سلام کاربران محترم سایت
ما روز چهارشنبه صبح ساعت 8:30 مصاحبه داشتیم. روز سه شنبه صبح با پرواز ماهان راهی شدیم و با توجه به اینکه آشنایی نسبی با حمل ونقل عمومی در استانبول داشتم براحتی با اتوبوس از فرودگاه تا هتل آمدیم. البته هتل ما همان هتل هیلتون پارک معروف بود که مصاحبه ها در آن برگزار می شود. سطح زبان من و همسرم هر دو ب 1 بود البته با توجه که 5 ماه پیش فرزندم بدنیا آمده بود امید داشتیم سطح کمتر از ما انتظار داشته باشند چون اصلا فرصت مطالعه زبان نداشتیم. خلاصه با هزار دلهره و استرسی که معمولا همه دارن در لابی به انتظار آفیسر محترم نشستیم . همراه ما یک خانم و آقا که عرب بودند نیز منظر نشسته بودند. ساعت 08:40 یک خانم مسن که حتما خانم مغشان بود آمد و نام آن زوج عرب تبار را صدا زد و آنها رفتند من و همسرم خوشحال شدیم چون از خانم مغشان هیچ شناختی نداشیم . بعد هم آقای جوانی که بابک ذوالفقاری بود آمد و نام فرد دیگری را صدا زد که اصلا حضور نداشت . بعد از اینکه رفت من و همسرم خیلی راضی بودیم چون فقط خانم لورا باقی مانده بود که تعریف زیادی همه از ایشون کرده بودند. درست حدس زده بودیم ایشون تشریف آوردند و من رو صدا زدند و به اتفاق از راه پله به اتاق ایشون رفتیم . اتاق بزرگ حدودا 30 متری با یک میز که رویش یک لپ تاپ پرینتر و یک مقدار کاغذ وجود داشت . روبروی ما یعنی پشت خانم لورا پنجره های بزرگ و دلبازی بود که خیلی به آدم احساس راحتی می داد. مصاحبه شروع شد و اول با توجه که وکیل فرمی که به ما داده بود نام فرزندم را ننوشته بود از ما خواست تا نام را وارد کنیم البته باورتان نمی شود 3 بار جملات را تکرار کرد تا دست آخر من متوجه شدم . بقول خانمم اونجا بود که می شد حدس زد اوضاع ما خوب نیست ولی واقعا این دختر اینقدر کول و آروم بود که باعث می شد آدم احساس بدی پیدا نکنه و بیشتر هول نکنه. بعد مدارک رو چک کرد فقط برای چک کردن مهر گواهی بیمه از ذره بین استفاده کرد. از من پرسید آشنایی در کبک داری و مدارک اجاره خانه و قبض موبایل دوستم که تازه رفته بود رو نشونش دادم. ازم راجع به وضعیت آی تی پرسید چون من رشتم نرم افزار هست براش توضیح دادم البته نه توضیح بی غلط گرامری ( همسرم بعدا این رو بهم گفت ) گفتم برای 2 3 شرکت برتر آی تی در مونترال رزومه فرستادم. راجه به شرکتی که توش کار می کنم پرسید . بعد شروع کرد به انگلیسی حرف زدن که انگلیسی جوابش رو دادم. پرسید چه سالی فارغ التحصیل شدم که متاسفانه 10 15 ثانیه ای طول کشید تا 1999 رو درست بگم. ازم راجع به یادگیری زبان پرسید که از استاد زبانمون تعریف کردم و گفتم ما زبان رو با فرهنگ فرانسه مثل موسیقی و کتاب یاد گرفتیم و مثال هایی هم زدم. ازم پرسید برنامه تلویزیونی یا رادیویی می بینی به فرانسه که گفتم ت و سنک موند رو میبینم گفت چه برنامه ایش رو گفتم اخبار و مستند . گفت از رویدادهای کبک چطور خبر دار می شی گفتم از ت و سنک موند ورژن کبک و همینطور عضو سایت ژورنال د مونترال هستم و به سایتش سر می زنم. چند تا اطلاعات راجع به مونترال بهش گفتم. از خانمم هم راجع به اینکه چرا آزمون ت س اف ندادید سوال کرد که همسرم بارداری و تولد بچه رو گفت. راجع به اینکه چیکار می خوای تو کبک بکنید از خانمم پرسید که خانم کورس های شیرینی پزی که گذرانده بود رو نشان و داد می خواد این کار رو ادامه بده. از من پرسید چرا مونترال رو انتخاب کردید که گفتم بخاطر سیستم آموزش بهداشت و امنیت . بعد هم با کمال آرامش گفت شما قبول شدید. برگه ها رو پرینت گرفت و توضیحات رو داد برامون. بسیار شمرده صحبت می کنه ایشون و کلا اصلا دنبال استرس وارد کردن نیست . من سعی کردم با تمام جزییات بنوسیم اگه طولانی شد ببخشید چون همیشه از شرح مصاحبه های جزیی بدم می اومد. هر سوالی دارید در خدمتتون هستم و خوشحال می شم اگه بتونم جوابی بهش بدم راستی نه سرچ خونه دید نه سرچ منزل و نه کلی داکیومنتی که برده بودم
علاقه مندی ها (Bookmarks)