من جدا" نگران این بودم که از حرفهام ایرانی گریزی برداشت بشه که شد! در صورتی که من منظورم اصلا" این نبود و رواندا رو هم به همین دلیل عنوان کردم.
از این به بعد از واژه ی میهن استفاده می کنم.فرقی نمیکنه اگه من هندی هم بودم بازم این سوال رو می پرسیدم.
حرف شما درسته شاید بعضی ها انتخاب کرده باشن. چه اشکالی داره. ولی چرا اکثریت این رو انتخاب می کنن؟؟ (چیزی که من دیدم، شایدم همه اینطوری نیستن). سوال اینه.
تصور من اینه که شما وقتی می خوای به یه کشور دیگه مهاجرت کنی باید هر چه سریعتر سعی کنی با زبان و عرف و قانون و ... اون کشور آشنا بشی تا خدای نکرده رفتار نسنجیده ای ازت سر نزنه و تو دردسر نیفتی. (یک مثال معروفشم جناب ghlobe بارها زدن!). خوب این زمان میبره. از طرفی فشار ناشی از تغییر محیط تو سال اول (یا شیش ماه اول) به گفته ی دوستان زیاده و دامنه ی تغیرات بالایی مشاهده میشه.
من احساس می کنم خیلی ها برای رهایی از این فشار سعی می کنن دنبال یه
میهن کوچک و کلونی
هم میهن هاشون تو کشور مربوطه بگردن. من از این به عنوان یه درمان علامتی یاد می کنم، شبیه به مریضی که به جای مداوای مریضی مرتب ضد درد مصرف می کنه. روی آوردن به جمعهای هم میهنی
اگه برای فرار از این تغییرات باشه صد البته خطرناکه به نظر من و شخصا نمی پسندم چرا که منجر به تعویق انداختن آشنایی و همسویی با فرهنگ کشور مقصد میشه و 100 درصد پیشرفت زبان رو به تاخیر میندازه.
به نظر من اگه این settling time رو بشه دووم آورد و دنبال اون مسکنه نبود، بعدها می تونه خیلی به نفع آدم تموم بشه. باز دوستای با تجربه نظر بدن اینا برداشت منه و اگه دارم اشتباه می کنم لطفا کمک کنید از اشتباه بیرون بیام.
مرسی.
علاقه مندی ها (Bookmarks)