سلام دوستان
قبل از شروع از طولانی بودن مطلب عذر خواهی می کنم چون می خواستم کامل و به ریز شرح بدم و اگر هم سوالی داشتید و راهنمایی خواستید پیغام بدید .
من و همسرم چهارشنبه 13 فوریه (25 بهمن ) در استانبول مصاحبه داشتیم ، من متقاضی اصلی بودم ، با فایل نامبر سپتامبر 2010 و رشته برق (بدون امتیاز) حدود 5 ماه پیش بعد از مدت تقریباً 2 سال بی خبری یه ایمیل برام اومد که مدارک کاری و بیمه خودم و همسرم رو در مدت 2 سال گذشته براشون ارسال کنم . که بعد از آپدیت کردن و ارسال به مونترال یه نامه آمادگی مصاحبه و بعد از 2ماه ایمیل مصاحبه برام اومد .
ما دو روز قبل از مصاحبه به ترکیه رفتیم و تو منطقه تقسیم هتل Golden Age2 رو گرفتیم . همون روز که رسیدیم با خانومم پیاده رفتیم که محل هتل رو پیدا کنیم چون از قبل روی موبایلم محل هتل رو تو جی پی اس زده بودم تقریباً 20 دقیقه پیاده روی کردیم تا رسیدیم به هتل هیلتون پارکسا ، وارد لابی شدیم 2 زوج ایرانی به همراه یک نفر تنها نشسته بودند و استرس و جو محل خیلی جالب بود . همون موقع وارد شدن دفتر آفیسرها از بیرون معلومه یه میز ساده با یه لپ تاپ و پرینتر و کلی کاغذ روش اون رو ببینید یکم آرومتون میکنه تا با مشخصات اتاق آشنا بشید . ما حدود 3-5 دقیقه تو لابی نشستیم و اومدیم بیرون از هتل ، چون از قبل تو اینترنت بررسی کرده بودم از هتل که بیرون بیایید سمت راست سر بالایی رو حدود 300 متر که بالا برید ایستگاه تلکابین هست که از تپه دانشگاه شما رو میبره به خیابونی که به میدون تقسیم ختم میشه . ما همین کار رو کردیم و نفری 2 لیر به دستگاه دادیم و ژتون گرفتیم و سوار شدیم و برگشتیم هتل .
مصاحبه ما ساعت 10:30 بود ، شب قبل از مصاحبه جاتون خالی 2 تا شات ویسکی خوردم (به کسانی که اهلش هستند پیشنهاد میکنم J ) و براحتی و بدون استرس خوابیدم و حتی تا خود صبح هم بیدار نشدم J . ساعت 9 صبح بعد از صبحانه و حاضر شدن از هتل تاکسی گرفتیم و با 12 لیر رفتیم به هتل محل مصاحبه . وارد لابی شدیم یک پسر عرب لبنانی و و یک زوج ایرانی و یک دختر خانوم ایرانی نشسته بودند ، یک خانوم میان سال هم بود که خواهرش و همسرش رفته بودند مصاحبه و منتظرشون نشسته بود و کلی جو رو خراب میکرد و استرس میداد . می گفت دیروز آفیسر ها همه رو مشروط کرده بودند و گفته بودند که مدارکتون باید بررسی بشه با جوی که از هفته پیش هم پیش اومده بود ما هم کلی نگران شدیم که نکنه ما هم مشروط کنند .
دوستان اکیداً توصیه می کنم که خیلی زودتر به لابی نرید و وارد صحبت و بحث ها نشید . ما یه گوشه نشسته بودیم و وارد جمعشون نشدیم چون خیلی بلند هم صحبت می کردند به گوش ما میرسید . بعد از 10 دقیقه همون زوج که خواهرشون بیرون بود اومدند بیرون که مشروط شده بودند با بابک مصاحبه داشتند . بعد از چند دقیقه زوج بعدی هم بیرون آمدند که اونها هم با لورا بوس مشروط به بررسی مدارک شده بودند ، دیگه شما حال ما رو اون لحظه حدس بزنید که چجوری شده بودیم . بعد از چند دقیقه بابک اومد (یه پسر لاغر و شل و ول تا یه حدی هم اٌسکل ) و اون پسر لبنانی رو صدا کرد و بعد از اون (یه دختر خشگل و جوون و خوشرو ) اون دختر خانوم رو صدا کرد و با هم رفتند . بعد هم خانوم مونیک فورتن ( یه خانم میانسال لاغر با موهای کوتاه و سفید ) اومد یک اسم صدا کرد که نبودند و رفت، بعد از 10 دقیقه خانوم فورتن دوباره اومد و اسم ما رو صدا کرد و به همراهشون از پله های لابی پایین رفتیم و ما رو به سمت اتاق راهنمایی کرد که بعد از اینکه خانومم وارد شد من بهش گفتم بعد از شما میرم ( (après vousبه نظرم خوشش اومد و رفت داخل ، بعد هم اشاره کرد که بنشینید برای همسرم صندلی رو عقب کشیدم تا بنشینه که دیدم با حرکت سر کار من رو تحسین کرد J . بعد از نشستن خواستم مدارکمون رو در بیاریم که گفت موسیو صبر کنید اول من توضیح بدم ، شما باید امتیاز 63 رو برای قبول شدن کسب کنید و من مدارک کاری و تحصیلی و بیمه شما رو بررسی میکنم و بعد مدارک همسر شما رو ، که من هم گفتم باشه . گفت حالا مدارکتون رو بیارید . این خانوم فورتن خیلی دوست داره که خودش بگه چکار کنید و چی بگید و کلاً نمیخواد فضا رو شما ازش بگیرید و خیلی زود طاقتش تموم میشه . اول پاسپورت ها رو گرفت بعد هم سند ازدواج و مدارک تحصیلی رو گرفت ، دوستان باور کنید حدود 15 دقیقه رو مدارک لیسانس و پیش دانشگاهی و دیپلم من دست میکشید و مهر و امضای اون رو با ذره بین و چراغ قوه نگاه میکرد و میگذاشت روی میز و دوباره برمی داشت و نگاه میکرد . اصل ریز نمره ها رو دست میکشید . با ترجمه بررسی می کرد ، من و همسرم ریز نمرات پیش دانشگاهی رو نداشتیم و اون هم دقیقاً دست گذاشت روی اون و گفت ریز نمره های پیش دانشگاهی رو بدید ، من هم خودمو زدم به تعجب کردن و ندونستن و گفتم اِ نیست !!! ؟ من نمی دونستم و یادم رفته گفت خانومت چی گفتیم اون هم همینطور ! چون من و همسرم همسن هستیم و هم دانشگاهی و هم رشته ای بودیم تمام مدارک و تاریخ ها و مدارکمون شبیه هم بود . که اون هم همین رو پرسید و گفت نمراتتون هم مثل همه ؟ گفتم بعضی هاشون . دوباره مدارک رو با ذره بین نگاه کرد من پیش خودم گفتم شاید میخواد عکس العمل ما رو ببینه که این کار رو می کنه و فقط با لبخند نگاهش میکردم و هیچی نگفتم . بعد همه رو گذاشت رو میز و گفت مرسی جمعشون کنید . بعد به من گفت که مدرک فرانسه داری که گفتم نه ( چون ایمیلش برام نیومده بود ) و گفتم که تو موسسه قطب راوندی یکسال درس خوندیم و نامه گذروندن دوره رو که از قطب گرفته بودم بهش نشون دادم ، اون هم یه نگاه سرسری بهش انداخت و گفت باشه . و حالا باید با هم فرانسه تون رو بررسی کنیم و شروع کرد به سوال پرسیدن و تایپ کردن ؛ دوستان باور کنید توی اون جو کلی استرس بهتون وارد میشه و من برای حرف زدن به ته ته په ته افتاده بودم و چند تا لغت هایی که آماده کرده بودم اصلاً یادم نمی اومد و اون هم اصلاً سوالاتی که شنیده بودیم و رو نمی پرسید ! ازم پرسید وقتی 2 سالت بود چه آینده ای رو میدیدی و میخواستی چکاره بشی ؟ من هم یه چیزی سر هم کردم و براش توضیح دادم میخواستم دکتر بشم ولی حالا مهندس شدم ! (آخه من 2سالگی عقلم میرسید که اینو پرسیدی ؟ )
بعد پرسید کار اولت راجع به چی بود و بعد هم گفت چرا زمینه کاریش با کار الانت کاملاً فرق میکنه . من هم بهش گفتم هر دوتاش کار فنی هست ولی من بعد از سربازی این کار رو پیدا کردم و بعدش رفتم به کاری که علاقه داشتم . بعد گفت سابفه بیمه رو بده ، بعد حسابی با تاریخ کارها و نامه سابقه کار بررسی شون کرد و راجع به بیمه من که از دفتر شیراز رد می شد ازم پرسید و گفتم که دفتر اصلی شرکتمون شیراز بوده . بعد گفت که چه کشور هایی رفتی و مسافرت داشتی و گفت به انگلیسی بگو . من هم خوب توضیح دادم چون چند بار هم ماموریت به آلمان و ایتالیا رفته بودم حسابی با عکس هایی که از قبل آماده کرده بودم براش توضیح دادم . بعد گفت راجع به کارت در کبک چی می دونی من هم براش شهر هایی رو که بررسی کرده بودم و سرچ های شغلی رو نشونش دادم . بعد دست گذاشت رو یکیشون و گفت این شرکت زمینه کاریش چیه ؟ من هم که این روز های آخر قبل از مصاحبه تند تند فقط ایمیل هام رو پرینت می گرفتم ، یادم نبود ! اون هم با تعجب گفت چطور براش درخواست کار فرستادی در حالیکه نمیدونی در چه زمینه ای کار میکنه ؟ ( حق داشت ) من هم گفتم یادم رفته . بعد پرینت های دیگه رو می خواستم نشون بدم که گفت نه نمی خواد و جمعشون کن . بعد هم رفت سراغ همسرم و گفت و راجع به کارت توضیح بده و با چه شرکت هایی کار میکنید و تفاوت شهری که توش درس خوندی با شهری که کار میکنی رو بگو که خانومم هم تقریباً خوب جواب داد . بعد هم گفت اوکی همه مدارک رو جمع کنید و ببندید . من هم که از خودم راضی نبودم و تازه خودم رو پیدا کرده بودم می خواستم بیشتر راجع به کار و مدارکی که آماده کرده بودم توضیح بدم . ولی گفت موسیو کلاسورت رو ببند . بعد هم نزدیک به 10 دقیقه با لپ تاپش کار میکرد و لیست امتیاز ها رو چک می کرد و ما هم کاملاً ساکت نشسته بودیم و هیچی نمی گفتیم . که وسطش با لبخند گفت حرفی نمی زنید و سوالی ندارید ؟ من هم گفتم خیلی استرس دارم و منتظر نتیجه ایم . پرسیدم آیا قبول شدیم ؟ گفت چند لحظه دیگه صبر کنید . بعد هم با لبخند سرش رو تکون داد و گفت آروم باشید موسیو ، شما قبول شدید و تبریک گفت
بعد هم سی اس کو رو پرینت گرفت و گفت مشخصاتتون رو چک کنید ببینید درسته ؟ بعد هم چند برگ دیگه پرینت گرفت و راجع به ادامه و شرایط پرونده صحبت کرد . من هم دیدم که برامون NF زده ازش پرسیدم که تفاوتش چیه ؟ گفت فقط باید دوره آنلاین زبان رو بگذرونید و فرانسه تون رو بهتر کنید . بعد گفتم چرا اینقدر زمان بررسی فدرال زیاد شده ؟ که گفت متاسفانه طولانی هست و کاریش هم نمیشه کرد مربوط به فدارل میشه . بعد هم دوباره تبریک گفت و خداحافظی کردیم و اومدیم بیرون . اون رو ما اولین نفر بودیم که با سی اس کو بیرون اومدیم و بعد هم تو فرودگاه دیدم که بعد از ما هم قبول شدند .
دوستان این رو بدونید که جو و استرس مطمئناً روی شما تاثیر میذاره ولی کم کم به شرایط مسلط میشید . این خانم مونیک تند حرف میزد ولی اگه متوجه نمیشدیم دو باره توضیح می داد و سعی می کرد که بفهمیم چی می گه . به نظر من اصلاً حرف اضافی و توضیح بیشتر هم ندید و بزارید هر چی میخواد انجام بده ، فقط به هر چیزی که ارائه می دید کاملاً مسلط باشید تا گیر نکنید .
به نظر من اگه مدارک کامل باشه و تمام اطلاعاتتون دقیق و درست باشه و بتونید در حد معمولی فرانسه صحبت کنید مطمئناً مشکلی نخواهید داشت .
علاقه مندی ها (Bookmarks)