سلام
من هم چند ساله دارم با خودم کلنجار میرم که برم یا نرم. به نظرم از دو دید میشه به مسئله نگاه کرد: اول فردی، دوم اجتماعی. از نظر اجتماعی خیلی دلایل با اولویت های مختلف وجود داره. اما اینجا می خوام خلاصه دلایل فردی یعنی در مورد خودمو بگم. من اول که می خواستم برم فوقم تازه تموم شده بود. دوستم رفت کانادا و من هرچی تلاش کردم نتونستم خودمو راضی کنم و برم. چون تنها (مجرد) بودم. در عین حال می خواستم به خودم ثابت کنم که می تونم مهندس اصلی یه پروژه ملی توی ایران بشم. موندم و رفتم سربازی و بعدش بالاخره با اونی که می خواستم (ماجراها داشت :-D) ازدواج کردم به اون هدف پروژه ملی هم رسیدم و تا جشنواره خوارزمی هم پیش رفتم و حتی کسری خدمت سربازی بابت نخبه بودن گرفتم. بعدش که خواستم برم گفتم فلانی تو میخوای بری چون میخوای صورت مسئله رو پاک کنی. تو اگه می تونستی ایران پول خوبی از رشته کاری خودت دربیاری نمیرفتی. من نمیخواستم یه ترسو باشم و فرار کنم. رفتم با دو تا از دوستای قدیمی و استاد پروژه خودم شرکت تخصصی زدم. خدا رو شکر پول خوبی هم دراوردیم و به سرعت هم داریم پیشرفت می کنیم. خودم این انتظارو نداشتم. بعد به این فکر افتادم که اگه کلا از ایران برم دارم به کشورم خیانت می کنم. من اینجا دنیا اومدم بزرگ شدم درس خودنم تجربه کردم. کشورم منو میخواد. من میتونم واقعا مشکلات اساسی رشته خودمو حل کنم و همونطور که الان مدیر عامل شرکتم هستم واسه چند نفر کار تخصصی درست کنم و جلوی خروج ارز اضافی از کشور به جیب شرکت های خارجی رو بگیرم. من میمونم و میجنگم. خودمو نجات دادم تا جایی که بتونم بقیه رو هم نجات میدم.
اما ته همه این درد دل ها من هنوز میخوام برم. چون یه چیز دیگه هست. اینکه من و خیلی های دیگه مثل من می خوان به خودشون ثابت کنن که می تونن توی بهترین دانشگاه های دنیا درس بخونن و توی بهترین شرکت های دنیا بهترین مهندس باشن. شاید دلیلش همون شهروند درجه دو انگاشته شدن در کشورمونه. ما همه میخوایم بگیم نهههههه. ببینید این منم. من میتونم بهترین باشم.
منم آروزم این شده که برم و درس بخونمو و تجربه کنم و بعدش برگردم ایران خودم و خودتون، به همه کمک کنم.
ببخشید که سعی کردم خودمونی و حتی کودکانه بنویسم.
خدا با ماست
علاقه مندی ها (Bookmarks)