سلام
راستش این موضوعیه که منم خیلی بعد از این آشفته بازار، بازار ارز فکرم مشغول کرده و خیلی با خودم فکر کردم که چه می شه کرد...
من امسال از دانشگاه یو پی ام مالزی و دانشگاه مدیترانه قبرس پذیرش گرفتم و هر دوشونو دیفر کردم برای ترم بعد و همینطور برای نروژ و ایتالیا هم اپلای کردم و منتظر ددلاین های آلمان و ... هستم، تا شاید کمی از التهاب بازار بخوابه و بشه یه حرکت معقولانه کرد...
دوستانی که می گن هر طور شده برین و یا به اونایی که اونجا هستن پیشنهاد موندن می کنند، یا به شرایط موجود کاملا واقف نیستن، یا اینکه پشتشون خیلی گرمه و می تونن از پس هزینه ها بر بیان...
آدم هر حرکتی توی زندگیش می خواد بکنه باید حساب شده و با پشتوانه فکری باشه، نه اینکه بگه بریم خدا بزرگه، بله خدا بزرگه اما قدرت فکر کردنم داده که بتونی خوب رو از بد تشخیص بدی...
الان دیگه با این وضع مالزی هم که به ظاهر ارزون میومد فکر می کنم ماهیانه 2 تا 3 میلیون آب می خوره، و با ویزای داشنجویی شما چقدر و کجا می خواین کار کنین که بتونین از پس هزینه هاتون بر بیایین، مگه بجز کار دانشجویی یا کار سیاه، کار دیگه ای هست؟! و آیا می تونه کفاف زندگی رو توی یه کشور غریبه بده ؟!! درضمن آیا شما فکر کردی که تحصیل و دانشجو بودن توی یه کشور دیگه مثه دانشگاه آزاد و بعضی دانشگاه های خودمونه که نفهمی چطوری ترم تموم شد و چطوری درس پاس کردی !! با این همه حجم درس و Assignments و ... فکر می کنید می تونین به همون اندازه هم کار کنید ؟!! من نمی خوام کسی رو نا امید کنم و یا سیاه نمایی کنم، اما فکر می کنم باید در این شرایط یکم واقع بین بود، من خودم به شخصه هیچ وقت برای ادامه تحصیل پامو تو کشوری نمی ذارم، به امید اینکه بتونم با کار کردن هزینه هامو بدم !! بلکه به کار کردن (تازه کار دانشجویی نه کار سیاه) به پشتوانه ای برای پس انداز کردن برای روز مبادا و پیشرفت در راه ادامه تحصیلم نگاه می کنم!
به اون روزی فکر کنید که شرایط به گونه ای نبود که بتونید کار کنید، به هر دلیلی... من خودم می دونم وضع داخل خیلی داغونه و امثال ماها که به جایی وصل نیستیم هیچ گونه امید به آینده ای نداریم تو این مملکت، اما نباید طوری بشه که آدم خودشو از چاله در بیاره و بندازه تو چاه، فکر می کنم اگه روزی مجبور به برگشتن بشی بعد از رفتن عجولانه، سرخوردگیش زندگی برای آدم جهنم می کنه...
در ضمن به فکر خونواده هاتونم باشین، که با رفتن شما، با این وضعیت بد اقتصادی و هزینه ها، شما هم یه باری به مبلغ ماهیانه 2 میلیون تومان ( در خوش بینانه ترین حالتش) رو دوششون میذارین و شاید زندگی رو بهشون زهر کنین!! [ البته دوستان پولدار این بخش رو فاکتور بگیرن
]
به دوستانی که ماهیانه 2 میلیون ( مثه خودم تا همین 2 روز پیش ) به چششون نمیاد پیشنهاد می کنم با ماشین حساب این رقم ضربدر 24 ماه (بازم خوشبینانه اگه کتابارو بجویی و کار نکنی و الا در 30 ماه) کنن و ببینن برای 2 سال ارشد چه رقم سنگینی می شه !! تازه برای مالزی نه اروپای ماهیانه 1000 یورو (حداقل- فقط واسه زندگی کردن) !!!! (
2*24=48 میلیون تومان بدون هزینه سفر به ایران و تفریح و ... و
2*30=60 میلیون تومان برای
30 ماه زندگی و اونم با دلاری که معلوم نیست تا چند روز دیگه به 4 یا 5 هزار تومان برسه... )
من با شرایط موجود نه به کسی می گم نرو، نه می گم بمون! بلکه هر کسی باید با شرایط خودش و محیط و جامعه اطرافش به این نتیجه برسه و معقولانه حرکتی کنه !
من خودم با توجه به شرایط موجود کم کم دارم تصمیم می گیرم اگه بشه، تا مدتی که اوضاع درست بشه کار کنم و اگه شد ادامه تحصیل بدم و با پولی که تا اون مدت پس انداز می کنم به فکر رفتن و ... باشم و در کنارش زبانم رو هم بخونم تا نپره! چاره دیگه ای نیست!
ببخشید که سرتونو درد آوردم، امیدوارم همگی موفق باشیم و بتونیم راه درست انتخاب کنیم... به امید یه روز خوب
علاقه مندی ها (Bookmarks)