بچه ها سلام. من سه شنبه شب به وقت تهران با بوستون کالج مصاحبه دادم و به نظرم خوب و مثبت بود. دوتا از استادای دانشکده برای مصاحبه اومده بودن که خیلی فان و باحال بودن و کلا 40 دقیقه مصاحبه واقعا برام جالب و آموزنده بود. من بحث اخیر دوستان رو در خصوص پذیرش در بیزینس اسکول خوندم و با توجه به 4-5 تا مصاحبه ای که برای دکترای فایننس داشتم به نظرم مهمترین آیتم تو بحث پدیرش فایننس توانایی کوانت و ریاضی شما هست تا حتی نمره جیمت!!! اینا تو دکترای فایننس دنبال آدمی هستن که مطمئن باشن بکگراند قوی ریاضی داره و به نظرم اصلا مهم نیست که شما فایننس خونده باشی یانه. سرچ هم بکنید 90% کسانی که دکترای فایننس پذیرش گرفتن بکگراند مهندسی و ریاضی داشتن و اصلا فایننس قبلا نخوندن. بحث دیگه اینه که تو مدیریت و مخصوصا فایننس اصلا دانشگاههای ایران رو نمیشناسن و مهم نیست کجا خونده باشی. نکته مهم دیگه اینه که مقالات چاپ شده من خیلی براشون جالب و مهم بود و تو همه مصاحبه ازم خواستن که در مورد مقالاتم توضیح بدم و از همینجا بود که فهمیدم بیس ریاضی تو دکترای فایننس مهمه چون مقالات من تو حوزه بهینه سازی و مدلسازی ریاضی هستش.
به نظر خودم و با توجه به مصاحبه ها عامل اصلی دعوت من به مصاحبه ها معدل خوب لیسانس و ارشدم تو رشته مهندسی، مقالاتم و نهایت بیس خوب ریاضی که دارم بوده. من از هیچ کدام از مصاحبه کننده ها نشنیدم که بگه نمره جی ارای خیلی خوبی داشتی یا نمره تافلت خوبه و ... . اپلیکیشن یه پکیج هست و همه موارد باهم بررسی میشه و البته چاشنی شانس هم ممکنه دخیل باشه. در ضمن دلیل اصلی اینکه پذیرش تو فایننس خیلی رقابت سنگینی داره و میشه گفت با فاصله به نسبت بقیه رشته های بیزینس اسکول سختتره، بحث آینده کاری اون و درآمدهای بالای فایننس هست و بس و ربطی به مد و این داستانها نداره.
راستی تورنتو و میشیگان استیت هم ریجکت شدم و برای UC Irvine امشب به وقت ایران مصاحبه دارم که امیدوارم خوب از آب دربیاد چون بهترین گزینه م الان همین دانشگاه هست و حتی این رو از UBC در صورتیکه که بهم پذیرش بده بهتر میدونم. UBC که هم مصاحبه دادم و فعلا خبری بهم داده نشده.
من با قسمت بولد شده صحبتهای شما مخالفم. متاسفانه من این حرف رو از خیلی دوستان ایرانی شنیدم و چه در همین فوروم چه از نزدیک دیدم که خیلیها با همین تفکر و با امید زیاد (مثلا با معدل لیسانس و فوق لیسانس عالی یه رشته مهندسی و جیمت عالیتر) برای دکترای فایننس اقدام میکنند که حاصلی جز ریجکتی و افسردگی نداره. اتفاقا اگر جستجو کنید میبینید که اکثریت مطلق کسانی که دکترای فایننس میخونن علاوه بر پیشینه ریاضیات عالی بکگراند اقتصاد یا فایننس هم دارند (یا لیسانس یا فوق) و حتی اون کسانی که از رشته های بیربط و بدون مدرک فایننس یا اقتصاد میان که باز هم تاکید اکید!!! میکنم در اقلیت محض هستند هم سابقه تحقیقاتیشون یه جورایی به فایننس و اقتصاد مرتبطه. من چون یه زمانی این موضوع برام جالب بود پروفایل خیلی از دانشجوها رو زیر و رو کردم و موارد جالبی دیدم. مثلا کسانی بودند که تنها عمران خونده بودند ولی وقتی مقالات یا پایان نامه هاشون رو بررسی میکردین معلوم میشد که در ارتباط مستقیم با حوزه هایی مثل انرژی فایننس یا اقتصاد محیط زیست بوده. یا کسانی که کامپیوتر ساینس خونده بودن قبلا در زمینه کامپیوتیشنال فایننس کار کردن و ... البته همونطور که خودتون هم گفتین مهمترین فاکتور لازم برای بیزینس اسکولهای خوب بکگراند بسیار قوی در ریاضیه.
شما یه کاری رو انجام بدین خیلی به این فروم کمک خواهید کرد:
تجربه و نظرتون رو وقتی که پذیرش گرفتین منتشر کنین.
