سخت ترین رشته مهندسی تو خارج از ایران چه رشته ای است ؟

[salazar716]

بنده در کنکور رتبم دو رقمی شد ریاضی بودم شریف هم قبول شدم چهار ترم خوندم بعد دیدم اصلا و ابدا مسئله من این نیست که پل و ساختمون چطوری ساخته میشن. حتی همین الانشم اعتقاد دارم بدون رشته های مهندسی هیچی از انسانیت اسنان کم نمیشه و بدون اینکه دور بیفته از وجود خودش میتونه زندگیشو بکنه اما تصور کنید بزرگان فلسفه وجود نمیداشتند در طول تاریخ! به نظرتون این موجود دوپا الان چطوری داشت زندگی میکرد؟ تمدن مفهومش چی مشد؟ نوع دوستی جاش کجا بود و ......
بگذریم
واقعا هر چی فکر کردم دیدم بی خود ترین کار دنیا برام اینه بشینم نقشه مهندسی طراحی کنم . فرداش خیلی راحت رفتم آموزش دانشکده یک رگه انصراف گرفتم و همون روز کارامو انجام دادم و نشستم برای کنکور انسانی خوندم و بازم خداروشکر رتبم دو رقمی شد و رفتم جای بهتری و رشته ای رفتم که سازگاری بیشتری باهام داشت. حتی در بین انتخابام یک انتخاب حقوق هم نداشتم . هیچی! چون دیگه اشتباه قبلی رو نمیخواستم تکرار کنم. رشته و انتخاب رشته دانشگاهی یعنی "داشتن مسئه" اگر کسی مسئله نداشت و رفت به سمت رشته و کاری به نظرم هدر دادن وقته.

رهی جان، اگه مهندسی نبود الان جنابعالی داشتی تو حوزه فلسفه یاد میگرفتی!
اون کتابی که میخونی و اون لپ تاپی که استفاده میکنی و اون برقی که مصرف میکنی و اون غذایی که از یخچال در میاری و اون برنامه ای که تو تلویزیون میبینی و این پستی که دادی و اون لباسی که پوشیدی و اون گوشی ای که داری و اون کمدی که داری و اون صندلی که روش میشینی و اون مترو ای که باهاش جا به جا میشی و اون ماشینی که سوار میشی و اون شوفاژی که خونتون هست و اون کولری که استفاده میکنی و اون عینکی که داری و اون عطری که استفاده میکنی و اون تختی که روش میخوابی و اون کیفی که دستت میگیری و اون پولی که باهاش خرید میکنی و اون مدل موهات و اون ساعت دستت و اون پرده ی خونتون و اون شیشه ی پنجره و اون در و اون خونه ای که توش زندگی میکنی و این آهنگی که گوش میدی و این شامپویی که ازش استفاده میکنی و این خودکاری که دستته و این آیینه و این قاشق و چنگال و این ظرفشویی و این زندگی ای که داری مدیونه مهندسیه!
اگه نبود الان از صبح تا شب داشتی هیزم جمع میکردی و تو شالیزار داشتی کار میکردی، دیگه وقت رسیدن به این کارا رو نداشتی

[linker]

من نمیدونم منظور از سختی در ی رشته چی هست
اگر منظور دروسی هست که انسان (در اینجا دانشجو) زمان و انرژی بیشتری باید برای مطالعه و فهم و شاید درکش وقت بذاره خوب مسلما دروس مهندسی که وابسته به فیزیک و ریاضی در سطوح بالا هستند بسیار سخت هست و زمانگیر است. مثلا اگر بخواین رشته عمران و مخابرات با هم اینجوری مقایسه کنید خوب حتما عمران رشته بسیار آسانی بنظر خواهد رسید البته این مقایسه مخابرات با هر رشته دیگری کم و بیش جواب یکسانی دارد .

[Erfan_W]

