صفحه 106 از 145 نخستنخست ... 65696979899100101102103104105106107108109110111112113114115116 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,051 تا 1,060 , از مجموع 1447

موضوع: دکترای مدیریت - همه رشته ها

  1. #1051
    Senior Member KavehKaveh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    رشته و دانشگاه
    MBA - University of Toronto
    ارسال‌ها
    901

    پیش فرض پاسخ : دکترای مدیریت - همه رشته ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط mamali66 نمایش پست ها
    دیگه در این حدی هم که شما میگی ریاضی فایننس بی نمک نیست. اینکه نرم‌افزار جواب همه چی رو میده در مورد تمام حوزه‌های فنی مهندسی هم صادقه ولی هیچکسی از دانشجوی دکترا نمیخواد که با نرم‌افزار جواب بده. تو محیط آکادمیک، دانشجو چه در درسی که میخونه و چه پایان نامه‌ای که مینویسه باید از پایه به ریاضیات -در واقع همون تئوری- مبحث مورد نظرش مسلط باشه. منظورم اینه که چه درست چه غلط تو دانشگاه ازت میخوان که تئوری رو بلد باشی و جواب پس بدی. در ضمن من حداقل جای درست حسابی ندیدم این حوزه‌هایی که نام بردید (غیر از چندتا حوزه‌ی تابلو مثل Corporate Finance) رو بدون مباحث سنگین PDE, SDE یا Stochastic calculus آموزش بده. نکته‌ی دیگه هم که به بحث تقریبا ربطی نداره ولی در واقع داره!!! همون بحث Big data هستش; در مواجه با خیلی از مسائل مالی از جمله همین Big data معروف، نه نرم‌افزار بلکه کدی که ما نوشتیم به ما جواب میده. اینجا یکی دیگه از تواناییهای رقابتی خیلی مهم یعنی "کدنویسی" تاثیرگذار میشه. برای طیف وسیعی از پوزیشنها در بازار کار این توانایی واجبه. یه فارغ‌التحصیل فایننس شاید هیچوقت از ریاضیاتی که یادگرفته به صورت "خلاقانه" استفاده نکنه ولی حتما ازش انتظار میره حداقل یکی دو تا زبان برنامه نویسی بلد باشه و کدنویسی رو عالی انجام بده.

    پ.ن: فارغ‌التحصیل فایننسی مد نظرمه که دنبال کار تو قلب فایننس یعنی بانک و موسسات مالی هستش نه کسانی که دنبال پوزیشنهای مشترک با حسابداری تو موسسات غیرمالی یا پوزیشنهای مدیریتی میگردن.
    چه پوزیشنی مد نظر شما هست که قلب فاینانس هست و 2 تا زبان برنامه نویسی عالی نیاز داره؟ Title اون شغل ها رو بنویسین اینجا لطفا.
    چون 2 تا مطلب باید روشن بشه :
    1. اینکه آیا شما اصلا میدونین قلب فاینانس چی هست.
    2. آیا در خصوص کارهای فاینانس تحقیق کردین یا نه.


    متاسفانه این گروه شده جای ارائه مطالب غلط.

    اینکه شما یه پوزیشن تحقیقاتی دیدین که Stochastic Calculus میخواد دلیل نمیشه که قلب فاینانس اونجا باشه !
    فاینانس اصلا و ابدا نیاز به دانش بالای ریاضی نداره ، کدنویسی عالی و خووف هم نمیخواد ، VBA و MATLAB بدونین عملا قضیه حله ! بدونین هم یعنی یه کد 10-20 خطی رو که بهتون دادن بتونین بخونین و سر در بیارین !!!! همین. SQL و C و Python و غیره رو هم بسته به شغل خاص و حرفه مورد نظر در همین حد بدونین بسه.
    اون چیزی که شما از فاینانس اون بالا تعریف کردین بیشتر شبیه یه فارغ التحصیل کامپیوتر میمونه که یکمی هم از فاینانس سر در بیاره !!!! (ریاضی عالی ، Big Data ، کدنویسی) ، بله ، بچه های کامپیوتر هم میان تو فاینانس ولی قلب کار رو که دست اونا نمیدن !
    نه ، شما کاملا در اشتباه هستین و لطفا هم این بحث رو ادامه ندین.

    میدونین چه Skill مهمی هست که تو فاینانس حیاتیه و ما نداریم و میخوایم با اسکیل های کدنویسی و ریاضیات خووف و غیره اونو پوشش بدیم؟ و آخرش هم میشیم کدنویس تو بانک و خرکاری میوفته گردنمون (ما نوعی که از کشورهای در حال توسعه میایم).
    ما ها اطلاعات عمومیمون ضعیفه.
    کم میخونیم ، کم میدونیم.
    بعد هی میگیم ، آقا من درسته سر در نمیارم اما میتونم یه برنامه بنویسم 2000 خط ! خوب آره ، آخرشم میشیم کدنویس ، ولی قلب فاینانس رو کسی میگیره که میدونه همین الان تو "پرو" چی میخوان و جنوب چین چرا فلان اتفاق افتاد و راه حل اروپایی ها چیه.
    قلب فاینانس دست کسی هست که بدونه 50 تا محصول پیچیده حاضر در بازار ابزار مشتقه چی هست و هرکدوم به کار چه کسی میاد ، نه کسی که میتونه بشینه ساعتها مدلهای ریاضی رو بالا پایین کنه تا یه ابزار دیگه بسازه و کد بنویسه و تست کنه و مطمئن بشه که کار میکنه !

    کسی که پورتفولیو 5 میلیارد دلاری رو مدیریت میکنه کسی نیست که کدنویسی بلده ! بلکه کسی هست که میدونه تو بازار چه خبره ، حس خوبی از اقتصاد داره و پول رو بوو میکشه ، همچین کسی هم توی یه اتاق نمیشینه کد بزنه و مدل ریاضی بنویسه. میخونه ، میتینگ میره ، میخونه ، میتینگ میره !

    مرسی
    ویرایش توسط KavehKaveh : March 25th, 2016 در ساعت 09:16 PM
    تازه تصمیم گرفتین -کانادا- اپلای کنین؟ دوست دارین ببینین رشته شما در کدوم دانشگاه های -کانادا- ارائه میشه؟
    1. این پست برای شروع
    2. این سایت برای جستجو بین تمام دانشگاه ها

  2. #1052

    پیش فرض پاسخ : دکترای مدیریت - همه رشته ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط KavehKaveh نمایش پست ها
    چه پوزیشنی مد نظر شما هست که قلب فاینانس هست و 2 تا زبان برنامه نویسی عالی نیاز داره؟ Title اون شغل ها رو بنویسین اینجا لطفا.
    چون 2 تا مطلب باید روشن بشه :
    1. اینکه آیا شما اصلا میدونین قلب فاینانس چی هست.
    2. آیا در خصوص کارهای فاینانس تحقیق کردین یا نه.


    متاسفانه این گروه شده جای ارائه مطالب غلط.

    اینکه شما یه پوزیشن تحقیقاتی دیدین که Stochastic Calculus میخواد دلیل نمیشه که قلب فاینانس اونجا باشه !
    فاینانس اصلا و ابدا نیاز به دانش بالای ریاضی نداره ، کدنویسی عالی و خووف هم نمیخواد ، VBA و MATLAB بدونین عملا قضیه حله ! بدونین هم یعنی یه کد 10-20 خطی رو که بهتون دادن بتونین بخونین و سر در بیارین !!!! همین. SQL و C و Python و غیره رو هم بسته به شغل خاص و حرفه مورد نظر در همین حد بدونین بسه.
    اون چیزی که شما از فاینانس اون بالا تعریف کردین بیشتر شبیه یه فارغ التحصیل کامپیوتر میمونه که یکمی هم از فاینانس سر در بیاره !!!! (ریاضی عالی ، Big Data ، کدنویسی) ، بله ، بچه های کامپیوتر هم میان تو فاینانس ولی قلب کار رو که دست اونا نمیدن !
    نه ، شما کاملا در اشتباه هستین و لطفا هم این بحث رو ادامه ندین.

    میدونین چه Skill مهمی هست که تو فاینانس حیاتیه و ما نداریم و میخوایم با اسکیل های کدنویسی و ریاضیات خووف و غیره اونو پوشش بدیم؟ و آخرش هم میشیم کدنویس تو بانک و خرکاری میوفته گردنمون (ما نوعی که از کشورهای در حال توسعه میایم).
    ما ها اطلاعات عمومیمون ضعیفه.
    کم میخونیم ، کم میدونیم.
    بعد هی میگیم ، آقا من درسته سر در نمیارم اما میتونم یه برنامه بنویسم 2000 خط ! خوب آره ، آخرشم میشیم کدنویس ، ولی قلب فاینانس رو کسی میگیره که میدونه همین الان تو "پرو" چی میخوان و جنوب چین چرا فلان اتفاق افتاد و راه حل اروپایی ها چیه.
    قلب فاینانس دست کسی هست که بدونه 50 تا محصول پیچیده حاضر در بازار ابزار مشتقه چی هست و هرکدوم به کار چه کسی میاد ، نه کسی که میتونه بشینه ساعتها مدلهای ریاضی رو بالا پایین کنه تا یه ابزار دیگه بسازه و کد بنویسه و تست کنه و مطمئن بشه که کار میکنه !

    کسی که پورتفولیو 5 میلیارد دلاری رو مدیریت میکنه کسی نیست که کدنویسی بلده ! بلکه کسی هست که میدونه تو بازار چه خبره ، حس خوبی از اقتصاد داره و پول رو بوو میکشه ، همچین کسی هم توی یه اتاق نمیشینه کد بزنه و مدل ریاضی بنویسه. میخونه ، میتینگ میره ، میخونه ، میتینگ میره !

    مرسی
    ۱. قلب فایننس یعنی بانک و موسسه مالی
    ۲.من هم فایننس خوندم، هم کارآموزی خوب رفتم و هم مصاحبه کاری زیادی داشتم.



    اون Stochastic calculus برای دانشگاه بود. هیچ پوزیشنی نمینویسه که چه درسی رو باید پاس کرده باشی! در ضمن من گفتم طیف وسیعی از پوزیشنها نه همشون! گرایشهای کوانت که به نظرم در اکثریت هم هستند تماما ریاضیات و کدنویسی میخوان و خیلی هم رقابتی هستن چون فارغ‌التحصیلان ریاضی هم دنبالشن. به نظرم شما خیلی تو فضای MBA و مدیریت هستی. این فضایی که شما ترسیم کردی فضای پوزیشنهای مدیریتی برای لیسانس و MBA هستش. برای درک بهتر باید از این فضا بیرون بیای! دکترای فایننس و موقعیتهای شغلی بعدش خیلی با اون چیزی که تو ذهن شماست فرق داره.
    فکر نکنم که خودتم واقعا باور داشته باشی یه نفر یه پورتفولیو چند میلیار دلاری رو با بو کشیدن مدیریت میکنه. شما چندتا تخصص و توانایی رو با هم مخلوط کردی و تو یه نفر یا پوزیشن خلاصه‌اش کردی، از اقتصاد سیاسی گرفته تا ابزار مشتقه‌ای که اساسا خیلی‌هاش محصول کاملا پیچیده و مشترک دپارتمانهای ریاضی و بانکهای بزرگه رو تو وجود یه نقش اول میبینی. یه جور ساده سازی که به درد فیلمهای هالیوودی میخوره!
    شما generalize کردی ولی من بازم تکرار میکنم که در مورد گرایشهای کوانت صحبت میکنم چون در مورد گرایشهای غیر کوانت بحثی وجود نداره.
    و اما در آخر سر منم میخوام بدونم شما تو بانک یا نهاد مالی معتبری کار کردی تا حالا یا نه؟ چون گفته های شما نه با تجربیات محدود من مطابقت داره نه با شنیده هام.

    پ.ن: فکر کنم چون منم خیلی تو فاز کوانت هستم برداشتم کمی biased باشه!
    ویرایش توسط mamali66 : March 26th, 2016 در ساعت 01:49 AM


  3. #1053
    Senior Member KavehKaveh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    رشته و دانشگاه
    MBA - University of Toronto
    ارسال‌ها
    901

    پیش فرض پاسخ : دکترای مدیریت - همه رشته ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط mamali66 نمایش پست ها
    ۱. قلب فایننس یعنی بانک و موسسه مالی
    ۲.من هم فایننس خوندم، هم کارآموزی خوب رفتم و هم مصاحبه کاری زیادی داشتم.



    اون Stochastic calculus برای دانشگاه بود. هیچ پوزیشنی نمینویسه که چه درسی رو باید پاس کرده باشی! در ضمن من گفتم طیف وسیعی از پوزیشنها نه همشون! گرایشهای کوانت که به نظرم در اکثریت هم هستند تماما ریاضیات و کدنویسی میخوان و خیلی هم رقابتی هستن چون فارغ‌التحصیلان ریاضی هم دنبالشن. به نظرم شما خیلی تو فضای MBA و مدیریت هستی. این فضایی که شما ترسیم کردی فضای پوزیشنهای مدیریتی برای لیسانس و MBA هستش. برای درک بهتر باید از این فضا بیرون بیای! دکترای فایننس و موقعیتهای شغلی بعدش خیلی با اون چیزی که تو ذهن شماست فرق داره.
    فکر نکنم که خودتم واقعا باور داشته باشی یه نفر یه پورتفولیو چند میلیار دلاری رو با بو کشیدن مدیریت میکنه. شما چندتا تخصص و توانایی رو با هم مخلوط کردی و تو یه نفر یا پوزیشن خلاصه‌اش کردی، از اقتصاد سیاسی گرفته تا ابزار مشتقه‌ای که اساسا خیلی‌هاش محصول کاملا پیچیده و مشترک دپارتمانهای ریاضی و بانکهای بزرگه رو تو وجود یه نقش اول میبینی. یه جور ساده سازی که به درد فیلمهای هالیوودی میخوره!
    شما generalize کردی ولی من بازم تکرار میکنم که در مورد گرایشهای کوانت صحبت میکنم چون در مورد گرایشهای غیر کوانت بحثی وجود نداره.
    و اما در آخر سر منم میخوام بدونم شما تو بانک یا نهاد مالی معتبری کار کردی تا حالا یا نه؟ چون گفته های شما نه با تجربیات محدود من مطابقت داره نه با شنیده هام.

    پ.ن: فکر کنم چون منم خیلی تو فاز کوانت هستم برداشتم کمی biased باشه!

    دوست من ، بیاین از کلیشه فاصله بگیرین و درست پاسخ سوال من رو بدین. دیگه هرکسی میدونه بانک و موسسه مالی قلب فاینانس هست !
    بیاین فرض کنیم من دنبال کار تو "قلب فاینانس" هستم ، خوب من چه اسکیلی برای چه کاری رو باید یاد بگیرم؟ به عقیده شما ریاضیات و کدنویسی جزو مهمترین هاس ، سوال من این بود ، Title چندتا از اون شغل ها رو اینجا بنویسین. چیزی که بچه ها برن دنبالش و از حرفهای شما اطلاعات بدست بیارن.
    وقتی زحمت کشیدین و اون شغل ها رو نوشتین ، بعد بگین این شغل ها چقدر اهمیت دارن ؟ جنبه مالی اونها چقدر مهمه؟ (هدف همه ما کمک به بقیه اس ، پس بیاین به جای کل کل چیزی بنویسیم که 6 ماه بعد وقتی یه نفر -حتی یک نفر - اومد اینجا و اینها رو خوند به دردش بخوره)
    =====
    گرایش کوانت از دید شما چی هست؟ چه کارهایی کوانتی ها میکنن؟ این که کوانت (به معنی کمی) میشه ریاضی که حرف خاصی نیست.
    =====
    بنده اصلا تو فضای مدیریت و MBA نیستم ، من دارم از شما که اینجا زحمت کشیدین و راهنمایی کردین سوال میکنم ببینم چقدر فراتر از کلیات میدونین. لطفا از این استراتژی هم دوری کنین که به جای اینکه روی سوالات من تمرکز کنین ، بخواین من رو زیر سوال ببرین !
    همین که من سوالی میکنم که شما رو به زحمت میندازه در جواب دادنش نشون میده که من بیشتر از شما اطلاعات دارم (اگه تجربه نداشته باشم) پس به جای اینکه من رو زیر سوال ببرین سعی کنین سوال هام رو جواب بدین.
    =====
    لطفا برای اینکه من از تفکرم خارج بشم ، بنده رو راهنمایی کنین که چه تیپ شغل هایی به فارغ التحصیلان دکتری فاینانس داده میشه که در قلب فاینانس هست؟
    =====
    اتفاقا قلبا اعتقاد دارم ، کسی که مدیریت چند میلیاردی میکنه خیلی جاها حسی سراغ Sector یا منطقه خاصی میره. شما چندتا پروفایل مدیر پورتفولیو رو دیدی؟ با چندتاشون میتینگ رفتی؟ با چندتاشون حرف زدی؟ مهمترین Skill که یه مدیر پورتفولیو موفق داره چیه؟ کدنویسی؟ یا Soft skill and Interpersonal
    =====
    متن من رو دوباره بخونین من ابزار مشتقه رو با اقتصاد سیاسی قاطی نکردم ، هردو مثال هایی جدا هستن !
    اتفاقا اگه دقت کنین من دارم مثال میزنم و هی از کلیشه خارج میشم در حالی که شما کلی گویی میکنین ، اگه اعتقاد دارین من هالیوودی نگاه میکنم لطفا پاسخ سوالهای من رو بدین.
    =====
    نهایتا ، شما میخواین صحت و اعتبار حرفهای من رو با شنیدن این که بله من تو شرکت XYZ کار کردم ، رد یا تایید کنین؟ یعنی Title من تایید کننده اعتبار حرفهای من هست یا اگه تحقیق یه نفر بکنه میتونه به درستی حرفهای من برسه؟

    به هر صورت ، من هدفم نه تخریب شما بلکه کمک کردن به این فروم هست. دوست ندارم کسی رو دلگیر یا دلخور کنم ولی باید بدونین که ما در قبال حرفهایی که میزنیم مسئول هستیم ، چون چند ماه دیگه ممکنه یه نفر دیگه رو به اشتباه بندازه.
    من با اینکه تو شاخه های حسابداری ، مارکتینگ ، Operation و ... اطلاعات دارم هیچ وقت نمیرم نظر تخصصی تو گروه های دیگه بدم ، چون از چیزی که میگم 100% مطمئن نیستم و ممکنه نظر من کسی رو به اشتباه بندازه.

    ======
    بذار یه مثال بزنم:
    3-4 سال پیش که میخواستم امتحان GMAT بدم ، سر بخش وربالش خیلی وقت گذاشتم و پیشرفت حاصل نمیشد. یه روز کلافه شدم و اومدم تو فروم و تمام صفحات GMAT رو خوندم تا ببینم بقیه ایرانی ها چه میکنن. میدونی چی پیدا کردم؟؟ شاید بیش از 200 تا پست اونجا بود و همه اشون نوشته بودن:
    " آقا من از بچگی باهوش بودم و این شد که نمره ام شد 700 !" ، " آقا من اصلا نخوندم و یهویی شدم 720" ، "آقا من یک هفته آخر نشستم یه ورقی به کتابهای اصلی زدم و شدم 740"
    به قسمت دروغ داستان اصلا کاری ندارم ، قسمتی که ناراحتم میکنه این بود که همه این افراد یه تجربه ای داشتن و میتونستن با ذکر جزییات بگن و کمک کنن به بقیه ولی با کلی گویی و حرفهایی که هیچ نتیجه ای نداره الکی صفحه پر کردن.

    شاید هفته ها وقت گذاشتم تا ببینم تو فروم های خارجی چی میگن ، چی خوبه و چی بده. بعد یه کلاس آنلاین پیدا کردم که 100-150 دلار میگرفت و روی وربال کار میکرد. پول رو دادم و اتفاقا کلاس خوبی بود. اومدم تو این فروم نوشتم که آقا من از این استفاده کردم و نتیجه گرفتم. از اون روز 3-4 سالی میگذره و هفته پیش خیلی اتفاقی رفتم سراغ همون گروه. جالب بود برام که تا قبل از این کسی از این کلاس ها حرفی نمیزد ولی بعد از پست من خیلی ها استفاده کردن و مستقیم و غیرمستقیم اشاره دارن که این کلاس خوبی بود و کمکشون کرد.

    تنها هدف من تو فروم مدیریت اینه که هرجقدر میشه کیفیت پست ها رو برد بالاتر تا بقیه بیشتر بدونن ، بهتر تصمیم بگیرن.
    تازه تصمیم گرفتین -کانادا- اپلای کنین؟ دوست دارین ببینین رشته شما در کدوم دانشگاه های -کانادا- ارائه میشه؟
    1. این پست برای شروع
    2. این سایت برای جستجو بین تمام دانشگاه ها

  4. #1054

    پیش فرض پاسخ : دکترای مدیریت - همه رشته ها

    دوستان رشته من finance نیست اما یک علاقه دورادوری دارم و کم و بیش بعضی از trend های روز رو دنبال میکنم. امیدوارم صحبت من رو به عنوان یک outsider حمل بر دخالت و نخود هر آش شدن نزارید.

