سلام به همه
پست های این موضوع رو از ابتدا تا الان خوندم و از همه ممنونم بابت اطلاعاتی که به اشتراک گذاشتن و تصمیم گرفتم منم تجربیات خودمو از ۳ سال زندگی دانشجویی تو کانادا (مونترال و کمی هم تورنتو) دراختیار بقیه بذارم باشد که رستگار شویم...
۱. من سال ۲۰۱۲ وارد تورنتو شدم تو اولین برخوردم با یه کانادایی تو فرودگاه با یه پیرمرد روی ویچر نژادپرستی را حس کردم و طرف وقتی فهمید ایرانی هستم باپوزخند زشتی گفت نیای بابمب کشورمونو بترکونی (البته این دقیقا به زمانی مربوط میشه که رییس جمهور ایران دائما همه رو تهدید میکرد و دلار یهو ۳برابر شد). اما این اولین و آخرین تجربه نژادپرستی من تو کانادا بود تو کل این ۳ سال. میخوام بگم من تو محله های فرانسوی مونترال (اون موقع اصلا فرانسه بلد نبودم) چندتا دوست خیلی خیلی صمیمی پیدا کردم که منو تو اکیپهای خودشون دعوت میکردن و ۶-۷ تا رفیق کبکی بخاطر ۱نفر که فرانسه بلد نیست تو جمع وقتیکه من حضور داشتم انگلیسی صحبت میکردن به احترام من ایرانی (بالعکس یه عده از هموطنان بافرهنگمون که وقتی ۱ خارجی میومد تو جمعشون شروع میکردن به فارسی به طرف فحش دادن و... البته این افراد کم هستن اما تو اهالی خاورمیانه پیدا میشن معمولا).
۲. من الان ۵ ماه میشه که ایران هستم و دارم لحظه شماری میکنم که ۱-۲ ماه دیگه با ویزا اقامتم آفیسر مهربان فرودگاه مونترال بهم بگه: (( ولکام هوم )) البته خوشیبنانه گفتم چون تا سیتیزن نباشم همچین هوم محسوب نمیشه. انقد تو این ۵ ماه که ایران هستم طرز رفتار مردم ایران (تهران) اذیتم کرده که حس میکنم کبک خونم هست (منظورم برخوردهای مردم ایران از نظر فرهنگی هستش اعم از رانندگی- ادارات- وزارتخانه ها- گشت ارشاد- وضعیت اینترنت-طرز نگاه مردم عادی تو خیابون- طرز رفتار فروشنده ها و... که خیلی زیاد با فرهنگ مردم کبک تفاوت داره) خلاصه حس میکنم تو مدت زندگیم تو جامعه مونترال واقعا جا افتادم و جز روز اول تو فرودگاه تورنتو اصلا دیگه حس غریبی نکردم. رفتار آدما تو کبک واقعا دوستانه بود. یه بارکه هوا منفی ۴۰ بود پلیس مونترال که منو تک و تنها تو خیابون دید منو سوار ماشین پلیس کرد و تا یه جایی رسوند و بهم قهوه داد. بانک که رفتم ۱ بار وقتی مسئولش دید من زیادی منتظر شدم برام ۱ کاپوچینو درست کرد تا از دلم دربیاره درحالی من حتی کوچکترین اعتراضی هم نکرده بودم و نشست باهام درمورد پسته ایرانی صحبت کرد. مردم وقتی تو خیابون رد میشی نگاه به نگاهشون گیر میکنه لبخند دوستانه ای میزنن بدون اینکه به رنگ پوستت توجه کنن. اکثرا نسل جوان ساکن مونترال اینطوری هستن اما فک کنم تو مسن هاشو آدمایی با دید نژادپرستی هم پیدا بشه که خداروشکر یکیش بیشتر به تور من نخورد.
۳. درمورد بیمه درمانی تجربه من که خوب بوده از کبک البته من هیچ وقت بیماری خطرناکی نداشتم اما همخونه من که مشکل دریچه قلب داشت (که البته اورژانسی نبود بعد ۱ سال تو نوبت بودن کاملا مجانی تو بیمارستان مونترال عمل شد). البته اینم بگم که کلا خود کانادایی ها هم میدونن که وضعیت بیمه شون اصلا جالب نیس و استاد من که کبکی بود به من گفت که با اینکه عمل قلبش اورژانسی بوده اما مجبور شده زیرمیزی بده تا خارج ازنوبت عملش کنن و مردم کانادا در اینجور مواقع معمولا میرن کوبا برای عمل چون هم کیفیت و کمیت دکتراش بیشتره هم نوبت دهی نداره هم زیاد گرون تموم نمیشه.
۴. از نظر دانشگاه چیزی که من دستگیرم شد شما اگه نخوای کارپژوهشی خفنی بکنی کسی باتوجه به اسم و رنک دانشگاه استخدام نمیکنه و معمولا تو پروسه استخدام آشنای معتبر و میزان توانایی عملی خودشخص بترتیب مهمترین نقشارو ایفا میکنه.
۵. در مورد فاند و درآمد و مخارج هم هر۳تاش به نسبت امریکا کمتره تو کانادا که این ینی حالت تقریبا مساوی.
۶. از نظر امنیت من بارها و بارها دخترای تنها رو تو ساعتای بعد نصف شب تو مونترال دیدم که براحتی و بی هیچ دغدغه تردد میکنن اما در مورد امریکا دوستی داشتم که اهل آتلانتای امریکا بود و میگفت بعضی محله های آتلانتا حتی تو روز روشن خطرناکه پشت چراغ قرمزا ایست کامل کردن چون ممکنه گنگ های شهر کارتو بسازن میگفت از دور باید حواست به چراغ راهنما باشه که سعی کنی توقفتو به حداقل برسونی. یه دانشگاه هم هست به اسم ((Southern California)) که شنیدم وسط یه محله خطرناک گنگ ها واقع شده و اصلا امنیت نداره حوالی اون دانشگاه.
۷. در آخرهم بگم من با ویزای دانشجویی وارد کانادا شدم و تو کبک ارشدم رو خوندم کارهم میکردم و زبان فرانسه رو هم از صفر بصورت مجانی خوندم همچنین دوره های تکمیلی فنی هم مجانی دیدم و الانم بعد ۳ سال و اندی از اولین ورودم به کانادا اقامت گرفتم (ینی همین روزاس که پاس ریکوئست بشم).
۸. کاملا از مونترال و مردمش و فرهنگشون راضی ام. خیلی چیزای خوب ازشون یادگرفتم و یه جورایی اونجا بیشتر از ایران بهم حس خونه رو میده (البته از این موضوع ناراحتم کاش اوضاع جوری بود که میتونستم موقعیت خوب کاریم تو ایران رو بخاطر یه سری مشکلات که همه میدونین رها نکنم و بمونم به اینجا خدمت کنم).
پی نوشت: اطلاعات مربوط به کانادا تجربیات شخصی خودم و اطلاعات مربوط به امریکا حاصل شنیده های دست اول خودم از دوستای نزدیکم. ضمنا اینم بگم که مقایسه کشورا باهم خیلی تصویر دقیقی نمیده پس پیشنهاد میکنم اگه میخواهید جایی واسه بقیه عمرتون انتخاب کنید شهر یه شهر مقایسه کنید نه پهنه وسیع کشورهایی مثل کانادا و امریکا که n تا ایالت با قوانین و سبکهای مختلف زندگی دارن.
موفق باشید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)