رهی جان، اگه مهندسی نبود الان جنابعالی داشتی تو حوزه فلسفه یاد میگرفتی!
اون کتابی که میخونی و اون لپ تاپی که استفاده میکنی و اون برقی که مصرف میکنی و اون غذایی که از یخچال در میاری و اون برنامه ای که تو تلویزیون میبینی و این پستی که دادی و اون لباسی که پوشیدی و اون گوشی ای که داری و اون کمدی که داری و اون صندلی که روش میشینی و اون مترو ای که باهاش جا به جا میشی و اون ماشینی که سوار میشی و اون شوفاژی که خونتون هست و اون کولری که استفاده میکنی و اون عینکی که داری و اون عطری که استفاده میکنی و اون تختی که روش میخوابی و اون کیفی که دستت میگیری و اون پولی که باهاش خرید میکنی و اون مدل موهات و اون ساعت دستت و اون پرده ی خونتون و اون شیشه ی پنجره و اون در و اون خونه ای که توش زندگی میکنی و این آهنگی که گوش میدی و این شامپویی که ازش استفاده میکنی و این خودکاری که دستته و این آیینه و این قاشق و چنگال و این ظرفشویی و این زندگی ای که داری مدیونه مهندسیه!
اگه نبود الان از صبح تا شب داشتی هیزم جمع میکردی و تو شالیزار داشتی کار میکردی، دیگه وقت رسیدن به این کارا رو نداشتی

نمیدونم این مطلب رو به شوخی گفتین یا جدی ولی جالبه بدونین که فلسفه رو تو دنیا تو حوزه نمیخونن تو دانشگاه میخونن، اونی که تو حوزه تدریس میشه چیزه دیگه ایه.
اینکه اگر مهندسی نبود الان دنیا خیلی عقب افتاده تر بود رو هیچ کس نمیتونه رد کنه ولی توی همین مثال هایی که شما زدین هم به زور میشه "مهندس" پیدا کرد. در واقع شما اختراعات خیلی از دانشمندان که یا اصلا درس آکادمیک دانشگاهی نخوندن یا رشته تحصیلیشون علوم پایه بوده رو به اسم مهندسها ثبت اختراع کردین ! مثلا لپ تاپ که همون کامپیوتر میشه نتیجه مستقیم ریاضیات دودویی بود، برق، میکروفن، گرامافون، لامپ الکتریکی، دینام و لاستیک ماشین هم که از دستاوردهایه ادیسون است که تا اول دبستان درس خوند. مخترع یخچال هم اولیور اوانس مخترع درس نخونده آمریکایی بود و ... برای همه ی این موارد میشه همینطور ادامه داد.
توی دوران جدید هم که بدتره نمونش بیل گیتس که سال دوم از ادامه تحصیل تو هاروارد انصراف داد، یا استیوجابز که ترم دوم از دانشگاه رفت. (یه نکته جالب اینه که جابز بعد از اینکه از دانشگاه انصراف میده توی کلاس های خوشنویسی اونجا شرکت میکنه و خودش بعدها گفت اون کلاس ها بود که باعث شد فونت و نوع نگارش توی مکینتاش شکل بگیره). این اتفاقیه که بین غول های کامپیوتر خیلی رایجه، و شاید بشه دلیلش رو ناکارامدی دانشگاه ها دونست. همین طور که یکی از دوستان گفت این آدما فهمیدن که به یه دانشجوی عمران تو دانشگاه ساختمون ساختن و پل ساختن و ... رو یاد نمیدن، تنها چیزی که من تا الان از درس های دانشگاهی دیدم تقلید و تقلید و تقلید بوده. اینکه طرح و ایده ی خودت رو کجا، کی و چجوری عملی کنی اینجا اصلا بی معناست.
توی مکانیک هم که دیگه واقعا جالبه، مثلا انزو فراری که راننده مسابقه بوده یا فردیناند پورشه که تو کارگاه مکانیکی پیش پدرش کار میکرد. نمیخوام اینجا هزارتا مثال بیارم خودتون میتونید تو اینترنت ببینید.
اما بیاین از طرف دیگه هم به قضیه نگاه کنیم کنار بیل گیتس و استیوجابز، زاکربرگ هست که درس خونده همون هارواردیه که بیل گیتس ازش انصراف داده. یا کنار فراری و پورشه، بنز و دیزل هستن که هر دو مهندس بودن.

پس پیشرفت تکنولوژیکی دنیا فقط مدیون مهندسا یا دانشمدا نیست، مدیون روحیه ایه که تلاش و زحمت برای پیشرفت رو محترم میدونه و اون رو تشویق میکنه، مدیون طرز تفکریه که پیشرفت علمی(science) رو یکی از عوامل پیشرفت بشری میدونه. توی همین ایران خودمون پر از مهندسه ولی کو نتیجش ؟! هیچی. چون اون فلسفه پشت مهندسی اینجا نیست، چون اینجا دانشگاه داره کاره حوزه رو میکنه و تو حوزه دارن فلسفه میخونن !
ما مدیون آدمایی هستیم که به جامعشون یاد دادن مهم نیست که مهندسی، دکتر یا قاضی یا وکیل مهم اینه که استعداد خودت رو بشناسی و از اون استفاده کنی. مدیون کسایی هستیم که با اندیششون جامعه و حکومتی رو به وجود آودن تا بتونن از توانایی هاشون بهره ببرن.
پیشرفت چه تکنولوژیکی چه فرهنگی، اقتصادی، مدنی و ... وقتی به وجود میاد که فلسفش وجود داشته، داشته وگرنه هزار تا دکتر و مهندس هم وقتی تو جای مناسبش نباشن ارزشی ندارن.

[salazar716]

نمیدونم این مطلب رو به شوخی گفتین یا جدی ولی جالبه بدونین که فلسفه رو تو دنیا تو حوزه نمیخونن تو دانشگاه میخونن، اونی که تو حوزه تدریس میشه چیزه دیگه ایه.
اینکه اگر مهندسی نبود الان دنیا خیلی عقب افتاده تر بود رو هیچ کس نمیتونه رد کنه ولی توی همین مثال هایی که شما زدین هم به زور میشه "مهندس" پیدا کرد. در واقع شما اختراعات خیلی از دانشمندان که یا اصلا درس آکادمیک دانشگاهی نخوندن یا رشته تحصیلیشون علوم پایه بوده رو به اسم مهندسها ثبت اختراع کردین !

من منظورم از این "فلسفه رو تو حوزه میخوندی" این بود که دیگه به این راحتی ها نمیتونست منابع کشورهای دیگه رو پیدا کنه
دید من با دید شما تو این بحث فرق میکنه، من از نگاه " ساختن و تولید کردن " بود، برای مثال لپ تاپ که گفتین نتیجه ی ریاضیه که خب همه میدونن، ولی ساختنش رو کی انجام میده؟ مثالی که شاید خیلی برای شما گنگ بوده باشه پرده ی خونه بود! خب پرده باید دوخته بشه ولی چه کسی وسیله ی دوختن یا حتی بریدن پارچه رو میسازه؟ یخچال و شوفاژ و قاشق چنگال و... همه ی این ها نیازمند یک مهندس برای طراحی خط تولیدش هست...در کل منظور من was not what you thought.

[rahi2012]

رهی جان، اگه مهندسی نبود الان جنابعالی داشتی تو حوزه فلسفه یاد میگرفتی!
اون کتابی که میخونی و اون لپ تاپی که استفاده میکنی و اون برقی که مصرف میکنی و اون غذایی که از یخچال در میاری و اون برنامه ای که تو تلویزیون میبینی و این پستی که دادی و اون لباسی که پوشیدی و اون گوشی ای که داری و اون کمدی که داری و اون صندلی که روش میشینی و اون مترو ای که باهاش جا به جا میشی و اون ماشینی که سوار میشی و اون شوفاژی که خونتون هست و اون کولری که استفاده میکنی و اون عینکی که داری و اون عطری که استفاده میکنی و اون تختی که روش میخوابی و اون کیفی که دستت میگیری و اون پولی که باهاش خرید میکنی و اون مدل موهات و اون ساعت دستت و اون پرده ی خونتون و اون شیشه ی پنجره و اون در و اون خونه ای که توش زندگی میکنی و این آهنگی که گوش میدی و این شامپویی که ازش استفاده میکنی و این خودکاری که دستته و این آیینه و این قاشق و چنگال و این ظرفشویی و این زندگی ای که داری مدیونه مهندسیه!
اگه نبود الان از صبح تا شب داشتی هیزم جمع میکردی و تو شالیزار داشتی کار میکردی، دیگه وقت رسیدن به این کارا رو نداشتی

آقا جون من علاقه خودمو گفتم. خب پیکار کنم مهندسی به نظرم بی خود بود. یعنی صبحا میخواستم برم سر کلاس متره و بر آورد و زمین شناسی تکتونیک و رسم فنی انگار داشتم جریمه میدادم. در عوض میرم کلاس اندیشه در غرب یه ساعت بعد از کلاس هم با دکتر "س" میریم تو دفترش بحث و درس.. .
البته نگفتم همه باید نرن مهندسی بالاخره جامعه هم نانوا میخواد. هم بنا میخواد. هم کارگر. هم مهندس هم خیلی مشاغل دیگه. خب اونجوری که صاحبان اندیشه که وقتشون به قول خودت باید صرف نون پختن بشه.
از نظر دسته بندی علوم دو دسته هستند(ر.ک عبدالکریم سروش. دانش و ارزش) علوم خادم که 99 % علوم را شامل میشود و علوم مخدو که 1% علوم را شامل میشود. بنا به گفته رنه دکارت میشه علم رو درختی پنداشت که ریشه و تنه ان فلسفه و ساق و برگ اون دیگر علوم هستند. منظورم از علوم خادم علم کاگر و خدمت کننده و منظور از علوم مخدوم علوم ارباب و علوم کارفرماست(ر.ک جهان بینی و دانش. کارل پوپر. نشر نی). فیزیک. شیمی و .... جزو دسته علوم خادم و در صدر علوم مخدوم فلسفه و زیست شناسی قرار دارند.

[ghlobe]

از نظر دسته بندی علوم دو دسته هستند(ر.ک عبدالکریم سروش. دانش و ارزش) علوم خادم که 99 % علوم را شامل میشود و علوم مخدو که 1% علوم را شامل میشود. بنا به گفته رنه دکارت میشه علم رو درختی پنداشت که ریشه و تنه ان فلسفه و ساق و برگ اون دیگر علوم هستند. منظورم از علوم خادم علم کاگر و خدمت کننده و منظور از علوم مخدوم علوم ارباب و علوم کارفرماست(ر.ک جهان بینی و دانش. کارل پوپر. نشر نی). فیزیک. شیمی و .... جزو دسته علوم خادم و در صدر علوم مخدوم فلسفه و زیست شناسی قرار دارند.

زیست شناسی که خودش یک شاخه فیزیکه (که مادر همه علوم تجربی است). چطور علم مخدوم شده ؟

[snshirazi]

بنده در کنکور رتبم دو رقمی شد ریاضی بودم شریف هم قبول شدم چهار ترم خوندم بعد دیدم اصلا و ابدا مسئله من این نیست که پل و ساختمون چطوری ساخته میشن. حتی همین الانشم اعتقاد دارم بدون رشته های مهندسی هیچی از انسانیت اسنان کم نمیشه و بدون اینکه دور بیفته از وجود خودش میتونه زندگیشو بکنه اما تصور کنید بزرگان فلسفه وجود نمیداشتند در طول تاریخ! به نظرتون این موجود دوپا الان چطوری داشت زندگی میکرد؟ تمدن مفهومش چی مشد؟ ......
.........

چه موضوع جالبی!!

البته جواب من مستقیم به عنوان این تاپیک مربوط نیست ولی در ادامه صحبت برخی از دوستان هست.

من خودم لیسانس ریاضی بودم، حالا به هر دلیلی که توضیحش از حوصله این بحث دوره با اینکه به مطالعات هنری علاقه داشتم رفتم لیسانس ریاضی کاربردی البته بنده می خواستم مهندسی کامپوتر برم!! و علاقه به برنامه نویسی داشتم ولی نمره ام به اون حد نرسید بعد از پرس و جو با دانشجویان و اساتیدی به بنده فهموندن که چون ساختمان خوارزمی (دانشگاه امیر کبیر) رشته علوم کامپوتر هم داره و می تونی درسهای مشترک با اونا برداری و خیلی از دوستان برنامه نویس هم می گفتن پایه ریاضی نیاز هست برای برنامه نویسی و ریاضی بیشتر به برنامه نویس کمک می کنه و می شه درسها رو خودت بالا پایین کنی بری سر یه سری کلاسهای بچه های کامپیوتر من هم رفتم ریاضی کاربردی بعد دیدم نه بابا این خیلی سخته در واقع اگر من می تونستم به ایده ای در برنامه نویسی بعد از چند روز برسم عزیزی بود که چند ساعته بهش رسیده بود من هم با خودم گفتم ارزش نداره من برای چیزی وقت بزارم که من بعد از صرف زمان بیشتری بهش می رسم من باید جایی برم که توش اون قدر استعداد دارم که که سریع تر به نتیجه برسم این شد که با بدبختی لیسانس رو گرفتم و برای فوق رفتم سراغ مطالعات نظری هنر، چون من همیشه در تحلیل آثار هنری و نظریات هنری و فلسفی نکاتی رو پیدا می کردم که واقعا برای خیلی ها تعجب برانگیز بود چیزی که من در چند ساعت کشفش می کردم و تحلیل می کردم و اون برنامه نویس بعد از یک هفته!!! خوب البته باید بگم این جور مباحث هیجان انگیز فلسفی و فرهنگی تو ایران فاجعه هست هیچ چیزی رو نمی شه گفت کلا هنر دهه 60 میلادی به بعد هم که دیگه اصلا نمی شه در موردش عمیقا بحث کرد اینجا و بعد هم اصل این رشته ها نظریه پردازی و نقد و فلسفه هنر هست که باز بنا به دلایلی اینجا زیاد روش بحث نمی شه، خلاصه این شده که حالا ما هم کمر همت بستیم برای رفتن و گرفتن دکترای هنر در کشوری دیگر....

مشکل سیستم ما اینه که اولا ماها دیر یا شاید هم هرگز نمی فهمیم واقعا جایی که ما می تونیم توش بدرخشیم کجاست و بعد هم چون برخی از رشته ها درست و بر اساس اصلشون تدریس نمی شن آسون و سخت نا به جا از آب در می یان، مثلا متاسفانه تو ایران رشته های علوم انسانی به عنوان آسون و رشته بچه های تلقی می شه که حوصله درس خوندن رو ندارند در صورتی که در جاهای درست و درمون دنیا برخی از مخهای نظریه پردازی می رن تو این حوزه ها، شما درسته که با تکنولوژی موبایل و تلویزیون می سازی ولی اینکه حالا توش چی نشون بدی و مغز مخاطبت رو با چی و به چه چهتی پر کنی وظیفه فارغ التحصیلان علوم انسانی هست، خیلی وقتها حتی اول باید بگی قراره مغز افراد رو با چی جهت بدم خوب وسیلش الان نیست پس باید این طوری باشه حالا مهندسین برن بسازند...

من اعتقاد دارم علاقه داشتن و استعداد ذاتی سختی خیلی از رشته ها رو آسون می کنه، به نظرم درجه مسئولیت اون رشته و بعدا هم جایگاه مسولیتی اون شخص هست که سخت و آسون می کنه رشته ها رو، مسلما مسئولیت و سختی جراح مغز و اعصاب بیشتر از یه منتقد فیلم می شه یا مسئولیت و سختی کار یه جامعه شناسی که با نوشته هاش و نظریه هاش جامعه ای رو به سمت یه تحول اجتماعی با پیامدهای خیلی بد معیشتی می کشونه بیشتر از پزشک بخیه زنی هست که ابروی یه نفر رو جوری بخیه می زنه که جاش تا اخر عمر بمونه......

[rahi2012]

زیست شناسی که خودش یک شاخه فیزیکه (که مادر همه علوم تجربی است). چطور علم مخدوم شده ؟

قلوب جان زیست شناسی و فیزیک که اصلا مسیرشون و متد کاریشون جدا هست از هم . زیسشت شناسی بر خلاف فیزیک که معمولا سیستم های زیست شناختی را بر حسب اشیایی که تسلیم قوانین فیزیکی تغییر نا پذیر تشریح شده با ریاضی توصیف نمیکنه و صرفا از یک سری اصول کلی "کمک" میگیره (همون بحث خادم و مخدوم) . ممثل جامعیت ....تنوع...تکامل...تسلسل...هم ایستایی و فعل و انفعالات.

[zana]

قلوب جان زیست شناسی و فیزیک که اصلا مسیرشون و متد کاریشون جدا هست از هم . زیسشت شناسی بر خلاف فیزیک که معمولا سیستم های زیست شناختی را بر حسب اشیایی که تسلیم قوانین فیزیکی تغییر نا پذیر تشریح شده با ریاضی توصیف نمیکنه و صرفا از یک سری اصول کلی "کمک" میگیره (همون بحث خادم و مخدوم) . ممثل جامعیت ....تنوع...تکامل...تسلسل...هم ایستایی و فعل و انفعالات.

همه علوم بجز ریاضی زیر شاخه فیزیک.با قوانین فیزیک می شه تمام دست آورد های علوم دیگه رو یا بدست آورد یا ثابت کرد.

[ghlobe]

قلوب جان زیست شناسی و فیزیک که اصلا مسیرشون و متد کاریشون جدا هست از هم . زیسشت شناسی بر خلاف فیزیک که معمولا سیستم های زیست شناختی را بر حسب اشیایی که تسلیم قوانین فیزیکی تغییر نا پذیر تشریح شده با ریاضی توصیف نمیکنه و صرفا از یک سری اصول کلی "کمک" میگیره (همون بحث خادم و مخدوم) . ممثل جامعیت ....تنوع...تکامل...تسلسل...هم ایستایی و فعل و انفعالات.

والا از دیدگاه فلسفی اش رو شما بهتر میدونید ولی بهرحال تمام اون فعل و انفعالات و هم ایستایی هم بر اساس قوانین فیزیک تعیین میشه، اینطور نیست؟