صفحه 6 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 115

موضوع: شرح مصاحبه های کبک

  1. #51
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    رشته و دانشگاه
    مهندسی نرم افزار - آزاد
    ارسال‌ها
    30

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام کاربران محترم سایت
    ما روز چهارشنبه صبح ساعت 8:30 مصاحبه داشتیم. روز سه شنبه صبح با پرواز ماهان راهی شدیم و با توجه به اینکه آشنایی نسبی با حمل ونقل عمومی در استانبول داشتم براحتی با اتوبوس از فرودگاه تا هتل آمدیم. البته هتل ما همان هتل هیلتون پارک معروف بود که مصاحبه ها در آن برگزار می شود. سطح زبان من و همسرم هر دو ب 1 بود البته با توجه که 5 ماه پیش فرزندم بدنیا آمده بود امید داشتیم سطح کمتر از ما انتظار داشته باشند چون اصلا فرصت مطالعه زبان نداشتیم. خلاصه با هزار دلهره و استرسی که معمولا همه دارن در لابی به انتظار آفیسر محترم نشستیم . همراه ما یک خانم و آقا که عرب بودند نیز منظر نشسته بودند. ساعت 08:40 یک خانم مسن که حتما خانم مغشان بود آمد و نام آن زوج عرب تبار را صدا زد و آنها رفتند من و همسرم خوشحال شدیم چون از خانم مغشان هیچ شناختی نداشیم . بعد هم آقای جوانی که بابک ذوالفقاری بود آمد و نام فرد دیگری را صدا زد که اصلا حضور نداشت . بعد از اینکه رفت من و همسرم خیلی راضی بودیم چون فقط خانم لورا باقی مانده بود که تعریف زیادی همه از ایشون کرده بودند. درست حدس زده بودیم ایشون تشریف آوردند و من رو صدا زدند و به اتفاق از راه پله به اتاق ایشون رفتیم . اتاق بزرگ حدودا 30 متری با یک میز که رویش یک لپ تاپ پرینتر و یک مقدار کاغذ وجود داشت . روبروی ما یعنی پشت خانم لورا پنجره های بزرگ و دلبازی بود که خیلی به آدم احساس راحتی می داد. مصاحبه شروع شد و اول با توجه که وکیل فرمی که به ما داده بود نام فرزندم را ننوشته بود از ما خواست تا نام را وارد کنیم البته باورتان نمی شود 3 بار جملات را تکرار کرد تا دست آخر من متوجه شدم . بقول خانمم اونجا بود که می شد حدس زد اوضاع ما خوب نیست ولی واقعا این دختر اینقدر کول و آروم بود که باعث می شد آدم احساس بدی پیدا نکنه و بیشتر هول نکنه. بعد مدارک رو چک کرد فقط برای چک کردن مهر گواهی بیمه از ذره بین استفاده کرد. از من پرسید آشنایی در کبک داری و مدارک اجاره خانه و قبض موبایل دوستم که تازه رفته بود رو نشونش دادم. ازم راجع به وضعیت آی تی پرسید چون من رشتم نرم افزار هست براش توضیح دادم البته نه توضیح بی غلط گرامری ( همسرم بعدا این رو بهم گفت ) گفتم برای 2 3 شرکت برتر آی تی در مونترال رزومه فرستادم. راجه به شرکتی که توش کار می کنم پرسید . بعد شروع کرد به انگلیسی حرف زدن که انگلیسی جوابش رو دادم. پرسید چه سالی فارغ التحصیل شدم که متاسفانه 10 15 ثانیه ای طول کشید تا 1999 رو درست بگم. ازم راجع به یادگیری زبان پرسید که از استاد زبانمون تعریف کردم و گفتم ما زبان رو با فرهنگ فرانسه مثل موسیقی و کتاب یاد گرفتیم و مثال هایی هم زدم. ازم پرسید برنامه تلویزیونی یا رادیویی می بینی به فرانسه که گفتم ت و سنک موند رو میبینم گفت چه برنامه ایش رو گفتم اخبار و مستند . گفت از رویدادهای کبک چطور خبر دار می شی گفتم از ت و سنک موند ورژن کبک و همینطور عضو سایت ژورنال د مونترال هستم و به سایتش سر می زنم. چند تا اطلاعات راجع به مونترال بهش گفتم. از خانمم هم راجع به اینکه چرا آزمون ت س اف ندادید سوال کرد که همسرم بارداری و تولد بچه رو گفت. راجع به اینکه چیکار می خوای تو کبک بکنید از خانمم پرسید که خانم کورس های شیرینی پزی که گذرانده بود رو نشان و داد می خواد این کار رو ادامه بده. از من پرسید چرا مونترال رو انتخاب کردید که گفتم بخاطر سیستم آموزش بهداشت و امنیت . بعد هم با کمال آرامش گفت شما قبول شدید. برگه ها رو پرینت گرفت و توضیحات رو داد برامون. بسیار شمرده صحبت می کنه ایشون و کلا اصلا دنبال استرس وارد کردن نیست . من سعی کردم با تمام جزییات بنوسیم اگه طولانی شد ببخشید چون همیشه از شرح مصاحبه های جزیی بدم می اومد. هر سوالی دارید در خدمتتون هستم و خوشحال می شم اگه بتونم جوابی بهش بدم راستی نه سرچ خونه دید نه سرچ منزل و نه کلی داکیومنتی که برده بودم
    ارسال مدارک : 2010/10/04 فایل نامبر : 2011/01/04 تاریخ مصاحبه و سی اس کیو 2013/01/30 تاریخ فایل نامبر فدرال : 2013/5/2 تاریخ ارسال پرونده به پاریس : 2013/5/18 تاریخ درخواست آپدیت :2013/8/12 ارسال آپدیت : 2013/09/10 دریافت ایمیل مدیکال : 2013/09/27 ویزا : 2014/05/16 لندینگ : 2014/07/27

  2. #52
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    ارسال‌ها
    95

    پیش فرض

    ﺳﻼﻡ ﻣﺎ
    ﺑﺎ ﺑﺎﺑﻚ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭﻱ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ
    ﻗﺒﻮﻝ ﺷﺪﻳﻢ ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ داشتیم
    ﺑﺎ ﻳﻜﻢ ﺗﺎﺧﻴﺮ ﺍﻭﻣﺪ ﺩﻧﺒﺎﻟﻤﻮﻥ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻭﻗﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭼﻚ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﺪﺍﺭﻙ ﮔﺬﺭﻭﻧﺪ ﻣﻦ ﺍﺻﻞ ﻣﺪﺍﺭﻛﻢ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﻢ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻛﻮﺍﻫﻲ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﻭﻧﻢ ﺍﺻﻠﺸﻮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﻲ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﻧﺪﺍﺭﻱ
    ﻛﻔﺘﻢ ﺭﺍﻳﻜﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻔﺖ ﻣﺎ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻛﻔﺘﻢ ﺍﻣﺎﺩﺱ ﻛﻔﺖ ﻧﺎ ﻳﻚ ﻣﺎﻩ ﺩﻳﻜﻪ ﻣﻴﺘﻮﻧﻲ ﺑﺮﺍﻡ ﺑﻴﺎﺭﻱ ﻛﻔﺘﻢ ﺑﻠﻠﻪ
    ﺗﻮ ﺩﻟﻢ ﻛﻔﺘﻢ ﻭﺍﻱ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺷﺪﻡ ﺑﻘﻴﻪ
    ﻣﺪﺍﺭﻙ ﺭﻭ ﻛﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﮔﻠﻮﻡ ﺧﺸﻚ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻳﻮﺍﺵ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻛﻔﺘﻢ ﺍﺏ ﺑﺨﻮﺍﻡ ﺳﺮﻳﻊ ﮔﻔﺖ ﺍﺭﻭﻡ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﻴﺪ ﻣﻦ ﻛﻔﺘﻢ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﮔﻔﺖ ﺯﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻣﺴﺎﻭﻱ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻔﺘﻢ ﻣﻴﺪﻭﻧﻢ ﺍﻣﺎﺗﻮ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺗﺒﻮ ﻭﻏﻴﺮ ﺗﺒﻮ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﺯﺵ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﺗﺒﻮ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﺑﻌﺪ ﻛﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺍﻧﻜﻠﻴﺴﻲ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻛﻔﺘﻢ ﻭﺿﻌﺶ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻛﻔﺖ ﻧﻪ ﺧﻮﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺭﻭﺳﺮﻱ ﺑﻮﺩﻡ ﺳﺮﻳﻊ ﺍﺯ ﺣﺠﺎﺏ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺍﻭﻟﺶ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﺪﻡ ﺑﻌﺪ ﻛﻔﺖ ﺣﺠﺎﺏ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻡ ﻻ ﻣﺼﺐ ﺳﻮﺍﻝ ﺳﺨﺖ ﺭﻭ ﺍﻧﻜﻠﻴﺴﻲ ﺑﺮﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﺸﻜﻞ ﺑﻮﺩ
    گفتم من مسلمانم گفت برا دولته گفتم اینجا که دولت نیست دیگه چیزی نگفت.
    سرچ کار خواست گفتم ایرکانادا گفت تماس هم گرفتی گفتم اره گفت با کجا گفتم هانت گفت اینکه شرکت نیست تازه فهمیدم چه سه کردم
    زود ماست مالی کردم زمان کم بوده و .....

    رفت سراغ همسرم
    مدارک خواست چک کرد گفت معدلت چندبوده 12.5 رتبه چند 2000 رو 1000000 . گفت پارتی داشتی؟
    نه یک سال پشت کنکور
    با این سوال می خواست تحمل ما رو بسنجه
    خلاصه گفت چرا بیمه نداری رسمی ام گفت همسرت داره اون پیمانیه
    گفت تو اصل مدرک داری همسرت نداده من زودتر فارغ شدم.
    همه را خوب چک کرد بعد هم گفت
    felicitation
    واقعا؟؟؟؟؟
    گفت واقعا
    پیرینترش را افتاد
    به امید موفقیت تمامی دوستان
    و تشکر از انهایی که مارایاری کردند.
    ویرایش توسط M1KE : February 15th, 2013 در ساعت 05:40 PM دلیل: ترکیب پست ها

  3. #53
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    May 2012
    ارسال‌ها
    69

    پیش فرض

    سلام دوستان ما قبول شديم.
    مصاحبمون با مونيكا همون خانم پيره بود. خيلي آروم و راحت بود.خيلي هم شمرده صحبت مي كرد. كلا فقط مدارك رو چك كرد. وهيچ مدركي رو هم پيش خودش نگه نداشت.
    خيلي به سرچ كاري اهميت ميداد و بيشتر زمان مصاحبه به سرچ كاري گذشت.
    من متاهل به همراه همسرم كه رشته هردومون 0 امتيازي بود. مدرك زبان من ب1 ب2 و همسرم ب1 ب1.هر دو بيمه داشتيم. من 4 سال همسرم 2 سال. خودم فوق ليساننس و همسرم دانشجوي فوق. مدرك انگليسي نداشتيم.
    اول خودشو معرفي كرد و بعدش گفت براي مهاجرت يه سري فاكتور هايي هست مهمه من همون اول هول شده بودم همسرم به جام جواب داد كه سن و تحصيلات و كار و..
    بعدش شروع كرد به ترتيب پاسپورت و سند ازدواج رو ديد و ترجمش رو هم خواست. بعد مدارك تحصيلي رو ديد و از ريز نمراتم سوال كرد. بعدش مدارك كاري كه فقط گواهي انگليسي كه از شركت گرفته بودم و نامه بيمه رو ديد. فيش حقوقي و قرارداد رو اصلا نگاه هم نكرد.خيلي راجع به كار پرسيد و تقريبا همه سرچ هاي ما رو ديد در زمينه كار آخر هم گفت خوب نيست. در صورتيكه ما خيلي سرچ داشتيم. بعدش رفت از خانمم پرسيد رشتت چيه و كار ميكيني؟ آخرين مدرك تحصيلي رو خواست ازش و گفت كار شركتت در چه مورده.مدرك زبان خانمم رو ديد و بعد دوباره از من پرسيد مدرك زبان داري من دادم و گفت انگليسي ميتوني حرف بزني. گفتم بله اما فرانسم بهتره و همون دلايلي كه همه ميگنو گفتم. گفت خوب يه تست كوچيك انگليسي1: مهاجرت چه چيزهايي برات داره؟2. وقتي 10 سالت بود آينده خودت رو چه جوري ميديدي؟3. و مقايسه با چيزي كه حالا هستي.
    دوباره رفت سراغ سرچ ها.
    آخرش هم بر خلاف بقيه تبريك اينا نگفت. يه چند دقيقه معطل كرد يه جدول برداشت امتيازو را نگاه كرد و چند دقيقه بعد صداي پرينتر اومد. من هم كه شرح مصاحبه اون دوستمونو خوندم خيلي خوشحال نشدم. بعد پرسيدم ما قبول شديم. گفت مگه قرار بود قبول نشيد.
    در ضمن فرم مالي رو يادش رفت ازمون بگيره من خودم دادم. و سي اي كيو من رو يه نسخشو يادش رفت امضا كنه بازم من يادآوري كردم.
    آخرشم كلي راجع به كار راهنماييمون كرد.
    توصيه: به هيچ عنوان زودتر نريد لابي كه خيلي به آدم استرس ميدن.
    خيلي ريلكس باشيد واقعا آدم هاي نرمالي اند و آدمو آروم مي كنند.
    به اميد موفقيت همه دوستان
    ویرایش توسط M1KE : February 14th, 2013 در ساعت 12:55 AM دلیل: ترکیب پست ها

  4. #54
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    ارسال‌ها
    26

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام دوستان
    ما 7 فوریه با خانم لورا بوس مصاحبه داشتیم وقبول شدیم.رشته من 6 امتیازی وهمسرم صفرامتیازی است. ما حدودا یک ساعت وربع قبل از مصاحبه به هتل هیلتون پارکسا رسیدیم که این زود رفتن باعث کلی استرس شد. همه استرس بعد از ورود به اتاق مصاحبه از بین رفت.قبل از شروع از لورا تقاضای یک لیوان آب کردم اونم واسم یه بطری آب بایه لیوان آورد.لورا خودش رو معرفی کرد و گفت حدود 1ساعت مصاحبه ظول میکشه .مصاحبه با چک کردن مدارک مثل پاسپورت،شناسنامه و سند ازدواج و مدارک تحصیلی ونامه سابقه کار و بیمه شروع شد.من مدرک ت س اف b1,b2 داشتم ولی همش میترسیدم حرفای یه آدم کبکی رو متوجه نشم اما این خانم لورا بقدری شمرده و واضح صحبت می کردکه تمام حرفاش رو همون بار اول متوجه می شدم. در کل خیلی منطقی و بسیار دقیق بود.در مورد شرح وظایف شغلی وکارم تو شرکت کلی براش توضیح دادم تا کاملا متوجه بشه چیکار میکنم.کلا همه مدارک را خیلی دقیق بررسی می کرد.ریز نمرات رو با ذقت بررسی کرد.در مورد موضوع پایان نامه فوق و نتیجه اش پرسید.ارزشهای کبک ، چرا میخوای مهاجرت کنی و کدوم شهر کبک میخوای زندگی کنی و چرا.سرچ کاری داری؟چگونه عضو انجمن مهندسی کبک میشی؟ و از این دست سوالات.ازم پرسید انگلیسی میتونی صحبت کنی که منم گفتم بله. اونم پرسید آخرین فیلمی که دیدی رو تعریف کن که من انگلیسی و فرانسه رو حسابی قاتی کردم وبراش توضیح دادم مدتهاست از انگلیسی دور بودم.اونم یک سری سوالات راحتتر ازم پرسید مثلا کی رسیدی استانبول؟ آیا تا حالا کانادا بودی؟که منم جواب دادم.از همسرم هم چند تا سوال ساده مثلا دیروز چیکار کردی؟ بچه تون الان پیش کیه؟ تاریخ تولدش؟ پرسید.که اونم دست و پا شکسته جواب داد. به نظرم مهمترین چیز بعد از دونستن فرانسه کامل بودن مدارک هستش. حتما حتما تمام مدارک اصل و ترجمه رو با خودتون ببرید.بعضی ها با این تصور که ترجمه مدارک رو قبلا فرستادند همه ترجمه ها رو نمیبرند . مثلا من یه نفر 12 امتیازی با مدرک فوق دیپلم دیدم که چون ریز نمرات دیپلم رو نبرده بود مشروط شده بود. من با سرچ کامل رفته بودم و از هرفرصتی استفاده می کردم تا سرچهام رو نشون بدم .کلا مصاحبه راحت تر از اون چیزی هست که تصور می کردم. اما باید
    اماده و با برنامه باشید.بعد از یک ساعت و ربع به ما گفت فلیسیتسیون و حدود یکربع دربارهcsq وچند برگ که در مورد ثبت نام درکلاس آنلاین زبان و رزومه و.. توضیح داد.
    ارسال مدارک:2010/10/10 فایل نامبر2011/01/09،مصاحبه FEB 2013, فایل فدرال MAY 2013 , مدیکال DECEMBER 2013

  5. #55

    پیش فرض بهترین سیاست، صداقت است (شرح یک مصاحبه)-بخش اول

    سلام.
    الان حدودا 26ماه است كه با اين سايت و مطالبي كه در آن درباره مهاجرت به كاناد مطرح مي شود آشنا هستم. در اكثر شرح مصاحبه‌هايي كه در سايت درج شده است افراد پس از قبولي ، از روز مصاحبه و گفتگوهايشان با آفيسر نوشته‌اند. اگر بگويم كه اين گفتگوها تنها بخش موفق سايت را شامل مي شود سخن بيهوده اي نگفته‌ام و در عين حال صحبت از اين مصاحبه‌ها در اكثر موارد مبالغه آميز است وخواننده احساس مي‌كند كه مصاحبه شونده زبان مادري فرانسه داشته است و انگليسي را هم مثل بلبل صحبت مي‌كند در صورت كه نبايد فراموش نمود كه قريب به 90درصد افرادي كه در اين سايت و به طوري كلي (تا سال 2012) اقدام به مهاجرت براي بخش كاركنان ماهر كبك كرده اند تسلط كامل به هيچ يك از زبانهاي فرانسه يا انگليسي نداشته و حداكثر تا كنون كه من اين پست را مي نويسم 3 يا 4 سال است فرانسه را در كشوري مثل ايران آغاز كرده اند. پس آن گفتگوها و آب و تابهايي كه در مصاحبه‌ها مطرح است واقعيت ندارد و تنها شايد ذهنيات و يا آرزوهاي دوستان در مهارت گفتگوي فرانسه باشد. البته اين را رد نمي كنم كه دوستان با اين مقدار مطالعه زبان شايد بتواند منظور خودشان را انتقال بدهند و آفيسر نيز قطعا خواهد فهميد و اين مطلب كه آفيسر متوجه منظورهاي ما مي شود ربطي به مهارت زباني ما ندارد و اين تجربه و توانايي آفيسر است. پس از دوستان خواهش می‌کنم كه واقعيت مصاحبه را عنوان كنند تا راحتر به توانايي خودمان پي ببريم. و آني كه هستيم را بشناسيم و در صورت كمبود ارتقاء دهيم. بنده با اصل قرار دادن مطالب ذكر شده بالا و بر عكس همه دوستاني كه كامنتهاي آب و تابدار و خوشايند و مبالغه آميز به رشته تحرير درآورده اند صرفا آن وقايعي را كه در جريان مصاحبه براي من و همسرم اتفاق افتاده است را شرح مي دهم و دراين گذر سعي مي‌كنم نه افراط ‌كنم ونه تفريط. قبلا از اينكه عقيده و اينكه شما درباره مصاحبه چگونه فكر مي كنيد را، مد نظر قرار نمي دهم عذر خواهي مي‌كنم و بايد عرض كنم كه بنده علاقه‌اي به گفتن آنچه كه شما دوست داريد بشنويد ندارم و باز هم تاكيد مي‌كنم آن اتفاقي كه در مصاحبه افتاده است را و تنها واقعيت مصاحبه را بازگويي مي كنم. تو خواه از سخنم پندگير و خواه ملال! روزهاي فراواني بود كه مشغول جمع آوري مدارك، سرچ‌كاري و ساير نيازهاي مرتبط با روز مصاحبه بودم. از همه اينها مهمتر آمادگي براي زبان فرانسه و دغدغه يادگير اين زبان بود. علي رغم علاقه و نياز و فراواني كه در يادگيري زبان احساس مي‌كردم كمتر و كمتر اقدام به فراگيري زبان مي‌كردم. اين بي توجهي و تنبلي تا آنجا رسيد كه زبان آموزي من به يك ساعت در صبح و يك ساعت هم در آخر شبها خلاصه مي شد. روي زبان انگليسي هم كه اصلا سرمايه‌‌گذاري نكرده بودم و به دانسته‌هاي دوره دانشگاه و تجربيات خودم اكتفا كردم. روزهاي سخت و رنج‌آوري بود از يك طرف كار و مخارج زندگي و دانشگاه و امتحانات (بنده دانشجوي كارشناسي ارشد بودم) واز طرف ديگرهم كبك وكانادا با همه طول و عرضش. انتظار براي تعيين زمان مصاحبه از اینها هم رنج آورتر بود. ايام به سختي وكندي مي‌گذشت تا اينكه در نهم يا دهم ژويه ۲۰۱۲ انتظار ما به سر آمد و زمان مصاحبه ما معلوم و تاريخ 17 سپتامبر را براي مصاحبه ما در هتل معروفي كه همه دوستان با نام آن آشنا هستند(هيلتون پارك استانبول) تعيين كرده بودند. شوق و علاقه ما دوچندان شد. در كنار اين اشتياق و با هر روز نزديكتر شدن به زمان مصاحبه، استرس و اضطراب ما هم افزايش پيدا مي‌كرد. ناگفته نماند حدودا بيست روز مانده به مصاحبه كلاسهاي خصوصي آمادگي در مصاحبه شركت كرديم و اين كلاس اگر چه مفيد بود و اعتماد به نفس ما را افزايش داد ولي عملا كارايي نداشت. (نبايد ريسك كرد. هر چه فكر مي‌كنيد مفيده انجام بديد.) خلاصه از بحث مادي و افزايش هزينه‌هاي مسافرت و دردسرهاي رزرو هتل و هواپيما كه بگذريم دو روز قبل از مصاحبه در استانبول بوديم. برق شادي و اشتياق در چشمان همسرم موج مي زد با تمامي تفاسير و مصاحبه‌هايي كه از اين سايت و سايتهاي ديگر و مقايسه وضعيت خودمان داشتيم قبولي مان را صددرصد و تضمين شده مي‌دانستيم. شب قبل از مصاحبه تمامي نتها و سوالهايي كه ضروري بود را يكبار ديگر مرور كردم و از صحبت كردن خودم در حد مدرك a2كه از اصفهان گرفته بودم مطمئن شدم. بايد عرض كنم در فرمهاي ثبت نام بنده زبان فرانسه را B1و زيان انگليسي را در حد مبتدي اعلام كرده بودم. روز مصاحبه فرا رسيد . ساعت مصاحبه ما 2بعدازظهر بود. همسرم از ساعت 11 شروع به آماده كردن مدراك و مقدمات مصاحبه و اين روز سرنوشت ساز نمود. با وسواس زياد و علاقه اي فراوان تمامي مدارك و مستندات را چك كرد و شروع به آراستن و آماده نمودن ظاهر ما برا ي مصاحبه نمود. با دقت و علاقه‌اي وصف ناشدني من و خودش را آماده كرد. اين اشتياق و علاقه او مرا نيز چنان تحت تاثير قرارداده‌ بود كه مثل بچه‌اي 5سال كاملا در اختيار او بودم بعد از حدود 2.5ساعت سعي و تلاش و اشتياق و علاقه و جوش و خروش براي مصاحبه آماده و هتل محل اقامتمان را به مقصد هتل هيلتون پارك استانبول ترك كرديم. حدود ساعت 1.5در لابي هتل بوديم. الان كه دارم اين مطالب را مي نويسم از فرط اضطراب و استرس آن روز دستان به لرزه افتاده و خاطره آن روز را تا زنده‌ام فراموش نخواهم كرد. براي كم كردن استرسم مشغول ديدن عكسهاي روزنامه‌اي كه روز ميز لابي هتل بود كردم. همه سعيم اين بود كه ذهنم را از جو سنگيني كه ساير متقاضيان و افراد دعوت شده آن روز ايجاد كرده بودند دور كنم. بعد از گذشت ده الي پانزده‌ دقيقه با تكانه هايي كه همسرم به من وارد كرد متوجه شدم اسم مرا صدا مي‌زنند. آقايي ميانسال با اندامي باريك و قدي متوسط و موهايي جوگندمي با قيافه‌اي جدي و حق به جانب مرتب اسم مرا به سختي صدا مي زد. بعد از اشاره من، با احترام و عزت فراوان همراه با يك لبخند رسمي من و همسرم را به طرف آسانسور راهنمايي كرد بين راه با تكرار نام من از نفر اصلي بودن من اطمينان حاصل كرد و با «خوش آمديد.» واضحي كه به زبان فرانسه عنوان نمود ما را به اتاق تاريك و دلگيري كه مرتب و منظم بود دعوت كرد. بعد از ورود و بونژوق بونژوق گفتن ما با زبان فرانسه‌اي واضح و آرام محل متقاضي اصلي و همسر را به ما نشان داد. ما سه نفري دور ميز گرد شيشه‌اي نشستيم. محيطي نيمه رسمي و نيمه خودماني بود. بعد از نشستن ما و مشغول تايپ شدن او از استرسم كمتر شد و سعي كردن جو مصاحبه را بدست بگيرم و موفق به انجام اين كار هم شدم. حدودا 3 دقيقه از ورود ما به اتقاق كار آفيسر مي‌گذشت. ايشان با گويشي فرانسوي كاملا آرام و واضح شروع به معرفي خودش نمود و گفت كه از طرف دولت كانادا مسئول رسيدگي به پرونده ماست. و در آخر پرسيد. متوجه شديد چه گفتم. من همه جمله‌هاي او را بجزي يك قسمت آن را متوجه شدم. براي اطمينان از فهم آن يك جمله هم گفتم : اگر امكان دارد تكرار كنيد. كه ايشان قبول نكرد و گفت نمي شود.(اولين سوتي) بايد توضيح دهم تا قبل از اين تنها كلمه‌اي كه از دهان من به زبان فرانسه درآمده بود بونژوق بود. بعد از اين شروع نسبتا بد و منفي آقاي پواسون شروع به درخواست كليه مدارك رسمي ما از پاسپورت تا مدرك تحصيلي نمود. بجز سوتي اول همه زمان مصاحبه را بدون اشتباه و به سرعت و دقت پاسخ دادم و آقاي پواسون نيز تند تند ياداشت مي‌كرد.(كافيست اصطلاحات فرانسه مدارك رسمي خود به را ياد بگيريد.) بعد از ديدن مدرك تحصيلي و زبان من و اتمام درج همه امتيازهاي مكتسبه گفت من به مصاحبه با همسرتان مي پردازم و دوباره به شما مراجعه مي كنم. (تمامي مكالمه هاي فرانسه بسيار ابتدايي و قابل فهم هستند.) پس از درج امتيازات او به زبان انگليسي با همسرم صحبت نمود. بعد نوبت به زبان انگليسي من رسيد. از من پرسيد انگليسي بلدي صحبت كني من پاسخ دادم بله و چندتا سوال كرد. من از بس كه حول شده بودم اشتباهي پاسخ دادم از من پرسيد چندتا برادر داري؟من كه فكر مي‌كردم سن برادرم را مي پرسد، پاسخ دادم 25تا. وبعد پرسيد مدرك زبان انگليسي داري جواب دادم نه؟ در جواب گفت مطمئنم كه نداري. خلاصه، مصاحبه به پايان خودش نزديك مي شد. و او مشغول تايپ شد. كه ناگهان پرينتر شروع به كار كرد . شادي يكباره‌اي در وجودم رسوخ‌كرد. طبق اطلاعات قبلي احساس كردم سي اس كيو را چاپ كرد و آني به فكر تهيه مدارك فدرال افتادم....ادامه دارد.

  6. #56

    پیش فرض ادامه پست قبلی با عنوان <بهترین سیاست، صداقت است(شرح یک مصاحبه)-بخش دوم

    بر خلاف سي اس كيو كه براي من و همسرم مجموعا 4 صفحه است، تنها صداي چاپ يك برگ شنيده شد. آقاي پواسون كاغذ پرينت شده را به ما نشان داد. متاسفانه او برگه‌اي را پرينت گرفته بود كه در آن پرونده ما را براي ارزيابي بيشتر به حالت تعليق درآورده بود. پواسن پرونده ما را بست و مدارك زبان ما، مدرك تحصيلي من، بيمه من و گواهي‌هاي زبان هري ما رو برداشت و گفت اين مدارك براي ارزيابي بيشتر بايد نزد من بماند در غير اينصورت پرونده شما مختومه خواهد شد. از اين به بعد مصاحبه حالت غير رسمي پيدا كرد و بين همسرم و پواسون گفتگوي طولاني به زبان انگليسي (رشته همسرم مترجمي است)آغاز شد. از صحبتهاي پواسن متوجه شدم علت تعليق پرونده ما چيست. به زبان فرانسه و براي اطمينان علت را پرسيدم كه در جواب صدور مدرك تحصيلي من و مدارك زبان ما از اصفهان را عنوان كرد و گفت بايد بيشتر ارزيابي شوند. خلاصه هر چند توضيح و دليل براي اثبات جعلي نبودن مدرك تحصيلي آورديم مورد قبول او واقع نشد و صرفا مي‌گفت قانون است كه مدارك صادره از اصفهان بايد بيشتر ارزيابي شوند و من بايد آن را اجرا كنم. در پايان پواسن امتيازهاي ما را به ما نشان داد من از زبان فرانسه 5 و از زبان انگليسي0 امتياز كسب كرده بودم. از او پرسيدم جواب ارزيابي كي معلوم مي شود در جواب گفت 1 سال ديگر. با شنيدن اين موضوع همسرم بسيار ناراحت و اندوهگين شد بغض گلويش را گرفته بود لرزش لهجه انگليسيش واضح بود اندوه او به حدي بود كه پواسن را نيز تحت تاثير قرار داده بود. پواسن آنقدر تحت تاثير قرار گرفته بود كه چند بار نامه رسيد مدارك ما را اشتباهي پرينت گرفت. و مدام ما را دلداري مي داد كه در صورت صحت مدارك شما قبوليد.در پايان او تا دم در آسانسور ما را بدرقه كرد. ما بي حال و بي رمق از آسانسور خارج شديم. عده‌اي كه منتظر مصاحبه بودند با قيافه هاي پر از استرس و نيمه خندان درباره مصاحبه از ما سوال كردند. ما نيز كه خودمان نيز از نتيجه قطعي اطلاع نداشتيم و براي دادن روحيه به آنها گفتيم كه قبول شديم و همگي براي ما آرزوي موفقيت كردند. با دلي پر از غصه و اندوه از هتل هيلتون پارك خارج شديم. بي هدف و نااميد و حيران روانه خيابانهاي اطراف هتل شديم نمي دانستيم كجا بايد برويم. من كه بسيار ناراحت و غمگين بودم بي اختيار چند قدم عقبتر از همسرم راه مي‌رفتم. به وضوح تلوتلو خوردن او را مي ديدم. آن‌همه شادي و شعفي و اشتياق و علاقه‌اي را كه براي آماده شدن و قبل از مصاحبه داشت را در ذهنم مرور مي‌كردم. آن نظرخواهي ها و ست كردن‌هايش را به خاطر مي‌آوردم ، بوي عطر و ادكلن مخصوصش، تلاش براي پوشيدن كفش مناسبش و آن همه اميد و آرزوها را كه در قبل مصاحبه داشت را به ياد‌مي آوردم. و از درون مي سوختم . غم و اندوه همسرم در من رسوخ كرده بود اگر بگويم چينهاي بيشتري را دور چشمان حس كردم بي راه نگفته‌ام. لايه لايه شدن چينهاي پيشانيم را حس مي كردم. شعله هاي آتش درونم از عرق شرم روي پيشانيم هويدا بود. شرمساري از اشتياقهاي سركوب شده، شوقهاي درهم شكسته و اميدهاي متلاشي شده همسرم، قلب فسرده مرا به سختي مي‌فشرد و ذره ذره دود مي‌كرد. بودن برايم نامفهوم بود. وجود خيابانها و مغازه‌هاي لوكس استانبول غصه لباسها و ظاهر آراسته همسرم را در من زنده‌مي‌كردروزهای آتی که در استانبول بودیم اصلا برایمان خوشایند نبود.دایما به مصاحبه و صحبتهایی که بین ما و آفیسر رد و بدل شده بود می اندیشیدیم. ما گرفتار ورطه‌ای شده بودیم که خودمان در آن هیچ نقشی نداشتیم. ما مقلوب مفهوم شوم تقلب شده‌بودیم که بی‌اعتمادی آفیسرها به همه مدارک صادر شده از اصفهان را به دنبال داشت.در ایران و پس از صحبت و مشاوره‌های فراوان با دوستان و با آنها و مقایسه وضعیتمان با دیگر پرونده‌ها (در بخش سرنوشت مدارک دریافتی در مصاحبه ) به این نتیجه رسیدیم که باید بین ۶ تا ۱۲ماه دیگر صبر کنیم. دلایل منطقی و دریافت مدارک ما گواه بر این بود که سی اس کیو ما صادر خواهد شد. و همانطور که آفیسر گفته بود اخذ مدارک ما برای ارزیابی بیشتر درباره مدارک دریافتی ما از اصفهان بود.چاره ای دیگر جز صبرو تحمل بیشتر نداشتیم. روزهای پس از مصاحبه به سختی می‌گذشت. در روزهای قبل از مصاحبه اگر برای مطالعه زبان و سرچ کاری و جمع آوری آگهیهای شغلی تلاش می‌کردیم در این مقطع از زمان مهاجرت کاملا بی انگیزه و بی تحرک شده بودیم. دوماه از زمان مصاحبه گذشت و ما همچنان منتظر بودیم. تصمیم گرفتم با اداره مهاجرت مکاتبه کنم. نامه ای تهیه و با ایمیل برای آنها ارسال کردم. یک هفته بعد پاسخ دادند که ارزیابی پرونده ما از ۳۰اکتبر ۲۰۱۲ یعنی ۴۳ روز پس از مصاحبه آغازشده است. روزها به کندی و به سختی می گذشت. نیم از تفکر و زندگی ما در انتظار نتیجه سپری می شد و نیم دیگر آن برای کارها روزانه و روزمره. دقت و حوصله ما در کار و و تلاشهای روزمره به نصف کاهش یافته بود. ثانیه های انتظار بسیار درآور و رنج زا بر ما چیره شده بود. زندگی ما را بی رمق و بی روح و تحرک کرده بود. از کبک و کانادا و مهاجرت تنها خاطره‌ای تلخ بریمان بجای مانده بودو انگیزه‌ای برای ادامه راه درما نمانده بود. ۴ماه از مصاحبه می‌گذشت و هنوز از سی اس کیو خبری نبود. نامه‌های مجدد پیگری ما راهم دیگر پاسخ نمی دادند. به پیشنهاد من تصمیم گرفتیم به اداره مهاجرت تلفن بزنیم و وضعیت پرونده‌مان را پیگیری کنیم. همسرم پس از سلام و ارایه مشخصات پرونده ما از وضعیت مهاجرت ما سوال پرسید که در جواب پاسخی شنیدیم که امید تازه به زندگی پژمرده ما بخشید. با کمال ناباوری آفیسر گفت که سی اس کیو ما در تاریخ ۱۲ دسامبر صادر و به آدرسمان ارسال شده است. اشکهای شوق در چمشان ما حلقه زد و صدای خوشحالی و شادی ما در ساعت ۱۱شب حسابی همسایگان را متعجب و دلخور کرده بود. ما موفق شده بودیم. همه تلاشها و کوششهای ما به ثمر نشسته بود. آن همه تکاپوها و جستجوهای ما نتیجه بخش بود. ما پاداش صداقتی که در کلیه مراحل و مدارک مهاجرت ارایه داده بودیم را گرفتیم. تنها چیزی که در آن لحظات به ذهنم می رسید این جمله از نیچه بودکه : بهترین سیاست، صداقت است.

  7. #57

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام . من امروز مصاحبه داشتم و قبول شدم. فامیل مصاحبه کنندمو نمیدونم اما یه خانم نسبتا مسن با موهای کوتاه خاکستری بود. خیلی مهربان و خوش برخورد. فضا هم کاملا بدون استرس بود. مدارکمو یکی یکی بررسی میکرد و در موردشون سؤال میپرسید. مثلا اینکه مدرکتو چه سالی گرفتی، معدلت چند شده. در مرد اینکه تو کبک میخوای چکار کنی سؤال کرد...اصلا هم چیزی در مورد سرچ کاری و خونه و اینا نپرسید منم نشونش ندادم. آخر سر هم راهنماییم کرد در مورد مدارک فدرال. در مجموع، بدون اغراق، من ذره ای استرس در طول مصاحبه نداشتم.
    در ضمن من رشتم صفر امتیازیه و مدرک زبان هم ازم خواسته بودن که چند ماه پیش مدرک TCFQ، B1,B2 فرستاده بودم. مدرک آیلتس 7 هم داشتم که اونو هم نخواست و من نشون ندادم، فقط جند کلمه ای باهام انگلیسی صحبت کرد.

  8. #58
    Senior Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    رشته و دانشگاه
    Computer engineering-Hardware
    ارسال‌ها
    670

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    دوستان سلام. من چهارشنبه با خانم مونیکا (معروف به همون خانم مسنه در این فروم!!!) مصاحبه داشتم و قبول شدم. شنیده ها حاکی از این بود که آمار مشروطی ایشون بالاست و مدارکو با ذره بین نگاه میکنه و.. ضمنا زوجی که قبل از من مصاحبه داشتند خیلی منو ترسوندند که ایشون روی سرچها و مدارک حساسند و باید خیلی به مدارکتون مسلط باشید. مثلا میگفتند که در مورد سرچهای کاری ازشون پرسیده که فلان شرکت که اینجا تو سرچات هست تو کدوم خیابون مونتراله!! که من شخصا هیچکدوم از این اطلاعاتو نمیدونستم فقط شرح وظایف مرتبطو هایلایت کرده بودم همین.
    ایشون با سه ربع تاخیر اومدن دنبالم و وقتی اسممو خوندم من بلند از دهنم پرید بیرون: Quand meme!! که بعدش خودم خیلی خجالت کشیدم!! ایشون منو به اتاقشون بردن و خودشونو معرفی کردن و بلافاصله از من پرسیدن الان قراره چکار کنیم؟ منم جواب دادم. اینم بگم که خیلی خیلی بدتر از سطح معمولیم صحبت کردم. واقعا خیلی بد حرف زدم ولی همون از نظر ایشون ظاهرا خیلی عالی بود چون فرانکوفونم کردن و هی میگفتن زبانت عالیه و معلمت چی میگه! ازم پرسید مدرک زبان داری که من گفتم دارم و ایشون بلافاصله گفت احیانا C1-C2 دیگه؟ که منم گفتم نه ب1 و ب2!! من مدرکم مربوط به یه سال پیش بود که ایشون گفت پایینتر از سطح واقعیته. از مدارکم هم لیسانس و پیش دانشگاهی و دیپلمم رو دید. همینطور بیمه و گواهی سابقه کار. در مورد شرح وظایفم و شرکتی که توش کار میکنم سوال کرد که جواب دادم در مورد بازار کار تو کبک که سوال کرد با خوشحالی سرچهایی که از سایت emploi quebec داشتمو و کلی روش وقت گذاشته بودم رو درآوردم در مورد بازار کار در کل استان کبک و مونترال بود و تا سال 2021 هم بازار کار رو برای رشته من ایده آل تخمین زده بود که همه رو پرینت گرفته بودم و هایلایت کرده بودم ولی هر چی التماسش کردم لا اقل یه نیم نگاه بندازه نکرد (دقیقا واژه un coup d`oeil رو گفتم!!! ولی قبول نکرد و گفت دارم گوش میدم و حرفاتو باور میکنم نیاز به مدرک نیست!)بعدش هم CSQ رو داد و گفت که مصاحبم عالی بود. نه فرمای آپدیت شده نه فیش حقوق نه سرچامو حتی پاسپورتمم نگاه نکرد.
    توصیه به دوستانی که مصاحبه دارن اینکه شرایط هر پرونده با دیگری متفاوته و تجربه من با دوستانم که درست قبل من با خانم مونیکا مصاحبه داشتند کاملا متفاوت بود. بنابراین بهتره شرایط دیگران رو روی پرونده خودتون شبیه سازی نکنید چون واقعا کار بیهودییه. اتلاف وقته. فقط روی پرونده خودتون متمرکز باشین همین. بعد مصاحبه میبینین خیلی از این صحبتها و وقتها و هزینه هایی که بابت مصاحبه صرف شده واقعا بیخودی بوده. با آرزوی موفقیت همه دوستان.

  9. #59

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام دوستان
    من و دو نفر از دوستانم در یک روز مصاحبه داشتیم و من زودتر از ساعت مصاحبه خودم با دوستانم توی هتل بودم. در کل به نظر من زود به هتل رفتن زیاد خوب نیست. اگر نفرات قبلی مردود شده باشن استرس میگیرید و اگر هم قبول شده باشن اینکه بدونید از اونها چی پرسیدن و چطور بوده و ... در دقیقه 90 بهتون کمکی نمیکنه.
    مصاحبه من با حدودا 50 دقیقه تاخیر شروع شد و با اینکه آفیسر مرتب به ساعت نگاه میکرد و معلوم بود وقت کم داره ولی کامل و با دقت همه چیز رو بررسی کرد. در مسیر رسیدن به اتاق اصلا حرفی رد و بدل نشد، گفت پشت سر من بیاید و من هم پشتش به راه افتادم. توی مسیر حرفی نزد و من دیدم جالب نیست بخوام از پشت سرش شروع کنم به حرف زدن.
    تا رسیدیم به اتاق و از من خواست اول وارد بشم و من هم تشکر کردم و وارد شدم. بحث اینکه حال احوال کنید و تعارف کنید کی اول وارد بشه و یا از آب و هوای اون روز بگید و بگید چه روز قشنگیه و ... یه چیز شخصی هست که بعضی افراد میگن خوبه و بعضی نه. من به شخصه هیچ حرف اضافه ای نمیزدم و اصلا سعی نکردم بحث رو ببرم به سمتی که میخوام یا خودم بحث رو دست بگیرم و حرف بزنم و به قول بعضی دوستان سعی نکردم بحث رو مدیریت کنم و ببرم به سمت مباحثی که روش تسلط دارم! حس میکنم یه جورایی جلوی قاضی و ملق بازیه!

    من مدرک زبان داشتم و سوالاتی مثل رنگ و لباس و آب و هوا و ... ازم نپرسید ولی در مورد کارم خیلی خیلی ریز شد و من هم هر جا کم میاوردم از لغات انگلیسی استفاده میکردم و بدون اینکه حرفم رو قطع کنه یا اصلاح کنه با دقت گوش میداد. بیشتر وقت مصاحبه من به بحث در مورد کارم گذشت و خیلی بیشتر از اونی که فکر میکردم در مورد کارم ریز شد. مثلا در شرح وظایف یک مورد رو میپرسید و وقتی جواب میدادم از جواب خودم یک سوال مطرح میکرد و میگفت یعنی چی و در توضیح اون یک سوال دیگه از جواب قبلیم در میاورد! به جاهایی از کارم رسیدیم که خودم تا حالا بهش فکر نکرده بودم!
    گفت در ایران عضو انجمن مهندسی (نظام مهندسی) هستی و گفتم بله و کارت رو نشون دادم. (پشت کارت انگلیسی بود و ترجمه نکرده بودم) بادقت دید و حس میکنم خوشش اومد.
    گفت تلویزیون میبینی؟ کدوم کانال؟ کدوم برنامه؟ چرا این برنامه؟ ازش چی میفهمی؟ و ...
    یک جایی هم تو حرفام گفتم کارتون میبینم و گفت چرا؟ گفتم لغات و جملاتش ساده تر و روون تره و حرفم رو تایید کرد. گفت آخرین کارتونی که دیدی چی بوده و داستانش رو تعریف کن. 3-4 جمله که گفتم گفت کافیه.
    از ارزش های کبک چیزی نپرسید ولی در مورد اینکه اونجا برسی چی کار میکنی پرسید. مثل معادل سازی مدرک و عضو شدن توی انجمن و ...
    چون من تو حرفام گفتم یه دوست صمیمی مونترال دارم از اون خیلی پرسید. کارش چیه؟ رشته اش چیه؟ چقدر طول کشیده کار پیدا کنه؟ این کارایی که گفتی مثل معادلسازی و ... رو دوستت کرده یا نه؟ از کبک چی میگه؟ چه توصیه ای بهت کرده؟ اونجا کجا زندگی میکنه؟ مجرده یا نه؟ از کی میشناسیش؟ اونجا کلاس فرانسه میره یا نه؟ اونجا فرانسه حرف میزنه یا انگلیسی؟ ...
    بین این حرف ها مدارک رو هم میگیرفت و با دقت خیلی زیاد بررسی میکرد. مثلا در مورد دوستم که میپرسید داشت مدرک دانشگاهم رو با دقت زیاد زیر و رو میکرد.
    بیمه و مدرک تحصیلی رو خیلی با وسواس میدید.
    روی مدارک یه کمی بحث کردیم ولی مشکلی نبود که حل نشه!
    از یه جایی به بعد حس کردم قبولم کرده.
    مثلا میگفت بری اونجا کار پیدا نکنی چی کار میکنی و من داشتم جواب میدادم میگفت نه! یادت باشه اینطوری بکنی بهتره!
    برای همین آخراش خیالم راحت شده بود و وقتی گفت قبولی و من به شما csq میدم و ... اصلا ذوق نکردم. طوری که خودش هم تعجب کرد و وسط حرفش یهو گفت اصلا فهمیدی چی گفتم؟ و من گفتم بله گفتید قبولم!
    با اینکه دیر شده بود و وقت کم داشت ولی کامل برام مراحل بعدی پروسه مهاجرت رو توضیح داد.

    یه توضیح دیگه هم اینکه وقتی شرح مصاحبه من و بقیه دوستان رو میخونید و ما مگیم چی گفتیم و چی شنیدیم زیاد روی این جملات فارسی و روان شرح مصاحبه حساب نکنید و فکر نکنید زبان همه از شما بهتره! خیلی جاها به زور و با تکیه به یکی دو تا کلمه از حرفاش میفهمیدم آفیسر چی میگه و چند باری هم خودم حس میکردم دارم غلط میگم و میرم و از چشم های درشت شده آفیسر معلوم بود داره به جمله بندی های من تو دلش میخنده!
    ویرایش توسط M1KE : March 5th, 2013 در ساعت 02:19 AM دلیل: به روز رسانی به درخواست کاربر
    An old man dies. A young woman lives. A fair trade

  10. #60
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    رشته و دانشگاه
    لیسانس حسابداری
    ارسال‌ها
    20

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    با سلام به دوستان عزيز
    من جمعه با بابك ذوالفقاري مصاحبه داشتم و قبول شدم مي خواستم بعد از اينكه برگشتم ايران شرح مصاحبه ام رو بنويسم ولي ديدم براي ارامش ديگران الان لازم ترباشه ، من ٢ روز قبلش رفتم كه هتل رو پيدا كنم تقريبا همه قبول شده بودند، روز جمعه هم قبل از من همه كساني كه با اين ٣ تا افيسر مصاحبه داشتند قبول شده بودند و يك زوج كه ديروزش با خانم مونيكا مصاحبه داشتند بهشون گفته بود كه بعدا خبر مي دم ولي روز جمعه كه من اونجا بودم دوباره اومدند با خانمه صحبت كردند و بعد رفتند پيش بابك كه توسط بابك پروندشون قبول شد، مصاحبه خود من با ايشان يك ساعت و ده دقيقه طول كشيد، اول بررسي مدارك، بعد سطح زبان فرانسه و انگليسي و بعد از يك سري سؤالات تمام ريز كار من رو چك كرد و من ارسال پروندم مربوط بود به اخر سال ٢٠١٠ كه مدرك زبان نمي خواست منم نگرفته بودم ولي حتي سؤال هم نكرد كه مدرك دارم يا ندارم، بعد هم ارزشهاي كبك پرسيد و گفت يعني چي كه كبك يك جامعه جمعگرا هست؟ و يعني چي زن و مرد برابرند؟ بعد هم csq رو صادر كرد، يك سري هم اطلاعات راجع به مونترال و كار بهم داد البته من فكر مي كنم رشته خودش finance بود چون خيلي اطلاعات داشت و در طول مصاحبه اينقدر راجع به رشتم ازم سؤال كرد كه من فكر كردم رفتم شركت استخدام بشم، به هر حال بر خلاف چيزهايي كه دوستان نوشتند بسيار مؤدب بود، و تمام كساني كه در ان ساعت مصاحبه داشتند قبول شدند، و هيچكدام از ما با ذره بين و بي احترامي مواجه نشديم
    موفق باشيد
    ارسال مدارک: oct/24/2010 ، فایل نامبر: feb/06/2011 ،تاریخ مصاحبه : feb/15/ 2013 ,فایل نامبر فدرال:may/03/2013 , آپدیت مدارک Aug/14/2013, دریافت مدیکال oct/12/2013,ارسال مدیکال Oct/24/2013, پاس ریکوئست Feb/25/2014

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •