صفحه 11 از 19 نخستنخست ... 2345678910111213141516171819 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 181

موضوع: آلمان یا آمریکا

  1. #101

    پیش فرض پاسخ : آلمان یا آمریکا

    خیلی ممنون از اشتراک گذاری تجربتون بله المان متاسفانه ...،
    افراد مشهور چون مسعود اوزیل و دیگران هم گفتند ما بشدت تحت نژاد پرستی هستیم و همیشه معترض هستند چه برسه به افراد عادی، شاید رسانه هاشون سعی می کنند همه چی رو عادی نشون بدند اما مردم و ملت اهمیت دارند که اینطوری نیستند.

  2. #102

    پیش فرض پاسخ : آلمان یا آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط Pouya12 نمایش پست ها
    خیر نیازی به این کارا نداشتم. فول فاند بودم هیچ کار سیاسی و نظامی هم نکرده بودم. افسره هم خیلی ادم با شخصیتی بود

    ماله من هم با شخصیت بود، تراول بن کرده بودند. باسه همین پاسپورت را از زیر شیشه پس داد، وگرنه الان گیرین کارت داشتم.
    شاید بعدا فول فاندی چیزی... همین که ایران نیستیم خوبه! کوروش کبیر هم بود فرار می کرد لول
    برای خواندن مقاله به چه گوش دهیم Link

  3. #103

    پیش فرض پاسخ : آلمان یا آمریکا

    کجای المان بودین؟ البته کلا جای درس حسابی نداره ولی خب خیلی بد و کمتر بد داره.

  4. #104
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    ارسال‌ها
    52

    پیش فرض پاسخ : آلمان یا آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط Pouya12 نمایش پست ها
    با سلام

    من دوست دارم اینجا تجاربم رو در زندگی در کشور آلمان به اشتراک بگذارم. من به تازگی به آمریکا اومدم برای مقطع دکترا. روزای خوبی رو تو آلمان سپری نکردم. من بیشتر از 3 سال تو آلمان بودم و کاملا یک منزوی اجتماعی شده بودم چون جامعه واقعا خارجی هارو قبول نمیکرد تنها دوستایی که داشتم همکلاسیام در دانشگاه بودن طوری که دیگه حتی قید یادگیری زبان آلمانی رو بعد سال اول زدم و دیگه نخوندم از بس بی انگیزه شده بودم. چند موضوع مهم برای من اهمیت داشت یکی این که تو جامعه پذیرفته بشم و کسی از بالا بهم نگاه نکنه که بخواد تحقیر کنه و زندگی اجتماعی خوبی داشته باشم. 2- میخواستم جای پیشرفت داشته باشم. زندی تو المان به من نشون داد حتی اگه ازدواجم کنی با یه دختر آلمانی پاس المانی بگیری بچه دارم بشی بازم به عنوان یه خارجی میزنن تو سرت. حتی بچه هات هم انگ خارجی بودن رو دارن حتی اگه اونجا متولد شن و بخوان زندگی کنن و تحصیل کنن همیشه تبعیض رو خواخند دید. این دید خیلی منو اذیت میکرد چون حتی دختر خالم هم تو المان متولد شده بود توی ایالت نوردراین وستفالن که جزو دوستانه ترین شهرهای المانه. از تبعیض هایی که بر علیه اون تو مدرسه و دانشگاه میشد همیشه گلایه میکرد. این موضوع خیلی برام اذیت کننده بود خودم هم بارها چه سر کار و دانشگاه تبعیض رو دیدم. الویت همیشه با المانیاست حتی اگه طرف بدتر از تو باشه وقتی ببینین یه المانی میخواد کار کنه تو دانشگاه اگه درسش از تو خیلی ضعیفتر هم باشه پوزیشن رو به اون میدن. توی کشور المان زبان انگلیسی کلا سرش گرده جتی اگه اون شرکت بین المللی باشه باید به زبان المانی حرف بزنید اصلا زبان انگلیسی رو قبول ندارن.

    آلمان به شدت یک کشور فمینیست هست و این خیلی اذیت کننده بود. اینجا زنا تقریبا همه کاره هستن و از بالا به مردها نگاه میکنن و من المان رو محیط خوبی برای مردا ندیدم. هر چی به سمت شمال اروپا میرید این موضوع بدتر و بدتر میشه به طوری که تو اسکاندیناوی بدتره. شما اگه یک دختر باشید راحت تو المان میتونید پیشرفت کنید. من خودم چندتا همکلاسی دختر داشتم که اصلا درسشون خوب نبود باهم برای چندتا شرکت اقدام کردیم و من و راحت ریجکت کردم در حالیکه این دخترارو راحت گرفتن. در زمان امتحانا هم خیلی مراعات دخترارو میکنن و نمره های عالی بهشون میدن. من واقعا انگیزم رو در المان از دست داده بودم و دیگه نفرت داشتم از المان. یاد روزهای اخرم تو ایران میوفتادم که میخواستم سریع از ایران برم.
    خوشبختانه زمانیکه برای امریکا اقدام کردم ویزام رو توی 2 روز بهم دادن و جبران تمام سختی های المانم شد. شما توی آلمان خیلی مشکل دارید به عنوان یک ایرانی. هیچ بانک آلمانی برای شما حساب باز نمیکنه به غیر از sparkasse همشون بهونه تحریم های آمریکارو میارن. در حالیکه من اینجا تو یک روز تو بانک آمریکا حساب باز کردم بهم دست چک دادن و کردیت کارد. برخوردها توی دانشگاه محیط بیرون دانشگاه خیلی خیلی بهتر از المانه. من دو هفتست اینجا هستم و زندگی اجتماعی جدیدی رو شروع کردم با کلی از دانشجوهای امریکایی در حالیکه تو المان حتی تو مراسم کریستمس پارتی و غیره المانی ها اصلا با خارجی ها قاطی نمیشدن. اینجا این مشکلات دیگه وجود نداره حداقل من ندیدم.

    المان سیستم بیمه عالی داره نسبت به امریکا. من اونجا رباط صلیبیم رو عمل کردم و کاملا مجانی برام تمام شد گرچه واسه هر شب ده یورو ازم گرفتن که بازم عالی بود. المان شما امنیت شغلی دارید ولی در امریکا اینطور نیست. امریکا یک کشور کپیتالیست مثل ایران هست در حالیکه المان یک کشور سوسیالیست هست و شما از یه حدی بیشتر نمیتونید پیشرفت کنید ولی امریکا اگه ایده ی خوبی داشته باشید میتونید پیشرفت عالی داشته باشید. سیستم مالیاتی المان کلا بیچاره میکنه یه کارمند رو خیلی مالیات میگیرن.
    سیستم حمل و نقل المان خیلی بهتر از امریکاست گرچه شما تو امریکا خیلی راحت میتونید ماشین بخرید و گواهینامه خیلی راحت و ارزونه در حالیکه تو المان خیلی سخت و گرونه. اب و هوای المان به شدت افسرده کنندست همیشه ابری و بارونیه درحالیکه شما اب و هوای مختلف رو یتونید تو امریکا تجربه کنید. مردم المان خیلی ادم های اقتصادی و پول جمع کنی هستن و این کاملا در تضاد با ماهایی هست که از یک جامعه ی ولخرج میایم در حالیکه امریکایی ها خیلی ولخرجن مثل ایرانیا. من کلا اخلاقیاتمون رو به امریکایی ها خیلی نزدیکتر دیدم تا المانیا. اینجا خیلی راحت باهات گرم میگیرن در حالیکه در المان به همین راحتی وارد circle شون نمیشی. خیلی ادمای محتاطی هستن نسبت به خارجی ها و همیشه بدبین. در نگاه اول یک کله سیاه رو زامبی و متجاوز میدونن من سر این قضیه کلی تنش داشتم تو المان. دوتا کشور فرصت های شغلی زیادی دارن خوب صد البته امریکا بخاطر وسعتش و اقتصادش خیلی بهتره ولی المانم کار مهندسی و پزشکی زیاد داره.

    اینا تجربه های شخصی من هست در حالیکه افراد زیادی رو میشناسم که دوست دارن آلمان رو و تجربه هاشون بنا به دلایل و شرایط خاصی متفاوته. به هرحال من واسه همیشه از المان و اروپا رفتم دوست دارم یه روز به فرزندم وصیت کنم که هیچ وقت پاش و به اروپا و خاورمیانه نذاره.
    ولی برای اونایی که این متن و از ایران میخونن بگم که همه جا الان از ایران بهتره اگه دنبال اینده ای بهتر هستید المان خیلی بهتر از ایرانه.
    سلام. بسیار عالی. منم که ایرلند هستم کاملا توصیفات شما از آلمان رو درک میکنم. به طور کلی شمال و شمال غرب اروپا مثل هم هستن. در اروپا اگر کسی شغل دائم داشته باشه بهتره که بمونه. منتها تمام مصیبت ها همین شغل دائم هست. جنسیت بسیار مهمه. حتی بعید نیست مابین یه دختر ایرانی و یه پسر اروپایی دختره رو بردارن. در استخدام ملیت شما شرط اول هست در اروپا. یعنی ترکیبی از ملیت و جنسیت خیلی سنگین تر از صلاحیت و سابقه هست. اگه کسی اینو رد کنه یقینا دنبال کار نگشته در اروپا. سوشال ولفر در اروپا عالیه. اروپا برای کسایی که میخوان ریلکس کنن و مشکلی با شهروند درجه دوم بودن و هوای غیر آفتابی و مردم سرد ندارن عالیه. شوربختانه آمریکا هم مکافات های خاص خودشو داره. مقایسه کار جالبی نیست در کل. زندگی در ایالت های آبی آمریکا بهتره برای ایرانیان. مثل کالیفرنیا و نیویورک و ماساچوست. ماشین داشتن در آمریکا خیلی راحت تره. ولی سوسیالیسم مزایای غیر قابل انکاری داره. درود

  5. #105
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : آلمان یا آمریکا

    یک چیزی که من حدود چهار سال سعی کردم توی کانادا درباره ش صحبت کنم با دور و بریام، و هر بار گفتن تو زن بی عقلی نمیفهمی (در بدترین حالت در ایران به من این حرف گفته نشده بود)، اخرم دیدم این زندگی نمیشه و اگه یه روز بچه بیارم هم پسرم یه جور شاید روانی بشه دخترمم یه جور دیگه، و جمع کردم رفتم ازونجا، این بود که وقتی شما توی سیستم، سر یه گروه خاص میزنید (مردها در اروپا و کانادا) اون سیستم fail میشه.
    اصلا هم دلیل پیچیده ای نداره.
    ما انسان هستیم. شما وقتی از یک مرد تخم رو میگیرید توی بچگی (نمیدونم مودبانه این چی میشه ولی این یک مسئله علمی هست، جنسیتیش نکنید)، این بچه رو وادار به overthinking میکنه.
    من همیشه تحسین میکنم سیستم اموزشی کانادا رو.
    درسته که جاستین مملکت رو داره burn to the ground میکنه، ولی اومدن مهاجرها باعث شده بچه ها با هم بزرگ بشن، و یکمی امریکایی تر داره میشه. کاری که المان هم در نهان داره انجام میده ولی خبب المان بستر رو نداره. سوئد هم نداره. ولی باز از هیچی بهتره.
    بچه ها از بچگی توی اروپا / کانادا قانون رو یاد میگیرن، با هم بزرگ میشن (تو اروپا این خیلی شدتش کمتره) و نرمال بزرگ میشن.
    منتها شما وقتی هی فشار بیاری به اون پسر که اگه نزدیک بقیه بری، اگه وسط رابطه جنسی دختره از تو خوشش نیاد میتونه سو کنه تو رو بدبخت کنه، اگه با دخترا حرف بزنی میتونن بدنت دست پلیس، اگه خوششون نیاد از تو، وقتی تو اینقدر فشار میاری به یک ادم، اون ادم عطاش رو به لقاش میبخشه و کلا دنبال هیچ تعاملی دیگه نمیره.
    ازونور اون دختر، توی اون ور طناب، تنهاتر و عصبی تر میشه. ما انسانها موجوداتی بی نهایت اجتماعی هستیم.
    به نظرم حتی دلیل اینکه من خودم دارم الان اینجا مینویسم از اون حس تعامل و اجتماعی بودنم میاد. برای همه ما همینه فقط شدتش فرق داره.
    دفعه بعدی یک ذختر دیگه که نرمال هست و دنبال سو کردن هیچ کس هم نیست میاد توی سیستم، چون تخم های ملت رو از قبل کشیدن، دختره شوکه میشه که این پسرها اینجا چرا اینقدر مفعولن؟
    اون دختره بلاخره جفت خودشو پیدا میکنه میره دنبال کارش 5 تا بچه میاره توی یه کشور دیگه ولی اینها میمونن و حوضشون.
    به نظرم کانادا ازین نظر یکمی نرمال تر از اروپا هست. اینجوری هم نیست که همه دخترا مردم ازار باشن. دختر خوب بی اندازه زیاده توی کانادا. ولی خب اون قانون و اون ترس رو کردن توی مخ مرد و مردها اصلا نمیتونن برن جلو.
    من هر جای دنیا که میرفتم، همیشه غیرمستقیم بهم یاداور میشدن که تو یک ایرانی هستی / تو زن هستی / باید عادت کنی به این پایین تر بودن و باید عادت کنی به سو کردن بقیه و دادنشون دست پلیس.
    از وقتی اومدم امریکا، تنها چیزی که یادم نیومده اینه که من ایرانی هستم و یک زن هستم.
    امریکا واقعا مالتی کالچراله.
    هرجاش میری همینه، تجربه های من مشابه تجربه های ادمهای هارت او امریکا و بقیه جاهاست.
    چون بسترش رو داره.
    لذت میبری ازین همه تنوع و لذت میبری ازین که اینجا دقیقا عین یک جنگل بزرگ هست و وقتی یک شیر / پلنگ / ظرافه / انسان / مار از یک شیر / پلنگ / ظرافه / انسان / مار خوشش میاد، نمیاد بره پیدا کنه ببینه ریشه اسم این ادم چی هست یا کجایی هست یا چرا مهاجرت کرده.
    فک و فامیلاشو میگیره دستش و میره خواستگاری. من این اخلاق مردها و ادمها رو اینجا خیلی دوست دارم. خودشون هستن. من از وقتی اینجا اومدم هیچ کس بهم نگفته تو چرا اینقدر ابرو داری (تو کانادا هم نمیگفتن ولی اینجا اصلا فراموش میکنی کلا) یا چرا قدت کوتاهه چرا زشتی چرا چاقی. من ساده ترین ادمهایی که دیدم چه از نظر ذات و درون و چه از نظر طرز لباس پوشیدن، تو امریکا بوده.
    کاملا معلومه که هیچ کس نیازی نمیبینه که توی جامعه حل بشه که بخواد ظاهرش رو عوض کنه. ادمها خودشون رو دوست دارن و نیازی نمیبینن شکل یک ادم دیگه بشن.
    اینجا شاید بگم اولین کشوری هست که من خیلی حتی خوشحال تر از کانادا با پیژامه های گل گلی با اعتماد به نفس طول و عرض کوچه مون رو دنبال سنجاب ها میدوئم.
    برای همین من ریکامند میکنم اگه در توانتون هست جمع کنید بیاید امریکا.
    لذت میبرید ازین تنوع و این بستری که از دویست سال قبل ایجاد کردن که تو با هر شکل و شمایلی وارد اینجا بشی ازین ها هستی و امریکا خونه ته.
    اینجا ادم واقعا دوست داره ده تا بچه بیاره. واقعا ادمی که اینجا بزرگ میشه چه دغدغه ای داره اخه؟
    واقعا بین المان و امریکا، صد در صد امریکا رو پیشنهاد میکنم. امریکا عین خونه هست. امریکا خود خونه هست. من از وقتی وارد امریکا شدم غصه نخوردم، عصبی نشدم، به هم نریختم. به جاش کار کردم و کمک کردم به ادمهایی که نیاز دارن به کمک. توی کانادا چقدر منو میکشیدن ازین صف ها کنار و رندوم لی سلکتد انتخاب میشدم و شکنجه م میکردن تو فرودگاهها. اینجا حتی یک بار اتفاق نیفتاده حتی یک بار.
    امریکا واقعا مدینه فاضله هست.
    من باید از اول اینجا میومدم. پاشید بیاید امریکا. اینجا خونه شما میشه.


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  6. #106

    پیش فرض پاسخ : آلمان یا آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط chemistrymaste نمایش پست ها
    یک چیزی که من...

    هوی جو ی سوالی داشتم در مجموع. شما که اینجاها بودین، پولی که میدن، مثلن میشه جز سقف و خوراک و ضروری، چیزی می مونه برای خودمون چیزی بخریم؟ مثلن باید با لپتاپ بریم و باید تا آخر دوره همون را نگه داریم هی هارد پاک کنیم رم خالی کنیم، یا اینکه میشه کتابخون خرید، دو سال یکبار با حقوق دانشگاه یک کامپیوتر خرید.
    یا اینکه حقوق ها فقط بخور و نمیره؟

    مثلن کامپیوتر خوب الان قیمتش نصف پرایده صفره. پنجاه تومن. باسه خریدن اون با حقوق دکترا میشه؟
    مثلن میشه باسه تولدم شامپو ایتالیایی بخرم بدون اینکه بگم برام پول بفرستن، یا باید با پودر ماشین لباسشویی سرم و کف اتاق را بشورم؟
    برای خواندن مقاله به چه گوش دهیم Link

  7. #107
    ApplyAbroad Hero chemistrymaste آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    رشته و دانشگاه
    Biophysical and Bioanalytical Chemistry
    ارسال‌ها
    1,261

    پیش فرض پاسخ : آلمان یا آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط dv1397 نمایش پست ها
    هوی جو ی سوالی داشتم در مجموع. شما که اینجاها بودین، پولی که میدن، مثلن میشه جز سقف و خوراک و ضروری، چیزی می مونه برای خودمون چیزی بخریم؟ مثلن باید با لپتاپ بریم و باید تا آخر دوره همون را نگه داریم هی هارد پاک کنیم رم خالی کنیم، یا اینکه میشه کتابخون خرید، دو سال یکبار با حقوق دانشگاه یک کامپیوتر خرید.
    یا اینکه حقوق ها فقط بخور و نمیره؟

    مثلن کامپیوتر خوب الان قیمتش نصف پرایده صفره. پنجاه تومن. باسه خریدن اون با حقوق دکترا میشه؟
    مثلن میشه باسه تولدم شامپو ایتالیایی بخرم بدون اینکه بگم برام پول بفرستن، یا باید با پودر ماشین لباسشویی سرم و کف اتاق را بشورم؟
    ببینید، این چیزها رو با حقوق دانشجویی توی امریکا فکر کنم بشه به اسونی خرید.
    توی کانادا نه.
    توی کانادا من فول فاند بودم، و با وجود فول فاند (که مثلا بالاترین حقوق رو میگیری) به زور حقوقم هزار دلار بود.
    اگه پول بیمه و نمیدونم کارت دانشجویی و هزینه های دانشگاه و اون پولی که اول ترم میریختیمو یه مقدارش رو برمیگردوندن، دقیقا هزار دلار میموند.
    مشکل کانادا این هست، و دانشجوهای ایرانی، که اغلب نمیتنن یا نمیخوان حساب و کتاب کنن که مثلا اگه 1300 دلار هر ماه بهت میدن، سیصد تاش رو اول ترم ریختی به حسابشون و بهت پس هم ندادن.
    چون ادمها دوست دارن توی یک حباب زندگی کنن. دوست ندارن یا نمیخوان بپذیرن که اون چیزی که توی ذهنشون هست اشتباهه. یا تنبلن نمیخوان چیزی رو عوض کنن یا خودشون رو گول میزنن.
    من ولی چون ادم حساسی هستم (و چون توی زندگی بارها همه چیز رو از دست دادم و از اول ساختم و هر بار قوی تر بلند شدم و دیگه ترسی از زمین خوردن ندارم، چون جبر زمانه این رو بهت یاد میده)، اینها رو میدیدم و به دوستام میگفتم چرا میگید حقوق دانشجویی برای یک زندگی متوسط خوب هست؟ البته بسته به استانت هم هست.
    یادمه سفیدها میگفتن who cares. چون اونها به جز اون فول فاند، به خاطر سیتیزن بودن گرنت میگیرن (پولی که پسش نمیدن) و وام میگیرن. و برای همین زندگیشون راحت تر میچرخه. برای همینم توی دوره کووید خیلی اسیب دیدن. من دقیقا یادمه جاستین یهو اومد گفت هرکسی که این شرایط رو داره میتونه بره برای پول اپلای کنه.
    نه تنها اون افراد، بلکه تمام ادمهای دور و بر من اپلای کردن برای اون پول و ماهی دو هزار تا گرفتن. و یادمه ایرانیا میگفتن کمیستری توی چشمت، ما پول گرفتیم.
    ولی من برای اون پول اپلای نکردم. چون تا فرم رو پر میکردی (در حد یک دقیقه کار) فوری به حسابت میریختن ولی من مطمئن بودم، که اینها این پول رو به زودی پس میگیرن.
    خلاصه جاستین دو ماه بعد گفت هرکی شرایطش رو نداشته باید پولو پس بده وگرنه جریمه و زندان داره و یادمه جگمیت باهاش بحث توییتری میکرد که وای مردم ما نیاز به پول داشتن که گرفتن دیگه (؟؟؟ چه ربطی داره؟) و خب این زندگی خیلیا رو پاشوند.
    ولی خب تو وقتی دانشجو میای، معمولا سیستم با وجودی که بی اندازه گرم و مهربان و دوست داشتنی هست، ولی نیست خودشون اینقدر مهاجر گرفتن که جا ندارن، یه جوری بهت حالی میکنه که تو یک مهاجر و دانشجویی، و از همون اول مجبوری این تفاوت رو قبول کنی یا که یه فکری بکنی.
    اینقدر این تفاوت دانشجوی اینترنشنال و سیتیزن توی چشم من حداقل زیاد بود، که یه بار یادمه با یکی از بچه ها داشتم چک میکردم که چرا این یه تیکه پول من رو برنگردوندن (دو هزار دلار چیه اخه؟! اون موقع خیلی پول بود) یادمه گفت من خبر ندارم. متوجه شدم که حتی چک نمیکنه اون پول اومده یا نه. چون اصلا نیازی نداره. و اینکه به سیستم اطمینان داره و میدونه که میریزن دیگه. ولی من نیاز داشتم.
    توی کانادا به نظرم نه.
    یکی از دوستای من از ایران براش پول میفرستادن و شوهرشم پدر و مادرش پول میفرستادن و جفتشون فول فاند بودن، و با اونجال سخت زندگیشون میگذشت،
    و یه بار این حساب و کتاب رو تعریف کردم براشون،
    گفتن وایییییییییییییییییییی کمیستری تو چقدر حساسی و چقدر دنیا رو سخت میگیری. خب بگو بابات پول بفرسته (اینو من بارها شنیدم، حتی وقتی درد دل نمیکنی و داری میگی که ببین این فول فاند زیاد نیست ولی دانشجو به هر جهت کار با کیفیت میکنه، مخصوصا اینترنشنال های بیچاره که از صبح تا شب بی ادعا کار میکنن، یادمه ایرانیا همیشه میگفتن خب بگو بابات پول بفرسته، و یکیشون هم برگشت گفت از جایگاهت ناراحتی؟! برگرد ایران!! من هم اومدم یک جای بهتر، امریکا). یعنی قسمت حساب و کتاب توی مغز دوستای ایرانی من خالی بود اغلب. دوستهای ایرانی دختر من چون فشار اصلی رو میذاشتن روی شوهر، خیلی اهمیت نمیدادن چی به چیه (چون مرد بدبخت باید کار کنه توی ایران و مسئول نون اون هست).
    ولی توی امریکا واقعا براشون مهم نیست تو کی هستی و از کجا میای.
    همه دسشتون میره تو جیبشون و پول دارن، و به تو تقریبا همون لایف استایل یک سیتیزن رو سیستم میده یا حداقل راه قانونی رو باز میذاره.
    تو امریکا باید خیلی تلاش کنی و خیلی اجتماعی باشی و اینطوری واقعا زندگی به وفق مرادت خواهد چرخید.
    توی اروپا، هلند و نروژ و المان مثلا، خیلی بیشتر هم پول میدن. اگه مسئله پول مهمه براتون. فول فاند هلند عدد خیلی بزرگتریه.
    من یک بار با یکی از رفیقای کانادااییم حرف میزدم. میخواست بگه کانادا قلب دنیاست.
    گفت به فلانی توی نروژ فقط 500 تا میدن هر ماه. چون ازش پرسیدم چقدر میگیری گفت بعد از تکس سه هزار تا.
    بهش گفتم این عدد ماهیانه هست در ضمن یورو هست نه پول کانادا.
    گفت نه!!
    گفتم اره.
    رفت چک کرد و متوجه شد واقعا اون حقوق ماهیانه هست و تا اخرین روزی که کانادا بودم دیگه هرگز از "کانادا قلب دنیاست" حرف نزد.
    توی المان هم بعضی ادمها مخصوصا ایرانیا، میگفتن المان قلب اروپا و حتی دنیاست.
    تو امریکا هیچ کس رو ندیدم که اصلا به جاییش باشه که امریکا قلب کجاست و از صبح تا شب کار میکنن و کشورشون هم بهترین و پیشرفته ترین کشور دنیاست.


    "We believe in "Possibility

    به هر چیزی که فکر کنید از ته دلتون، بهش میرسید!

  8. #108
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    ارسال‌ها
    45

    پیش فرض پاسخ : آلمان یا آمریکا

    کلا به انتظارات، شرایط روحی و اخلاقی فرد خیلی مرتبط هست. برای مثال من اصلا فرد اجتماعی نیستم و بسیار از تنها بودن لذت می‌برم و دوست ندارم وارد اجتماع بشم یا کسی مزاحمم بشه کلا حال می‌کنم کسی کاری به کارم نداشته باشه. آب و هوای همیشه گرفته و ابری و بارونی بسیار برای من جذاب و هیجان انگیز هست و از آفتاب متنفرم. بر خلاف خیلی افراد که تو این آب و هوا دپرس می‌شن حتی کارشون به پزشک می‌کشه. یک زندگی آروم و روتین و مطمئن رو ترجیح می‌دم. اینطوری میتونم وقتم رو در کمال آرامش رو چیزایی که دوست دارم صرف کنم. اینا به همراه یک سری دلایل شخصی باعث میشه آلمان رو انتخاب کنم. ولی همه چیز Trade-off هست. نمیشه یک نسخه برای همه پیچید. هر کس قبول می‌کنه یک سری معایب رو بپزیره یا یک سری چیز ها رو از دست بده در ازای به دست آوردن یک سری مزایا. آمریکا هم خیلی خوبه. فقط باید این Trade-off برای فرد پذیرفتنی باشه.

  9. #109
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    ارسال‌ها
    52

    پیش فرض پاسخ : آلمان یا آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط S4MI نمایش پست ها
    کلا به انتظارات، شرایط روحی و اخلاقی فرد خیلی مرتبط هست. برای مثال من اصلا فرد اجتماعی نیستم و بسیار از تنها بودن لذت می‌برم و دوست ندارم وارد اجتماع بشم یا کسی مزاحمم بشه کلا حال می‌کنم کسی کاری به کارم نداشته باشه. آب و هوای همیشه گرفته و ابری و بارونی بسیار برای من جذاب و هیجان انگیز هست و از آفتاب متنفرم. بر خلاف خیلی افراد که تو این آب و هوا دپرس می‌شن حتی کارشون به پزشک می‌کشه. یک زندگی آروم و روتین و مطمئن رو ترجیح می‌دم. اینطوری میتونم وقتم رو در کمال آرامش رو چیزایی که دوست دارم صرف کنم. اینا به همراه یک سری دلایل شخصی باعث میشه آلمان رو انتخاب کنم. ولی همه چیز Trade-off هست. نمیشه یک نسخه برای همه پیچید. هر کس قبول می‌کنه یک سری معایب رو بپزیره یا یک سری چیز ها رو از دست بده در ازای به دست آوردن یک سری مزایا. آمریکا هم خیلی خوبه. فقط باید این Trade-off برای فرد پذیرفتنی باشه.
    هدف زندگی رضایت هست. شما اگه از این آب و هوا و شرایط کلی اوکی هستی برات بهشته پس. دوستمون که از آمریکا میگه هدفش این نیست که رفاه زندگی کسی که توی آلمان هست و حال میکنه رو زیر سوال ببره. نسبی هست. من زمانی که ایران بودم واقعا نمیفهمیدم چرا همش ابری بودن معزل هست. روزی که در ایرلند آفتاب میبینم راحت بوی زندگی رو حس میکنم. واقعا اثر داره روی من. در ایرلند سالی 57 روز میانگین آفتاب هست. در ایالت ماساچوست که تازه سرد هم هست سالی 196 روز میانگین اگه خاطرم باشه. هوای 4 فصلی که مردمش انگلیسی حرف بزنن و اقتصادش قوی باشه یه چیز دیگس برای من. به هر حال شما آلمان اگه حال خوبی داری خیلی هم عالی هست.

  10. #110

    پیش فرض پاسخ : آلمان یا آمریکا

    نقل قول نوشته اصلی توسط chemistrymaste نمایش پست ها
    یک چیزی که من حدود چهار سال سعی کردم توی کانادا درباره ش صحبت کنم با دور و بریام، و هر بار گفتن تو زن بی عقلی نمیفهمی (در بدترین حالت در ایران به من این حرف گفته نشده بود)، اخرم دیدم این زندگی نمیشه و اگه یه روز بچه بیارم هم پسرم یه جور شاید روانی بشه دخترمم یه جور دیگه، و جمع کردم رفتم ازونجا، این بود که وقتی شما توی سیستم، سر یه گروه خاص میزنید (مردها در اروپا و کانادا) اون سیستم fail میشه.
    اصلا هم دلیل پیچیده ای نداره.
    ما انسان هستیم. شما وقتی از یک مرد تخم رو میگیرید توی بچگی (نمیدونم مودبانه این چی میشه ولی این یک مسئله علمی هست، جنسیتیش نکنید)، این بچه رو وادار به overthinking میکنه.
    من همیشه تحسین میکنم سیستم اموزشی کانادا رو.
    درسته که جاستین مملکت رو داره burn to the ground میکنه، ولی اومدن مهاجرها باعث شده بچه ها با هم بزرگ بشن، و یکمی امریکایی تر داره میشه. کاری که المان هم در نهان داره انجام میده ولی خبب المان بستر رو نداره. سوئد هم نداره. ولی باز از هیچی بهتره.
    بچه ها از بچگی توی اروپا / کانادا قانون رو یاد میگیرن، با هم بزرگ میشن (تو اروپا این خیلی شدتش کمتره) و نرمال بزرگ میشن.
    منتها شما وقتی هی فشار بیاری به اون پسر که اگه نزدیک بقیه بری، اگه وسط رابطه جنسی دختره از تو خوشش نیاد میتونه سو کنه تو رو بدبخت کنه، اگه با دخترا حرف بزنی میتونن بدنت دست پلیس، اگه خوششون نیاد از تو، وقتی تو اینقدر فشار میاری به یک ادم، اون ادم عطاش رو به لقاش میبخشه و کلا دنبال هیچ تعاملی دیگه نمیره.
    ازونور اون دختر، توی اون ور طناب، تنهاتر و عصبی تر میشه. ما انسانها موجوداتی بی نهایت اجتماعی هستیم.
    به نظرم حتی دلیل اینکه من خودم دارم الان اینجا مینویسم از اون حس تعامل و اجتماعی بودنم میاد. برای همه ما همینه فقط شدتش فرق داره.
    دفعه بعدی یک ذختر دیگه که نرمال هست و دنبال سو کردن هیچ کس هم نیست میاد توی سیستم، چون تخم های ملت رو از قبل کشیدن، دختره شوکه میشه که این پسرها اینجا چرا اینقدر مفعولن؟
    اون دختره بلاخره جفت خودشو پیدا میکنه میره دنبال کارش 5 تا بچه میاره توی یه کشور دیگه ولی اینها میمونن و حوضشون.
    به نظرم کانادا ازین نظر یکمی نرمال تر از اروپا هست. اینجوری هم نیست که همه دخترا مردم ازار باشن. دختر خوب بی اندازه زیاده توی کانادا. ولی خب اون قانون و اون ترس رو کردن توی مخ مرد و مردها اصلا نمیتونن برن جلو.
    من هر جای دنیا که میرفتم، همیشه غیرمستقیم بهم یاداور میشدن که تو یک ایرانی هستی / تو زن هستی / باید عادت کنی به این پایین تر بودن و باید عادت کنی به سو کردن بقیه و دادنشون دست پلیس.
    از وقتی اومدم امریکا، تنها چیزی که یادم نیومده اینه که من ایرانی هستم و یک زن هستم.
    امریکا واقعا مالتی کالچراله.
    هرجاش میری همینه، تجربه های من مشابه تجربه های ادمهای هارت او امریکا و بقیه جاهاست.
    چون بسترش رو داره.
    لذت میبری ازین همه تنوع و لذت میبری ازین که اینجا دقیقا عین یک جنگل بزرگ هست و وقتی یک شیر / پلنگ / ظرافه / انسان / مار از یک شیر / پلنگ / ظرافه / انسان / مار خوشش میاد، نمیاد بره پیدا کنه ببینه ریشه اسم این ادم چی هست یا کجایی هست یا چرا مهاجرت کرده.
    فک و فامیلاشو میگیره دستش و میره خواستگاری. من این اخلاق مردها و ادمها رو اینجا خیلی دوست دارم. خودشون هستن. من از وقتی اینجا اومدم هیچ کس بهم نگفته تو چرا اینقدر ابرو داری (تو کانادا هم نمیگفتن ولی اینجا اصلا فراموش میکنی کلا) یا چرا قدت کوتاهه چرا زشتی چرا چاقی. من ساده ترین ادمهایی که دیدم چه از نظر ذات و درون و چه از نظر طرز لباس پوشیدن، تو امریکا بوده.
    کاملا معلومه که هیچ کس نیازی نمیبینه که توی جامعه حل بشه که بخواد ظاهرش رو عوض کنه. ادمها خودشون رو دوست دارن و نیازی نمیبینن شکل یک ادم دیگه بشن.
    اینجا شاید بگم اولین کشوری هست که من خیلی حتی خوشحال تر از کانادا با پیژامه های گل گلی با اعتماد به نفس طول و عرض کوچه مون رو دنبال سنجاب ها میدوئم.
    برای همین من ریکامند میکنم اگه در توانتون هست جمع کنید بیاید امریکا.
    لذت میبرید ازین تنوع و این بستری که از دویست سال قبل ایجاد کردن که تو با هر شکل و شمایلی وارد اینجا بشی ازین ها هستی و امریکا خونه ته.
    اینجا ادم واقعا دوست داره ده تا بچه بیاره. واقعا ادمی که اینجا بزرگ میشه چه دغدغه ای داره اخه؟
    واقعا بین المان و امریکا، صد در صد امریکا رو پیشنهاد میکنم. امریکا عین خونه هست. امریکا خود خونه هست. من از وقتی وارد امریکا شدم غصه نخوردم، عصبی نشدم، به هم نریختم. به جاش کار کردم و کمک کردم به ادمهایی که نیاز دارن به کمک. توی کانادا چقدر منو میکشیدن ازین صف ها کنار و رندوم لی سلکتد انتخاب میشدم و شکنجه م میکردن تو فرودگاهها. اینجا حتی یک بار اتفاق نیفتاده حتی یک بار.
    امریکا واقعا مدینه فاضله هست.
    من باید از اول اینجا میومدم. پاشید بیاید امریکا. اینجا خونه شما میشه.


    من آمریکا نرفتم ولی با صحبت هایی که داشتم با آدمای اونجا آره دقیقا موافقم آدم های ساده و دوست داشتنی ای هستند و تبعیض هم قایل نمیشن و دقیقا خود خودتی و نگران چیزی نیستی. در مورد کانادا ولی اطلاعی ندارم چون ارتباطی هم با آدمای اونجا نداشتم. چیزی که من در مورد آمریکا خیلی دوست دارم اینه که اون جنبه ی بیمار گونه رقابتی بین جنسیت ها نیست یعنی ارزش جنسیت برابره و متقابلا احترام میگذارن و آدم واقعا میتونه دقیقا خودش باشه و لذت ببره از خود زندگی بدون نیاز به توجه زیاد به تبعیض هایی که ممکنه تو کشور های اروپایی مثل آلمان و ... دیده بشه. بهشته واقعا من همین که یه نیم ساعت که با آدمای اونجا صحبت میکنم کل روز حالم عالی میشه از بس انرژی زا هستن وای فکرش رو بکن یه روز بشه اونجا زندگی کرد فکرش هم آدم رو دیوونه میکنه. من هم تا الان هیچ مورد بدی ندیدم و این عجیبه واقعا.

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •