خاطر همون چیزای دیگه کشیده میشه به سمت اونها که خلأ پایگاه اجتماعی خودش رو پر کنه. تازه بحث که فقط در مورد آدمهای مذهبی نیست. آدمهای کاملا غیر مذهبی هم بودن که به خاطر همین بحرانهای هویتی و نداشتن پایگاه اجتماعی کشیده شدن به سمت گروههای مذهبی افراطی. قضیه هم منحصر به اسلام نیست. این اتفاق در ادیان دیگه هم میافته. بعد مجموعه این عقدههای انباشته شده به تدریج اون سرخوردگی کلیش رو هدایت میکنه به این سمت که خودش رو با پایگاه اجتماعی جدیدش وفق بده. این چیزی نیست که یکی دو روزه اتفاق بیفته. ولی هر چی این احساس ایزوله بودن بیشتر در درونش تقویت بشه، عقدههای انباشته شده بیشتر هدایتش میکنه در مسیری که نباید. بعد که به دام اینها افتاد، اینها هم که به اندازه کافی خوراک دارن که این احساس رو در درونش تقویت کنن. عناصر افراطی جامعه غرب هم میفتن سر لجبازی. مثلا یک کاریکاتور پیغمبر رو تبدیل میکنن به مسابقه کاریکاتور کشی. بعد یکی هم پیدا میشه از اون طرف قران آتیش میزنه. ملت دارن سر یک فیلم تظاهرات میکنن، یکی دیگه چند تا کاریکاتور دیگه هم میذاره روش حالشو ببرن. یعنی قضیه میافته توی سیکل بدتر شدن این تنش ها. بعد یه خورده آروم میشه. دوباره یکی دیگه از این طرف یا از اون طرف سیخونک میزنه. همه اون تنشهای قبلی هم که سر جای خودش هست. اینها هم میاد روش.
همه اینها تازه جنبه سیاسی نداشت. بنیاد گرایی دینی بیشتر از اینکه ماهیت دینی داشته باشه، ماهیت سیاسی داره. یعنی اون گروهها عقدههای واقعی سیاسی که توی دل ملتهای توسعه نیافته هست میگیرن و به یاد ملت میارن که کی بود این حکومتها رو با گسترش روابط اقتصادی سر پا نگاه داشت تا بتونن به روشهای استبدادی خودشون ادامه بدن؟ بعد این رو ترکیب میکنن با اینکه ببینید این غربیها مملکت رو اینجوری کردن، هویت فرهنگی و دینی رو هم بهش رحم نمیکنن. همه اون عقدههای شخصی هست، اینها هم میاد روش میشه کمپلکس اساسی. کسی که میافته توی این سیکل روانی، دیگه به این راحتی در میاد؟
اینها که گفتم همه عوامل نبود. عوامل دیگه هم روی گسترش بنیاد گرایی دینی تاثیر داره. یکی از جامعترین و کاملترین کارهای تحقیقاتی دانشگاهی در حوزه بنیاد گرایی دینی پروژهای هست که در دانشگاه شیکاگو انجام شده. نتیجه تحقیقات در چند جلد در اومده. ولی غیر از اون چکیدهای از نتایج این پروژه بنیاد گرایی دینی در کتابی به عنوان Strong Religion توسط Scott Appleby (یکی از ادیتورهای کار اصلی) به چاپ رسیده. به این کتاب و کلا نتیجه گیریهایی که در این پروژه تحقیقی شده نقدهایی دارم، ولی کار خیلی جالبیه که وجوه مشترک بنیاد گرایی دینی در ادیان مختلف (نه لزوما ادیان توحیدی) و همچنین وجوه تمایز این پدیده رو در این ادیان برسی میکنه. البته حرفهایی که در مورد بنیاد گرایی دینی زدم همه اش مربوطه به این منبع نیست، ولی این منبع اطلاعات خوبی داره.
یه نکته هم در مورد ابوالفضل پارتی گفتید. برخورد پلیس منحصر به اون نمیشه. شما هر نوع پارتی داشته باشید که سر و صداش مزاحم همسایهها بشه، میتونن زنگ بزنن به پلیس و اگه سر و صدا واقعا مزاحم باشه، پلیس میاد برخورد میکنه. توی شهر ما یک Alvin fest هست که دانشجوها توی خیابون Alvin در یک شب پارتی میگیرن به صورت wild. هر سال هم پلیس میگه نکنید این کار رو، دانشجوها هم به "هویت فرهنگی" شون بر میخوره که حرف گوش کنن. بعد پلیس میاد اینها رو بازداشت میکنه میبره "اداره اماکن" تعهد میگیره آزادشون میکنه. سال بعد روز از نو روزی از نو. میخوام بگم پلیس توی اینجور چیزا تعارف نداره حتی با دانشجوهای امریکایی. حالا اون موردی که شما گفتید، طرف چون توی اون فضای ذهنی اسلام ستیزی اروپا هست، این رو توی همون فضا تفسیر میکنه.
ویرایش توسط Mehrad : December 7th, 2012 در ساعت 01:49 PM
(and whoever trusts in God, He is sufficient for him ... (65-3 ...
لطفا پیش از گذاشتن پیام، موضوعهای مرتبط و بخش ویکی رو ببینید. شرمنده، امكان پاسخگويى فورى به سوالها رو ندارم. پاسخ بسیاری سوالها درباره تحصیل در آمریکا رو در پیوست اولین پستم يا تاپيكهاى مرتبط نوشتم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)