Contemplate: اندیشیدن
Exalt: تجلیل کردن(بچه ها اکثراpraise میگن)
Soul: روح
Animism: اعتقاد به عالم روح
Nap: چرت زدن
Myth: افسانه
Outweigh: مهمتر بودن از
Ultimately: سرانجام
Detriment: زیان
Contemplate: اندیشیدن
Exalt: تجلیل کردن(بچه ها اکثراpraise میگن)
Soul: روح
Animism: اعتقاد به عالم روح
Nap: چرت زدن
Myth: افسانه
Outweigh: مهمتر بودن از
Ultimately: سرانجام
Detriment: زیان
exalt رو با exult اشتباه نگیرین exult : احساس خوشی کردن، بیان شادی نمودن (رقصیدن، خندیدن، داد زدن و..)
animism: معنی دقیقش اینه: اعتقاد به اینکه تمام چیزهای طبیعی روح داره (درخت، حیوان،...) و همچین خود جهان
Moth هم به معنوی بید و پروانه است با myth اشتباه نگیرید
Detriment به معنی مانع هم هست -obstacle ((من هر جا که دیدم longman و vocabulary.com فقط معنی ضرر میداد )ولی دکتر برزآبادی میگه معنی مانع هم میده! پای خود دکتر)
بچه ها contemplate و template را با هم اشتباه نگیرید!
با تشکر از y2darkعزیز.در علم روان شناسی معنی detriment اختلال و یه جورایی مانع میشه معنی کرد...بگذریم...منتظر باشین!
Deify: پرستیدن
Constitute: تشکیل دادن (تاسیس کردن)
Institute: برقرار کردن(بنیاد نهادن)
Fatally: مرگ آور (به طور مهلک)
Forensic: جرم شناسی
چند کلمه از علم جراحی که تو listening ها هم میاد!
Anesthesia: بیهوشی
Surgeon: جراح
Surgery: عمل جراحی
Cure: معالجه کردن (شفا دادن)
Implant: کاشتن- جای دادن (بچه های دندون پزشکی آشنان باهاش)
Inject: تزریق کردن
Obese: چاق
Scar: جای زخم (معمولا بعد جراحی)
Cicatrix: جای زخم
Cosmetic: در علم جراحی به معنی زیبایی- آرایشی و ...است. فک کنم خودش به صورت صفت به معنی سطحی و یا صوری است.
Institute: به عنوان اسم به معنی موسسه هم هست که همه می دونیم!
ّFrailty: به معنی ضعف، سستی هست!
Fatally: قید هستش پس بطور مهلک، بطور کشنده معنی درستشه، و صفتش که Fatal هست که معنی اولش معنی مرگ آور هست و معنی دومش مقدر هست!
ّForensic: معنی اولشو دوستمون گفت معنی دومش بحثی، دادگاهی هست حواستون باشه "صفته" مثلا Forensic expert: متخصص جرم شناسی
Garbage: زباله
Satirical: طعنه آمیز- کنایه دار
Intimidate: ترساندن- تهدید کردن
Perpetuate: جاودانه کردن
Ritually: از روی آداب رسوم
Oppress: آزار دادن- مزاحم شدن
Erudite: عالم (منظور فاضل یا یه جورایی دانشمنده)
Suspend: مکث کردن
Suspect: شک کردن
Reconciliation: آشتی و مصالحه (دقت شود این صلح پس از دشمنی و مدتی بعد بوجود آمده است)
Commodity: جنس (برای فروش یا خرید)
Equity: انصاف (به معنی سرمایه هم هست)
Equality: برابری (کلمه مورد علاقه من!!)
Impoverish: فقیر کردن
Expertise: مهارت- حرفه
Blindfold: چشم بسته
Compassion: دلسوزی
Pity: ترحم
Witty: بذله گو
Deserve: سزاوار بودن
Reserve: نگه داشتن (ذخیره کردن...بابام همون رزرو کردن خودمون!)
Reverse: معکوس کردن
Solidarity: اتحاد
Sole: تنها (منحصر به فرد)
Solitary: منزوی (تنها)
Proprietor: مالک
Property: دارایی (خوب میدونین که خاصیت هم معنی میده)
Properly: به طور مناسب-به طور شایسته
Industrious: ماهر- زبردست
Industry: صنعت
Merit: سزاواری
Resign: استعفا دادن
Relinquish: استعفا دادن
Abdicate: استعفا دادن
علاقه مندی ها (Bookmarks)