مردم ممکنه خیلی مهربون ، نایس یا مردم دار باشن و با شما خیلی خوب برخورد کنن ولی الزاما به شما پذیرش ندن. اینکه یه همچین صحبت هایی رو اینجا میفرمایید ممکنه باعث بشه بقیه کاربران به اشتباه بیوفتن.
اینکه اصلا بکگراند فاینانس مهم نیست حرف بسیار غلطیه ، دنیای مالی تو آمریکا و کانادا بسیار پیشرفته است و اگه شما ازش سر در نیارین و چیزی ندونین (حتی کم و مختصر بدونین) بسیار زندگی شما رو سخت میکنه و دانشکده های خوب این رو میدونن و دوست ندارن درگیر این شرایط بشن. بچه های مستر فاینانس و MBA تو دانشگاه تورنتو اکثرا یا CFA دارن یا چندتا سطح رو پاس کردن ! حالا فکر کنین به عنوان دانشجو دکتری بخواین با اینها هم کلام بشین در حالی که از فاینانس سر در نمیارین... خوب مطمئنا جالب نیست.
اینکه جیمت مهم نیست مجددا حرف نادرستی هست ، نمره جیمت یه ف ی ل ت ر خوبه برای بررسی بچه ها. بکگراند ریاضی و کوانت خوب داشتن مهمه ولی تنها خیلی بهش وزن میدن که استاده بخواد خیلی خیلی کوانت کار کنه.
شما اگه بدونین چه رزومه هایی دست این دانشگاه های خوب میرسه ، هیچ وقت نمیاین این حرفها رو اینجا بزنین. به عنوان مثال یه نفر رو میشناسم که برای دکتری مالی بوستون امسال اپلای کرده با این رزومه:
لیسانس ریاضی - از چین (دانشگاهش اونقدر خوب هست که پذیرش تورنتو گرفته)
فوق لیسانس ریاضیات مالی - Mathematical Finance دانشگاه تورنتو
جیمت +700
میشه بفرمایین شما باشین برای دکتری فاینانس کدوم رزومه رو ترجیح میدین؟ فقط به مقاله بسنده میکنین؟
رقابت زیاده ، خیلی زیاده.
ممنون از اینکه تجربتون رو اینجا به اشتراک میذارین...
تازه تصمیم گرفتین -کانادا- اپلای کنین؟ دوست دارین ببینین رشته شما در کدوم دانشگاه های -کانادا- ارائه میشه؟
1. این پست برای شروع
2. این سایت برای جستجو بین تمام دانشگاه ها
من یه سری از حوزه های مالی(Research interest) رو معرفی کنم با سطح دانش ریاضی و به اصطلاح گرای اونها
Banking
حوزه خاصی هستش و کمتر توی امریکای شمالی این روش کار میشه یا میبینید اساتید روش کار کنن! اینو تو اروپا و سوئیس بیشتر خواهید دید! سطح دانش ریاضی خاصی لازم نداره و روی محصولات بانکداری(تجاری) و بحث کفایت سرمایه در بانک، مدیریت سرمایه، ساختار مالی و گهگاه وارد سیاست پولی و اقتصاد پولی هم ممکنه بشه.
Investment (asset management, asset pricing, portfolio selection/management)
حوزه بسیار متداول و به اصطلاح هسته اصلی مالی هستش و خیلی خیلی روش کار میشه و تقریبا مالی از اینجا شکل گرفت وجودش! زیر حوزه/شاخه زیادی داره و اصلیاش تقریبا! همونان! سطح سواد دانش ریاضی متوسط شاید! بخاد بخصوص تویه حوزه انتخاب یا مدیریت پورتفولیو و یا قیمت گذاری دارایی های مالی و بنیانهاش که اقتصادی هستن، همچنین حوزه کارایی بازار! برای بقیه سطوح سطح دانش بالایی نیاز نیست! گرچه میزان محاسبات بالا هستش برای رسیدن پاسخ!
Risk management & Insurance
تنها بخش ریاضی محور مالی هستش که بیشتر در حوزه مدیریت ریسک (بعنوان یه رشته) یا مهندسی مالی جا داره! کار رویه مشتقات، مدیریت ریسک در بانک، شرکت و طراحی ابزار پوشش ریسک. این بخش سطح دانش متوسط ریاضی میخاد! اعداد و ارقام یونانی سردگم میکنن ادمو! این بخش هم کمتر تویه حوزه های تحقیقی اساتید هستش ولی نسبت به بانکداری بیشتر دیده میشه. بعلاوه من بیشتر دیدم اساتید اقتصاد روش کار کنن تا مالیچی ها.
Market microstructure
حوزه یه ذره باکلاس مالی هستش! روی مثلا میزان معاملات، سازوکار معاملات، مدیریت بازار و تبانی و کلاهبرداری و IPO و ... کار میکنن! روش کمتر کار شده.
Behavioral finance
حوزه جدید مالی، نظریات کلاسیک رو تغییر میده(رد میکنه) و از بررسی تورشهای رفتاری تا قیمت گذاری داراییها و ... رو بررسی میکنه. علم مالی نوین هستش. از روانشانسها (پدران علمش) خیلی روش کار میکنن.
سطح ریاضی لازم= متغیره! از صفر حدی (جمع و تفریق) تا تقریبا اندازه مدیریت ریسک
Corporate finance
حوزه خیلی قدیمی مالی، که خیییییییییییییییلی نزدیکه به حسابداری! و شاید ازونجا اومده. حسابداریها هم روش کار میکنن. روی مواردی که در شرکت نظیر: سیاست تقسیم سود، ادغام و تملیک، مدیریت مالی شرکت و ... کار میکنه. سطح سواد ریاضی لازم= صفر حدی
Financial markets/institutions
روی موسسات/بازارها مالی کار میکنه.
ساز کار بازار، کارایی بازار، نظریه بازارهای موازی، بازار عادلانه، موسسات و سازمانهای مالی و ... تو این حوزه هستش. سطح ریاضی= صفر مطلق
Personal finance
حوزه ای که خیییییییییییلی کم کار شده روش. بررسی مالی شخصی، مالی خانوار، بیمه شخص و روشهای سرمایه گذاری برای شخص بمنظور آینده بچه ها/ خرید ماشین/ پس انداز و .... و کلا هرچیزی که به مدیریت پول شخص/خانوار بپردازه رو شامل میشه!
سطح سواد ریاضی: پایه
دوست عزیز اینها معمولا حوزه های اصلی مالی هستن، گرچه حوزهای بینابینی مثل حقوق مالی، مالی کشاورزی، project finance و .... هم هستن، که معمولا من ندیدم روش زیاد از طرف مالی خونده ها کار بشه حداقل! هدفم اینه بگم که مالی سطح سواد ریاضی خاصی نمیخاد.
Stand on the shoulders of giants
Life is like riding a bicycle, To keep your balance, you must keep moving
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
پستهای قبلیم رو برای درک عمیق از تفاوت امریکا و اروپا بخون
با عرض سلام و وقت بخیر
دوستان من یه سوال داشتم
شانس پذیرش رشته مدیریت بیشتره یا روانشناسی؟؟
با فرض اینکه شرایط فرد تو دوتا رشته یکسانه در ضمن پذیرش همراه با فاند
برای ارشد و دکترا تو استرالیا امریکاو اروپا
مررسی
ببینید کلا مالی/حسابداری و ... با چیزی به اسم Big data کار دارن! یعنی عدد و رقم خیلی زیاده!! خیلی زیاد! و نحوه برخوزد با اون مهمه!
سطح پایه و ساده و صفر مطلق/حدی یعنی در حد چهار عمل اصلی! باور کن! و در حوزه آماری همون شاخصهای پراکندگی و در همین حد.
سطح متوسطش میشه مشتق، توانها، سریها، دیفرانسیل گیری، مباحث ریاضیات فازی، کار با عدد نپر ، مباحث ماتریسها(این سخته!!!!!) و در حوزه ی آمار و اقتصاد سنجی هم کتابهای اولیه اقتصاد سنجی اقتصادی ها!
مالی ریاضیش سخت نیست محابه ش زمان بره! وگرنه توی نرم افزار که یه دکمه همه این کارا رو انجام میده!
مثلا شما میخای پورتفولیو بهینه انتخاب کنی! باید یه جدول بلند بالا بکشی، برای هر سهم یه سری فرمولو پیاده کنی و از هرکدوم یه مقدار بکشی بیرون! بعد پورتفولیو بهینه درست کنه و بعد پورتفولیو بهینه نرخ برش حساب کنی و بعد نرخ برش ....
یا مثلا (چیزی کهه الان یادمه) میای براساس CAPM میخای قیمت گذاری کنی (کتاب التون) یه فرومول طولانی هست که چندین بار باید جمع و تفریق کنی تا به قیمتش برسی!
یا مثلا میخای تو بازار و حوزه بازده صندوقها و شرکتها، حالا یه مقدار بسیار زیادی (متغیره ولی بالای 10000 داده!) رو بصورت فصلی یا ماهی یا سالی (که بی کیفیت میشه کارت!) انتخاب کنی و حالا بری تو نرم افزارهای اقتصاد سنجی روی اونها فلان روشو تحلیل کنی و .... (که اساسا شما اینجاش دیگه کاری نمیکنی! )
مثلا تو مدریریت ریسک و مشتقات محاسبه ش طولانی وگرنه استراتژیهاش در حد نامعدالات کوچیکتر/بزرگتر هستن!
یخلاصه و ساده ش یعنی: میزان تعداد دفعات محاسبات مختلف (nتا فرمول) + Big data
مثلا تو مدیریت ریسک برای اوراق قرضه: دیرش، تحدب، و یا حوزه تاخت (swap) فرمولاش محاسبش بسیار طولانی هست گهگاه ولی در حد ضرب و تقسیم هستش! ولی خوب مثلا قیمت گذاری اوراق مشتقه خیلی اذیت میشی تو محاسبش! نه انیکه سخت باشه، طولانی و بدقلق و به اصطلاح چقر و بد بدن هستش! مثل قیمت گذاری آپشن با روش بلک و شولتز عذاب آوره و اذیت میکینه! (مثل استفاده از آماره دقیق فیشتر تو آمار که خیلی سخته!)
تو بخش مدیریت ریسک، اعداد یونانی واقعا اذیت کننده میشن و ترسناک!
من تویه دوران تحصیللیم کتابایی نظیر:
جان هال: مشتقاتش و مدیریت ریسک
راس: مدیریت مالیاش (حوزه مالی شرکتی)
التون : حوزه انتخاب/مدیریت پورتفولیو
کتاب بیریگام یا بیریقام برای مدیریت مالی (مالی شرکتی)
کتاب داموداران و کتاب بودی برای درس سرمایه گذاری و ارزشگذاری سهام
کتاب ساندرز: برای ریسک
کوپلند برای تئوریهای مالی
و یه سری کتاب و مقاله که یادم نمیاد اسمشو برای بخشهای دیگه مثل تحلیل تکنیکال و بانکداری ... رو خوندم. البته اینا ریاضیات مالی دارن وگرنه کتابهای میشکین و فابوزی که همش حرف میزنه توش و قانونو و .... هستش! (حوزه موسسات مالی و سازمانها و بازارها!)
ولی اگه بره طرف اقتصاد این حجم محاسبه زیاد شاید چندین برابر بشه! مثل تئورهای اقتصادی خشک کلاسیک، حوزه محاسبه نرخ بهره و تئوری بازیها! (اینجا چنیدین برابر میشه محاسبات!)
حرف آخر اینکه، همه اینارو نرم افزار انجام میده
ویرایش توسط MAHAN7 : March 15th, 2016 در ساعت 06:18 PM
Stand on the shoulders of giants
Life is like riding a bicycle, To keep your balance, you must keep moving
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
پستهای قبلیم رو برای درک عمیق از تفاوت امریکا و اروپا بخون
با سلام
دوستانی که امسال اپلای کردن لطف می کنید از نتایج پذیرشتون و نکاتی که برای پذیرش مهم است پست بزارید؟؟
ممنون
دیگه در این حدی هم که شما میگی ریاضی فایننس بی نمک نیست. اینکه نرمافزار جواب همه چی رو میده در مورد تمام حوزههای فنی مهندسی هم صادقه ولی هیچکسی از دانشجوی دکترا نمیخواد که با نرمافزار جواب بده. تو محیط آکادمیک، دانشجو چه در درسی که میخونه و چه پایان نامهای که مینویسه باید از پایه به ریاضیات -در واقع همون تئوری- مبحث مورد نظرش مسلط باشه. منظورم اینه که چه درست چه غلط تو دانشگاه ازت میخوان که تئوری رو بلد باشی و جواب پس بدی. در ضمن من حداقل جای درست حسابی ندیدم این حوزههایی که نام بردید (غیر از چندتا حوزهی تابلو مثل Corporate Finance) رو بدون مباحث سنگین PDE, SDE یا Stochastic calculus آموزش بده. نکتهی دیگه هم که به بحث تقریبا ربطی نداره ولی در واقع داره!!! همون بحث Big data هستش; در مواجه با خیلی از مسائل مالی از جمله همین Big data معروف، نه نرمافزار بلکه کدی که ما نوشتیم به ما جواب میده. اینجا یکی دیگه از تواناییهای رقابتی خیلی مهم یعنی "کدنویسی" تاثیرگذار میشه. برای طیف وسیعی از پوزیشنها در بازار کار این توانایی واجبه. یه فارغالتحصیل فایننس شاید هیچوقت از ریاضیاتی که یادگرفته به صورت "خلاقانه" استفاده نکنه ولی حتما ازش انتظار میره حداقل یکی دو تا زبان برنامه نویسی بلد باشه و کدنویسی رو عالی انجام بده.
پ.ن: فارغالتحصیل فایننسی مد نظرمه که دنبال کار تو قلب فایننس یعنی بانک و موسسات مالی هستش نه کسانی که دنبال پوزیشنهای مشترک با حسابداری تو موسسات غیرمالی یا پوزیشنهای مدیریتی میگردن.
علاقه مندی ها (Bookmarks)