    صحبت های شما مبنی بر اینکه ماها یک سری مهارت های interpersonal رو که در سطح اول مارکت لازمه به دلایل مختلف نداریم کاملا درسته. این قضیه محدود به finance , business ,... نمیشه و مهندسی و پزشکی اینها هم عملا در بر میگیره. اما مسئله اینه که "به نظر من" ماها (خودم و امثال خودم رو عرض میکنم) چاره دیگری برای اصطلاحا "جا کردن" خودمون در مارکت و بازار و صنعت به جز شروع کردن با همین جور مهارت های ریاضی و برنامه نویسی و کوانت نداریم. به نظز شما میشه بدون داشتن او مهارت های interpersonal شغلی که اون مهارت ها رو نیاز داره پیدا کرد و توش پیشرفت کرد و به جایی رسید؟

    نکته دیگه اینکه شما اشاره کردین فلان فرد بو میکشه و 5 میلیارد رو مدیریت میکنه. اما این فرد که از روز اول و از شکم مادرش که این مهارت ها رو نداشته. تو مارکت این مهارت بدست اومده. توی شاید 50 سال کار. رزومه خیلی از این افرادی که الان این بو کشیدن توی ژن و خون اونهاست رو الان نگاه کنی میبینی شروع کارشون با همین تیپ کارها بوده. شاید وقتی تو wall street هنوز هیچ کس نمیدونسته کامپیوتر چیه اون فرد با fortran کوانت میزده. نمیگم همه این طورن. خیلی ها هستند با پیش زمینه چیزی مثل حقوق وارد میشند یا فیزیک! یا همین کامپیوتر. رزومه این شخص رو نگاه کنید. زیر 10 سال SVP لیمان شده با مدرک مستر کامپیوتر. البته این فقط یک مثاله و قطعا آدم توانایی بوده و اون مهارت های جانبی رو هم داشته.

    این رو در نظر داشته باشید که مشکل اصلی ماها همون شغل اول و شروع به کار و پیشرفت هست. که خوب یا بد به نظر میرسه اگر شما مهارتهای کوانت رو تقویت کنی و زبان R هم بزاری کنارش میتونه مفید واقع بشه.

  5. #1055
    Senior Member KavehKaveh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    رشته و دانشگاه
    MBA - University of Toronto
    ارسال‌ها
    901

    پیش فرض پاسخ : دکترای مدیریت - همه رشته ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط BenFranklin نمایش پست ها
    دوستان رشته من finance نیست اما یک علاقه دورادوری دارم و کم و بیش بعضی از trend های روز رو دنبال میکنم. امیدوارم صحبت من رو به عنوان یک outsider حمل بر دخالت و نخود هر آش شدن نزارید.

    صحبت های شما مبنی بر اینکه ماها یک سری مهارت های interpersonal رو که در سطح اول مارکت لازمه به دلایل مختلف نداریم کاملا درسته. این قضیه محدود به finance , business ,... نمیشه و مهندسی و پزشکی اینها هم عملا در بر میگیره. اما مسئله اینه که "به نظر من" ماها (خودم و امثال خودم رو عرض میکنم) چاره دیگری برای اصطلاحا "جا کردن" خودمون در مارکت و بازار و صنعت به جز شروع کردن با همین جور مهارت های ریاضی و برنامه نویسی و کوانت نداریم. به نظز شما میشه بدون داشتن او مهارت های interpersonal شغلی که اون مهارت ها رو نیاز داره پیدا کرد و توش پیشرفت کرد و به جایی رسید؟

    نکته دیگه اینکه شما اشاره کردین فلان فرد بو میکشه و 5 میلیارد رو مدیریت میکنه. اما این فرد که از روز اول و از شکم مادرش که این مهارت ها رو نداشته. تو مارکت این مهارت بدست اومده. توی شاید 50 سال کار. رزومه خیلی از این افرادی که الان این بو کشیدن توی ژن و خون اونهاست رو الان نگاه کنی میبینی شروع کارشون با همین تیپ کارها بوده. شاید وقتی تو wall street هنوز هیچ کس نمیدونسته کامپیوتر چیه اون فرد با fortran کوانت میزده. نمیگم همه این طورن. خیلی ها هستند با پیش زمینه چیزی مثل حقوق وارد میشند یا فیزیک! یا همین کامپیوتر. رزومه این شخص رو نگاه کنید. زیر 10 سال SVP لیمان شده با مدرک مستر کامپیوتر. البته این فقط یک مثاله و قطعا آدم توانایی بوده و اون مهارت های جانبی رو هم داشته.

    این رو در نظر داشته باشید که مشکل اصلی ماها همون شغل اول و شروع به کار و پیشرفت هست. که خوب یا بد به نظر میرسه اگر شما مهارتهای کوانت رو تقویت کنی و زبان R هم بزاری کنارش میتونه مفید واقع بشه.
    خشت اول را گرد نهد معمار کج ، تا ثریا میرود دیوار کج !

    این خطرناکترین نوع تفکر هست که از بچگی به همه ما یاد دادن : که حالا برو تو ، یه فکری اونجا میکنی !
    ممکنه این استراتژی تو ایران جواب میداده ولی تو غرب ، وقتی شما رفتی تو مدیریت ریسک و شروع کردی به Quantitative Modeling and Testing دیگه سخت میشه شیفت کرد و اومد سمت Investment Banking ، چرا؟ چون ازت میپرسن که : پدر جان شما تکلیفت با خودت روشن هست؟ این دوتا دو شاخه مجزا هستن و اسکیل های مختلف نیاز دارن !
    =====
    اینکه مهارت رو نداریم پس با کدنویسی پوشش بدیم ، اشتباه دوم هست !
    اگه مهارتی رو نداریم باید بدست بیاریمش ! همین !
    =====
    بنده ادعا نکردم که فرد از شکم مادر این مهارت "بو کشیدن" رو داره !
    کاملا درسته ، تو مارکت بدست آورده ! اما دقت کنین تو مارکت ، نه پشت کامپیوتر ، 11 ساعت در روز در حال کد زدن !
    شما وقتی 11 ساعت عمرتون رو کد بزنین ، هیچ وقت نمیفهمین چرا بانک مرکزی ژاپن نرخ بهره رو منفی کرد ، اگر هم متوجه این خبر بزرگ بشین ، هیچ وقت این مجال رو ندارین که در خصوص Smart Alpha مطالعه کنین و جلسه برین و اطلاعاتتون رو زیاد کنین.
    =====
    اون پروفایل خیلی مثال خوبی اتفاقا نیست ! ایشون رسیده به SVP تو لیمان بعد یهو رفته بیرون یه هدج فاند زده و بعد ورشکست کرده و حالا یه شرکت زده که وجود خارجی هم نداره !
    این مثال فرد موفق نیست. در ثانی VP و SVP شدن حتی تو شرایط کنونی بازار زیر 7-8 سال بسیار محتمل هست ، چه برسه به شرایط رونق اقتصادی دهه 90 !!
    این فرد نهایتا به کجا رسیده که شما به عنوان فردی موفق میشناسینش؟ اگه اینجوری باشه که تو هر بانکی میشه 200 تا VP و SVP پیدا کرد. اتفاقا این فرد مثال خوبی برای نگرشی است که شما مطرح کردین "که بریم تو حالا یه کاریش میکنیم"

    از دید بنده ، ما همه اش مشکل رو تو کم دونستن و کم مدرک داشتن میبینیم و هی میریم یه گوشه میشینیم و یکی دیگه بدست میاریم ! اتفاقا تو مارکت هرچقدر بیشتر آشنا داشته باشی و سخت کوش باشی و با بقیه بجوشی راحت تر و بهتر پیشرفت میکنی.

    باز هم میگم ، من دنبال کل کل با کسی نیستم ، فقط سعی میکنم یادآوری کنم که "بهتره از Safe Zone خارج بشین و کارهایی رو بکنین که به نظرتون شدنی نیست تا موفق بشین"
    تازه تصمیم گرفتین -کانادا- اپلای کنین؟ دوست دارین ببینین رشته شما در کدوم دانشگاه های -کانادا- ارائه میشه؟
    1. این پست برای شروع
    2. این سایت برای جستجو بین تمام دانشگاه ها

  6. #1056
    Member hipax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    رشته و دانشگاه
    PhD Student of Marketing - Monash University
    ارسال‌ها
    181

    پیش فرض پاسخ : دکترای مدیریت - همه رشته ها

    سلام دوستان .... من به مشورت اساتید با تجربه این تاپیک نیاز دارم.

    من لیسانسم رو توی مدیریت بازرگانی دانشگاه سراسری شهرستان گرفتم ولی معدلم کمه حدودای 14

    ارشدم رو هم دانشگاه آزاد قزوین در رشته مدیریت بازرگانی گرایش بازاریابی گرفتم با معدل 17.22

    یه مقاله چاپ شده از پایان نامه ام هم توی یه ژورنالی معمولی الزویر دارم Arab Economics and Business Journal

    برخلاف سوابق نه چندان خوب تحصیلی رزومه پژوهشیم خیلی بهتر بوده. دو تا مقاله اکسپت شده توی ژورنال Journal of retailing and consumer services که یکی از ژورنال های خوب الزویر هست اگرچه ایمپکت فاکتور نداره ولی کلا مقاله چاپ کردن توش سخته. این مقالات احتمالا تا یه ماه دیگه آنلاین میشن.

    یه مقاله مروری توی یه ژورنال انتشارات Sage دارم که حاصل کار یه تابستون توی ارشد بوده ولی مارس 2016 چاپ شده: Business Information Review

    به مقاله با Minor Revision توی یکی از ژورنال های معمولی امرالد دارم که ادیتورش یه ماهه جواب نمیده، این مقاله حاصل یه پروژه تحقیقاتی بوده که به شکل مقاله در اومده: Asia-Pacific Journal of Business Administration

    یه مقاله با Major Revision هم توی یکی از ژورنال های معمولی اشپرینگر دارم که احتمال چاپش بعد از ریوایز هست چون داروها خوششون اومده ولی باید برخی مطالب رو اضافه کنم واسه همین Major خورده: Eurasian Business Review

    یه مقاله دیگه هم دارم که سابمیت کردم توی یه ژورنال اشرینگر با ایمپکت 0.645 ولی شاید ریجکت بخوره. اگرچه آخرش توی یه ژورنال خوب پذیرش میگیره چون از قبلی ها بهتر نباشه کمتر نیست.

    یه مقاله در دست تالیف هم دارم که اونم فکر کنم یه جای خوب چاپ بشه چون کار یکی دیگه رو بسط دادم که موضوع جدیدیه توی این حوزه.

    همه مقالات نفر اول هستم و به جز مقاله پایان نامه ام که در حوزه رفتار مصرف کننده است، بقیه مقالات در حوزه ناکامی خدمت و جبران ناکامی خدمت هستن و به روش گروه های عاملی آزمایشی اجرا شدن.

    تافل 100 رو می تونم بگیرم چون اونایی که اکسپت گرفتن رو خودم نوشتم و دادم بیرون ادیت گرامری کردن. اینم در نظر بگیرین که کلا چاپ کردن مقاله توی یه ژورنال درست و حسابی بازاریابی سخته و ایرانی ها توی این حوزه خیلی فعال نیستن و ترجیح می دن توی ژورنال های پولی مقاله چاپ کنن.

    GRE رو آماده نیستم. با اینکه تست های شبیهش رو زیاد زدم ولی اینکه بشینم وقت بذارم و بخونم اینکارو نکردم ولی از الان دارم می خونم. چون اولش می خواستم برای دانشگاه موناش یا سیدنی توی استرالیا اپلای کنم ولی جواب مقالات که اومد توقعم زیادتر شد یه ذره مباحث آماری مربوط به بازاریابی رو تقریبا مسلط هستم.

    واقعا موندم که با این رزومه واسه دکتری کجارو اپلای کنم: استرالیا، اروپا یا امریکای شمالی. شانس پذیرشم کجاها بیشتره به نظرتون؟ برای GRE هم وقت بذارم و اروپا و امریکا رو اپلای کنم یا یه تافل بدم و یه راست برم سر وقت استرالیا. فیلد کاریم هم دوست دارم همین حوزه خدمات باشه. این همه کار پژوهشی رو هم که انجام دادم، علاوه بر علاقه شدیدی که به پژوهش دارم، واسه گرفت فول فاند از یه دانشگاه خوب بوده و کاور کردن نقاط ضعف رزومه ام. خیلی خوشحال می شم که دوستان نظرشون بهم بگن.

  7. #1057

    پیش فرض پاسخ : دکترای مدیریت - همه رشته ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط KavehKaveh نمایش پست ها
    دوست من ، بیاین از کلیشه فاصله بگیرین و درست پاسخ سوال من رو بدین. دیگه هرکسی میدونه بانک و موسسه مالی قلب فاینانس هست !
    بیاین فرض کنیم من دنبال کار تو "قلب فاینانس" هستم ، خوب من چه اسکیلی برای چه کاری رو باید یاد بگیرم؟ به عقیده شما ریاضیات و کدنویسی جزو مهمترین هاس ، سوال من این بود ، Title چندتا از اون شغل ها رو اینجا بنویسین. چیزی که بچه ها برن دنبالش و از حرفهای شما اطلاعات بدست بیارن.
    وقتی زحمت کشیدین و اون شغل ها رو نوشتین ، بعد بگین این شغل ها چقدر اهمیت دارن ؟ جنبه مالی اونها چقدر مهمه؟ (هدف همه ما کمک به بقیه اس ، پس بیاین به جای کل کل چیزی بنویسیم که 6 ماه بعد وقتی یه نفر -حتی یک نفر - اومد اینجا و اینها رو خوند به دردش بخوره)
    =====
    گرایش کوانت از دید شما چی هست؟ چه کارهایی کوانتی ها میکنن؟ این که کوانت (به معنی کمی) میشه ریاضی که حرف خاصی نیست.
    =====
    بنده اصلا تو فضای مدیریت و MBA نیستم ، من دارم از شما که اینجا زحمت کشیدین و راهنمایی کردین سوال میکنم ببینم چقدر فراتر از کلیات میدونین. لطفا از این استراتژی هم دوری کنین که به جای اینکه روی سوالات من تمرکز کنین ، بخواین من رو زیر سوال ببرین !
    همین که من سوالی میکنم که شما رو به زحمت میندازه در جواب دادنش نشون میده که من بیشتر از شما اطلاعات دارم (اگه تجربه نداشته باشم) پس به جای اینکه من رو زیر سوال ببرین سعی کنین سوال هام رو جواب بدین.
    =====
    لطفا برای اینکه من از تفکرم خارج بشم ، بنده رو راهنمایی کنین که چه تیپ شغل هایی به فارغ التحصیلان دکتری فاینانس داده میشه که در قلب فاینانس هست؟
    =====
    اتفاقا قلبا اعتقاد دارم ، کسی که مدیریت چند میلیاردی میکنه خیلی جاها حسی سراغ Sector یا منطقه خاصی میره. شما چندتا پروفایل مدیر پورتفولیو رو دیدی؟ با چندتاشون میتینگ رفتی؟ با چندتاشون حرف زدی؟ مهمترین Skill که یه مدیر پورتفولیو موفق داره چیه؟ کدنویسی؟ یا Soft skill and Interpersonal
    =====
    متن من رو دوباره بخونین من ابزار مشتقه رو با اقتصاد سیاسی قاطی نکردم ، هردو مثال هایی جدا هستن !
    اتفاقا اگه دقت کنین من دارم مثال میزنم و هی از کلیشه خارج میشم در حالی که شما کلی گویی میکنین ، اگه اعتقاد دارین من هالیوودی نگاه میکنم لطفا پاسخ سوالهای من رو بدین.
    =====
    نهایتا ، شما میخواین صحت و اعتبار حرفهای من رو با شنیدن این که بله من تو شرکت XYZ کار کردم ، رد یا تایید کنین؟ یعنی Title من تایید کننده اعتبار حرفهای من هست یا اگه تحقیق یه نفر بکنه میتونه به درستی حرفهای من برسه؟

    به هر صورت ، من هدفم نه تخریب شما بلکه کمک کردن به این فروم هست. دوست ندارم کسی رو دلگیر یا دلخور کنم ولی باید بدونین که ما در قبال حرفهایی که میزنیم مسئول هستیم ، چون چند ماه دیگه ممکنه یه نفر دیگه رو به اشتباه بندازه.
    من با اینکه تو شاخه های حسابداری ، مارکتینگ ، Operation و ... اطلاعات دارم هیچ وقت نمیرم نظر تخصصی تو گروه های دیگه بدم ، چون از چیزی که میگم 100% مطمئن نیستم و ممکنه نظر من کسی رو به اشتباه بندازه.

    ======
    بذار یه مثال بزنم:
    3-4 سال پیش که میخواستم امتحان GMAT بدم ، سر بخش وربالش خیلی وقت گذاشتم و پیشرفت حاصل نمیشد. یه روز کلافه شدم و اومدم تو فروم و تمام صفحات GMAT رو خوندم تا ببینم بقیه ایرانی ها چه میکنن. میدونی چی پیدا کردم؟؟ شاید بیش از 200 تا پست اونجا بود و همه اشون نوشته بودن:
    " آقا من از بچگی باهوش بودم و این شد که نمره ام شد 700 !" ، " آقا من اصلا نخوندم و یهویی شدم 720" ، "آقا من یک هفته آخر نشستم یه ورقی به کتابهای اصلی زدم و شدم 740"
    به قسمت دروغ داستان اصلا کاری ندارم ، قسمتی که ناراحتم میکنه این بود که همه این افراد یه تجربه ای داشتن و میتونستن با ذکر جزییات بگن و کمک کنن به بقیه ولی با کلی گویی و حرفهایی که هیچ نتیجه ای نداره الکی صفحه پر کردن.

    شاید هفته ها وقت گذاشتم تا ببینم تو فروم های خارجی چی میگن ، چی خوبه و چی بده. بعد یه کلاس آنلاین پیدا کردم که 100-150 دلار میگرفت و روی وربال کار میکرد. پول رو دادم و اتفاقا کلاس خوبی بود. اومدم تو این فروم نوشتم که آقا من از این استفاده کردم و نتیجه گرفتم. از اون روز 3-4 سالی میگذره و هفته پیش خیلی اتفاقی رفتم سراغ همون گروه. جالب بود برام که تا قبل از این کسی از این کلاس ها حرفی نمیزد ولی بعد از پست من خیلی ها استفاده کردن و مستقیم و غیرمستقیم اشاره دارن که این کلاس خوبی بود و کمکشون کرد.

    تنها هدف من تو فروم مدیریت اینه که هرجقدر میشه کیفیت پست ها رو برد بالاتر تا بقیه بیشتر بدونن ، بهتر تصمیم بگیرن.
    دوست عزیزم من در مورد حسن نیت شما هیچ شکی ندارم و قبلا هم از پستهای شما کلی استفاده کردم. متاسفانه برخی اوقات اینجا نوشتن باعث میشه که بعضی بحثها حالت کل کل و مجادله‌ی شخصی به خودش بگیره، در صورتیکه من مطمئنم اگر این بحثمون بدون محدویتهای اینجا و رودرو بود، حداقل برای من خیلی مفید بود و نکته‌ی جدیدی یاد میگرفتم.
    فقط در مورد عناوین شغلها چون دوباره پرسیدی چند تا مثال میزنم. مثلا پوزیشنهایی مثل Credit Risk Analyst یا Market Risk و کلا هرچی مربوط به ریسک میشه، خود تریدینگ به خصوص High Frequency Trading. میشه گفت Asset Management بدون Quantitative Analyst قابل تصور نیست. هر موسسه‌ای هم یه بخش Model Validation داره که باز هم کاملا کوانته. اون چیزی هم که من تو Hedge Fund میبینم کاملا ریاضی و کامپیوتر هستش. برای مثال Renaissance Technologies فقط دکترا کامپیوتر، ریاضی و گرایشهای مرتبط استخدام میکنه. همونجور هم که حتما میدونی موسسش James Simons معروفه که قبل از تاسیس اینجا هد دپارتمان ریاضی Stony Brook بود. یا مثلا Citadel هم تمام پوزیشنهایی که داره ریاضی و کدنویسی خیلی قوی میخواد. اصلا یکی از اشکالات Investment Strategies در بنگاههای مالی (اعم از بانک و بیمه، صندوق سرمایه‌گزاری یا Hedge Fund) که تو بحران اخیر خیلی مورد توجه قرار گرفت همین کوانت بودن محضشون بود و باعث شده که جدیدا از اقتصاد خونده‌ها بیشتر استفاده کنند.
    در مورد مدیر یه پورتفولیو هم که از اول باهات موافق بودم. همچین شخصی -که ممکنه قبلا کدنویس بوده باشه یا اصلا تو فیلد کوانت نبوده باشه- نیاز نداره کار محاسباتی انجام بده یا بلد باشه ولی حتما افراد تیمش باید اینکارو انجام بدن.
    ویرایش توسط mamali66 : March 31st, 2016 در ساعت 10:11 PM


  8. #1058
    Senior Member KavehKaveh آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    رشته و دانشگاه
    MBA - University of Toronto
    ارسال‌ها
    901

    پیش فرض پاسخ : دکترای مدیریت - همه رشته ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط mamali66 نمایش پست ها
    دوست عزیزم من در مورد حسن نیت شما هیچ شکی ندارم و قبلا هم از پستهای شما کلی استفاده کردم. متاسفانه برخی اوقات اینجا نوشتن باعث میشه که بعضی بحثها حالت کل کل و مجادله‌ی شخصی به خودش بگیره، در صورتیکه من مطمئنم اگر این بحثمون بدون محدویتهای اینجا و رودرو بود، حداقل برای من خیلی مفید بود و نکته‌ی جدیدی یاد میگرفتم.
    فقط در مورد عناوین شغلها چون دوباره پرسیدی چند تا مثال میزنم. مثلا پوزیشنهایی مثل Credit Risk Analyst یا Market Risk و کلا هرچی مربوط به ریسک میشه، خود تریدینگ به خصوص High Frequency Trading. میشه گفت Asset Management بدون Quantitative Analyst قابل تصور نیست. هر موسسه‌ای هم یه بخش Model Validation داره که باز هم کاملا کوانته. اون چیزی هم که من تو Hedge Fund میبینم کاملا ریاضی و کامپیوتر هستش. برای مثال Renaissance Technologies فقط دکترا کامپیوتر، ریاضی و گرایشهای مرتبط استخدام میکنه. همونجور هم که حتما میدونی موسسش James Simons معروفه که قبل از تاسیس اینجا هد دپارتمان ریاضی Stony Brook بود. یا مثلا Citadel هم تمام پوزیشنهایی که داره ریاضی و کدنویسی خیلی قوی میخواد. اصلا یکی از اشکالات Investment Strategies در بنگاههای مالی (اعم از بانک و بیمه، صندوق سرمایه‌گزاری یا Hedge Fund) که تو بحران اخیر خیلی مورد توجه قرار گرفت همین کوانت بودن محضشون بود و باعث شده که جدیدا از اقتصاد خونده‌ها بیشتر استفاده کنند.
    در مورد مدیر یه پورتفولیو هم که از اول باهات موافق بودم. همچین شخصی -که ممکنه قبلا کدنویس بوده باشه یا اصلا تو فیلد کوانت نبوده باشه- نیاز نداره کار محاسباتی انجام بده یا بلد باشه ولی حتما افراد تیمش باید اینکارو انجام بدن.

    ببین اکثر شاخه های ریسک ، شاخه هایی هستن که مباحث ریاضی دارن و برای محقق کردن اون مدلهای ریاضی و دونستن کدنویسی لازم هست.
    یه اصطلاح هست که تو مارکت میگن: هرچقدر به کوانت نزدیک بشی از پول دور میشی !
    چرا ؟

    بیشترین تمرکز فاینانس روی سرمایه گذاری و سودآوری است و الان یکی دو دهه هست که بحث ریسک سرمایه گذاری مطرح شده و این شاخه داره ریز ریز جوون میگیره. پس به نوعی ریسک یه ابزار در دست پروسه سرمایه گذاری و سود آوری است و هدفش اینه که بگه : آقا به هر قیمتی هم سود کردن نه تنها درست نیست که ممکنه کشنده باشه !
    مدیریت ریسک ، مدلسازی و غیره از زیر مجموعه ها بسیار کم طرفدار فاینانس هست و کار گرفتن تو اون شاخه ها بسیار ساده تر هست. برای این هست که وقتی شما میگی قلب فاینانس و پشتش میگی کوانت و کد نویسی ، من یکمی شوکه میشم که داری اشتباه میکنی ، اصلا و ابدا ریسک قلب فاینانس نیست.
    بچه هایی که تو مدیریت ریسک و مدلسازی میرن ، غالبا از شاخه های دیگه هستن و چون تو رشته خودشون کار خوب پیدا نکردن و حقوق مکفی نداشته اومدن اینور: مثل دکتری برق ، فیزیک ، ریاضی و غیره
    این عزیزان که یه دوجین ازشون رو تو این مدت ملاقات کردم خیلی زیاد در مورد فاینانس نه میدونن و نه علاقه دارن بدونن ، اینها دوست دارن علم ریاضیات و هنر کدنویسیشون یه جایی به کارشون بیاد و براش پول خوب بدن ، برای همین میان تو ریسک.
    غالبا این عزیزان از سرمایه گذاری تو بازار ها مالی تنها ترید کوتاه مدت بر مبنای تحلیل تکنیکال رو هم میدونن که به زبان ساده تر میشه: من نمیخوام بیشتر در مورد فاینانس بدونم ، دوست دارم با چندتا خط و بازی با عدد سود کنم ! همین و بس !

    حالا این شخصیت فکری رو بذار کنار کسی که دکتری فاینانس خونده ! دکتری که سهله ، یه فوق لیسانس فاینانس از یه دانشگاه خوب هم حاضر نیست تو همچین تیمی کار کنه ، چون هم تیمی هاش اصلا عمیقا به فاینانس علاقه ندارن و تنها دلیلی که اونها رو دور هم جمع کرده بحث حقوق و پول هست !
    برای اینه که تیم های مدیریت ریسک اکثرا خسته و کسل هستن. چون کار رو دوست ندارن و میکنن چون پول توشه !

    در خصوص HFT ، مبحث داغی بود ، تموم شد ! مطمئنا جا میخوری اینو میخونی !
    ببین اون نابغه ای که از RBC این قضیه رو پیدا کرد و کتابش رو نوشت و سود کلان کرد رو من این شانس رو داشتم باهاش حرف بزنم ، فکر کن اونی که ایده اش رو پیدا کرد و اجرا کرد خودش از بانک اومده بیرون و شرکت خودش رو زده و داره روی ایده ای دیگه کار میکنه ! یعنی چی؟ یعنی قاچ بزرگ کیک رو برداشت و رفت ! حالا بقیه عین گرگ گرسنه میریزن برای ته مونده ها و معلومه که چقدر سخت میشه داستان. اگه یه نفر بخواد هدفگذاری کنه که من دکتری میخونم و میخوام تو HFT وارد بشم کار بسیار غلطی هست چون این مبحث نه یه مفهوم فاینانس که یه گپ تکنولوژی بود و به مرور زمان این گپ از بین میره. در ثانی HFT هم باز بیشتر نیاز به نابغه ها ریاضی داره که باز بشینن با عددها اونقدر بازی کنن تا یه موقعیت سود کردن دیگه پیدا کنن ! به دکتری فاینانس باز نیازی نیست. عین این میمونه که با بوگاتی بخوای بری جنگل ابر (شمال ایران) ! هم جنگل ابر جای جالبیه و هم بوگاتی ماشین خوبیه ولی این ماشین برای اون جاده سنگلاخ نیست ! آخه حیفه !!!

    بله این فرمایش شما درسته ، Asset Management بدون بررسی های ریاضی امروزه تا حدی غیرقابل تصور هست. ولی باید بدونین چقدر میخواین بهش وزن بدین.
    شما پروسه مدیریت سرمایه رو همیشه از مفهوم عمیق و جامعی مثل اقتصاد کلان شروع میکنین و آهسته آهسته Deep Down میشین و یه لیست از سهام های مورد نظرتون تهیه میکنین و بعد با تکنیک های ریاضیاتی (که شاید کلا 20% بهش بشه وزن داد) روی اونها سرمایه گذاری میکنین (البته این پروسه میتونه سر و ته باشه که اول با مدل ریاضی یه Short List تهیه میکنین و با مباحث فاندامنتال از بینشون انتخاب میکنین) ولی یادتون باشه ، باز کدنویسی و کوانت شاید 20% کار باشه و تنها برای تسریع در پروسه است و اصلا و ابدا بخش عمده نیست.

    در خصوص Hedge Fund ها ، این عزیزان دیگه هرکی یه سازی میزنه ! یکی فول فاندامنتال هست و یکی فول کوانت هست ، فول یعنی طرف المپیاد ریاضی هایی که تو آکسفورد درس خوندن رو میگیره مثال: IKOS که تو قبرس هست و تو بازار ارز خیلی مطرحه. (شاید هم بود قبل از طلاق گرفتن صاحبانش -زن و شوهر بودن !!)
    تو این حوزه باز اونهایی که تو هدج فاند هستن دیگه دنبال نابغه های ریاضی هستن و خیلی دنبال یه تئوری پرداز فاینانس (دکتری فاینانس) نیازی ندارن ، چون تئوری رو خودشون دارن و دنبال کسی هستن که اون ایده های کوانت بیاره.

    بحران اخیر با مدلهای صرفا ریاضیاتی و بدون اساس اقتصادی تشدید شد ولی شروع نشد (این دیگه یه بحث جداس)

    در خصوص خط آخر ، همونطور که اول عرض کردم ، شما باید بدونی الگوریتم کد نویسی چطوریه ، باید با چندتا سینتکس آشنا باشی ، ولی در آخر کدنویس خفن بودن خیلی وزن بهش داده نمیشه ، میدونی چرا؟ چون نمیشه مقدار تخصص شما رو اندازه گیری کرد ! وقتی شما بگی من حرفه ای هستم تو VBA و من هم بگم منم حرفه ای هستم ، چطوری میشه مطمئن شد؟ اگر شما از 100 به اندازه 99 میدونی و من 70 و این شرکت در حد 40 واحد نیاز داره ، پس تست کردن کمکی بهش نمیکنه چون من و شما از 40 بیشتر میدونیم !!
    نمیدونم منظورم رو خوب منتقل میکنم یا نه ، خیلی وقتها توی مصاحبه طرف 4 تا سوال میپرسه و همه کاندید ها جواب میدن ، چون بیشتر از اون رو اصلا نمیشه تست کرد و طرف باید تو کار خودش اثبات کنه که گیر نمیکنه !
    حتی یه جاهایی من 70 میدونم و شما 99 ، شرکت هم 90 میخواد ، د خوب سخت میشه اون 20 واحد کم بودن اطلاعات من رو فهمید ! چون خط کش جهانشمول که نداریم ! لذا شرکتها وقتی بفهمن شما چهارچوب ها رو میدونی دیگه زیادتر گیر نمیدن !

    چیزی که تو مصاحبه قابل تست هست به راحتی اینه که شما چقدر فاینانس میدونی.
    6 تا سوال پراکنده میتونه به راحتی نشان دهنده عیار شما باشه.
    اینه که میگم خیلی به کوانت وزن ندین.

    عذرخواهی میکنم که طولانی شد !
    ویرایش توسط KavehKaveh : April 1st, 2016 در ساعت 06:20 PM
    تازه تصمیم گرفتین -کانادا- اپلای کنین؟ دوست دارین ببینین رشته شما در کدوم دانشگاه های -کانادا- ارائه میشه؟
    1. این پست برای شروع
    2. این سایت برای جستجو بین تمام دانشگاه ها

  9. #1059
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    ارسال‌ها
    13

    پیش فرض پاسخ : دکترای مدیریت - همه رشته ها

    سلام. سال نو همه ی بچه ها و اساتید مبارک. همانطور که خدمت شما گفتم من برای 9 جا فایننس اپلای کردم که 5 جا بهم پذیرش دادن. کانادا: دانشگاه یورک (Schulish School of Business)، دانشگاه آلبرتا (Alberta Business School) و UBC. آمریکا هم ماساچوست امهرست (Isenberg School of Management) و دانشگاه کالیفرنیا ایرواین (The Paul Merage School of Business). همه این پذیرشهام فول فاند هست و باید سریعتر تصمیم بگیرم. راستش بین UBC و کالیفرنیا ایرواین دودل هستم اما به احتمال زیاد کالیفرنیا ایرواین رو میخوام انتخاب کنم و برم. ممنون میشم تو این فرصت یه هفته ای که من دارم اگه نظری دارید بهم بگید. از همه تون ممنونم.

  10. #1060
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    ارسال‌ها
    671

    پیش فرض پاسخ : دکترای مدیریت - همه رشته ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط IE_sharif نمایش پست ها
    سلام. سال نو همه ی بچه ها و اساتید مبارک. همانطور که خدمت شما گفتم من برای 9 جا فایننس اپلای کردم که 5 جا بهم پذیرش دادن. کانادا: دانشگاه یورک (Schulish School of Business)، دانشگاه آلبرتا (Alberta Business School) و UBC. آمریکا هم ماساچوست امهرست (Isenberg School of Management) و دانشگاه کالیفرنیا ایرواین (The Paul Merage School of Business). همه این پذیرشهام فول فاند هست و باید سریعتر تصمیم بگیرم. راستش بین UBC و کالیفرنیا ایرواین دودل هستم اما به احتمال زیاد کالیفرنیا ایرواین رو میخوام انتخاب کنم و برم. ممنون میشم تو این فرصت یه هفته ای که من دارم اگه نظری دارید بهم بگید. از همه تون ممنونم.
    سلام
    کانادا مثل سابق امتیاز امکان اقدام برای PR رو برای دانشجوهای دکتری نداره، خیلی از فارغ التحصیلهای گرایشهای مختلف دکتری بیزینس در کانادا، بعد از فارغ التحصیلی دنبال کار توی آمریکا می گردند. در ضمن دستمزد یک استاد دانشگاه در یک بیزینس اسکول در آمریکا به طور معمول از کانادا بیشتره و البته تکس کانادا هم بیشتر از آمریکاست(به استثنای آلبرتا).
    من اگه جای شما بودم همون ارواین رو می رفتم که بتونم از همون داخل آمریکا نت ورک برای کار گرفتن ایجاد کنم و نهایتا توی آمریکا کار کنم.
    (البته من الان در کانادا هستم و ناراضی نیستم ولی فکر می کنم آمریکا بهتر بود)
    خیلی خیلی به ندرت به اینجا میام


علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •