صفحه 7 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 115

موضوع: شرح مصاحبه های کبک

  1. #61
    Member ben_pordad آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    رشته و دانشگاه
    برق
    ارسال‌ها
    110

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام دوستان
    قبل از شروع از طولانی بودن مطلب عذر خواهی می کنم چون می خواستم کامل و به ریز شرح بدم و اگر هم سوالی داشتید و راهنمایی خواستید پیغام بدید .

    من و همسرم چهارشنبه 13 فوریه (25 بهمن ) در استانبول مصاحبه داشتیم ، من متقاضی اصلی بودم ، با فایل نامبر سپتامبر 2010 و رشته برق (بدون امتیاز) حدود 5 ماه پیش بعد از مدت تقریباً 2 سال بی خبری یه ایمیل برام اومد که مدارک کاری و بیمه خودم و همسرم رو در مدت 2 سال گذشته براشون ارسال کنم . که بعد از آپدیت کردن و ارسال به مونترال یه نامه آمادگی مصاحبه و بعد از 2ماه ایمیل مصاحبه برام اومد .
    ما دو روز قبل از مصاحبه به ترکیه رفتیم و تو منطقه تقسیم هتل Golden Age2 رو گرفتیم . همون روز که رسیدیم با خانومم پیاده رفتیم که محل هتل رو پیدا کنیم چون از قبل روی موبایلم محل هتل رو تو جی پی اس زده بودم تقریباً 20 دقیقه پیاده روی کردیم تا رسیدیم به هتل هیلتون پارکسا ، وارد لابی شدیم 2 زوج ایرانی به همراه یک نفر تنها نشسته بودند و استرس و جو محل خیلی جالب بود . همون موقع وارد شدن دفتر آفیسرها از بیرون معلومه یه میز ساده با یه لپ تاپ و پرینتر و کلی کاغذ روش اون رو ببینید یکم آرومتون میکنه تا با مشخصات اتاق آشنا بشید . ما حدود 3-5 دقیقه تو لابی نشستیم و اومدیم بیرون از هتل ، چون از قبل تو اینترنت بررسی کرده بودم از هتل که بیرون بیایید سمت راست سر بالایی رو حدود 300 متر که بالا برید ایستگاه تلکابین هست که از تپه دانشگاه شما رو میبره به خیابونی که به میدون تقسیم ختم میشه . ما همین کار رو کردیم و نفری 2 لیر به دستگاه دادیم و ژتون گرفتیم و سوار شدیم و برگشتیم هتل .
    مصاحبه ما ساعت 10:30 بود ، شب قبل از مصاحبه جاتون خالی 2 تا شات ویسکی خوردم (به کسانی که اهلش هستند پیشنهاد میکنم J ) و براحتی و بدون استرس خوابیدم و حتی تا خود صبح هم بیدار نشدم J . ساعت 9 صبح بعد از صبحانه و حاضر شدن از هتل تاکسی گرفتیم و با 12 لیر رفتیم به هتل محل مصاحبه . وارد لابی شدیم یک پسر عرب لبنانی و و یک زوج ایرانی و یک دختر خانوم ایرانی نشسته بودند ، یک خانوم میان سال هم بود که خواهرش و همسرش رفته بودند مصاحبه و منتظرشون نشسته بود و کلی جو رو خراب میکرد و استرس میداد . می گفت دیروز آفیسر ها همه رو مشروط کرده بودند و گفته بودند که مدارکتون باید بررسی بشه با جوی که از هفته پیش هم پیش اومده بود ما هم کلی نگران شدیم که نکنه ما هم مشروط کنند .

    دوستان اکیداً توصیه می کنم که خیلی زودتر به لابی نرید و وارد صحبت و بحث ها نشید . ما یه گوشه نشسته بودیم و وارد جمعشون نشدیم چون خیلی بلند هم صحبت می کردند به گوش ما میرسید . بعد از 10 دقیقه همون زوج که خواهرشون بیرون بود اومدند بیرون که مشروط شده بودند با بابک مصاحبه داشتند . بعد از چند دقیقه زوج بعدی هم بیرون آمدند که اونها هم با لورا بوس مشروط به بررسی مدارک شده بودند ، دیگه شما حال ما رو اون لحظه حدس بزنید که چجوری شده بودیم . بعد از چند دقیقه بابک اومد (یه پسر لاغر و شل و ول تا یه حدی هم اٌسکل ) و اون پسر لبنانی رو صدا کرد و بعد از اون (یه دختر خشگل و جوون و خوشرو ) اون دختر خانوم رو صدا کرد و با هم رفتند . بعد هم خانوم مونیک فورتن ( یه خانم میانسال لاغر با موهای کوتاه و سفید ) اومد یک اسم صدا کرد که نبودند و رفت، بعد از 10 دقیقه خانوم فورتن دوباره اومد و اسم ما رو صدا کرد و به همراهشون از پله های لابی پایین رفتیم و ما رو به سمت اتاق راهنمایی کرد که بعد از اینکه خانومم وارد شد من بهش گفتم بعد از شما میرم ( (après vousبه نظرم خوشش اومد و رفت داخل ، بعد هم اشاره کرد که بنشینید برای همسرم صندلی رو عقب کشیدم تا بنشینه که دیدم با حرکت سر کار من رو تحسین کرد J . بعد از نشستن خواستم مدارکمون رو در بیاریم که گفت موسیو صبر کنید اول من توضیح بدم ، شما باید امتیاز 63 رو برای قبول شدن کسب کنید و من مدارک کاری و تحصیلی و بیمه شما رو بررسی میکنم و بعد مدارک همسر شما رو ، که من هم گفتم باشه . گفت حالا مدارکتون رو بیارید . این خانوم فورتن خیلی دوست داره که خودش بگه چکار کنید و چی بگید و کلاً نمیخواد فضا رو شما ازش بگیرید و خیلی زود طاقتش تموم میشه . اول پاسپورت ها رو گرفت بعد هم سند ازدواج و مدارک تحصیلی رو گرفت ، دوستان باور کنید حدود 15 دقیقه رو مدارک لیسانس و پیش دانشگاهی و دیپلم من دست میکشید و مهر و امضای اون رو با ذره بین و چراغ قوه نگاه میکرد و میگذاشت روی میز و دوباره برمی داشت و نگاه میکرد . اصل ریز نمره ها رو دست میکشید . با ترجمه بررسی می کرد ، من و همسرم ریز نمرات پیش دانشگاهی رو نداشتیم و اون هم دقیقاً دست گذاشت روی اون و گفت ریز نمره های پیش دانشگاهی رو بدید ، من هم خودمو زدم به تعجب کردن و ندونستن و گفتم اِ نیست !!! ؟ من نمی دونستم و یادم رفته گفت خانومت چی گفتیم اون هم همینطور ! چون من و همسرم همسن هستیم و هم دانشگاهی و هم رشته ای بودیم تمام مدارک و تاریخ ها و مدارکمون شبیه هم بود . که اون هم همین رو پرسید و گفت نمراتتون هم مثل همه ؟ گفتم بعضی هاشون . دوباره مدارک رو با ذره بین نگاه کرد من پیش خودم گفتم شاید میخواد عکس العمل ما رو ببینه که این کار رو می کنه و فقط با لبخند نگاهش میکردم و هیچی نگفتم . بعد همه رو گذاشت رو میز و گفت مرسی جمعشون کنید . بعد به من گفت که مدرک فرانسه داری که گفتم نه ( چون ایمیلش برام نیومده بود ) و گفتم که تو موسسه قطب راوندی یکسال درس خوندیم و نامه گذروندن دوره رو که از قطب گرفته بودم بهش نشون دادم ، اون هم یه نگاه سرسری بهش انداخت و گفت باشه . و حالا باید با هم فرانسه تون رو بررسی کنیم و شروع کرد به سوال پرسیدن و تایپ کردن ؛ دوستان باور کنید توی اون جو کلی استرس بهتون وارد میشه و من برای حرف زدن به ته ته په ته افتاده بودم و چند تا لغت هایی که آماده کرده بودم اصلاً یادم نمی اومد و اون هم اصلاً سوالاتی که شنیده بودیم و رو نمی پرسید ! ازم پرسید وقتی 2 سالت بود چه آینده ای رو میدیدی و میخواستی چکاره بشی ؟ من هم یه چیزی سر هم کردم و براش توضیح دادم میخواستم دکتر بشم ولی حالا مهندس شدم ! (آخه من 2سالگی عقلم میرسید که اینو پرسیدی ؟ )
    بعد پرسید کار اولت راجع به چی بود و بعد هم گفت چرا زمینه کاریش با کار الانت کاملاً فرق میکنه . من هم بهش گفتم هر دوتاش کار فنی هست ولی من بعد از سربازی این کار رو پیدا کردم و بعدش رفتم به کاری که علاقه داشتم . بعد گفت سابفه بیمه رو بده ، بعد حسابی با تاریخ کارها و نامه سابقه کار بررسی شون کرد و راجع به بیمه من که از دفتر شیراز رد می شد ازم پرسید و گفتم که دفتر اصلی شرکتمون شیراز بوده . بعد گفت که چه کشور هایی رفتی و مسافرت داشتی و گفت به انگلیسی بگو . من هم خوب توضیح دادم چون چند بار هم ماموریت به آلمان و ایتالیا رفته بودم حسابی با عکس هایی که از قبل آماده کرده بودم براش توضیح دادم . بعد گفت راجع به کارت در کبک چی می دونی من هم براش شهر هایی رو که بررسی کرده بودم و سرچ های شغلی رو نشونش دادم . بعد دست گذاشت رو یکیشون و گفت این شرکت زمینه کاریش چیه ؟ من هم که این روز های آخر قبل از مصاحبه تند تند فقط ایمیل هام رو پرینت می گرفتم ، یادم نبود ! اون هم با تعجب گفت چطور براش درخواست کار فرستادی در حالیکه نمیدونی در چه زمینه ای کار میکنه ؟ ( حق داشت ) من هم گفتم یادم رفته . بعد پرینت های دیگه رو می خواستم نشون بدم که گفت نه نمی خواد و جمعشون کن . بعد هم رفت سراغ همسرم و گفت و راجع به کارت توضیح بده و با چه شرکت هایی کار میکنید و تفاوت شهری که توش درس خوندی با شهری که کار میکنی رو بگو که خانومم هم تقریباً خوب جواب داد . بعد هم گفت اوکی همه مدارک رو جمع کنید و ببندید . من هم که از خودم راضی نبودم و تازه خودم رو پیدا کرده بودم می خواستم بیشتر راجع به کار و مدارکی که آماده کرده بودم توضیح بدم . ولی گفت موسیو کلاسورت رو ببند . بعد هم نزدیک به 10 دقیقه با لپ تاپش کار میکرد و لیست امتیاز ها رو چک می کرد و ما هم کاملاً ساکت نشسته بودیم و هیچی نمی گفتیم . که وسطش با لبخند گفت حرفی نمی زنید و سوالی ندارید ؟ من هم گفتم خیلی استرس دارم و منتظر نتیجه ایم . پرسیدم آیا قبول شدیم ؟ گفت چند لحظه دیگه صبر کنید . بعد هم با لبخند سرش رو تکون داد و گفت آروم باشید موسیو ، شما قبول شدید و تبریک گفت
    بعد هم سی اس کو رو پرینت گرفت و گفت مشخصاتتون رو چک کنید ببینید درسته ؟ بعد هم چند برگ دیگه پرینت گرفت و راجع به ادامه و شرایط پرونده صحبت کرد . من هم دیدم که برامون NF زده ازش پرسیدم که تفاوتش چیه ؟ گفت فقط باید دوره آنلاین زبان رو بگذرونید و فرانسه تون رو بهتر کنید . بعد گفتم چرا اینقدر زمان بررسی فدرال زیاد شده ؟ که گفت متاسفانه طولانی هست و کاریش هم نمیشه کرد مربوط به فدارل میشه . بعد هم دوباره تبریک گفت و خداحافظی کردیم و اومدیم بیرون . اون رو ما اولین نفر بودیم که با سی اس کو بیرون اومدیم و بعد هم تو فرودگاه دیدم که بعد از ما هم قبول شدند .
    دوستان این رو بدونید که جو و استرس مطمئناً روی شما تاثیر میذاره ولی کم کم به شرایط مسلط میشید . این خانم مونیک تند حرف میزد ولی اگه متوجه نمیشدیم دو باره توضیح می داد و سعی می کرد که بفهمیم چی می گه . به نظر من اصلاً حرف اضافی و توضیح بیشتر هم ندید و بزارید هر چی میخواد انجام بده ، فقط به هر چیزی که ارائه می دید کاملاً مسلط باشید تا گیر نکنید .
    به نظر من اگه مدارک کامل باشه و تمام اطلاعاتتون دقیق و درست باشه و بتونید در حد معمولی فرانسه صحبت کنید مطمئناً مشکلی نخواهید داشت .



  2. #62
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    ارسال‌ها
    8

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام
    با کمی تأخیر شرح مصاحبه‌مون رو می‌نویسم. امیدوارم که مفید واقع بشه.

    مصاحبه‌ی ما روز 14 فوریه 2013 (26 بهمن 91) بود. اطلاعات بیشتر رو هم می‌تونید توی امضا ببینید. البته این رو هم بگم که من وقتی اقدام کردم مجرد بودم و حدود ده ما پیش ازدواج کردم و همسرم رو هم به پرونده‌م اضافه کردم. من فوق‌لیسانس مهندسی آی‌تی دارم و همسرم لیسانس مهندسی مکانیک، ولی کارش به رشته‌ش ربطی نداره ، برنامه‌نویسی و طراحی نرم‌افزار هست.
    مصاحبه‌ی ما ساعت 2 بعدازظهر بود. من کلن آدم استرسی‌ای هستم. برای مصاحبه هم مضطرب بودم، مخصوصن غروب روز قبلش خیلی هول کرده بودم! ولی هر چی به ساعت مصاحبه نزدیک‌تر می‌شد آروم‌تر می‌شدم. ساعت 1:40 رسیدیم به هتل و به یکی از مسئولین هتل گفتیم که برای مصاحبه اومدیم و اون به ما گفت که توی لابی منتظر بشینیم. حدود یک ربع از ساعت 2 گذشته بود که یک خانم حدود 60 ساله (مونیک) اومد و اسم ما رو خوند که باهاش بریم توی اتاق مصاحبه. یک چیزی که به نظرم خیلی مهمه و به همه توصیه می‌کنم انجامش بدن، سلام و خوش و بش کردن با آفیسر هست. نه به خاطر خوشایند اون یا پاچه‌خاری و این‌چیزا ها! به خاطر اینکه این‌طوری اولن شما نشون می‌دید که مبادی آداب هستید و ضمنن این‌طوری نیستید که از اضطراب زبونتون بند اومده باشه، و ضمنن ترسی هم از فرانسه حرف‌زدن ندارید. مثلن من خودم همون موقع که داشتیم از پله‌ها می‌رفتیم پایین بهش گفتم bon jour و ظاهرن اون در صدد نبود که بگه و وقتی در اتاق رو باز کرد و گفت بفرمایید ، من گفتم Après vous و اون هم لبخند زد و گفت که نه شما اول برید.
    کلن آدم خوش‌برخوردی بود و جو مصاحبه هم آروم بود. در حالی که داشت لپ‌تاپش رو روشن می‌کرد از من پرسید که کی رسیدیم استانبول. من گفتم سه‌شنبه و خودم اضافه کردم که اولین باره میایم استانبول و خیلی شهر قشنگیه و فلان. بچه‌ها من تقریبن مطمئنم که همین‌که من همون اول به جواب‌های یک‌کلمه‌ای اکتفا نکردم و خودم چند تا جمله‌ی دیگه گفتم باعث شد که مونیک دیگه زیاد من رو سؤال پیچ نکنه. بعدش ازم پرسید کجاها رو دیدید. من هم بهش گفتم شب اول که رسیدیم رفتیم مسجد آبی رو دیدیم، و این رو هم اضافه کردم که به اصطلاح یخ محفل رو بشکنم : گفتم از بس تاریک بود آبی‌ شو ندیدیم! که مونیک بلند خندید. بعدش هم اضافه کردم که دیروز هم رفتیم فلان‌جاها رو دیدیم و این‌طوری و اون‌طوری...
    بعد خودش رو معرفی کرد و گفت که قراره به مدارکمون و فرانسه‌مون امتیاز بده. بیشتر وقت مصاحبه به چک‌کردن مدارکمون گذشت. ترجمه‌ی عقدنامه‌مون رو که دید گفت اینجا نوشته که شما حق طلاق و حق کار و این چیزها رو دارید. آیا این توی همه‌ی عقدنامه‌ها هست؟ منم توضیح دادم که طبق قوانین ایران زن این حقوق رو نداره و ما خودمون اینا رو اضافه کردیم و این‌طوری نیست که اصولن توی همه‌ی عقدنامه‌ها بنویسند و ... مدارک تحصیلی‌مون رو نگاه کرد و فقط مدرک لیسانس همسرم که از دانشگاه آزاد بود با ذره‌بین بررسی کرد. ولی کلن این‌طوری نبود که یک عده تعریف می‌کنن که انگار آفیسرها به همه‌‌چی شک دارن. اون حتی یادش نبود فیش حقوقی‌مون رو ببینه که خودم بهش نشون دادم. به من گفت که تو فرمت نوشتی از 2008 اینجا کار می‌کنی ولی مثکه از 2010 کار می‌کنی، تو نامه‌ی کارت هم تاریخ نزده. من یه‌هو تازه یادم افتاد که توی این نامه‌ی جدیدی که از شرکت‌مون بردم تاریخ شروع به کارم رو یادم رفته بنویسم. گفتم آخ ببخشید آره یادم رفت بگم بنویسن! ولی توی اون نامه‌ی اولی که فرستاده بودم نوشته بود که از 2008 کار می‌کنم، ولی بیمه‌م از 2010 رد شده. گفت آها اوکی!
    ازم پرسید وقتی برسی کبک چی کار می‌کنی؟ گفتم چند تا دوست اونجا دارم که می‌تونم تا پیداکردن خونه پیششون بمونم. بعد می‌رم کارت بیمه‌م رو می‌گیرم و بعد هم دنبال کار می‌گردم کما اینکه الان هم یک عالمه سرچ کردم و نتایجش رو آوردم. خواستم بهش نشون بدم که گفت نمی‌خواد چیزی نشونم بدی فقط بهم بگو. بعد گفتم اگر لازم باشه مدرک تحصیلی‌م رو معادل‌سازی می‌کنم. گفت این مدرک معادل چیه و از کجا باید بگیری؟ من هم گفتم که در واقع یک گواهیه که نشون می‌ده تحصیلات من که در خارج از کبک انجام شده معادل چه سطحی از سیستم تحصیلی کبک هست و این رو باید از وزارت مهاجرت بگیرم. بعد گفتم می‌دونم که کار پیداکردن اولش ممکنه مشکل باشه و ما آماده‌ایم که اگر لازم شد یک دوره‌ی کارآموزی بگذرونیم یا چند ماه bénévolat. گفت چرا تو که فوق‌لیسانس داری. گفتم درسته ولی به هر حال سابقه‌ی کار توی کبک ندارم و ممکنه که کارفرماها ترجیح بدن آدم‌هایی با سابقه‌ی کاری کبک رو استخدام کنند. بعد سرش رو تکون داد و من حس کردم که جوابم براش قانع‌کننده بوده. یک سؤال هم راجع به اجاره‌ی خونه ازم پرسید. منم گفتم ما ترجیح می‌دیم یک خونه‌ی دو اتاق خوابه داشته باشیم که اجاره‌ش حدود 600 دلار در ماه هست.
    من مدرک آیلتس نداشتم. ولی از اونجا که انگلیسیم خوب بود همون اول که درخواست فرستاده بودم نمره‌م رو 11 زده بودم!!!!! (بماند که بعدش فکر کردم که خب چه کااااری بود حالا!) به هر حال... مونیک ازم پرسید که انگلیسی‌ت چطوره؟ منم خندیدم گفتم بد نیست. بعد به انگلیسی ازم پرسید که آخرین کتابی که خوندی چی بود. من هم راجع به کتابه صحبت کردم (بار هستی) و اون هم گفت اتفاقن من فیلمش رو دیدم ولی خیلی وقت پیش و درست یادم نیست. بعد من گفتم که کتاب جالبی بود به نظرم و اون پرسید که چیش برات جالب بود. (قابل توجه دوستان : حواستون باشه چی می‌گیدها!!) خوشبختانه من حضور ذهن داشتم که براش توضیح بدم چیش جالب بود. چون معمولن جزئیات فیلم و کتاب‌هایی که می‌بینم یا می‌خونم خیلی تو ذهنم نمی‌مونه. خیلی وقت‌ها فقط همین یادم می‌مونه که از فلان کتاب خوشم اومد حالا چراشو نمی‌دونم ولی چون این کتابه رو هفته‌ی قبلش خونده بودم یادم بود. خلاصه چند دقیقه‌ای هم انگلیسی حرف زدیم و خوب هم بود.
    یک چیزی که خیلی مهمه اینه که آفیسر فکر نکنه که شما یک مشت جمله و کلمات قلمبه سلمبه حفظ کردید که براش بگید.
    نکته‌ای که در مصاحبه‌ی ما وجود داشت این بود که از همسرم خیییلی سؤال پرسید. من انتظار نداشتم که بیشتر از یکی دو تا سؤال ازش بپرسه. نمی‌دونم چرا. شاید به خاطر این بود که می‌خواست یه طوری امتیاز فرانسه رو بهش بده. ولی متأسفانه همسرخان از اونجا که در فرانسه خوندن تنبلی کرده بودن موفقیت خاصی در فرانسه صحبت‌کردن به دست نیاوردن! مونیک ازش سؤال‌های ساده‌ای مثل همسرت چند سالشه و پدرت چند سالشه و اسم سگ‌تون چیه و این‌ها پرسید، که همسر خیلی دست و پاشکسته چند کلمه در جوابش گفت. و هی می‌گفت می‌شه انگلیسی جواب بدم؟ مونیک هم می‌گفت اوکی. بعد از چند جمله دوباره مونیک سوئیچ می‌کرد رو فرانسه و دوباره روز از نو!!‌ حالا این که از قسمت تست فرانسه‌ش. ولی در مورد شرکت همسر (که در واقع من هم همونجا شاغل هستم) چندین و چند سؤال به انگلیسی ازش پرسید. مدارک ثبت شرکت و مالیات و بیمه رو چک کرد و راجع به اینکه چند نفر هستید و چه کار می‌کنید و این‌ها از همسرم سؤال کرد. خلاصه اینکه از نظر مدت زمانی که بخوایم در نظر بگیریم، در طول یک ساعت مصاحبه، مدت زمانی که با همراه صحبت می‌کرد از مدت زمانی که از من (که مِین بودم) سؤال پرسید بیشتر نباشه کمتر هم نبود!
    بعد از من پرسید که آیا مدرکی چیزی هست که بخوای به پرونده‌ت اضافه کنی؟ من هم یه فرم تغییر آدرس و فرم اصلی‌هامون رو دادم بهش.
    بعد یه هویی دو تا ورق داد دست من. من یه مقدار گیج می‌زدم و بالای ورقه رو نگاه نکردم. هی داشتم ورق‌ها رو زیر و رو می‌کردم و بهش گفتم با این تفاسیر مثکه ما قبول شدیم نه؟ خندید گفت ئه آره! مگه بهتون نگفتم؟! که دیگه منم نیشم تا بناگوشم باز شد و گفتم نه نگفته بودید! بعد هم س اس کیو ی همسر رو داد بهش و گفت که ممکنه کارتون تا 30 ماه دیگه هم طول بکشه و سعی کن تو این مدت فرانسه‌تو تقویت کنی.
    چند تا نکته که به نظرم مهم میاد:

    - آفیسرها دنبال پیداکردن ایرادهای بنی‌اسرائیلی نیستند. توی همین سایت چند تا از نوشته‌های دیگران رو خوندم که گفته بودند آفیسرها گیر الکی می‌دن مثلن به دوستم گفته چرا فیش حقوقی سه ماه رو آوردی مگه نمی‌گی 36 ماه سابقه داشتی . بعد همین باعث شده آفیسره بهش شک کنه و گیر بده و فلان و بهمان .... بعد هم فوری نتیجه می‌گیرن که آفیسر عقده‌ایه یا مرض داره و ...
    شما باید یک چیزی رو در نظر داشته باشید و اون اینه که این آفیسر الان در واقع نماینده‌ی جامعه‌ی کبک هست و اومده در یک جلسه‌ی یک ساعته شما رو ارزیابی کنه و ببینه که آیا اینکه شما هموطن اون بشید قابل قبول هست یا نه. پس انتظار این می‌ره که همه‌چی‌تون رو دقیقن بررسی کنه. و این آفیسرها روان‌شناس و آدم‌شناس هستند. از روی طرز لباس پوشیدن و مدل راه رفتن و تکون‌دادن دست و این چیزها می‌تونن یک چیزهایی درباره‌ی طرف مقابل بفهمند. وقتی توی ای‌میل مصاحبه صراحتن می‌نویسند فیش حقوقی یک سال گذشته رو بیار، طبیعیه که گیر بده که چرا مال سه ماه رو فقط آوردی.

    - توی یکی از شرح مصاحبه‌ها راجع به همین خانم مونیک خوندم که نوشته بودند که خیلی شکاکه و هی می‌ره مدارک رو به بابک نشون می‌ده مبادا که تقلبی در کار باشه. خب در مورد ما که به هیچ عنوان این‌طوری نبود. کمااینکه از یک چیزهایی هم چشم‌پوشی کرد. مثلن همون نامه‌ی کار من که تاریخ یادم رفته بود، و نامه‌ی کار همسرم که مدیرعامل شرکت هست و خودش نامه رو امضا کرده بود، مونیک گفت بهتر بود یکی دیگه این رو امضا می‌کرد. یا مثلن به من گفت که توی رزومه‌ت بهتر بود فلان چیز رو فلان‌طور می‌نوشتی.

    - شما اگر صادق بوده‌باشید، هیچ جای نگرانی نیست. اون‌ها دنبال این نیستند که شما رو به بهانه‌های واهی رد کنند. با صداقت حرف بزنید. حتی اگر ایرادی در کارتون هست، سعی نکنید توجیه یا ماست‌مالی کنید یا زیربارش نرید. مثلن همین که من گفتم که ئه ببخشید یادم رفت بگم تاریخ شروع کارم رو توی نامه‌م بنویسند. یا اینکه همسرم گفت حق با شماست بهتر بود یکی دیگه نامه‌م رو امضا می‌کرد ولی از اونجایی که توی شرکت اصولن زیر همه‌ی نامه‌ها باید امضای من باشه، ما دیگه به این قضیه توجه نکردیم.

    - توی این مصاحبه اصلن چیزهای روتین که انتظار می‌رفت رو از ما نپرسیدند. مثل : ارزش‌های کبک، چرا می‌خوای مهاجرت کنی، پرچم کبک چطوریه، با سرما چی کار می‌کنی و ... البته مسلمن کسی که می‌خواد بره مصاحبه باید برای پاسخگویی به این سؤال‌ها آماده باشه. ولی من توصیه می‌کنم که فرانسه بخونید و دایره‌ی لغات فرانسه‌تون رو گسترش بدید که هم آرامش بیشتری داشته باشید و بتونید بهتر به سؤال‌ها جواب بدید، هم این‌که باز هم تأکید می‌کنم : به آفیسر نشون بدید که از صحبت کردن واهمه‌ای ندارید.

    - سرچ کاری من رو نگاه نکرد ولی همون آخرای کار ازم پرسید که مثلن تو چه شرکتی می‌خوای کار کنی؟ که من هم گفتم شرکت خاصی مدنظرم نیست ولی وقتی سرچ می‌کردم مثلن فلان شرکت‌ها استخدام می‌کردند (اسم چند تا شرکت رو گفتم) منظورم اینه که سرچ‌های کاری‌تون صرفن چند برگ پرینت شده نباشند. باید بتونید درباره‌شون توضیح بدید. مثلن میزان حقوق، محل کار، نوع کار، اسم شرکت و ... همین‌که نشون بدید خودتون با دقت اون سرچ رو انجام دادید و برنداشتید کیلویی پرینت بگیرید با خودتون ببرید!

    فعلن توضیح دیگه‌ای به ذهنم نمی‌رسه. اگر کسی سؤالی داره، خوشحال می‌شم بتونم جواب بدم و کمکی بکنم.
    موفق باشید
    رشته 6 امتيازي *** ارسال مدارك به دمشق :‌28 سپتامبر 2010 ***تاريخ فايل‌نامبر: 14 دسامبر 2010***فرانسه 7و7***درخواست مدرک زبان: 17 اوت 2012 (مدرک ب2-ب2 داشتم که فوری فرستادم)***نامه انتظار مصاحبه: 6 نوامبر 2012***نامه‌ی دعوت به مصاحبه: 21 دسامبر 2012***تاریخ مصاحبه: 14 فوریه 2013*** CSQ: 14 -2-2013

  3. #63

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    با سلام به همه دوستان عزیز:
    من و همسرم امروز 17 آوریل در مصاحبه قبول شدیم. در مورد شرح مصاحبه نمی خوام براتون بنویسم. اگر سوالی در رابطه با مصاحبه دارید یا دوستانی که در شرف مصاحبه هستند پیغام بگذارند تا من آنچه که می دونم جواب بدم. فقط می خواستم در مورد آفیسر ها توضیح بدم. در حال حاضر 4 تا آفیسر هستند. 2 خانوم سیاه پوست و 2 آقای سفید پوست. خانوم ها هر دو جدید هستند و یک آقای میان سال با قد بلند فکر می کنم جدید هست ولی یک آقای کوتاه قد کمی پیرتر رو یکنفر از قبل می شناخت.
    دوستان عزیز مصاحبه من 1 ساعت دقیقا طول کشید. من فرانکوفن شدم و کد 130 گرفتم. اما فقط میتونم بهتون بگم روی تمام پروندتون و تمام سرچهایی که انجام میدید تسلط کامل داشته باشید و اینکه متاسفانه باید بگم که بیمه رو در سایت تامین اجتماعی چک می کنند. ما به محض وارد شدنمون اول ازمون پاسپورت ها رو خواست و بعد بلافاصله پرینت صفحه ورود به تامین اجتماعی رو جلوم گذاشت و گفت مشخصاتت رو پر کن و بعد که من پر کردم سریع مشخصات رو وارد کرد و تمام سوابق بیمه ام رو با نامه بیمه که بهش داده بودم و ترجمش تطبیق داد.
    هر چیزی هم که در مورد کبک بود مو به مو ازم سوال کرد و هیچ چیزی رو ازش رد نشد. دوستان میتونم بگم مصاحبه اصلا شوخی نیست و باید بسیار خودتون رو کامل کنید.
    با تشکر از همه راهنمایی های دوستان عزیزم
    Application received by Damascus: Oct 2010 // CSQ: April 2013 // FFN: July 2013 // Medical: Oct 2013 // PR: March 2014

  4. #64
    Member pejman55 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    رشته و دانشگاه
    Génie Informatique à l'Université Polytechnique M.Sc
    ارسال‌ها
    134

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    دوستان عزیز سلام من و همسرم هم امروز 17 آوریل مصاحبه داشتیم ، با خانم دورگه بسیار جوانی به اسم ایزابل. این خانم برخلاف جوانیشون بسیار صبور و با حوصله کارشو انجام می داد. همانطور که دوستمون در پست قبلی توضیح دادند آفیسر ما هم بسیار روی بیمه تاکید داشتند و میتونم بگم که تاثیرگذارترین بخش مصاحبه کنترل سوابق کاری و بخصوص بیمه می باشد و اگه شما بتونید این بخش را با موفقیت بگذرانید قطعا می تونید قبول شوید. مصاحبه ما یک ساعت و نیم طول کشید که بعد از توضیحات اولیه آفیسر و معرفی خودش و دلیل جلسه از ما پاسپورتهامون را خواست و پس از آنکه بدقت آنها را کنترل کرد از من در مورد رشته تحصیلی سئوال کرد و مدرک تحصیلی ام را خواست که پس از آنکه آنها را بسیار با دقت کنترل کرد در مورد سوابق کاریم سئوال کرد . پس از اینکه من کاملا براش سوابق کاریم رو توضیح دادم ازم لیست بیمه را خواست و بعد سعی کرد که وارد سایت بیمه شود تا بیمه را چک کنه که البته موفق نشد. سپس در مورد کیک چند سئوال ازم کرد در مورد شناختم از کبک و اینکه پس از ورود به کبک چکار خواهم کرد و شناختم از بازار کار کبک و موقعیت کبک در کانادا و اینکه در کدام شهر کبک اقامت خواهیم کرد و چرا. سپس رفت سراغ همسرم و از او در مورد شرح وظایف کاریش و تحصیلاتش سئوال کرد و اینکه پس از ورود به کبک چکار خواهد کرد و اگر در رشته خودش کار پیدا نکنه چه کار خواهد کرد. سپس دوباره اومد سراغ من و اینبار از من انگلیسی سئوال کرد در مورد شرح وظایف کاریم و اطلاعاتم در مورد کبک را نیز به زبان انگلیسی پرسید. سپس سرچهای کاری من را یه نگاهی سرسری انداخت و در مورد یکی از آنها ازم سئوال کرد و ضمنا پرسید که آیا آنها را مطالعه کرده ام یا نه و ضمنا در مورد مدارک حرفه ای ام ازم سئوال کرد . سپس حدودا یه 10 دقیقه ای مشغول تایپ کردن گزارشش شد و هر از چندگاهی اوراقش رو زیر و رو می کرد حساب کتاب می کرد . ما هم کاملا سکوت کرده بودیم و فقط نگاش می کردیم . تا اینکه رو به من کرد و گفت " تبریک می گم شما قبول شدید" ایشان ما را فرانکوفن اعلام کردند و توضیحاتی در مورد ادامه راه به ما دادند و سپس ما را تا دم درب همراهی کرده و خداحافظی کردند. "خلاصه اینکه اضطراب نداشته باشید چون این فقط یه مصاحبه کاری است نه امتحان زبان"انشااله همگی قبول خواهید شد.
    حواست باشه چی آرزو می کنی ! چون ممکنه بهش برسی...

  5. #65
    Member mahsa.mim آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    رشته و دانشگاه
    مهندسي كامپيوتر. دانشگاه آزاد تهران
    ارسال‌ها
    100

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام بچه ها
    من روز 19 آوریل مصاحبه داشتم و قبول شدم. آفیسر من دانیل بود. از توی آسانسور تا برسیم به طبقه آفیسش با هم گپی زدیم در مورد اینکه کجا می خواهم بروم و آنجا آشنا و فامیلی دارم یا نه . توی دفترش هم جو خیلی خوب و مثبتی بود. اول پاسپورت و مدارک شناسایی ام را کنترل کرد بعد مدارک تحصیلی و نمراتم را دید و بعد نامه سابقه کار و بیمه ام را خواست من چون دفترچه بیمه تامین اجتماعی از همون شرکت داشتم خودم بهش نشون دادم و دانیل خیلی خوشحال شد و گفت این مدرک خیلی مهمیه و دیگه سایت رو چک نکرد در حالیکه روز قبل از من یک زوج جوان را بخاطر اینکه نتونسته بود سایت بیمه را ببینه مشروط کرده بود. اگه دفترچه بیمه از شرکت هایی که 5 سال گذشته توش کار کردید دارید حتما" ترجمه کنید و همراه ببرید. زبان فرانسه من خوب بود ولی برای سوال انگلیسی بدجور گیر کردم و به زحمت دو سه جمله را سر هم بندی کردم و بهش هم گفتم که سخته برام لغاتو با تلفظ انگلیسی بیان کنم و اون هم خندید و ساده ازش رد شد. در مورد سرچهای کاریم و رزومه ام چند سوال کرد مثلا" من توی سرچهای کارم موردی بود که مدرک ccna می خواست و از من پرسید توی رزومه ات کجا اشاره کردی که همچین مدرکی داری من هم رزومه ام را نشانش دادم که در قسمت مدارک متفرقه ام اسم ccna و انستیتو ایزایران تهران بود و کاملا قانع شد من خواستم دیپلم ایزایران رو هم نشونش بدم که گفت لازم نیست و تشکر کرد. دقت کنید مواردی را که توی سرچهای کاری هایلات می کنید مطابق با رزومه ای باشه که تهیه کردید. از من پرسید آیا برای کار به عنوان مهندس کامپیوتر اجازه از یک اتحادیه الزامی است و من هم با اطمینان گفتم بله! اون هم گفت نخیر ! حتمی و ضروری نیست و بستگی به کارفرما داره که این مدرک را از شما بخواهد یا نه ولی اینو برای تشویق کردنت گفتم چون در بیشتر مواقع کارفرماها اجازه اتحادیه یا همون ordre des ingenieurs را می خواهند و این اجازه نامه به شما پرستیژ و اعتبار بیشتری می دهد. فرم تمکن مالی و فرم دو صفحه ای اعلام اینکه میدانید رشته مورد نظر شما احتیاج به اجازه کار از طرف یک ordre را دارد را قبلا پرینت و امضا کنید و ببرید چون برای بعضی از بچه ها که اینو همراه نداشتند همانجا پرینت گرفته بود و خواسته بود امضا کنند و چون بچه ها نمی دونستند چی رو دارند امضا می کنند مضطرب شده بودند.
    ارسال مدارك: 21 سپتامبر 2010 (آرامكس) /// دريافت مدارك توسط سفارت: 23 سپتامبر 2010 /// صدور فايل نامبر: 4 نوامبر 2010 (ماني اردر) /// دريافت فايل نامبر توسط پست: 28 نوامبر 2010 /// ایمیل انتظار مصاحبه: 16 جولای 2012/// تاریخ مصاحبه و دریافت سی اس کیو : 19 اپریل 2013 /// فایل نامبر فدرال 27 اوت 2013

  6. #66

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام به همه دوستان و با آرزوی قبولی برای همه
    من و همسرم 23 آوریل مصاحبه داشتیم و قبول شدیم .همسرم نفر اصلی بود و من نفر همراه.آفیسر ما خانم دورگه جوانی بود به نام ایزابل که پر از انرژی مثبت بود.روی بیمه تاکید زیادی داشت و سعی کرد وارد سایت بیمه بشه ولی نشد و وقتی بعد از چند بار تلاش نتونست وارد سایت بشه از کنار قضیه گذشت و به لیست بیمه همسرم کفایت کردتمام سوابق شغلی همسرم رو چک کرد د ازش خواست در مورد تک تکشون توضیح کاملی بده.پاسپورت و شناسنامه هر دومون و سند ازدواجمون رو چک کرد.از من مدرک لیسانس و از همسرم لیسانس و فوق لیسانس و ریز نمرات هردومونو خواست.از من در مورد اینکه رفتم کبک میخوام چیکار کنم پرسید.از همسرم هم همین سوال رو کرد و خواست به انگلیسی هم در مورد کارش توضیح بده.این مطالبی که گفتم تقریبا برای همه وجود داره ولی دو تا نکته مهم هست که لازم میدونم متذکر بشم یکی اینکه همسر مهندسی پلیمر خونده و در NOC جز گروه مهندسی شیمی هستش،ما در فروم کلی از بچه ها پرس وجو کرده بودیم که آیا رشته همسرم 6 امتیازی به حساب میاد یا نه ولی همه میگفتن نه.تو مصاحبه همسرم از آفیسر پرسید از اونجایی که رشته من در NOC جزء گروه مهندسی شیمی هست آیا 6 امتیاز میگیره یا نه که خانم ایزابل با قاطعیت گفت بله پس اگر رشتتون جزء گروهی هست که امتیاز میگیره حتما در موردش بپرسید و بدستش بیارید.نکته دیگه این که من حسابداری خوندم و به عنوان نفر دوم 2 امتیاز بابت رشتم گرفتم ولی در فروم شنیده بودم که تا سابقه کار نداشته باشم این امتیاز رو نمیگیرم ولی در مصاحبه اصلا از من نپرسید که کار میکنم ،بیمه هستم یا نه ،فقط موقع چک کردن مدرکم گفت حسابداری خوندی دیگه نه؟منم گفتم بله .بعدن بهم گفت که امتیاز رشتتو گرفتی .در ضمن از ما مدرک زبان فرانسه نخواسته بودن و در مصاحبه از همسرم مدرک آیلتسشو خواست.در ضمن از ما نخواسته بودن مدارکمونو دوباره بفرستیم .اگر سوالی بود در خدمتم.
    رشته :6 امتیازی ،متاهل، ارسال مدارک:6 نوامبر2010 ، فایل نامبر :7 مارس 2011 ، سی اس کیو :23 آوریل 2013 ، فایل نامبر فدرال: 19 جولای 2013 ، انتقال به پاریس : 14 آگوست 2013، ای مدیکال و آپدیت : 25 سپتامبر 2013 ،آپلود مدیکال:20 اکتبر 2013،اینپروسس و مدیکال رسیود:17 ژانویه 2014

  7. #67

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    با سلام به همه
    مصاحبه ما در تاریخ 29 آوریل 2013 بود.حدود ساعت 9 صبح به محل مصاحبه رسیدیم.بنا به توصیه دوستان یه سمت دیگه لابی نشستیم و سعی کردیم با بقیه همکلام نشیم تا مبادا ته دلمون رو خالی کنند. دو سه تا آفیسر مرد اومدند و اسامی رو خوندند تا اینکه آفیسر ما هم اسم ما رو خواند.
    آفیسر ما یه خانم دورگه،حدوداً سی-سی و پنج ساله، لاغر،نسبتاً ناز بود که بعداً فهمیدم اسمش ایزابل هست.بسیار مودب و در عین حال متواضع و مهربان بود.
    آفیسر ما رو به یه اتاق نسبتاً بزرگ حدود 35-40 متری در زیر زمین هتل هدایت کرد.فضای اتاق بسیار دلنشین همراه با نورگیری وسیع بود و یک میز در انتهای آن قرار داشت که در یک سمت آن صندلی خانم ایزابل قرار داشت و در سمت دیگر دو صندلی جهت من و خانومم.
    بر خلاف انتظارم که فکر میکردم آفیسر اهداف مصاحبه را از من میپرسد خانم ایزابل در ابتدای شروع به صحبت خودش اهداف این مصاحبه را بیان کرد. سطح زبان من خیلی بالا نیست و فقطcafe و expression oral رو خونده بودم و به زحمت b1 بودم.با این وجود بیشتر صحبتهای ابتدایی خانم ایزابل را خیلی خوب فهمیدم.
    بسیار شمرده و با لهجه پاریسین صحبت میکرد و صحبت کردن او با صحبت کردن خانمی که استاد فرانسه ما بود تفاوت چندانی نداشت.
    در ابتدا پاسپورت و بعد شناسنامه ها و قباله ازدواج را خواست. سپس نوبت به مدارک تحصیلی ما رسید و سرانجام مدارک کاری.جملاتش کوتاه و در همون حدی بود که قبلاً در نمونه های سوالات دیده بودم.ضمناً فیشهای حقوقی رو اصلاً نخواست.
    اولین سوالی که پرسید این بود که من در کجا میخوام اقامت کنم که برای من عجیب بود.چون فکر میکردم این سوال جزء آخرین سوالات باشد.من در پاسخ گفتم من مونترال رو ترجیح میدم ولی اون چیزی که برای من مهم است محلی است که کار پیدا کنم.
    سوال دیگه این بود که اگه کار پیدا نکنم چی کار میکنم که من گفتم فرانسه و انگلیسیم رو تقویت میکنم و به دوره های کارآموزی میرم و سعی میکنم به انجمن مهندسین کبک بپیوندم و در عین حال یه کار ساده هم انجام میدم.بلافاصله پرسید تجربه کار ساده داری که گفتم نه.
    بعد آفیسر نگاهی به جزوه Appround le quebec که من قبلاً پرینت کرده بودم انداخت و گفت که ازش چی میدونم و من هم گفتم که تا صفحه 60 خوندم و نکات مهم رو هم هایلایت کرده بودم.ازم پرسید چی از این جزوه یاد گرفتم که من گفتم سیستم آموزشی و بهداشتی کبک و البته ارزشهای کبک و بهش گفتم ارزشهای کبک برام خیلی برام جالب بودن و ازم ارزشها رو پرسید و من یکی یکی اونها رو برشمردم،اما توضیحی ندادم درباره شان.
    نه سوالی در مورد انگیزه های مهاجرت و pourquoi quebec پرسید و نه در مورد آب و هوا و وضعیت جغرافیایی کبک و کانادا یا پرچم کانادا و کبک و شعار و روز ملی و نخست وزیر وبازار کار کانادا یا اینکه مثلاً چرا میخوام کشورم رو ترک کنم.هیچکدوم رو نپرسید.اما مراحل الحاق به انجمن مهندسین کبک و نحوه سرچ کردن کار رو پرسید.اما کوچکترین نگاهی به انبوه سرچهای کاری ما ننداخت.
    سوال انحرافی که مطرح کرد این بود که عید نوروز را شرح بده که من در مورد دید و بازدید و قاشق زنی و سیزده به در صحبت کردم.
    سوال انحرافی خانمم هم این بود که رنگ چشمات چه رنگی است.
    علاوه بر نامه شرکت و نامه بیمه تامین اجتماعی در سایت تامین اجتماعی چک کرد.شک نکنید که سوابق بیمه رو از سایت تامین اجتماعی چک میکنه. پس کلک نزنید.
    در کل هیچ بحث چالشی یا هیچ مشکلی در طول مصاحبه وجود نداشت و در اواخر مصاحبه به وضوح حس میکردم که قبولیم.بعد که گفت مدارک را جمع کنین و صدای پرینتر اومد مطمئن بودم داره csq رو پرینت میکنه و هنگامیکه گفت قبول شدید با یک لبخند واکنش نشون دادم.
    من قبل از شروع مصاحبه خیلی استرس داشتم اما رفتار آفیسر و فضای مصاحبه به سرعت استرسم رو از بین برد. کلاً چیزی که من از خانم ایزابل یادم مونده یه خانم آسون گیر بود که سعی میکرد همه را قبول کنه. هیچ دشواری و استرسی در طول مصاحبه به ما وارد نشد.همه چیز کاملاً مطابق انتظار پیش رفت.
    در انتها من اسمش رو پرسیدم و بعد هم توضیحاتی در مورد کلاسهای آنلاین و کارهای بعدی گفت که درست نفهمیدم چی میگه. در کل مصاحبه حدود یک ساعت طول کشید و برای من یک تجربه بسیار خوشایند بود.
    ببخشید که طولانی شد.سعی کردم کاملاً توضیح بدم همه چیز رو. به امید قبولی همه بچه ها.
    ویرایش توسط zakariaee : May 4th, 2013 در ساعت 10:54 PM
    رشته:6 امتیازی تاریخ فایل نامبر(کبک):8مارس2011 تاریخ سی اس کیو:29 آوریل 2013
    فایل فدرال:27 سپتامبر 2013 آپدیت:12 دسامبر 2013 مدیکال: 8 فوریه 2014
    درخواست گذرنامه: 6 ژوئن 2014 لندینگ در مونترال:24 آگوست 2014


  8. #68
    Junior Member
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    ارسال‌ها
    41

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام دوستان. ما هم امروز مصاحبه داشتیم با ریموند یه آقای میانسال و خیلی خوش برخورد. خدا رو شکر قبول شدیم. ما رو هم بعد از چک کردن پاسپورت، سند ازدواج و مدرک لیسانس قبول کرد و گفت نگران نباشید حتما قبول اید. هیچ سایتی رو هم چک نکرد. فقط برگه بیمه را ازمون گرفت و نگه داشت. در کل مصاحبه ما یک ساعت و چهل و پنج دقیقه طول کشید ولی همش اون در حال دادن اطلاعات در مورد کبک به ما بود. در هر حال نگران نباشید همه ما قبولیم به شرطی که بهشون دروغ نگفته باشیم و مدارکامون کامل باشند. امیدوارم همه منتظران، انتظار اولشون با گرفتن یه csq تموم بشه. اگه سوالی کسی داره بپرسه اگه بتونم حتما جواب می دم.
    ارسال مدارک نوامبر 2010 فایل نامبر کبک مارچ 2011 نامه انتظار اکتبر 2012 تامه دعوت به مصاحبه مارچ 2013 تاریخ مصاحبه و دریافت CSQ نهم می 2013 فایل نامبر فدرال 16 آگوست 2013
    مدیکال 2 اکتبر 2013

  9. #69
    Member
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    رشته و دانشگاه
    نرم افزار
    ارسال‌ها
    154

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    سلام دوستان
    ما دیروز مصاحبه داشتیم و قبول شدیم.
    فقط چند تا نکته بگم.
    اولا مصاحبه خیلی راحت نیست ولی خیلی هم سخت نیست. اگه فرانسه بلد باشید و مشکلی در مدارک نداشته باشید واقعا قبول هستید.
    دوما اونجا شما با چند تا افیسر مواجه هستید چند تا ادم که می خوان مدارک و زبان شما رو بررسی کنند نه کار دیگه ای.
    سوما این موضوع بیمه که الان هم خیلی داغ شده من یک کاری انجام دادم که افیسر استقبال کرد، من همون سایت بیمه که میگن تو اونجا باز نمیشه
    رو قبل از سفر، تو همین ایران خودمون باز کردم و یک پرینت ازش گرفتم و همراه خودم بردم، موقعی که افیسر مدارک کاری و بیمه ترجمه شده رو ازم خواست
    بعد از اینکه اونچه خواسته بود بهش دادم این پرینت فارسی رو هم بهش نشون دادم، اونم ازم گرفت و گفت کی پرینت کردی، منم گفتم دو سه روز پیش.

    امیدوارم موفق باشید و واقعا اونقدر ها هم سخت نیست اگه البته همه چی درست باشه.
    ارسال مدارك:1 نوامبر 2010 ----- فايل نامبر: 22 فوريه 2011
    مصاحبه و سی اس کیو: 9 می 2013 ----- دریافت مدارك در سیدنی: 12 جون 2013
    فایل فدرال: 15 آگوست 2013 ------ ارسال مدیکال: ۱ نوامبر 2013
    پاس ریکوست: 13 مارچ 2014

  10. #70

    پیش فرض پاسخ : اصول مصاحبه برای متقاضیان مهاجرت به کانادا (کبک)

    من هم شرح رو اینجا میذارم چون تاپیک اصلی ش قفله.
    سلام به همه
    قصد دارم شرح مصاحبه ام رو بنویسم اما قبلش لازم می دونم چند تا نکته رو بگم.
    این شرح مصاحبه رو به عنوان یه خاطره در نظر بگیرید، نه استرس بگیرید نه خیلی خیالتون راحت شه که غیر آماده برید مصاحبه. چیزی که میخونید تجربیات من از مصاحبه با آفیسر ریموند هست. این مصاحبه و حرفهایی که توش زده شده، کاملا بر اساس روحیه ایشون شکل گرفته و قطعا آفیسرهای دیگه متفاوت اند. به خصوص که انگار کلا آفیسر ها قراره برای سری بعدی عوض بشن.
    بنابراین هیچ توصیه خاصی نمیکنم راجع به مصاحبتون جز اینکه کاملا آماده باشید. مدارکتون کامل باشه. زبانتون در سطحی که لازم دارید باشه هم انگلیسی هم فرانسه. برخورد آفیسرها متفاوته بعضی ها سخت گیر تر بعضی ها آسون گیر تر هستند اما کلا مثبتند. اگه کاملا آماده باشید هیچ نگرانی وجود نداره.


    اما شرایط من قبل از مصاحبه: رشته صفر امتیازی، مدرک فرانسه B2-C1، آیلتس منقضی شده 7، سابقه بیمه کار غیر مرتبط با رشته 8 سال.

    من ساعت 3 بعد از ظهر روز پنجشنبه 16 می 2013 مصاحبه داشتم. وقتی من رسیدم یه زوج 12 امتیازی، یه زوج لبنانی، یه دختر خانم داروساز صفر امتیازی و یه آقای جوان کامپیوتر 6 امتیازی حضور داشتند. حدود ساعت سه بود که یه آقایی بدون اینکه نشون بده قبول شده یا نه از هتل خارج شد و به دنبالش خانم سیاه پوست جوان، خوش رو ولی خیلی جدی (ارین) زوج دوازده امتیازی رو صدا کرد (بعدا موقع برگشت این زوج رو توی فرودگاه دیدم و فهمیدم که مشروط شده اند چون توی نامه سابقه کار، شرح وظایف نیومده بوده و قرار شده که نامه رو به دست ش برسونند.)

    کمی بعد تر زوج صفر امتیازی دیگه ای که قبل ما رفته بودند خیلی خوشحال برگشتند و به دنبالش دنیل، خانم داروساز رو صدا کرد. حدود یک ربع بعد هم زوج لبنانی برگشتند اونها هم خوشحال، و ایزابل (خانم دورگه خیلی دوست داشتنی مهربون و خوشگل) آقای جوان کامپیوتری رو صدا کرد. (توی فرودگاه فهمیدم خدا رو شکر دو نفر دیگه قبول شده بودند).
    و من همچنان منتظر بودم. تقریبا از چهار گذشته بود که یه آقای نسبتا مسن، شاد و شنگول و بامزه اومد و کلی ازم معذرت خواهی کرد بابت تاخیر و با هم به دفترش در زیر زمین رفتیم.
    من صبح مصاحبه به دلیل استرس زیاد قرص ضد تپش قلب خورده بودم و توی هتل هیلتون هم باز همچنان استرس داشتم که یکی دیگه هم خوردم. جوری شده بودم که کلا دیگه زیادی بی استرس و بی خیال شده بودم و اصلا حوصله حرف زدن هم نداشتم چه برسه به طپش قلب! بنابراین وقتی ازم پرسید که استرس دارم یا نه من با نیشی باز و قلبی زیادی مطمئن بهش گفتم pas du tout! ایشون هم گفتند بله کاملا مشخصه!

    خلاصه شروع شد. خیلی خیلی آروم و شمرده شروع به صحبت کرد. توضیح داد که برای این اونجاست که مدارک من رو چک کنه. گفت اگه مدارکت کامل باشه قبولی و نگران نباش. اما من وظیفه دارم همه چی رو چک کنم، همه چی رو.
    اول پاسپورتم رو دید. اسم و فامیل عجیب و غریب من اونو به تعجب انداخت و ازم در مورشون پرسید. یه کلمه رو به فرانسه بلد نبودم و گفتم راستشو بخواهید فرانسه ش رو نمیدونم اما انگلیسی ش این میشه. گفت فرض کن من فرانسه بلد نباشم. گفتم خب متاسفم ولی منم فرانسه اش یادم نیست و در مورد کلمه بهش توضیح دادم. گفت خب تو خوش شانسی چون من انگلیسیش رو بلدم!

    در مورد اسمم پرسید که گفتم اسم یه ستاره است و تا اخر بهم mademoiselle étoile میگفت J
    پرسید توی این دوسال ازدواج کردم یا قصد ازدواج در ماه های آینده رو دارم که گفتم نه. گفت چرا؟ گفتم راستشو بخواهید هنوز مرد آرزوها پیدا نشده! (دیدم توضیح بیشتر بدم خودمو به دردسر میندازم!) اون هم گفت مطمئنم توی کبک پیداش میکنی!

    بعد پرسید که آیا فرم جدید رو پر کردم یا نه که خوشحال شد وقتی دید پر کردم. فرم تمکن مالی رو هم گرفت. بعد مدرک لیسانسم رو دید و پرسید که آیا توی این دو ساله مدرک جدیدی گرفتم یا نه که گفتم نه. موقعی که داشت با دقت مدرکم رو نگاه میکرد معذرت خواهی میکرد که فکر نکنی دارم بهت توهین میکنم دارم وظیفه ام رو انجام میدم.
    بعد ترجمه و ریز نمرات رو با دقت نگاه کرد. پرسید این معدلت یعنی خوب یا بد؟ گفتم یعنی خیلی بد! گفت خب چرا اونوقت خوب درس نخوندی؟ منم گفتم مشکلات شخصی و بیماری قلبی مادرم گفت امیدوارم که برطرف شده باشند و بابای من هم قلبشو عمل کرده الان 90 سالشه نگران نباش.

    بعد گفت تو چرا اینقدر آرومی vous êtes source du calme, source de confiance. منم در دل به کاشف این قرص درود می فرستادم

    کی اومدی استانبول و استانبول مثل تهران ترافیکش زیاده مگه نه؟ و آیا با تور اومدی یا خودت اومدی. گفتم خودم اومدم گفت اکثرا با تور میان گفتم بله. بعد لبخند زد و گفت un voyage organisé pour passer l'entrevue d'immigration!

    بعد پرسید چرا از فیزیک به کامپیوتر رفتی گفتم برای لیسانس فیزیک کار نیست و کامپیوتر هم دوست داشتم همیشه. گفت اوکی.
    بعد گفت بیمه دارم یا نه که خیلی خوشحال شد از بیمه، گفت اگه بیمه نداشتی کارت سخت میشد. بیمه رو گرفت اما به نظرم نرسید که توی سایت چک کرده باشه. از من هم که اطلاعاتی بابت ورود به سایت نپرسید. نامه کارم رو گرفت و پرسید که اگه اشکال نداره ترجمه ش رو نگه داره.

    بعد گفت مثل اینکه ازت خواسته بودیم مدرک فرانسه بفرستی آیا فرستادی و اگه فرستادی یه کپیش رو داری بهم بدی چون اینجانیست ( و اینجا بود که کلی خوشحال شدم که در اخرین لحظات مدرک موقتم رو از دانشگاه تهران گرفتم و بردم چون من از اصل مدرکم کپی نداشتم). مدرک موقت رو بهش دادم و توضیح دادم و خودش یه چیزهایی رو چک کرد و گفت آفرین نمره ات خیلی خوبه. چرا فرانسه یاد گرفتی؟ گفتم همیشه دوست داشتم این زبان رو، گفت شنیدن آهنگ رو بیشتر به فرانسه دوست داری یا خوندن کتاب رو؟ منم گفتم خوندن رو. گفت جدیدا چی خوندی؟؟؟ (حواستون باشه چی میگین!) منم دم دست ترین چیزی که به ذهنم رسید شازده کوچولو بود! گفت چرا همه تون این قدر این کتابو دوست دارید؟؟ گفتم اخه داستان زیبایی داره و ترجمه خیلی خوبی به فارسی شده و من فارسی ش رو چندین بار خوندم و همیشه دوست داشتم اصلش رو بخونم. گفت من هم خوندم خیلی زیباست.
    بعد گفت انگلیسی چی مدرک داری؟ گفتم آیلتس اما تاریخش گذشته، گفت مهم نیست. نمره رو دید و گفت انگلیسیت یه زمانی خوب بوده الان شرط میبندم که خوب نیست! گفتم دقیقا همینطوره. گفت خب یه چند تا سوال ازت بپرسم که اصلا یادم نیست چی پرسید فقط خودمو یادمه که اصلا نمیتونستم درست انگلیسی حرف بزنم و اخرش خودش با خنده گفت ولش کن به هرحال نمره ات خوب بوده و نمره 7 رو الکی به کسی نمیدن سوادت خوبه اما مکالمه رو جدی تمرین کن که برای کار توی کبک قطعا به انگلیسی نیاز داری و فرانسه تنها کافی نیست و باید دوزبانه باشی. گفتم چشم.

    بعد پرسید چرا مونترال، گفتم دوستام اونجا هستند و ضمنن من به زندگی در متروپل عادت دارم! اینجا بود که بنده به جای فعل habituer از habiller استفاده کردم و کلی باعث خنده ی ایشون شدم! خودش تصحیحم کرد و کلی هم خندید!

    گفت حالا بری مونترال می بینی که همچین هم متروپل نیست در مقایسه با تهران و پرسید آیا جمعیت مونترآل رو میدونم گفتم 4 میلیون حدودن. گفت چند تا شهر کبک رو بگو که من فقط کبک سیتی، مونترال، شربروک و لاوان رو یادم بود و دیگه چیزی یادم نبود. هی راهنمایی کرد که به Trois-Rivières برسم که باز یادم نیومد!

    بعد گفت کجای مونترآل میخواهی ساکن بشی گفتم اولش که نمیدونم. نقاط سکونت دوستام رو روی نقشه گوگل مونترآل مشخص کرده بودم و بهش نشون دادم گفتم دوستام اینجاها هستند منم اولش جایی میرم که دوستام باشند. گفت برای هر سوال من هم یه مدرک آماده داری نشون میدی آفرین! بعد گفت دوستات درس میخونند یا کار میکنند گفتم دانشجو اند، گفت یعنی با ویزای کار رفتند درس میخونند گفتم نه ویزای تحصیلی دارند غیر از یکی که با خانواده مهاجرت کرده و خانواده اش کار میکنند. گفت تو چی میخوای درس بخونی یا کار کنی. گفتم کار. اگه میخواستم در س بخونم تو این ده سال بعد از لیسانس میخوندم. گفت میدونی این سوال کلیدیه و جوابش خیلی مهمه. گفتم به هرحال من میخوام کار کنم. البته چون مدرک مرتبط با کارم ندارم احتمال خیلی زیاد باید formation بگذرونم که گفت اون مهم نیست.
    بعد گفت میدونی چه چیزهایی باعث میشه زودتر کار پیدا کنی، گفتم تجربه کبکی، مدرک کبکی و شبکه ارتباطی. گفت خب تو اگه کار پیدا نکنی چه میکنی، گفتم برای شغل من کار زیاده، با سطوح مختلف. اما اگه لازم باشه کار بدون حقوق میکنم یا دوره ای میگذرونم یا حتا کار غیر مرتبط میکنم تا بتونم جایگاهم رو پیدا کنم بالاخره. گفت شک ندارم پیدا میکنی. سرچ کاری داری؟ سرچ ها رو نشون دادم به اضافه مکاتبه با شرکت CGI که توی سایتشون عضو شده بودم و رزومه فرستاده بودم. خوشش اومد گفت خیلی شرکت مطرح و بزرگیه و خوبه که از حالا بلندپروازی، ضمنا من چند تا از دوستام اونجا مدیرند!

    بعد گفت خب تو در مورد چیزهایی که بلدی در مورد کارت بهم بگو. بعد منم در کمال خونسردی گفتم توی رزومه ام هست میخواهید ببینید؟؟؟ گفت البته. رزومه رو دید و گفت چرا عکس نداره. گفتم عکس توی رزومه ی کبکی؟ گفت اره چرا که نه. گفتم نخیر رزومه کبکی عکس نداره چون موجب تبعیض میشه. نیشش باز شد و گفت آفرین. بعد گفت فرمت رزومه ات خیلی عالیه اما خیلی غلط املایی و نوشتاری داره که بعدا برات درست میکنم. وقتی داشت رزومه رو میخوند قسمت آخر در فعالیت های جانبی نوشته بودم که عکاس آماتورم و جایزه بردم. گفت میشه عکسهات رو ببینم گفتم متاسفانه همراهم نیست اما مدرک جایزه ی بین المللی همراهمه دید و کلی در مورد خودش و جاهایی که کار کرده و عکسهایی که گرفته حرف زد.
    گفت چرا مهاجرت میکنی تا اومدم جواب بدم گفت نگو که به خاطر شرایط کاری بهتر داری میری چون خودت خوب میدونی که ممکنه اینطور نباشه. گفتم درسته. من دارم به خاطر زندگی با آرامش بیشتر میرم و امیدوارم که آرامش رو بتونم پیدا کنم. من عاشق کشور خودم هستم و آرزو دارم کاش شرایطی بود که مهاجرت نمیکردم. گفت میدونم چی میگی و من همیشه تحت تاثیر کیفیت ایرانی هایی که به مصاحبه میان قرار گرفتم و قابل مقایسه با ملیت های دیگه نیستید و متاسفم توی سیستمی هستید که نمیتونه ازتون استفاده کنه. بعد پرسید از ارزشهای کبک کدوم برات مهم ترند. منم به برابری زن و مرد و قانونگرایی اشاره کردم و اون هم گفت حدس میزدم.

    همین جاها بود که یهو گفت vous êtes sélectionnée. منم نیشم تا بناگوش باز بود بازتر شد!

    همینجوری که داشت نمره ها رو جمع میزد و با خودش مرور میکرد فهمیدم که از انگلیسی 6 و از فرانسه 14 داده. انطباق رو نمیدونم. بعد گفت تو مدارکت خیلی کامل بود و کم حرف بودی و به جای حرف زدن مدرک نشون میدادی مثلا وقتی در مورد تواناهایی کاریت پرسیدم رزومه نشونم دادی و این نشون میده که خیلی حرفه ای برخورد میکنی و این برام پوئن مثبت بود که الکی شلوغ نمیکردی وحرف نمیزدی. اگه همه مثل تو مدارکشون بی نقص باشه هم کار ما راحته هم شما. بعد خیلی سر صبر رزومه ام رو تصحیح کرد و بقیه مراحل رو توضیح داد.
    در آخر کار در حالیکه دیگه از ضمیر تو استفاده میکرد بهم گفت "وقتی رفتی مونترال اگه منو توی مترو دیدی بنژوغ بگو، بهم بگو که خوشبخت و راضی و خوشحالی و amour پیدا کردی. کاری خوب در سطح توانت داری و .... اوضاع وطن اولی که خیلی دوست ش داری خیلی خوب شده "
    ارسال مدارک :20 نوامبر 2010 .. فایل نامبر کبک: می 2011 ..رشته صفر امتیازی،زبان فرانسه: TEFAQ: B2-C1. ایمیل درخواست مدرک زبان: 19 اکتبر 2012، ایمیل انتظار مصاحبه: 16 فوریه 2013، مصاحبه: 16 می 2013... فایل فدرال: 20 اوت 2013... درخواست مدیکال و نامه آپدیت: اکتبر 2013... ویزا: 4 اپریل 2014

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •