یادمه برای بعضی مسائل که خودتون بهتر می دونید سالن مطالعه خواهران کنار کتابخانه دانشکده نبود بلکه در یک سوراخ که معمولا موجودی از اونجا و اطرافش رد نمیشه قرار داشت. هر وقت هم می رفتی توش همه مقنعه و مانتو هاشون را در آورده بودن با موبایل موزیک پخش می کردن می ر...ق...ص...ی....دن!
خلاصه ما که کلا تو دانشکده جا واسه درس خوندن نداشتیم. کتابخانه دانشگاه هم تا ما دانشجو بودیم کار ساختش تمام نشد.
باید بریم آمریکا ببینیم این کتابخونه که می گید چی چی بید!
حالا سعید چرا از آمریکا دلگیری؟ از دست ویزا؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)